دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
19 آذر 1397 - 05:08
فلورا فرخی:

الزام نباشد دانشجو پیتزا را به کتاب ترجیح می‌دهد

برگزیده جشنواره کتاب سال دانشجویی گفت: اگر الزامی وجود نداشته باشد دانشجو پیتزا را به کتاب ترجیح می‌دهد. فرهنگ کتاب خواندن در کشور هنوز ایجاد نشده است.
کد خبر : 329809
_L3H9182.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، بیست‌وپنجمین جشنواره ملی کتاب سال دانشجویی به همت جهاد دانشگاهی طبق روال هرساله هم‌زمان با هفته کتاب با هدف شناسایی نخبگان برگزار شد. «فلورا فرخی» یکی از برگزیدگان این جشنواره است؛ او در زمان دانشجویی خود با کمک استادش «مسعود هنرور» کتاب سیروپ‌های گلوکزی را به زبان فارسی ترجمه کرد که همین اثر در جشنواره حائز رتبه شد، در ادامه گفتگوی ما با این محقق و مترجم را می‌خوانید:


 هدف شما و استادتان از ترجمه این کتاب چه بود، چه خلأیی در این زمینه وجود داشته که سعی کردید با ترجمه این کتاب برطرف کنید؟


سیروپ‌های گلولزی غالباً با نام متعارف شربت یا سیروپ‌های ذرت شناخته می‌شوند. آن‌ها از منابع مختلف نشاسته‌ای همچون ذرت، گندم و سیب‌زمینی استخراج می‌شوند. این کتاب کلیه اطلاعاتی را که در خصوص تولید، فرآوری و به‌کارگیری انواع سیروپ‌های گلولزی مورد نیاز است گردآوری کرده است.


این کتاب در سال 2011 به زبان انگلیسی منتشر شد و نیاز جامعه دانشگاهی به این کتاب ما را بر آن داشت که آن را ترجمه کنیم. دانشجویان در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در رشته صنایع و رشته‌هایی که موضوع قند مطرح باشد می‌توانند از این کتاب استفاده کنند. همچنین این کتاب به منظور آشنایی و شناخت بیشتر انواع سیروپ‌های گلولزی، افزایش اطلاعات در این زمینه و به‌کارگیری آنها به عنوان یکی از موارد اولیه حائز اهمیت در بسیاری از صنایع مخصوصاً صنعت غذا، راهگشای خوبی به شمار می‌رود.


چگونه با این جشنواره آشنا شدید و این جشنواره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


با دیدن فراخوان این جشنواره از وجود آن مطلع شده‌ام و با وجود تعداد بالای متقاضیان در این جشنواره شرکت کرده‌ام؛ به‌گفته مسئولان جشنواره سالانه کتاب دانشجویان، سیصد و سه جلد کتاب در 6 گروه آزمایشی شرکت کردند که در چهار مرحله داوری صورت گرفته است.کتاب‌های سیروپ‌های گلولزی در عین تخصصی بودن، روان ترجمه شده است. از این رو کتاب ارزشمندی است، همین موضوع من را واداشت در این جشنواره شرکت کنم.


در طول روند این جشنواره دبیرخانه اطلاع‌رسانی خوبی کرد، مراسم اختتامیه این جشنواره در تالار فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد. در مراسم اختتامیه این جشنواره دانشجویان زیادی از مقطع کارشناسی تا دکتری شرکت کرده بودند. بسیاری از دانشجویان برای استندآپ کمدی  شرکت کرده بودند و  بعد از اتمام آن از 400 الی 500 نفر حاضر در سالن، تنها 150 نفر ماندند و مابقی دانشجویان رفتند، بعد از استندآپ کمدی اهداء جوایز صورت گرفت؛ بهتر بود بعد از اهداء جوایز، استندآپ برگزار می‌شد. برگزاری مراسم اختتامیه تنها برای اهداء جوایز به برگزیدگان و منتخبان نیست بلکه با این مراسم، جشنواره به دانشجویان دیگر معرفی می‌شود و دانشجویان با دیدن این فضا  به کتاب، تألیف کتاب و کتاب‌خوانی ترغیب شوند.


در این جشنواره 9 نفر برگزیده و 18 الی تا 20 نفر شایسته تقدیر بودند و با یک تندیس‌ و کارت هدیه به برگزیدگان و به افراد دیگر نیز یک لوح همراه با هدیه‌ای که احتمالاً کتاب بود، تقدیر شدند؛ البته هدف من از شرکت در این جشنواره انعکاس و معرفی کتاب بود. بر اساس حرف‌های زده‌شده، از برگزیدگان این جشنواره برای تصمیم‌گیری‌های بعدی و داوری دعوت به همکاری  می‌شود.


در این جشنواره قرار شد از برگزیدگان حمایت شود، چگونگی این حمایت هنوز برایم مشخص نیست؛ در حد یک چشم‌انداز به ما گفتند ولی نمی‌دانم چقدر این حمایت عملی است. این جشنواره دانشجویی است؛ یکی از الزامات آن اینکه در دوره دانشجویی کار شده باشد که من آن زمان دانشجو بودم و اکنون فارغ‌التحصیل شده‌ام، ممکن است دیگر حمایتی وجود نداشته باشد برای من که دیگر از فضای دانشجویی دور شده‌ام! در این جشنواره‌هایی که برگزار شده است ظاهراً آثار دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا یکجا ارزیابی می‌شوند و این به نظرم خیلی اتفاق جالبی نیست.


زمانی که به دبیرخانه جشنواره برای ارائه کتاب مراجعه کردم، دبیرخانه  پر بود از کتاب‌های ارزشمند اما متأسفانه در هر فیلد تعداد محدودی انتخاب می‌شدند، که دقت نظرشان و از طرفی محدودیت بودجه  را در انتخاب آثار برگزیده نشان می‌دهد؛ اگر تعداد برگزیدگان بیشتر بود انگیزه بیشتری در بین دانشجویان ایجاد می‌شد. دانشجویی که کتاب خوبی منتشر کرده است، تقدیر نشود، فکر می‌کنند که دیده نمی‌شوند قدردانی نمی‌شوند انگیزه‌شان را ممکن است از دست بدهند. خیلی از دانشجویان انگیزه انتشار یک کتاب خوب را ندارند و  تنها برای رزومه‌ کتاب چاپ می‌کنند. جشنواره‌هایی که محتوا و میزان کیفیت اثر در آن تأثیرگذار باشد باعث ایجاد انگیزه در بین دانشجویان می‌شود.


در بسیاری از کشورها فرد در زمان فارغ‌التحصیلی تنها یک مدرک کارشناسی نمی‌گیرد بلکه خیلی از مهارت‌های دیگر خود را نیز تقویت کرده و در کنار تحصیل در زمینه‌های ورزشی و موسیقی و رشته‌های مختلف به تبحری رسیده است. سیستم دانشگاه ایران بیشتر جزوه‌محور است و به جزوه اکتفا می‌کنند. همین موجب اینکه دانشجو را منفعل می‌کند زیرا انگیزه بهتر شدن‌ وجود ندارد. ضعف‌های جدی در دانشگاه‌ها و دانشجویان وجود دارد، به‌طور مثال بسیاری از دانشجویان زبان انگلیسی بلد نیستند و خود را در یک رشته تخصصی محدود می‌کند.


شخصاً سال‌ها تدریس می‌کنم و در این زمینه کار می‌کنم ولی این انتخاب من بوده که کتاب تألیف نکنم به خاطر اینکه معتقدم تألیف یک کتاب در یک زمینه خاص مستلزم سال‌ها تجربه حداقل مقاله‌ای در این زمینه ‌است. نه اینکه نتوانم نمی‌خواهم این کار را بکنم.


الان می‌بینیم که خیلی‌ها حتی دانش‌آموختۀ کارشناسی هستند و کتاب تألیف می‌کنند خیلی خوب است. ولی به قول شما چون خیلی گستردگی دید ممکن است وجود نداشته باشد احتمال دارد کتاب خیلی پخته‌ای نباشد، مگر اینکه با نظارت افرادی که صاحب‌نظر هستند باشد.


فضای دانشگاهی و میزان انگیزه دانشجویان در دانشگاه‌ها به چه شکل است؟


به‌نظر من به‌جای اینکه بخواهیم از آن ارگان بزرگ‌تر مثل وزارت علوم ایراد بگیریم، بهتر است به هیأت علمی که مدرس است، انتقاد کنیم در خصوص انگیزه‌سازی در بین دانشجویان و ایجاد تحول؛ با شعار شاید نشود.


مثلاً من که الان دارم به این تعداد افراد درس می‌دهم؛ وظیفه‌ام این است که علاوه بر درس دادن، انگیزه را هم در دانشجویان ایجاد کنم. کمااینکه این کار را کردم. باور کنید واقعاً خیلی از دانشجوهای من الان به من زنگ می‌زنند می‌گویند ما داریم دکتری می‌خوانیم، خیلی‌هایشان دارند می‌گویند ما زبان انگلیسی خود را تقویت کرده‌ایم. من به دانشجویان خود این توصیه را می‌کنم که در کنار درس، یک حرفه یاد بگیرید، بعضاً دانشجو می‌گفت من مادرم خیاطی بلد بوده هیچ‌وقت سراغش نمی‌رفتم، الان اوقات بیکاری‌ام می‌روم از ایشان یاد می‌گیرم. این انگیزه‌ها را شاید بهتر باشد درون‌سازمانی‌تر باشد تا برون‌سازمانی. یکی از اولویت‌های ارزیابی استادان دانشگاهی باید میزان ایجاد انگیزه در دانشجویان باشد و اینکه مثلاً اساتید من چه‌کار می‌کنند که دانشجو ترغیب بشود.


نهادی مثل این جشنواره دانشجویی بعد از اینکه یک کلاسی شکل گرفته، پدید آمده است. انتقاد بیشتر اساتید وارد است. استادان باید دانشجویان را ترغیب به شرکت در جشنواره دانشجویی کنند؛ همچنین دانشجویان را به مطالعه بیشتر باید ترغیب کرد، از جزوه فاصله بگیرند، با کتاب کار کنند، تحقیق کنند، کارهای عملی انجام بدهند. بسترسازی، انگیزه‌سازی و فرهنگ‌سازی در بین دانشجویان باید  صورت بگیرد. باید از دانشجویان مطالبه شود. من به عنوان یک مدرس در دانشگاه، احساس می‌کنم که در حد خودم این کار را می‌کنم. این را نمی‌توانم به همکارم بگویم که مثلاً آقای دکتر، خانم دکتر شما هم چنین کاری بکن! جامعه ما متأسفانه روی انتقاد حساس است در صورتی‌ که آدم‌ با نقد می‌توانند خود را بهتر کند. 


این جشنواره، امر خوبی است. یک چنین چیزی در مورد پایان‌نامه‌های دانشجویی نیز وجود دارد؛ این بیست‌وپنجمین جشنواره کتاب و هفدهمین جشنواره پایان‌نامه‌های دانشجویی، روند خوبی را در پیش گرفته‌اند. چون نیست همین هم غنیمت است!


بازخورد چگونه بوده است، قضاوت مخاطبان کتاب چه بود؟


جامعه آماری مشخصی برای این کتاب  مدنظر داشتیم، طبیعتاً انتظار این را که به‌اندازه یک کتاب اجتماعی، رمان یا روان‌شناسی بازخورد داشته باشد نداشتیم. اساساً کتاب‌های دانشگاهی یک قشر خاصی مخاطب‌شان است. یک مشکلی که وجود دارد، این است که خیلی از اساتید متکی به هر آنچه که قبلاً خوانده‌اند هستند و اطلاعات‌ خود را به‌روز نمی‌کنند؛ لازم است در هر رشته‌ای مطالعه بشود و اطلاعات به‌روز به دانشجو داده شود.گفتگو با برگزیدگان جشنواره کتاب _ فلورا فرخی


اگر الزامی وجود نداشته باشد دانشجو پیتزا را به کتاب ترجیح می‌دهد. فرهنگ کتاب خواندن در کشور هنوز ایجاد نشده است، تغییر رویکرد ایجاد شده و خواندن کتاب‌های رمان مُد شده، البته اگرچه این امر خوبی است اما کتاب خواندن محسوب نمی‌شود؛ فرهنگ کتابخوانی باید گسترش یابد، فقدان کتاب‌های خوب و هزینه‌های سنگین مربوط به خرید کتاب موجب می‌شود که شخص برای خرید و خواندن کتاب ترغیب نمی‌شود. بسیاری از کتاب‌های ترجمه‌ شده، روان نیستند و مخاطب نمی‌تواند ارتباط خوبی با آن برقرار کند. در کتاب‌های علمی این اتفاق بیشتر رخ می‌دهد؛ بسیاری از لغاتی که به فارسی ترجمه شده‌اند به‌خصوص در کتاب‌های تخصصی اشتباه ترجمه شده‌اند؛ از‌ طرفی فرهنگستان زبان نیز کلمات تخصصی را خیلی پیچانده، مخاطب باید برود همان کلمه دوم را معنا کند.


در عرصه آموزش عالی باید به عقب برگردیم/ بررسی معضل مقاله‌محوری و خرید مقاله در دانشگاه


باید به خیلی عقب‌ برگردیم، در دوره‌های کارشناسی و آموزش‌ عالی خلأهایی وجود دارد. با وجود دسترسی آسان به اینترنت و اطلاعات دانشجو دیگر تمایل به پژوهش و تحقیق ندارد و ترجیح می‌دهد شخص دیگری این کارها را انجام دهد و  هزینه‌ای بپردازد تا به پایان‌نامه برسد.


در گذشته همه چیز ترکیب درست‌تری داشت. فرد پس از دوره کارشناسی، سر کار می‌رفت و در صورت نیاز به ادامه تحصیل می‌پرداخت اما اکنون دانشجوی این ترم لیسانس است، ترم مهر دانشجوی کارشناسی‌ارشد است، بدون اینکه حتی چهار تا جزوه را خوانده باشد، به مقطع بعدی ارتقا پیدا می‌کند و بسیاری از افرادی که  صلاحیت آن را ندارند ارتقا پیدا می‌کنند.


در زمان نوشتن رساله دکتری خود، سه سال صبح تا شب ساعت 9 به آزمایشگاه می‌‌رفتم و نتیجه‌اش یک رساله فوق‌العاده شد ولی خیلی‌ها را  می‌شناسم در همین مقطع دکتری هنوز به مرحله رساله نرسیده‌اند، می‌گویند با یک نفر صحبت کردیم، آزمایش‌ها و یک نفر دیگر نوشتن پایان‌نامه‌ را انجام می‌دهد، یکی دیگر هم می‌خواهد دو تا مقاله بدهد و استاد اصلاً نمی‌تواند نظارتی بر این موضوع داشته باشد!


افق و آینده روشنی وجود ندارد و فرد مجبور به ادامه تحصیل است؛ اکثراً می‌گویند دری باز شده، ما هم برویم، بعداً ممکن است این در بسته شود. من نمی‌خواهم به سلسله مراتب پذیرش دانشجو نقد کنم، ولی خیلی اوقات ارتقای تحصیلی و شغلی بر اساس این است که شما چند تا کتاب دارید؟ مقاله‌ات چیست؟ همه می‌گویند باید اینها را از هر راهی که شده تهیه کنیم از هر راهی که شده تا در مرحله بعدی‌ دست‌پر بود!


از یک طرف دیگر، مثلاً من یادم است یکی از اساتیدم (استاد تمام دانشگاه تهران است)، تعریف می‌کرد یک نفر برای مصاحبه دکتری مراجعه کرده بود که 24 مقاله آی‌اس‌آی داشت، خب این ظاهراً شاید خیلی چشم‌نواز باشد ولی رشته ما طوری است که هشت تا تکنولوژی مختلف را دربر می‌گیرد، اصولاً از مقطع ارشد باید گرایش شما مشخص شده باشد که مثلاً راجع به این چیز خاص ما داریم کار می‌کنیم. گفت ایشان از هر بخشی، چیزی برداشته بود و اسمش آخر یک مقاله چندنفره بود، قشنگ معلوم بود یا کاری نکرده یا خواهش کرده اسم او را هم بگذارند، یا پول داده است.


خوشبختانه هنوز ارزیابی‌هایی درستی صورت می‌گیرد و به این طرح‌های حجمی بها داده نمی‌شود، ولی بعضی جاها متأسفانه کمّیت ارزش دارد و این باعث می‌شود که افراد به این سمت ترغیب بشوند.  


راهکار بهبود وضع موجود دانشگاه‌ها


اساتید برای دانشجویان باید زمان بیشتری بگذارند. اولاً دانشجوها در همه مقاطع خیلی زیاد هستند اگرچه ریزش دانشجو داشتیم. الان در دورۀ دکتری 10 تا 15 نفر می‌آیند می‌نشینند سر یک کلاس. ما چهار نفر بودیم. در گذشته در کلاس دکتری هر دانشجو یک سمینار را چندین جلسه ارائه می‌کرد اما اکنون به علت تعدد دانشجو هر جلسه یک دانشجو سمینار خود را ارائه می‌کنند. طبیعتاً آن استاد هم دیگر نه فرصتش را دارد، نه می‌تواند به کیفیت کار اهمیت بدهد.


دو دیدگاه کلان و خرد وجود دارد. دیدگاه خرد این است که در داخل سازمان، ارکان سازمان، اساتید، اعضای هیأت علمی، دانشجو به‌عنوان یک عضو از یک کل، روابط اینها تقویت شود، تعامل بین این اعضا افزایش پیدا بکند و به‌سمت کیفی‌سازی آموزش عالی گام برداریم. به طور مثال در دانشگاه آزاد اسلامی این تغییر ایجاد شده است و با توجه به تغییر رویکردها به سمت کاربردی‌‌‌‌‌تر شدن و اینکه پژوهشگرها با صنعت ارتباط بگیرد، یکی اینکه در ابعاد و اشکال‌های خرد می‌توانیم مرتب تعاملات را بیشتر و کیفی‌تر بکنیم و این خروجی‌اش دوره تکمیلی باکیفیت بشود.


در دیدگاه کلان این است که نیاز به این حجم جذب دانشجو نیست، کم جذب کنیم و در خروجی دانشگاه دانشجوی کیفی داشته باشیم. نیاز است به یک تجدیدنظر در ظرفیت‌های جذب‌ داشته باشیم یا نه؟ بیاییم باز با همین ظرفیت‌های بالا مثلاً 10 نفر برای دکتری داشته باشیم، واقعاً 10 نفر بالاست!


خروجی کمی دانشگاه کیفیت را از بین برده است


در گذشته این دیدگاه وجود داشت که هر کس به دانشگاه می‌رود، دارای دید می‌شود؛ اما از طرفی آدم‌هایی هستند که مدرسه هم نرفته‌اند ولی خیلی بهتر از من نوعی هستند. از یک فردی که فارغ‌التحصیل دانشگاهی است توقع می‌رود که شخصیت‌، رفتار، تفکر او یک چیز دیگر باشد، ولی می‌بینید کاملاً متضاد است. کیفیت خروجی دانشگاه پایین آمده است. دانشگاه باید بتواند اتفاقات خوب را در آدم‌ها به‌وجود بیاورد. به طور مثال اگر خانمی را ببینم که مثلاً فوق‌دیپلم است، از ایشان با توجه به اینکه دو سال رفته دانشگاه، آدم انتظار داشته باشد بیانش، فرهنگش، تفکرش متفاوت و بالاتر باشد و مثلاً از نظر فرهنگ اجتماعی در خیابان آشغال نیندازد و از طرف فرهنگ آکادمیک نیز فردی که در مقطع فوق‌لیسانس و دکتری تحصیل کرده است، حتی توانایی توضیح و بیان یک موضوع را ندارد (اصولاً می‌گویند وقتی یک چیزی را خوب توضیح می‌دهی یعنی خوب یاد گرفته‌ای)، یا توانایی خروجی آن به‌عنوان یک کار عملی در صنعت را ندارد، این موضوعات فقط یأس ایجاد می‌کند.


وگرنه خیلی اتفاق خوبی است اگر این خروجی‌ها بتواند تأثیرگذار باشد از طرف دیگر هم مثلاً هیأت علمی بیشتری جذب شود. الان من، مثلاً به سن ما که رسیده شاید واقعاً هیأت علمی اشباع شده است. با اینکه گفته می‌شود جذب هیأت علمی  وجود دارد اما  واقعاً این‌طور نیست، از طرفی سن باید 40 سال باشد، سه سال دیگر 40 سالم می‌شود. از طرف دیگر مثلاً یک شهر کوچک خیلی دور افتاده که در آن هیأت علمی باشی فقط باید هزینه رفت و آمد و ... نهایتاً از آن صرف نظر می‌کند.


اگر این اتفاق خروجی اتفاق بیفتد و خوب باشد، طبیعتاً از این‌ طرف هم می‌توانند استادان خوبی داشته باشید، چه اشکالی دارد همه جامعه تحصیلاتش آکادمیک شود، ولی به‌شرطی که آن خروجی درست شود و آن خروجی زمانی درست است که دانشجو در آن کلاس لذت ببرد، از استاد چیزهایی فراتر از یک درس ساده را فرابگیرد؛ از دانشگاه چیزی فراتر از یک مدرک را داشته باشد؛  خیلی چیزهای دیگر به صورت جانبی وجود داشته باشد؛ چون نیست تنها با گرفتن یک مدرک تمام می‌شود.


انتهای پیام/4084/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب