۰۵/ ارديبهشت /۱۴۰۴
یادداشت/محمد شفیعی‌فر *

تفاوت و شباهت‌های مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ و مذاکرات برجام

در ایام سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تصویب برجام، مقایسه کوتاهی میان آن دو نتایج جالب توجهی دارد.
7.jpg

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در ایام سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تصویب برجام، مقایسه کوتاهی میان آن دو نتایج جالب‌توجهی دارد که به‌طور خلاصه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:


شروع فرآیند


تصمیم به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در دولت رادیکال اصول‌گرای موسوی بود و مذاکرات آن در طول بیش از یک سال (تیرماه ۶۷ تا نیمه ۱۳۶۸)، نتیجه‌ای نداد و با دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی و حاکمیت میانه‌روها، کم‌کم مذاکرات به سمت نتیجه‌بخشی سوق یافت.


پذیرش مذاکره با ۱+۵ هم در دولت اصول‌‌گرای احمدی‌نژاد بود و مذاکرات بی‌نتیجه جلیلی تا ۱۳۹۲، ادامه یافت. با آمدن دولت روحانی و حاکمیت اعتدال‌گرایان، مذاکرات جدی‌تر شد و در عرض دو سال به برجام رسید.


جابجایی جناح‌ها

گوشتیران
قالیشویی ادیب

میانه‌روهای دوره هاشمی به پشتوانه راست‌ها (که در دهه ۶۰ معروف بود اعتقاد به مبارزه جدی با امریکا و غرب ندارند) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و نتایج حاصله، مطمئن‌تر و واقعی‌تر بود؛ زیرا مدیران و تیم مذاکره با رهبری هماهنگ‌تر و تابع‌تر بودند.


اعتدال‌گرایان دوره روحانی هم به پشتوانه اصلاح‌طلبان (حامی مذاکره با امریکا و غرب و طرفدار ادغام در نظام جهانی) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و به خاطر وادادگی و «از هول حلیم تو دیگ افتادن»، نتایج غیرقابل اطمینان و واهی به بار آورد؛ زیرا مدیران و تیم مذاکره‌کننده، چنان تابع رهبری نبوده، زیرآبی می‌رفتند و از اعتماد کلی رهبری سوءاستفاده کردند.


دولت بناپارتی (میانه‌روها و اعتدال‌گرایان)


در جمهوری اسلامی ایران، نه اصول‌گرایان و نه اصلاح‌طلبان، موفق به مذاکره با امریکا و غرب و به سرانجام رسیدنِ آن نشده و نمی‌شوند؛ زیرا اصول‌گرایان (و نیز چپ‌های دهه ۱۳۶۰) اعتقاد و اعتمادی به امریکا و غرب نداشته و ندارند و اصلاح‌طلبان (و نیز راست‌های دهه ۱۳۶۰) مشروعیت مذاکره نداشته و ندارند و هیچ‌گاه فرصت مستقلی برای مذاکره نیافته‌اند. به همین دلیل، دو مورد مذاکره با آمریکا و غرب در جمهوری اسلامی توسط نیروهای میانه با حداقل پایگاه اجتماعی (به خاطر تعارض آنتاگونیستی دو طیف اصلاح‌طلب و اصول‌گرا) صورت گرفته است.


تفاوت دو جناح در دو مقطع


راست‌های دوره ۷۵-۱۳۶۰ علیرغم پیشرو نبودن در مبارزه با آمریکا و غرب، قائل به باج دادن به امریکا و اعتماد به امریکا و ادغام در نظام جهانی نبوده و نیستند، اما اصلاح‌طلبان دوره ۹۴-۱۳۷۶ طرفدار جدی ادغام در نظام جهانی و شیفته امریکا و غرب و دارای خوش‌بینی مفرط به آن‌ها و در حسرت رسیدن به امریکا و غرب بوده و هستند.


چپ‌های دوره ۷۵-۱۳۶۰ در کنار عدم اعتقاد و اعتماد به آمریکا و مذاکره با آمریکا و غرب و داشتن سیاست تهاجمی و تقابلی، قائل به مبارزه و درگیری با آمریکا و غرب بودند و فرصت و امکان هیچ نوع تعاملی را نمی‌دادند. اما اصول‌گرایان دوره ۹۴ - ۱۳۷۸ ضمن عدم اعتقاد و اعتماد به مذاکره با آمریکا و غرب، درگیری و مبارزه رودررو با آن‌ها را هم دنبال نمی‌کنند و البته سیاست تهاجمی و تقابلی با آمریکا را بدون درگیری با آن‌ها و برای کسب امتیاز سیاسی پیگیری می‌کنند.


تفاوت روند و نتایج دو مقطع


در قطعنامه ۵۹۸، تعامل با صدام و عراق با واسطه دبیرکل سازمان ملل و تحت حمایت و نظارت شورای امنیت بود و آمریکا درگیری مستقیم و منافع در مذاکرات نداشت. به همین دلیل، طرف ایرانی، آن‌قدر مقاومت کرد که با اشتباه طرف عراقی (حمله به کویت)، نتیجه دلخواه (پذیرش عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر توسط صدام) را کسب کرد. گرچه با عدم اراده شورای امنیت برای تحقق کامل مفاد قطعنامه، منجر به صلح دائمی بین ایران و عراق نشد.


اما مذاکرات برجام با واسطه نماینده اتحادیه اروپا و با دخالت و درگیری مستقیم امریکا و همه ۱+۵ بود و طرف ایرانی از همان ابتدا مشت خود را باز کرده بود و با پذیرش دریافت ماهانه مبالغی پول از آمریکا و تعطیلی تمامی فعالیت‌های هسته‌ای (بدون توافق و قرارداد)، متناسب با شرایطِ سیاسیِ داخلی پیش می‌رفت و عجله اساسی برای کسب نتیجه و استفاده از آن در انتخاباتِ پیشِ رو را داشت و اصلاً مقاومت نکرد و غالب تحمیل‌های طرف مقابل را پذیرفت.


* معاون تحلیل و بررسی سازمان بسیج اساتید کشور


انتهای پیام/۴۱۰۷/۴۱۱۵/


ارسال نظر