تشریح فعالیتهای علوم اجتماعی مدرن از نگاه استاد خسروپناه
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه و کرسیهای آزاداندیشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، محمد قمی طی یادداشتی نوشت: بنده در بخش گذشته ــ یعنی بخش چهارم ــ توضیح دادم که استاد خسروپناه با نگاهی درجه دوم به علوم اجتماعی مدرن، سه فعالیت را برای این علوم ذکر میکند که عبارتند از: 1) توصیف انسان مطلوب؛ 2) توصیف و ارزیابی انسان محقق؛ 3) نقد و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب.
در این بخش، توضیح بیشتری در این خصوص ارائه میشود تا با روشهای انجام فعالیتهای سهگانه فوق و خاستگاه آنها بیشتر آشنا شویم. در علوم اجتماعی مدرن، هنگامی که میخواهند انسان مطلوب را توصیف کنند، از ایدئولوژیها و فلسفههای مدرن بهره میبرند؛ مثلاً انسان سالمی که مازلو معرفی میکند، کاملاً متأثر از اگزیستانسیالیسم الهی و نه الحادی است؛ یعنی اگر وی اگزیستانسیالیسم را قبول نمیکرد، یا اگزیستانسیالیسم الحادی را میپذیرفت و تعریف دیگری از انسان میداد، معلوم نبود که «نظریه فطرت» را بپذیرد.
فلسفهها و ایدئولوژیهای اجتماعی مانند ایدئولوژی لیبرالیستی و مارکسیستی در توصیف انسان مطلوب نقش دارند؛ یعنی همانگونه که علوم اجتماعی میتواند بر ایدئولوژیها تأثیر بگذارد، ایدئولوژیها هم میتوانند بر علوم اجتماعی، در بخش توصیف انسان مطلوب، تأثیرگذار باشند. در روششناسی هم از آنچه حاکم بر ایدئولوژیها و فلسفههاست، استفاده میشود؛ یعنی مثلاً کسی که فلسفهاش تجربهگرایی است و روش تجربهگرایی انگلستان را مطرح میکند یا پوزیتیویسم را پیاده میکند یا روش عقلگرایی فرانسه یا استعلایی آلمان را به کار میبرد، در واقع، از روشی استفاده میکند که در توصیف انسان مطلوب کارایی دارد.
روشها متفاوت است و در توصیف انسان مطلوب هم از این روشها استفاده میشود. علوم اجتماعی مدرن در توصیف و ارزیابی انسان محقق یا انسان تحققیافته از روشهای تجربی استفاده میکند؛ زیرا میخواهد جامعه را مطالعه کند. روشهای تجربی هم آزمایشگاهی یا پیمایشی هستند که خود اینها رویکردها و رهیافتهایی دارند؛ یعنی این متد تجربه بهصورت قالبهای پیمایشی و آزمایشی با رویکردها و رهیافتهای مختلف ظهور میکنند. همه این موارد، برای بخشهای فلسفه علوم اجتماعی است.
با این روشها به مطالعه جامعه خاص میپردازند تا جامعه خاص را با قواعدی که دارند [قواعدی مانند حساب احتمالات، منطق احتمالات و یا منطق استقراء (روشی که در آن ذهن از قضایای جزئی به نتیجه کلی میرسد)] بشناسند و به همه جوامع تعمیم دهند تا استفاده کنند. در توصیف انسان محقق که تحقیق میدانی صورت میگیرد، پرسشهایی مطرح میشود که باید از نخبگان، تودهها یا هر کس دیگری پرسیده شود.
این پرسشها در خلأ تولید نمیشود، بلکه دارای عقبهای هستند؛ یعنی اگر شما مانند مازلو فطرت را بپذیرید، از انسان محقق سؤالهایی را میپرسید که مبتنی بر فطرت است، اما اگر مانند تجربهگرایان انگلستان، ازجمله جانلاک و بارکلی فطرت را نپذیرید، سؤالات دیگری خواهید پرسید. البته معنای این سخن این نیست که توصیفهای مختلف از انسان مطلوب، پرسشهای مشترکی از انسان محقق نداشته باشند.
در توصیف انسان محقق از روشهای گوناگون مطالعه میدانی، مانند پیمایش و آزمایش، یا از مطالعات کیفی، مانند روشهای هرمنوتیکی و گفتمانی، استفاده میکنند و سپس آن را تعمیم میدهند. نکته مهم این است که عالِمان، در توصیف انسان محقق، چه در روش کمی و چه در روش کیفی، قطعاً با پرسشهایی به سراغ انسان محقق میروند و انسان محقق را استنطاق میکنند.
در اینجا، یک مثال سیاسی را ذکر میکنیم؛ انقلاب اسلامی ایران تحققیافته و شخصی به نام خانم نیکیکدی این انقلاب را توصیف کرده و درباره آن نظریه داده است. آقای فوکو و خانم اسکاچپل نیز همین کار را کردهاند و سه توصیفِ متفاوت از یک واقعیت حاصل شده است؛ یعنی یک «انقلاب اسلامی ایران» رخ داده، اما توصیفهایش متفاوت است. دلیل تفاوت توصیفها، تفاوت پرسشهاست. دلیل تفاوت پرسشها هم این است که انسان یا انقلاب یا جامعه مطلوبِ سؤالکننده، متفاوت است.
بهعبارت دیگر، ازآنجاکه ایدئولوژیها، مکتب اجتماعی و نیز مکتب فلسفی آنها متفاوت است، سؤالهایی را که استخراج و به واقعیت خارجی عرضه و آن را استنطاق میکنند نیز متفاوت میشود. میدانیم که هر متن نوشتاری یا غیرنوشتاری، یک دلالت ظاهری دارد، اما دارای دلالتهای پنهانی نیز است. ما تا متن را مورد سؤال قرار ندهیم، دلالتهای پنهانی آن آشکار نخواهد شد. ما در مباحث علم اصول میآموزیم که هر متن نوشتاری، مدلولهای مطابقی و التزامی بینی دارد و کسی که زبان متن را آموخته باشد میتواند آن مدلولها را کشف کند.
همچنین در متن، مدلولهای التزامی غیربینی هم وجود دارد که با پرسش از متن میتوان به آنها دست یافت. این مباحث را علمای اصول در مباحث اجتهاد و تقلید ذکر کردهاند. واقعیتهای خارجی نیز همینگونه هستند؛ مثلاً لپتاپ یا تلفن همراهی که در دست ما قرار دارد، بهخودیِخود دارای مدلولی است و چیزهایی را به ما میفهماند. البته ما باید نسبت به رابطه لفظ و معنای این لپتاپ هم آشنایی داشته باشیم تا بتوانیم دلالت مطابقی را بفهمیم.
این لپتاپ دلالتهای پنهانی هم دارد که باید سؤالاتی را از لپتاپ بپرسیم تا با پاسخهایی که به ما میدهد آن دلالتها هویدا شوند. هرگاه بخواهید ماهیتی مانند خودکشی، طلاق یا یک رفتار هنجاری را مطالعه کنید، باید سؤالاتی از آن بپرسید و بدانید که هیچگاه برای انسان خالیالذهن نسبت به یک مسئله، سؤالی پیش نمیآید. امروزه در علوم اجتماعی مدرن، در توصیف انسان محقق، پدیدهها را استنطاق میکنند و پاسخ میگیرند.
در تغییر انسان محقق به انسان مطلوب نیز معمولاً از هر دو روش کمی و کیفی استفاده میشود و نگاه به انسان مطلوب، قطعاً بسیار یاریکننده است. وقتی علوم اجتماعی مدرن، جامعه محقق را ناظر به روشهای مختلفی ــ مانند بالینی و حقوقی ــ شناختند، به جامعه مطلوب تغییرش میدهند. در بخشهای آینده توضیح خواهم داد که استاد خسروپناه چه روشهایی را برای انجام فعالیتهای سهگانه علوم اجتماعی ارائه میکند و خاستگاه هر یک از آنها کجاست.
*محمد قمی، مدیر دفتر مطالعات، برنامهریزی و تعالی علوم عقلی و الهیات معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی
انتهای پیام/۴۱۱۸/
انتهای پیام/