دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 بهمن 1398 - 17:05

رزاقی /////////

////////
کد خبر : 470461

در رابطه با اقتصاد مخصوصاً در حوزه‌های بودجه‌ای و مالیاتی، باید چگونه عمل کنیم؟


- من فکر می‌کنم ابتدا باید آسیب‌شناسی کنیم تا بعد راه‌حل از درونش دربیاید. اشکال ما این بوده که بعد از دفاع مقدس و بعد از فوت امام(ره)، آقای رفسنجانی در ایران سرمایه‌داری پیاده کرده، آن هم نوع خاصی از سرمایه‌داری، چیزی شبیه زمان شاه، که براساس آن سه چهار موضوع دارد. یکی اینکه هر چه دولتی است، خصوصی کنید. صندوق بین‌المللی پول که 70 تا 80 کشور در آن عضویت دارند این راهکار را داده برای اینکه آمریکا یک‌جوری با آنها کنار بیاید. بعضی کشورها مثل کشور چین هم این کار را نکردند ولی شرکت‌های خصوصی را تقویت کردند. ما امکانات دولتی را خصوصی کردیم که اکثراً هم آن کارخانه‌ها تعطیل شده چون کسانی که اینها را اکثراً هم ارزان دریافت کردند، چون برای کسانی که اینها را دریافت کردند، در اصل دنبال زمین‌های اینها بودند.


دومین نکته، تثبیت مزد و حقوق است. وقتی که تورم هست، می‌گوید مزد و حقوق را بالا نبرید، که معلوم است 0138 است، یک شیوه دیگر ایجاد طبقات بیکار ارزان قیمت است. بعد هم می‌گوید آزاد بگذارید. هم داخل هم خارج. عوامل بازار را آزاد بگذارید، خودشان به تعادل می‌رسند که یک حرف بی‌ربط است. وقتی این‌جوری شد، چه اتفاقی افتاد؟ یک عده‌ای به سرعت پولدار شدند به خاطر همین واگذاری‌ها و یک عده‌ای هم به سرعت فقیر شدند. آقای روحانی در رابطه با پرداخت یارانه‌ها برگشت یک کلمه‌ای استفاده کرد به عنوان «یارانه معیشت» و گفت می‌توانیم به 60 میلیون نفر یارانه معیشتی بدهیم غیر از آن یارانه اصلی. یعنی در مدت به این کوتاهی این‌قدر تغییرات به وجود آمده. از طرف دیگر هفت هشت ده میلیون خانوار هستند که خانه ندارند، چیزی حدود 30 میلیون نفر بیکار هستند، دولت هم هیچ دخالت نمی‌کند و قیمت‌ها هم این‌جور سرسام‌آور بالا می‌رود که چند سال پشت سر هم شاهد هستیم که چند سال پشت سر هم هر دفعه 20 درصد، 30 درصد، 40 درصد قیمت‌ها رفته بالا و تغییری هم ندادند. وقتی فضا این‌جوری است، آسیب‌شناسی‌اش این را نشان می‌دهد که این مربوط به مبانی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران که در قانون اساسی هست، نیست. در قانون اساسی همان اول تعیین می‌کند که نسبت به هم سوسیالیست و هم سرمایه‌داری، یک نظریه بسیار هدفمند الهی است. اصل دوم می‌گوید ما برای ارتقا یا بزرگ شدن به طرف خداست. یعنی می‌گوید انسان، وقتی انسان را می‌گوید، نمی‌گوید چه طور انسانی، همه انسان‌ها. یعنی اقتصاد از این دید یک نگاهی دارد که برای مثال حتی به تمام آدم‌هایی که معتاد هستند هم توجه دارد. از دید خدایی، رهبری هم می‌گوید اقتصاد الهی است. بعد می‌گوید که دولت باید مسکن، خوراک، پوشاک، بیمه، درمان، کار، بهداشت و آموزش فراهم کند. خب این دید را ببینید. بعد استقلال اقتصادی، استقلال اجتماعی، استقلال فرهنگی، استقلال دفاعی و اینها همه را ذکر می‌کند و اصل 44 هم می‌گوید که باید تعاونی باشد. دولت به تعاونی‌ها گرایش پیدا کند، نه اینکه همه چیز را دولتی کند. بخش خصوصی هم نباید حداکثر سود را بخواهد. چون سرمایه‌دار حداکثر سود را می‌خواهد، حداکثر سود هم که در تولید نیست، در دلالی، احتکار و واردات است. وقتی فضا این‌طوری شد، 30 سال هم هست این ادامه پیدا کرده. یکی از ابزارهای مهم اقتصادی برای اداره یک اقتصاد، جلوگیری از انواع سوءاستفاده‌ها، مسلط شدن بر بازار برای سود بردن با احتکار کالاها یا واردات با دلار ارزان که مرتباً تکرار می‌شود ولی ارزان به مصرف‌کننده داده نمی‌شود، تغییر می‌کند و چند برابر می‌شود. مرتباً افزایش دلار به وجود می‌آید و ریال ارزان به دست دولت برسد. بعد هم دولت مرتب هزینه می‌کند، درآمدهایش را به جای اینکه از طریق مالیات تأمین کند، با استقراض از از بانک‌ها و وام گرفتن بانک مرکزی که اسکناس چاپ می‌کنند و برای همین هم مرتب با تورم مواجه هستیم. بعد هم دفاع از تولید داخلی نمی‌کند، آزاد گذاشته. بنابراین تمام فعالیت‌های تولیدی رو به ورشکستگی و نابودی می‌رود، اشتغال کاهش پیدا می‌کند. دولت هم که اقدامی نمی‌کند برای ایجاد صنعت یا کشاورزی، به جز صنایعی که تبدیلی هستند و نیمه‌خام هستند مثل پتروشیمی. این را تبدیل نمی‌کند، با حداقل اشتغال. خب وقتی این‌طور شد، بن‌بست می شود. بن‌بست که شد شرایط دیگری هم پیش می‌آید که مردم ناراضی می‌شوند و الان می‌بینید که ناراضی شده‌اند. بنابراین ضربه‌پذیری به‌وجود می‌آید. همان فکری که غرب دارد دنبال می‌کند تحت عنوان تحریم و ما به جای اینکه مثل دوره دفاع مقدس از این تحریم استفاده کنیم، که در مورد سلاح و مسائل دیگر این اتفاق‌ها افتاد و ما رشد کردیم، دولت تحریم را به عنوان یک فرصت در نظر نمی‌گیرد. در نتیجه تحریم‌ها مؤثر واقع می‌شود. حالا اگر حالت دفاعی بود مثل همان صنعایع دفاعی، خب ما همه را راه‌حل داشتیم ولی چون دفاعی نیست، تمکینی است. یعنی آنها تحریم می‌کنند و ما تمکین می‌کنیم. آقای روحانی، اینها تمکین می‌کنند، می‌گویند امتیازهای دیگری بدهیم. مثلاً صنایع هسته‌ای را دادند ولی آنها باز این تحریم‌ها را ادامه دادند. حالا یک چیز دیگر می‌گویند که مثلاً موشک‌ها این‌جوری نباشد یا شما چه کار داری بروید به کشورهای دیگر کمک کنید؟ یعنی همه مبانی اقتدار ایران در زمینه‌های غیراقتصادی را حاضرند بدهند چرا که فکر می‌کنند آنها می‌آیند کمک‌شان می‌کنند. در صورتی که به این توجه نمی‌کنند که ما بزرگ‌ترین نیرو را داریم و در مقابل دنیا دفاع کردیم و موفق شدیم. چطور در مورد صنعت نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. صنایع دفاعی، صنایع هسته‌ای، صنایع فضایی و ... توانستیم. یعنی بزرگ‌ترین مانع ما خود دولت‌ها هستند در طی این 30، 40 سال. منتهی کم و زیاد دارد. مثلاً آقای احمدی‌نژاد مسکن مهر را به وجود آورد یا اینکه از پتروشیمی‌ها برای تولید بنزین که آمریکایی‌ها می‌خواستند تحریم کنند یا آقای خاتمی که اصلاً کل ایران را داشت اگر مردم دخالت نمی‌کردند ایران تجزیه شده بود. آقای روحانی هم که همه‌جانبه در خدمت این نظریه است. حالا مجلس که وظیفه قانون‌گذاری را دارد، باید باید بر کارهای مدیران، مسئولان از جمله وزرا و رئیس جمهور نظارت کنند. الان وزرا تا چه اندازه جهادی و جان‌نثارانه عمل می‌کنند؟ ساده‌زیستی می‌کنند؟ الگوی حضرت علی(ع) را به کار می‌برند؟ الگوی امام(ره) و مقام معظم رهبری را به‌کار می‌برند؟ تا چه اندازه در این باغ هستند؟ تا چه اندازه خودخواهی‌های‌شان را کنترل می‌کنند. تا چه اندازه به منافع ملی و قانون اساسی توجه می‌کنند. اگر آدم‌های جهادی در این مسئولیت‌ها بیایند، با این عرایضی که خدمت‌تان گفتم به سادگی امکان‌پذیر است ایران کاملاً بی نیاز شود، یک بیکار و یک بی خانه هم نداشته باشد با توجه به امکانات عظیمی که هست. حتی ایران می‌تواند کشورهای دیگر را هم صنعتی کند. در یک فرصت هفت الی هشت ساله هر مثالی از مشکلات ایران بگویید، با آن مدیران جهادی و با توجه به قانون اساسی پاسخ دارد.


شما اشاره به بودجه کردید. چرا دولت باید بیاید هزینه کند، فکر درآمد نباشد؟ شما هزینه می‌کنید باید ابتدا فکر درآمد باشید. درآمد از کجا؟ نفت بفروشید، مرتب گران‌تر گران‌تر، تورم ایجاد شود یا برای اینکه درآمد داشته باشی وام بگیری از بانک‌ها و بانک مرکزی و از هر جایی که بتوان از سازمان تأمین اجتماعی گرفته تا از سازمان نیروهای مسلح. از همه اینها وام گرفته و به همه اینها بدهکارند. چرا این کار را می‌کند؟ چرا در درجه اول چرا این‌قدر هزینه می‌کند؟ آن‌هم هزینه‌هایی که ربطی به تولید ندارد. بیشتر هزینه‌ها زیربنایی است، از قبیل راه و جاده و ... که اینها خودشان باز شرایطی به وجود می‌آورند که در خدمت واردات قرار می‌گیرد. نگاه تولیدی باید داشته باشد. تجربه هم در دوره دفاع مقدس نشان داده است. باید بیاید شناسایی کند و مالیات بگیرد و از مهم‌ترین مسائل هم این است که می‌تواند نیازهای خودش را از این راه برطرف کند. نفت خام را صادر نمی‌کند، پتروشیمی صادر نمی‌کند، اینها را تبدیل می‌کند. و از طرفی وقتی نیازهای درآمدی تأمین شد، یک اثر دیگر هم مالیات‌ها دارند. وقتی شما مالیات می‌گیرید، شناسایی می‌کنید هر کسی چقدر درآمد دارد، چقدر ثروت دارد، در چه مدتی این ثروت را گردآورده است. چه کار کرده این درآمد و ثروت را به دست آورده؟ متناسب با اینکه این ثروت و درآمد غیرتولیدی است، مالیات‌های تصاعدی از اینها می‌گیرد. یعنی کسانی که درآمد و ثروت می‌خواهند، بروند به حوزه تولید. الان تولید 10، 15 یا 20 درصد سود دارد ولی فعالیت‌هایی مثل واردات 300 درصد سود دارد! احتکار 100 درصد، 200 درصد صود دارد. نمونه‌های زیادی هست. مثلاً طلا را نگاه کنید که در ظرف یکی دو سال یک میلیون شده 5 میلیون، چهار سال طول کشیده. اتومبیل را نگاه کنید سه برابر شده، ارز چند برابر شده، به 20 هزار تومان رسیده بود حالا مثلاً شده 13 هزار تومان، سه تا چهار برابر. این اسمش برنامه‌ریزی است؟! درست همان اتفاقی که نباید بیفتد، دارد رخ می‌دهد. درست چیزی که نباید دارد می‌شود و آنچه که باید، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.


آن‌وقت شما تمام کسانی را که شناختید ثروت و درآمد چقدر دارد، که بخواهید از آنها تصاعدی مالیات بگیرید، یک اتفاق هم می‌افتد، این اطلاعات را به قوه قضائیه هم می‌توانید بدهید تا با فساد مبارزه کند. وارد عرصه دیگری می‌شویم که الان بسیاری از مسئولان و نمایندگان به فساد عمل می‌کنند و می‌دانند که مورد مجازات هم قرار نمی‌گیرند. البته آقای رئیسی که اخیراً آمده یک انقلابی ایجاد کرده و خدا کند بتواند ادامه دهد. وقتی فضا این‌جوری شد، بسیار ساده است ولی با آدم‌های مجاهد، آدم‌های جهادی و ساده‌زیست، آدم‌هایی که برای خودش هیچی نمی‌خواهد. برای سلامت این جامعه می‌خواهد. ضمن اینکه آن‌وقت یک وضع دیگر هم پیش می‌آید. ما اگر به آنچه که قانون اساسی می‌گوید، به آنچه که آن عزیزان ایجاد کردند، توان دفاعی، حالا در چارچوب اقتصاد، ما تا حالا دفاع مقدسی می‌کردیم و الان هم انجام دادنش بهتر از انجام ندادنش است. مردم را به جایی می‌رسانند که بر اثر فقر و بینوایی، شورش کنند، جنگ داخلی اتفاق بیفتد و چند میلیون کشته شوند. اتفاق دیگری که می‌افتد این است که طبق پیش‌بینی که قانون اساسی کرده، اگر در آن خط باشیم، ما یک الگوی الهی می‌دهیم، رهبری بارها گفته اقتصاد الهی و واقعاً هم همین‌طور است. یک الگویی برای تمام کشورهای دنیا، کوخ‌نشینان‌شان به قول امام(ره)، مستضعفان‌شان، که در چارچوب آن یک فقیر در ایران نباشد. الان در ایران 300 هزار میلیاردر ظرف 30 تا 35 سال به وجود آمده. نوشته بود که ثروت یک درصد آمریکایی‌ها برابر 30 و خرده‌ای تا 40 میلیون نفرشان است یا 2 هزار ثروتمند دنیا به اندازه 4.5 میلیارد انسان ثروت دارند. نگاه کنید چه فضایی در سطح کره زمین ایجاد کرده‌اند که همه باید فقیر و بیکار باشند، سودش را کشورهای اروپایی ببرند. همه کشورهایی هم که بزرگ هستند باید تجزیه شوند مثل خود ایران که قبلاً تجزیه کردند. مثل شوروی که تجزیه کردند و برای چین و روسیه هم همین داستان را دارند. چرا؟ برای اینکه همه جا را آمریکایی‌ها اداره کنند به نفع خودشان. همان کاری که زمان شاه می‌کردند. همین الان هم که وضعیت خودمان را می‌بینیم، در حقیقت چیزی مثل سیاست‌های شاه پیاده شده. اگر سپاه و عزیزانی که دفاعی عمل می‌کنند، نبودند معلوم نبود که ایران بتواند تا حالا خودش را حفظ کند. و این نکته که بسیار آسان است با آدم‌های جهادی و بسیار مشکل است با آدم‌های خودخواه خودبین که هر چه داشته باشند می‌گویند کم است.


مدیران جهادی در حوزه بودجه و مالیات نیاز به یک‌سری راهکار دارند. راهکار جلوگیری از فرار مالیاتی و افزایش درآمدهای مالیاتی چیست؟


- اول اراده است که شما بخواهید مالیات بگیرید. دوم باید اطلاعات جمع‌آوری کرد. آمریکا را نگاه کنید، سازمان سیای آمریکا احتمالاً در همه جای دنیا تشکیلات دارد و سازمان اف‌بی‌آی، دوتایی‌شان به اندازه سازمان مالیاتی آمریکا نیستند. این‌قدر قدرتمند است. تمام اطلاعات تمام دستگاه‌های اطلاعاتی که در آن کشور هستند، زیر نظر سازمان مالیاتی است. مالیات‌ها باید در تحت حوزه قوه‌ای مثل قوه قضائیه دربیاید. مستقل از دولت. همه جا را مخصوصا چه کسانی؟ آن کسانی که مسئول هستند. چون اگر آنها فساد داشته باشند صدمه زیادی به کشور می‌زنند. مثل آن 300 هزار میلیاردری که گفتم. قبلاً هم می‌گفتند تخم‌مرغ دزد، مرغ‌دزد، شتردزد، شتر با بارش دزد. آن شتر با بارش دزد ببینید یک کاخ دارد! چون شتر را که با بارش بخواهد ببرد باید یک کاروانسرا یا تشکیلاتی داشته باشد! حضرت علی(ع) هم این را می‌گوید. چیزی نیست که من بگویم. هر کسی مقامش بالاتر است احتمال به انحراف کشیده شدنش بیشتر است. مثلاً سازمان اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات، وزارت اقتصاد، وزارت صنعت، همه اینها راجع به کسانی که در اقتصاد فعالیتی دارند باید اطلاغات خود را به سازمان مالیاتی اطلاع دهند. این وزارت مالیاتی اینها را تحلیل کند. از طرف بانک‌ها اعلام شود که هر کسی چقدر در بانک‌ها ثروت دارد. وزارت مسکن، وزارت راه و شهرسازی بگویند این خانه‌ها برای کیست، چقدر قیمتش است. یک سازمان دیگر بگوید اینها که می‌روند خارج، چقدر خرج می‌کنند؟ چه اتفاقی می‌افتد. اگر این‌طور باشد، مالیات گرفتن خیلی کار ساده‌ای است. علاوه بر اینکه کشورهای دیگر هم این کار را می‌کنند. خب سازمان‌های دولتی همه این کار را می‌کنند؟ نه! یکی این اطلاعات را می‌خرد. ایران هم این کار را کردند ولی جدی نگرفتند. می‌گوید هر کس بیاید اطلاع دهد از دور و بری‌هایش، دوستان، همسایه‌ها و ... مالیاتی که از او وصول می‌کنیم، این‌قدر درصد می‌گیریم به کسی که این اطلاعات را به ما داده. این‌جوری اطلاعات را می‌خرند و به این ترتیب خیلی کار ساده‌ای می‌شود.


نقش بانک‌ها در قوی شدن اقتصاد، آسیب‌شناسی و راهکار در مورد بانک‌ها؟


- اولین نکته اینکه طبق قانون اساسی اصل 44 بانک‌ها نباید خصوصی شوند. چرا؟ چون خصوصی و مخصوصاً خصوصی سرمایه‌داری، خصوصی تعاونی اشکال ندارد چون می‌گوید حداقل سود ولی خصوصی سرمایه‌داری این‌جوری که پیاده کرده‌اند و آمریکایی‌ها هم همین کار را می‌کنند، می‌گوید حداکثر سود، حداکثر ثروت، حداکثر لذت. حداکثر یعنی چی؟ کجا متوقف می‌شود؟ هیچ‌جا! انسانی که دنبال سود، ثروت و لذت حداکثر است، ذهنش این عوامل مادی را به جای خدا می‌نشاند. چون همه ذهنش را می‌گیرد. حد هم ندارد و هیچ وقت هم قانع نمی‌شود، هر چه هم بالا برود، می‌گوید کمتر است که آن مثال را من در سطح بین‌المللی زدم. خب چرا خصوصی کردند؟! چرا؟!


دوم، مدیران اینها را چه کسی تعیین می‌کند؟ مثلاً برادر آقای روحانی، 31 میلیارد، آقای دانیال‌زاده که محاکمه‌اش را در روزنامه‌ها نوشته بودند، داده به فریدون، که آقای روحانی گفت این وام معوقه است، چیز نیست. دوتا از مدیران از جمله بانک ملت را آقای دانیال‌زاده گفته، آقای روحانی آنها را گذاشته سر آن بانک‌ها. خب! حالا شما 2015 ولی آن 30 میلیارد را داده به آقای فریدون، آقای فریدون بر اساس اینکه برادرش رئیس جمهور است و امکاناتی دارد، توانسته آن مدیران را جابه‌جا کند. خب عملاً چه می‌شود؟ بخش خصوصی که به حداکثر سود فکر می‌کند. حداکثر سود در تولید نیست. در مواردی مثل دلالی، واردات، احتکار و خرید و فروش‌های کاذب است. پس بالاترین سود را اینها می‌برند که آن هم در تولید نیست. دوم، حالا آنجا که دولتی است، اگر آدم‌های جهادی نباشند، خودِ آن شخص دولتی این کار را می‌کند به نفع اقوام خودش و دور و بری‌هایش. سابقه تاریخی بانک‌ها هم این را نشان می‌دهد. بانک‌ها قبلاً سپرده‌ها را جمع‌آوری می‌کردند، بالاترین سود عمل می‌کردند، دور اول سرمایه‌داری مثلاً 180 تا 200 سال پیش اگر بخواهیم بگوییم، بالاترین سود در تولید صنعتی که تازه رشد می‌کرده و سود زیادی داشته. خود این عامل سبب شده که بانک‌ها کمک کنند به صنعتی شدن انگلستان. چرا؟ سپرده‌های کوچک مردم را جمع کرده و سود به آنها می‌دادند، بعد می‌دادند به کسانی که سرمایه‌گذاری می‌کردند. بعضی وقت‌ها هم خودشان سرمایه‌گذاری می‌کردند. الان هم این کار را می‌کنند ولی سرمایه‌گذاری در تولید که نمی‌کنند. در همین فعالیت‌های دلالی نظیر خانه خریدن و فروختن و دولت هم مالیات نمی‌گیرد. یعنی همان طور که شما اشاره کردید، بانک‌ها به صورت بزرگ‌ترین عامل براندازنده اقتصادی درآمده‌اند. فقر، بیکاری و از همه مهم‌تر گسترش فساد، آن هم با چی؟ سپرده‌های مردم بی‌نوا. با این تورمی هم که هست، آن شندرغازی هم که مثلاً 15 درصد سود می‌دهند، وقتی 40 درصد تورم است، 15 درصد می‌دهند به این بی‌نوایی که پولش را گذاشته در بانک. غیر از حالا آن آدم‌های گنده گنده که داستان دیگری دارد. این کوچک‌ها که نمی‌توانند با پول‌شان فعالیتی کنند یا بلد نیستند. یعنی سال به سال با وجود اینکه حجم سپرده‌های‌شان بالا می‌رود اما قدرت خریدشان پایین می‌آید. مثلاً آن 10 میلیون فرض می‌کنیم در طول 10 سال شده 15 میلیون، اما قدرت خریدش شده 8 میلیون! مرتباً این اتفاق دارد می‌افتد. به سازمان‌های نظارت‌کننده هم اطلاع نمی‌دهند. یا خودِ سازمان‌های نظارت‌کننده غیر از دوره آقای رئیسی که تغییراتی کرده، خود آنها یک پا شریک این می‌شوند. قاضی را فاسد می‌کند، فساد ایجاد می‌کنند به دلیل امکانات مالی که دارد. نماینده مجلس را فاسد می‌کند با امکانات مالی که دارد. اکثریت نمایندگان مجلس قوانینی را تصویب نمی‌کنند که بانک‌ها مورد سؤال قرار بگیرند یا وزیر مربوطه استیضاح شود. مثلاً وزیر اقتصاد که روی بانک مرکزی تسلط دارد، از طرف قوه قضائیه محاکمه شود. دست‌شان باز است که هر کاری که دلشان می‌خواهد انجام دهند.


یکی از راه‌ها چیست؟ اینکه بانک‌ها همه دولتی شود، مدیران جهادی داشته باشند، و بر بانک‌ها نظارت شود. در کوچک‌ترین خطایی که اتفاق افتاد، اینها را بسپارند به یک دادگاه عادلانه، اینها را مجازاتی کنند که کسی جرئت نکند مثل اینها کار کند. و آن‌وقت مردم را دعوت کنند که اطلاع دهند. این را یک عمل جهادی بدانند. مردم در سرنوشت خودشان دخالت کنند. به قول رهبری می‌گوید مطالبه، آتش به اختیار! در واقع می‌گوید فرمانده فاسد شده. خب حالا آتش به اختیار یعنی هر کسی خودش ببیند که چه شکلی باید دفاع کند چون دیگر نمی‌شود فرمان‌های فرمانده را اجرا کرد چرا که فرمانده با دشمن است. الان اقتصاد این‌طور است که فرماندهی‌اش با دشمن است. کاری که الان از لحاظ اقتصادی دارند می‌کنند همان کاری است که آمریکا می‌خواهد.


نظارت! شما نامه‌های حضرت علی(ع) به مالک اشتر را ببینید چه شکلی می‌گوید. اول خودش، چون باید مواظب باشد که خطا نکند. به او می‌گوید با ثروتمندان نشست و برخاست نکن چون تحت تأثیر قرار می‌گیری. بعد حساب پس دادن است. یک عده دیگر باید نظارت کند بر همین حاکمی که رفته. گزارش بدهند به حضرت علی(ع). کسانی بوده‌اند که این کار را می‌کردند. بعد مجازات اینها. هر چه هم بالاتر، سختگیری بیشتر.


چین را که می‌دانید! چینی‌ها دین ندارند، باید مثل شوروی متلاشی می‌شدند، چرا متلاشی نشدند؟ سرمایه‌داری هم پیاده کرده ولی آمده از حب کمونیست، از بالاترین سطوح شروع کرده فاسدترین آدم‌ها، یعنی حزب بر علیه فساد خود حزب اقدام کرده. 4 هزار نفر را تا حالا اعدام کرده‌اند. 2.5 میلیون نفر را تا حالا زندانی و اموال‌شان را مصادره کرده‌اند و هر کسی را هم بفهمند فساد کرده، محاکمه می‌کنند. این موضوع سبب شده که مرم احساس کنند عدالت دارد به وجود می‌آید. 200 تا 300 میلیون شغل ایجاد شده.


بعد نکته دیگر این است که آمده این کار را می‌کند که هر کس که دلار به بانک چین بدهد، طبق نظری که دولت دارد، بانک مرکزی این دلار را گران‌تر از قیمت بازار از اینها می‌خرد. مثلاً در بازار 10 تومان است بانک از اینها می‌خرد 15 تومان. بنابراین کسانی که دلار را از طریق صادرات به دست می‌آورند، این دلارها را به بانک مرکزی چین می‌دهند. بانک مرکزی اینها را جمع می‌کند. هیچ دلاری خودش از جای دیگر به دست نیاورده. البته اگر بخواهد هم می‌تواند، مثلاً صنایع دولتی را صادرات می‌کنند. نتیجه چیست؟ همه مردمی که می‌خواهند درآمدی داشته باشند، سعی می‌کنند دلار به دست آورده و به دولت بفروشند. چگونه به دست بیاورند، یک تولیدی انجام داده و صادر کنند. بعضی وقت‌ها تولیدات‌شان هم خیلی قلابی است ولی در هر حال دلار به دست آورده و به بانک مرکزی می‌فروشند. شما شیوه را نگاه کنید. نتیجه چه می‌شود؟ دلاری که به این سادگی به دست دولت می‌رسد در ازایش کاغذ داده، یوآن چین را داده. خب با آن معامله می‌کند! نوشته بود در چند سال اخیر یک هزار و خرده‌ای میلیارد دلار در آمریکا سرمایه‌گذاری کرده است. اخیراً هم که آمریکا از این مبادلات بانکی سوءاستفاده می‌کند، هم چین و هم شوروی، دلارها را به تدریج تبدیل به طلا می‌کنند. اخیراً شوروی 800 تن طلا خریده است. این فضا را نگاه کنید. برعکس ما! ما این‌جور عمل کرده‌ایم که هر کس می‌خواهد دلار داشته باشد، باید واردات کند. درست عکس آنها! دولت دلار نفت را می‌فروشد، می‌دهد واردات کند، خب او (واردکننده) دلار به دست می‌آورد. دولت به دلیل اینکه مالیات نمی‌گیرد، نرخ دلار را هم خودش تعیین می‌کند. مرتب روز به روز هم می‌رود بالا. بنابراین هر کسی می‌خواهد پول بیشتری به دست آورد، مثل خانه، دلار می‌خرد، نگه می‌دارد و گران می‌شود! فضا می‌رود به طرف دلالی و واردات متکی به نفت! در صورتی که می‌تواند عکسش باشد. بانک‌ها هم می‌توانند معکوس آنچه که الان هست بشوند ولی آدم‌های پاکیزه و پاک‌دست می‌خواهد. همه این سازمان‌های دولتی حراست دارند ولی ببینید چگونه عمل می‌شود که که حراست‌ها خودشان موافق فضای موجود هستند!


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب