از گود زورخانه تا بلندای خاکریز
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، پهلوان شهید سعید طوقانی از جمله نوجوانانی بود که رمز عزت و غیرتمندی را از امام راحل فرا گرفت و برای سربلندی دین و میهن، از فدای گرانبهاترین دارایی خویش یعنی جان، دریغ نکرد.
متن زیر از صفحه 123 کتاب«جاودانهها» ویژهنامه کنگره بزرگداشت شهدای نوجوان انتخاب شده است:
سعید طوقانی، سال 1348 در تهران به دنیا آمد و به لحاظ اینکه پدرش حاج اکبر، از باستانیکاران بنام تهران بود، در سن چهار ـ پنج سالگی به این ورزش علاقهمند شد و به همراه پدر و برادران بزرگترش که آنان نیز از جمله ورزشکاران بودند، در زورخانه حضور پیدا میکرد.
علاقه زیاد او به حرکات خارقالعاده در این رشته ورزشی باعث شد تا در این زمینه رشد بسیاری کند و با ارائه نمایشهای زیبا، همگان را متحیر سازد. شش سالگی او مصادف بود با حضور بیش از پیش در عرصه ورزش باستانی و در سن هفت سالگی در مراسمی با حضور مسئولان رده بالای مملکتی آن زمان (سال 1356) توانست تنها در عرض 3 دقیقه 300 دور به دور خود بچرخد و با اجرای حرکات منحصر به فرد بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود سازد.
از آن روز به بعد، پوسترها و تصاویری با عنوان «پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی» زینتبخش زورخانهها و نشریات ورزشی شد.
با شروع حرکتهای انقلابی مردم به رهبری امام خمینی (ره) علیه ظلم و ستم حکومت طاغوت، سعید نیز همراه بزرگترهای خانواده خود در آن شرکت کرده و با سیل خروشان ملت همراه گشت.
با شروع تجاوز رژیم عراق به ایران در مهرماه سال 1359، با وجودی که سن و سال چندانی نداشت، بر رفتن به جبهه اصرار میکرد، چرا که نمیتوانست بماند و شاهد باشد که برادران بزرگترش علی، محمد و حمید به جبهه بروند و او در خانه باشد.
مجروحیت علی و به به دنبال آن مفقود شدن محمد در عملیات والفجر 1 در بهار سال 62، تصمیم سعید را برای اینکه جای برادرانش را در جبهههای دفاع از دین و شرف پر کند، دو چندان کرد. سرانجام با اصرار فراوان توانست همراه پدرش و گروهی از ورزشکاران باستانی، برای اجرای ورزش برای رزمندگان اسلام، راهی جبهه شود، ولی خود به خوبی میدانست که این همه فقط بهانهای است برای حضور در صفوف رزمندگان و بس.
در بازگشت از جبهه، اگر چه جسمش به خانه بازگشت و ظاهراً در کلاس درس بود، ولی روحش در جبههها جا مانده بود و همان شد که آنقدر اصرار ورزید و با دستکاری شناسنامه خود و بالا بردن سنش، توانست در بهار سال 1363 راهی جبههها شود.
سعید با حضور در پادگان دو کوهه، به همراه شهید «عباس دائمالحضور» توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند و با بهرهگیری از کمترین امکانات، زورخانهای نیز در اردوگاه بر پا کند که بعد از شهادت او نیز ورزش باستانی در جبههها از جایگاه ویژهای برخوردار شد.
حضور در کنار رزمندگان گردان میثم لشکر 27 محمد رسولالله (ص) در عملیات بدر در زمستان سال 1363، به قدری برای او مهم بود که با وجود بیماری شدید، از بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک خود را به راهیان نبرد رساند و توانست به عنوان پیک و پیامرسان فرمانده در عملیات حضور پیدا کند.
شامگاه بیست و دومین روز اسفندماه در شرق دجله، صفوف رزمندگان میرفتند تا سینه خصم را بشکافند و سعید با وجود ناراحتی جسمی، دلیرانه و دلسوزانه مسئولیت خود را به انجام میرساند که ناگهان دوستانش متوجه شدند سعید از ستون نیروها جدا شده است. فرمانده گروهان که به او نزدیک شد، متوجه شد سعید از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله تیربار سنگین دوشکای دشمنان قرار گرفته است و لحظهای بعد زانو بر زمین زده و با سینهای مالامال از عشق، به دیدار خدا شتافت و در محفل برادر و دوستان شهیدش ماوا گرفت.
سعید در چرخش روزگار چرخید و در اوج نقطه انسانیت از حرکت باز ایستاد. در این لحظه بود که فریاد یا علی را سر داد؛ دانش و قهرمانی هر دو در مقابلش زانو زدند. پیکر قهرمان کشورمان به مدت 13 سال در خاک منطقهالعماره عراق باقی ماند.
در سال 1373 پیکر شهید محمد طوقانی و در سال 1376 پیکر سعید طوقانی را به میهن بازگردانیدند و در «زورخانه شهدای طوقانی» به خاک سپردند.
نوجوان چهارده سالهای که از تمامی مسافرتها، کاپها، مدالها و... گذشت، راه جاده فیسبیلالله را برگزید و رفت تا در عرش چرخ بزند و به عالمیان بفهماند که این قدر به دور خود نچرخید، فایدهای نیست. کسی که هم رزمانش میگویند: سعید با کشاندن ورزش باستانی به جبهه این ورزش را متبرک کرد و نشان داد که پهلوان کسی است که بر نفس درونی خود فائق آمده است. چه زیبا به دیار معبود شتافت.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/