زمین بازی ما کجاست؟/ رویکرد متفاوت «اوج» و «عمار» در 10 سال گذشته
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، جشنواره عمار در حالی دهمین دوره خود را با موفقیت برگزار کرد که شایسته است نگاهی جامع و گذرا به این رویداد فرهنگی کشور داشته و عملکرد 10ساله آن در بوته نقد قرار گیرد. بدون شک شناخت نقاط ضعف و بیان آوردههای مثبت جشنواره عمار بهترین کمکحال برای برگزارکنندگان آن در سالهای آتی است.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا قصد دارد با تعریف پرونده «جشنواره عمار در بوته نقد» گامی مثبت در جهت ایجاد یک مانیفست برای این رویداد انقلابی فرهنگی بردارد. در هفتمین قسمت از این پرونده یادداشت «علی ترابی»، دبیر گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا با موضوع مقایسهای بین عملکرد دو بازوی انقلابی سینمای ایران یعنی سازمان اوج و جشنواره عمار پیش روی شما قرار دارد.
10 سال از بزنگاه مهم تاریخ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذشت. روزگاری که فتنه 88 هشت ماه فضای کشور را ملتهب کرد تا سره از ناسره جدا شود. ریزشها و رویشها نفس انقلاب را تازه کرد. گویی فتنه حزیرانی بود بر خون غلیظ انقلاب و میخواست آنها را که شهرتشان از قلب همین نظام حیات گرفته بود، جدا کند تا قلب تپنده انقلاب راحتتر بدمد و خون تازه وارد رگهای نظام کند. اتفاقی که در نهایت رخ داد و در عرصههای گوناگون رویشهای متعددی مشاهده شد.
طبعاً وادی سینما هم از این قاعده مستثنا نبود و در کنار ریزشهای ناراحتکنندهاش دو رویش بسیار امیدوار کننده به خود دید. دو نهالی که آن روز در زمین انقلاب کاشته شدند، امروز درختانی ده ساله شدهاند به نامهای «عمار» و«اوج».
از تعارفات ابتدای کلام اگر بگذریم، جا دارد حالا نگاهی به این دو مجموعه داشته باشیم و ببینیم رویکرد متفاوت هر یک از این مجموعهها در برخورد با بدنه سینمایی کشور، چه رهاوردی برای مخاطب به همراه داشته است.
عماریون در این مسیر توفیقاتی هم یافتند، از جمله ایجاد شبکه مردمی برای اکران و پخش فیلم در مساجد و حسینیههای شهرها و روستاهایی که از داشتن سینما محروم بودند. عماریون در عرصه مستند هم عملکرد بدی نداشتند و فضایی ایجاد کردند تا مستندات بچههای انقلابی هم دیده شده و اکران شوند.
عمار که در سال نخست خود یک دورهمی برای نمایش مستندهایی با مضمون فتنه 88 بود، از همان ابتدا به نوعی مسیر خود را از بدنه سینمایی کشور جدا کرد. عماریون با انتقادات فراوان به فضای سینمایی کشور سعی کردند، زمین بازی جدید برای خود ترسیم کنند و از برگزاری جشنواره تا ایجاد شبکه اکران کلاً خودکفا شوند و از بدنه به زعم خودشان بیمار سینمای ایران فاصله بگیرند.
البته عماریون در این مسیر توفیقاتی هم یافتند، از جمله ایجاد شبکه مردمی برای اکران و پخش فیلم در مساجد و حسینیههای شهرها و روستاهایی که از داشتن سینما محروم بودند. عماریون در عرصه مستند هم عملکرد بدی نداشتند و فضایی ایجاد کردند تا مستندهای بچههای انقلابی هم دیده شده و اکران شوند. فضایی که بعداً به درخشش انقلابیون در عرصه مستند هم منجر شد تا بیراه نباشد اگر بگوییم که یکی از عللش همین انگیزهبخشی جشنواره عمار بوده است.
از این دو موفقیت که بگذریم با مثنوی هفتاد من از مشکلات عمار مواجه میشویم. از اقتصادی نبودن ایدهها و مشکلات مالی که هرساله گریبان جشنواره را میگیرد تا بینظمیهای گسترده در روند اجرا. به نظر اینکه عمار بعد از ده سال مانیفست مشخصی برای بخشهای مختلف خود ندارد، جای بسی شگفتی است. یکی دیگر از مشکلات شاید این باشد که رویشهای عمار آن قدری اثرگذار و موفق نبودهاند که مانع از جایزه گرفتن هرساله چند نفر مشخص – البته در عین شایستگیهایشان – شوند.
از نظر نگارنده اینکه عمار صرفاً محفلی شده برای انقلابیها بزرگترین مشکل این جشنواره است. عمار اگر میخواهد مثل اسمش واقعاً مردمی باشد، باید کاری کند که اقشار مختلف مردم را جذب کند و اینگونه نباشد که هرگاه به سالنهای اکرانش سر میزنیم همه را شبیه به هم ببینیم.
اگر گاهی به بعضی تولیدات سینما و تلویزیون انتقاد داریم و به واسطه نبودن خانمهای چادری و آقایان محاسن گذاشته فضای آنها را منطبق با جامعه نمیدانیم، خودمان دیگر نباید در همین مسیر گام بگذاریم. جشنواره عمار ما چطور مردمی است که هر ساله میزبان یک قشر از جامعه بیشتر نیست؟
به نظر میرسد عمار در کنار موفقیتهایش در عرصه اکرانهای عمومی در شهرستانها و روستاها، در زمینه جذب مخاطب عام در شهرهای بزرگ بهشدت دچار مشکل است. موضوعی که در قیاس با جشنواره فیلم فجر کاملاً مشهود است.
به نظر میرسد عمار در کنار موفقیتهایش در عرصه اکرانهای عمومی در شهرستانها و روستاها، در زمینه جذب مخاطب عام در شهرهای بزرگ بهشدت دچار مشکل است. موضوعی که در قیاس با جشنواره فیلم فجر کاملاً مشهود است. فقط کافی است یک بار صف کشیدن مردم با هر تفکری مقابل سینماهای اکران مردمی فجر را با تعداد حاضران در سالنهای پخش جشنواره عمار در تهران مقایسه کنیم تا متوجه این ضعف عمار شویم.
در سوی دیگر ماجرا اما اوج از همان ابتدا خود را درون جامعه هنری کشور تعریف کرد و هیچگاه دنبال ایجاد یک زمین بازی دیگر برای خود نرفت. اوج از ظرفیتهای سینمای ایران استفاده کرد، همان که شاید از دید خیلی از حزباللهیها به گروه «مغضوبٌ علیهم» وارد شده و کم کم به مرزهای «والضالین» هم رسیده بودند.
اوج با محسن تنابندهای پایتخت 5 را ساخت که مواضعش در اینستاگرام برای همه واضح و عیان است و با نویسندگی چنین فردی قصه رشادتهای مدافعان حرم را به خانه همه مردم برد. اوج زمینش را جدا نکرد و سراغ ابراهیم حاتمیکیایی رفت که با ساخت «دعوت» و «گزارش یک جشن» از روزگار «آژانس شیشهای» فاصله گرفته بود و حالا باید دید که حاصل رهاورد کار کردن اوج با او «چ» شد. حاتمی کیا با اوج «بادیگارد» را ساخت و با ساختن «به وقت شام» ابایی نداشت که مقابل همه بگوید فیلمساز وابسته نظام است.
سازمان نوپای اوج که همپای عماریون روزگار خود را در عرصه سینما آغاز کرد، با اتخاذ شیوه متفاوت نسبت به دوستانش در جشنواره عمار به جای ایجاد یک جشنواره رقیب، اهالی جشنواره فجر را وادار به تحسین کرد. کافی است لحظه جایزه گرفتن فیلم «23 نفر» در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر را به یاد آوریم و ببینیم چطور سینمای ایران تمامقد اثری انقلابی را تشویق کرد. یا مثلاً جشنواره سی و ششم فجر را به یاد آوریم که رقابت اصلی جشنواره بین دو فیلم سازمان اوج یعنی «به وقت شام» و «تنگه ابوقریب» بود.
اوج از همان ابتدا خود را درون جامعه هنری کشور تعریف کرد و هیچگاه دنبال ایجاد یک زمین بازی دیگر برای خود نرفت. اوج از ظرفیتهای سینمای ایران استفاده کرد، همان که شاید از دید خیلی از حزباللهیها به گروه «مغضوبٌ علیهم» وارده شده و کم کم به مرزهای «والضالین» هم رسیده بودند.
از این دستاوردهای معنوی که بگذریم اما شایسته است به اوضاع اقتصادی اوج هم نگاهی داشته باشیم. اگر امروز دوستان جشنواره عمار برای ادامه حیات و برگزاری برنامهها ناچار به استفاده از پول رهن منزل مسکونی خود هستند، اوج چنان به سوددهی اقتصادی رسیده که کم کم از بودجه دولتی هم بینیاز شود.
و دست آخر باید گفت که شاید مهمترین تفاوت این بازوی انقلابی عرصه سینما پاسخ آنها به همین یک سؤال باشد که «زمین بازی ما کجاست؟» اوج خود را درون جامعه تعریف کرد و در جذب مخاطب عام موفق شد، قهرمانانی مثل حاج حیدر «بادیگارد» ساخت و حضوری قدرتمندانه از تفکر انقلابی در هر سال جشنواره فجر را به همراه آورد و در طرف مقابل عمار راهش را از جامعه سینمایی جدا کرد و شاید تنها توفیق شایان ذکری که بدان رسید اکران فیلم در روستاها و شهرهای بدون سینما بود.
انتهای پیام/4139/پ
انتهای پیام/