دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

«شمس‌الدین افلاکی»،عارف مؤلف

شمس‌الدین احمد عارفی، معروف به «افلاکی»، عارف و صوفی قرن هشتم هجری است.
کد خبر : 504636
1320.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت‌به‌خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ،از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



شمس‌الدین احمد عارفی، معروف به «افلاکی»، عارف و صوفی قرن هشتم هجری و از شاگردان و مریدان شیخ جلال‌الدین عارف، نواده و جانشین جلال‌الدین محمد مولوی است.


سبب شهرت او به «عارفی» از آن روست که به شیخ خود، عارف چلبی، ارادت و علاقه خاصی داشت. افلاکی مؤلف کتاب «مناقب العارفین» است و در این کتاب درباره زندگی خود آگاهی‌های اندکی به دست می‌دهد. پدرش به دربار ازبک خان، فرمانروای آلتین اردو وابسته بود و در شهر سرای درگذشت.


افلاکی در قونیه زاده شد. از تاریخ تولد او اطلاع دقیقی در دست نیست اما از آنجا که تاریخ درگذشت او 761ق بوده و مرشدانش بیشتر به اوایل سده هشتم هجری تعلق داشته‌اند، می‌توان حدس زد که او در اواخر سده هفتم هجری و در حدود 690ق زاده شده است. از استادان او می‌توان به بدرالدین تبریزی اشاره کرد. بدرالدین تبریزی معمار آرامگاه مولانا بود و در نجوم، رقوم، هندسه، کیمیا و سحر نیز دست داشت. افلاکی در جوانی به مجالس سلطان ولد، فرزند مولانا راه یافت. چندی نگذشت که در صرف و نحو و عرفان و حکمت به مقام استادی رسید. از دیگر استادان او می‌توان از سراج‌الدین مثنوی خوان، عبدالمؤمن توقاتی و نظام‌الدین ارزنجانی یاد کرد.


گویا چون در علم هیئت و شناخت افلاک زبردست بود، به «افلاکی» شهرت یافت. در این‌باره گفته‌اند که در تپه علاءالدین در قونیه رصدخانه‌ای بود که وی ریاست آن را برعهده داشت. به نوشته ثاقبته دده، افلاکی و چند تن از استادانش استیلای کیغاتوخان، نواده چنگیز خان بر قونیه و قتل عام مردم را از طریق علم نجوم پیش‌بینی کرده بودند؛ اما چنین نشد و این بلا، با دعای بهاءالدین ولد، برطرف شد.


عارف چلبی به افلاکی توجه بسیار داشت و افلاکی وی را در سفر به شهرهای آناتولی، سلطانیه و تبریز همراهی کرد. این علاقه چنان بود که وقتی عارف چلبی به سببی از افلاکی رنجید، وی دچار بیماری سختی شد؛ تا اینکه پس از دلجویی چلبی از او، در شهر کوتاهیه دوباره سلامت خود را بازیافت.


افلاکی در خدمت عارف چلبی در عرفان به مقام بالایی دست یافت و اهل طریقت او را سزاوار مقام مرشدی دانستند؛ ولی او از پذیرفتن این مقام سر باز زد و گوشه‌نشینی اختیار کرد. چندی بعد چون دوستداران وی برای پذیرفتن مقام مرشدی به وی بسیار اصرار ورزیدند و شهرتش افزون شد، به ناچار به «حرمین محترمین» رفت و زمان یدراز در جوار مرقد حضرت محمد(ص) عزلت گزید.


پس از درگذشت عارف چلبی در 719ق، افلاکی بنا بر وصیت او به نگهبانی مزار مولانا پرداخت و از «مثنوی‌خوانان» آنجا شد. او همچنین در شمار مریدان فرزند عارف چلبی، عابد چلبی درآمد. پس از آن گویا تا آخر عمر قونیه را ترک نکرد و در 761ق همان‌جا درگذشت و نزدیک مزار مولانا به خاک سپرده شد. محل دفن او به دقت دانسته نیست؛ اما سنگ مزارش در 1929 در نزدیکی آرامگاه مولانا پیدا شد. این سنگ اکنون در موزه مولانا نگه‌داری می‌شود.


شهرت افلاکی بیشتر به علت تألیف مناقب العارفین است. خود افلاکی درباره علت تألیف این کتاب می‌گوید که روزی در حضور عارف چلبی و گروهی دیگر از عارفان درباره تذکرة‌الاولیاء عطار سخن به میان آمد و تألیف چنین کتابی در شرح احوال مولانا، خاندان و مریدان او به نظر جمع مناسب آمد؛ بنابراین عارف چلبی، افلاکی را به تألیف چنین کتابی مأمور کرد. افلاکی تألیف این اثر را در 718ق آغاز کرد و آن را در 754ق به پایان رساند.


منبع اصلی افلاکی در تألیف مناقب العارفین، رساله فریدون بن احمد بن سپهسالار بوده و افلاحی حدود سه چهارم از مطالب آن را با تغییراتی اندک در عبارات و بدون ذکر منبع نقل کرده است. افلاکی همچون تذکرة الاولیا، عطار، روایات گردآوری شده را به ترتیب تاریخی آورده است. وی در آوردن مطالب دوره زندگی خود به مشاهداتش یا به روایات افرادی که به آنان اعتماد داشته، استناد کرده است؛ چنان که خود او در آغاز کتاب آورده، این اثر شامل 10 فصل است. فصل‌های آن بدین قرارند:


1. بهاءالدین ولد، 2. سید برهان‌الدین محقق ترمذی، 3. مولانا جلال‌الدین محمد مولوی، 4. شمس‌الدین تبریزی، 5. صلاح‌الدین زرکوب، 6. حسابم الدین چلبی، 7. سلطان ولد، 8. جلال‌الدین چلبی امیر عارف، 9. شمس‌الدین چلبی امیر عابد، 10. اولاد و اخلاف این خاندان.


این اثر درباره آناتولی سده‌های هفتم و هشتم هجری اطلاعات ارزنده‌ای به دست می‌دهد. همچنین از نظر شرح روایت‌های مربوط به مولانا، پدر، مربیان، فرزندان و جانشینان او و نیز بیان اخبار و رویدادهایی که درباره آنها در دست بوده، منبعی بسیار معتبر به شمار می‌رود. افلاکی در مناقب العارفین به دو تن از شاگردان و شارحان عقاید ابن عربی، یعنی صدرالدین قرنوی و فخر‌الدین عراقی و هم‌صحبتی آنان با مولانا نیز اشاره کرده است.


همچنین در سراسر این اثر نام معین‌الدین پروانه (متوفی 675ق)، وزیر بانفوذ سلجوقیان دیده می‌شود؛ چنان‌که از نوشته‌های افلاکی برمی‌آید، معین‌الدین پروانه به مولانا و پس از درگذشت وی، به جانشینان و یاران مولانا ارادت بسیار داشته است. در این اثر روایت‌های غریب و اغراق‌امیز درباره کرامات مولانا بسیار به چشم می‌خورد. افزون بر رساله سپهسالار، دیگر آثاری که افلاکی در تألیف مناقب‌العارفین از آنها بهره گرفته عبارت‌اند از ولدنامه، رباب‌نامه، انتهانامه و معارف سلطان ولد فرزند مولانا، معارف سلطان العلماء بهاءالدین ولد، مقالات شمس‌الدین تبریزی، فیه مافیه مولانا جلال‌الدین و نیز مثنوی و دیوان اشعار او.


در مناقب‌العارفین اشعار بسیاری آمده که بیشتر آنها برگرفته از دیوان و مثنوی مولاناست؛ اما سراینده باقی اشعار دانسته نیست. این کتاب از نظر شرح آداب و مراسم عرفانی و نیز بیان اصطلاحات عرفانی آن روزگار نیز دارای اهمیت است. افلاکی زبان‌های عربی و فارسی را به خوبی می‌دانسته و مناقب‌العارفین را با نثری ساده و روان نگاشته است.


مناقب العارفین را یک بار احمد بن محمد که گویا از شاگردان و مریدان جلال‌الدین بخاری (متوفی 785ق) بوده، تلخیص کرده و مطالبی را که برخلاف باورهای علما بوده حذف کرده و آن را خلاصة المناقب نام نهاده است. بار دیگر در 947ق، عبدالوهاب بن جلال‌الدین محمد همدانی این اثر را با نام ثواقب المناقب اولیاء الله تلخیص کرده است. وی بسیاری از روایات و حکایات این اثر را حذف کرده و توضیحات و مطالب دیگری بر آن افزوده است. این تلخیص را در 998ق درویش محمود مولوی با نام ترجمه مناقب ثواقب، به ترکی ترجمه و به سلطان مراد سوم تقدیم کرد. اصل این کتاب نیز چندین بار به ترکی ترجمه شده است؛ ترجمه زاهد بن عارف در 803ق که مخزن الاسرار نام دارد و مترجم برخی از بخش‌های مربوط به احوال شمس تبریزی را از آن حذف کرده است؛ ترجمه گوراک‌زاده حسن در 1210ق؛ ترجمه عبدالباقی بن شیخ سید ابوبکر دده افندی در 1212ق و ترجمه تحسین یازیجی که آن را در 1954، در آنکارا، به چاپ رساند.


این اثر به دیگر زبان‌ها نیز ترجمه شده است؛ ردهاوس خلاصه‌ای از این اثر را به انگلیسی ترجمه کرد و ضمن مقدمه جلد اولش از ترجمه مثنوی در سلسله کتاب‌های شرقی تروبنر در 1881م در لندن به چاپ رساند؛ کلمان هوار مناقب العارفین را به فرانسوی ترجمه کرد و میان سال‌های 1918 تا 1922 در پاریس به چاپ رساند؛ حافظ احمد علیخان رامپوری این اثر را به اردو ترجمه کرد، ترجمه وی در 1319ق با نام مقامات مولانا روم در رامپور به چاپ رسید. مناغقب العارفین نخستین بار با نام سوانح عمری حضرت مولانا رومی مسمیٰ


به مناقب العارفین در 1897 در آگره منتشر شد. بار دیگر تحسین یازیجی آن را در دو جلد و بر اساس نسخه‌های معتبر و با تعلیقات سودمند در 1959، 1961، 1976 و 1980 در آنکارا به چاپ رساند.


از افلاکی چهار غزل ترکی و دو رباعی فارسی که به مناسبت درگذشت عارف چلبی سروده، به جا مانده است.


انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب