نگاهی به نمایش افراط گرایانه ابتذال و اشرافیگری در «شبکه نمایش خانگی»/ در حوزه تولید سریال مبتذل «خودکفا» شدیم!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - نزدیک به یک دهه از شیوه نوینی عرضه محتوا به مخاطب در ایران که «شبکه نمایش خانگی» نام گرفته، میگذرد. در این یک دهه عرضه سریالهای مختلفی در این بستر تعریف شد که برخی مثل «قهوه تلخ» و «شهرزاد» با استقبال فوق العادهای مواجه شدند و در طرف مقابل برخی نیز همچون «ویلای من» و «عشق تعطیل نیست» توفیقی برای جذب مخاطب نداشتند.
شاید آنچه محور تمامی این سریالها بود، سطح پایین ممیزیهای ارشاد روی محتوای عرضه شده برای مخاطب بود. این شبکه نمایش ناهنجاریهایی را علنا و با مجوز پخش کرد که روی برخی شبکههای ماهوارهای سفید شد. از ترویج عشق مثلثی در شهرزاد گرفته، تا ترویج با هم باشی در ممنوعه.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا قصد دارد به واکاوی این جریان بپردازد و اینکه چرا باید سطح ممیزی در این عرضه محتوا انقدر پایین باشد؟ آثار پخش این محتواهای ناهنجاری در شبکهای که نامش خانگی است و باید به خانه مردم برود، چیست؟ در نخستین شماره یادداشتی از «قاسم شجاع» فعال رسانهای به بهانه پخش سریال دل را از نظر میگذرانید.
قسمتهای ابتدایی سریال «دل» چند روزی است توسط شبکه نمایش خانگی توزیع و جای خود را در ویترین سوپر مارکتها باز کرده است. مجموعهای که در خوابِ عمیق مسئولان فرهنگی گویِ سبقت را در «اشرافیگری و ابتذال» از سریالهای ترکیهای ربوده و به یکهتازِ میدان تبدیل شده است.
در حالیکه سریالهای روز دنیا با استفاده از تعلیق، گرهها و سناریوهای غنی به سمت تولیدی فاخر و پُرمخاطب پیش میروند؛ شبکه نمایش خانگی داخلی با تولیداتی چون «دل» ، «کرگدن» و «مانکن» در غفلت مسئولان فرهنگی و محتوایِ کم اثرِ رسانه ملی، با کمک گرفتن از چاشنی ابتذال، بیتعهدی به خانواده و تهییجکنندههایی ضد اخلاقی به سبک شبکههای «FARSI 1» و «GEM»، به شکلی افسارگسیخته خانوادهها را بهسمت رواج انواع بیاخلاقیها هدایت میکنند و این تنها گوشهای از هنرنمایی شبکه نمایش خانگی در این روزها است.
اگر روزگاری سریالهای جِم در داخل کشور و از فضاهای مجازی دنبال میشد، هم اکنون با مهندسی معکوس! میتوان به جای واردات سریال به صادرات آن فکر کنیم. درواقع، در حوزه تولید سریالهای مبتذل چنان خودکفا شدهایم که کشورهای دیگر هم میتوانند روی کمکِ ما حساب باز کنند!
شبکه نمایش خانگی که نظارت روی آن بر عهده وزارت ارشاد میباشد ظاهرا خیلی وقت است که به حال خود رها شده، مسئولانِ نظارتی چندان با محتوای تولید شده در این مجموعهها کاری ندارند و شاید همینقدر که محتوای تولید شده به اندازه کافی لاکچری باشد، کافی است!
عادی جلوهدادن برهنگی، اصرار بر آرایش غلیظ و پوششهای ناهنجار، بهکارگیری نماهایی بسته از هنرپیشههایِ زنِ مجموعه، رقص و پایکوبی به همراه زرق و برقهای آنچنانی، استفاده بیش از اندازهی موسیقی متن که به شکلی کشدار مخاطب را در سردرگمی فرو میبرد، به تصویر کشیدن سطح زندگی قشر فوق اشرافنشین که فاصلهی چشمگیر با زندگی اغلب افراد جامعه دارد، بیپرده نشان دادن ارتباط زن و مرد نامحرم و عادی نشان دادن این نوع ارتباط، الگوبرداری محض از سریالهای غربی و بسیاری از موارد اینچنینی دیگر، عناصری هستند که دست به دست هم داده تا نسخه جدیدی از مجموعههای شبه طاغوتی به رخ کشیده شود و در عرصه ولنگاری فرهنگی و شاید هم فرهنگسازی به شکلی غربی، الگویی ناهنجار متولد شود.
ترویج بیبندوباری در مجموعههای اخیر شبکه نمایش خانگی به حدّی است که باید برای سریالهایی اینچنین، محدودیت سنی قائل شد. رفتارها در اینگونه سریالها اصلاً مناسب نوجوانان و کودکان نیست و افراد خانواده با دیدن این مجموعهها با علامت سوالهایِ زیادی مواجه خواهند شد.
در روزها و شبهایی که رسانه ملی برای مخاطبان میلیونی خود دغدغهای جز کفش پیادهروی، فرش ارزان قیمت با پسانداز روزانه 5 هزار تومان و فروش بیامان دوغ و ماءالشعیر در طعمهای مختلف، ندارد شبکه نمایش خانگی هر چند روز در میان برگ دیگری را رو میکند تا خیلی دور نباشد که اگر روزگاری سریالهای جِم در داخل کشور و از فضاهای مجازی دنبال میشد، هم اکنون با مهندسی معکوس! میتوان به جای واردات سریال به صادرات آن فکر کنیم. درواقع، در حوزه تولید سریالهای مبتذل چنان خودکفا شدهایم که کشورهای دیگر هم میتوانند روی کمکِ ما حساب باز کنند؛ تا مسئولان دغدغه واردات سریال از کشورهای همسایه را نداشته باشند!
با این وصف، ولنگاریی که نگران آمدنِ آن از کانالهای ماهوارهای بودیم، به کمکِ مجموعههای شبکه نمایش خانگی به خانههای ما راه پیدا کرده تا به این ترتیب نگرانیهای شبکههای معاند و توزیع کننده سریالهای غیراخلاقی دنیای غرب و .. پایان پذیرد.
مرکز هویت فکری جامعه
مروری بر فرمایشات مقام معظم رهبری که در باب رسانه ملی و تولیدات فرهنگی، خطاب به مسئولان فرهنگی بیان فرمودند یادآوری برای مدیران عرصه جنگ نرم خواهد بود تا اندکی به خود بیایند.
به راستی آیا منظور رهبر فرزانه انقلاب از «مرکز هویت فکری جامعه» و «سرچشمهی همیشه جوشان زلال معارف الهی انسانی» این رسانه ملی است؟ آنجا که فرمودند، رسانه ملی ، مركز هویت فكری جامعه است و در ادامه افزودند که، این دانشگاه بزرگ (رسانه ملی) باید همچون قلهای عظیم و سرچشمهای همیشه جوشان، زلالِ معارف الهی – انسانی – اجتماعی – فرهنگی و سیاسی را در زندگی مردم جاری سازد.
یا در جایی دیگری از بیاناتشان در مورد بهرهگیری از هنر فاخر فرمودند: هنر را با معیار های اسلامی یاد بگیرید و یاد بدهید و آن را به کار ببرید، تا بتوانیم مفاهیم و ارزشهای الهی و اسلامی را به مردم نشان دهید.
گویی مسئولان فرهنگی کشور (رسانه ملی _ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی) فرمایشات معظمله در بابِ جنگ نرم را یا نشنیدهاند و یا به دست فراموشی سپردهاند. آیا آنجا که رهبری فرمودند، جنگ نرم همه جانبهی دشمن، امروز قابل انکار نیست و در ادامه افزودند، در جنگ، هنرمندان و اهالی فکر و نظر، در حکم نیروهای مسلح در جنگ سختاند؛ آیا صاحبان مجموعههای اینچنینی و دست اندرکاران حوزه فرهنگ این مرز و بوم که مجوز این گونه تولیدات را صادر میکنند در زمره این نیروهای جنگ نرم هستند؟
به راستی قرار بود به روزی برسیم که صدا و سیما به جای اینکه دانشگاه عمومی باشد دوغ و دوشاب را تبلیغ و به فروشگاهی بزرگ تبدیل شود و جورِ سریال سازیهای پی در پی هم به نمایش خانگی سپرده شود تا این شبکه (که بیشتر شبیه شبکهای عنکبوتی میماند)، فرهنگ و ارزشهای اسلامی و ایرانی ما را یکجا بِبلعد.
آیا این رسانه و شبکه خانگی، قرار است مرکز هویت فکری جامعه را رقم بزنند؟
انتهای پیام/4139/
انتهای پیام/