شوری که در جوانی خاموش شد
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا-ملیحه محمودخواه؛ هنوز شورونشاط جوانی در چهرهاش موج میزند. دوست دارد شیطنت کند و سر به سر این و آن بگذارد. خودش میگوید بعضی از دوستان قدیمیاش پس از آزادی از زندان حاضر نیستند با او رابطه داشته باشند اما خیلی هم برایش مهم نیست؛ میگوید میگردد دوستان بهتری پیدا میکند. او عاشق پیداکردن رابطههای جدید است و از این کار خسته نمیشود.
مریم تمام موهای سرش را هم مثل آفریقاییها آنقدر ریز بافته که نشاندهنده دقت و حوصله زیادش است.22 ساله است و به جرم فرار و رابطه با یک مرد 8 ماه را در زندان گذرانده است.
وی که حالا در یک کارگاه عروسک بافی کار میکند،میگوید: اصلاً نمیتوانستم درس بخوانم. نمراتم همیشه ضعیف بود. تا اول راهنمایی هم نتوانستم بیشتر درس بخوانم.
یک روز در راه مدرسه پسری سر راهم را گرفت و کاغذی را به دستم داد وقتی آن را باز کردم، یک شماره تلفن بود. آن شب با آن شماره تماسی نگرفتم اما فردا آن پسر بازهم سر راهم سبز شد. دیگر نتوانستم مقاومت کنم و با او دوست شدم و پس از مدتی نیز باهم ازدواج کردیم.
وی ادامه میدهد: زندگیمان فقط روزهای اولش خوب بود اما پسازآن بهانهگیریهای امیر شروع شد. هرروز به یک بهانهای دعوا راه میانداخت و کتکم میزد.
امیر شبها دیر به خانه میآمد. بهانهاش این بود که مواد میفروشد و نمیتواند سروقت به خانه بیاید. اما وقتی به او اعتراض میکردم او دادوفریاد بهراه میانداخت و میگفت: به تو هیچ ربطی ندارد!
آنقدر اذیت و آزارهای او زیاد شده بود که برای آنکه آرامش پیدا کنم مجبور به مصرف مواد شدم. هنگام مواد کشیدن همهچیز را فراموش میکردم و یادم میرفت که چه مصیبتهایی را در زندگی تحمل میکنم. مواد مخدر را امیر برایم تهیه میکرد ابتدا فقط به من تریاک میداد اما بیشتر که گذشت برای مصرفم حشیش میآورد. ماههای نخست نمیگذاشتم خانوادهام بفهمند اما پس از مدتی مادرم فهمید. آنروز که فهمید چنان سر و صدایی به راه انداخت که همه محل جمع شدند اما من نمیتوانستم ترک کنم و پس از مدتی نیز مادرم با اعتیاد من کنار آمد. او نمیخواست من را تنها بگذارد، چون پدرم چند سال قبل فوت کرده بود و او تنها سرپرست من بود.
مادرم یک مغازه وسایل آرایشی در نازیآباد باز کرد و در همان مجتمع تجاری نیز با یکی از مغازهدارها ازدواج کرد از آن زمان به بعد حمایت مادرم هم از ما کمتر شد. هر چند مادرم 40 سال بیشتر نداشت و جوان بود اما پس از ازدواجش حتی به ما سر هم نمیزد.پس از ازدواج مادرم، من دیگر تنها شده و از رفتارهای امیر هم خسته شده بودم، مصرف موادم هم زیاد شده بود و روزی 12 گرم حشیش میکشیدم.
این دختر جوان ادامه میدهد: در همسایگی ما زن جوانی به نام گلاره زندگی میکرد و از همسرش جدا شده بود، با او رفت و آمد میکردم و همانجا با شیشه آشنا شدم. با او زیاد درد دل میکردم. او هم به ما گفت کار خوبی برایم سراغ دارد اما باید یک طور از دست شوهرم خلاص شوم.
هر کاری میکردم امیر من را طلاق نمیداد و به همین دلیل یک روز به خانه گلاره رفتم و از او خواستم من را از دست شوهرم نجات دهد او هم من را به خانه یکی از دوستانش برد و آنجا پنهان کرد. همان شب گلاره پیش من آمد و به من گفت به شمال میرویم و من هم چمدانی را که همراهم بود با خود برداشتم و با هم به شمال رفتیم.
در شمال گلاره دوستانی داشت که به خانه آنها میرفتیم. بعضی از دوستانش مرد بودند ابتدا در برخورد با آنها معذب بودم اما کم کم به این روش زندگی عادت کردم. امیر هم مدتی به دنبالم گشت و وقتی از پیدا کردنم ناامید شد به خواهرم پیغام داده بود که غیابی طلاقم داده است.
این دختر جوان در ادامه گفت: پس از مدتی که فکر میکردم آبها از آسیاب افتاده است به تهران برگشتم حالا کارم را خوب بلد شده بودم و میدانستم چطور باید از طریق مردان هوسباز پول دربیاورم اما نتوانسته بودم موادم را ترک کنم و از همین راه پول آن را در میآوردم.
تا اینکه چند وقت پیش با پسر جوانی به نام کیانوش آشنا شدم وقتی چند مأمور رسیدند او فرار کرد و من را با مواد دستگیر کردند وقتی آنها آدرس او را از من خواستند من نشانی از او نداشتم و به همین دلیل به جرم رابطه و فرار و همچنین داشتن مواد مخدر همراهم 8 ماه به زندان افتادم.
وی در ادامه گفت: در زندان بافتن عروسک را یاد گرفتم و چند عروسک بافتم که مشتری هم پیدا کرد. از وقتی که از آنجا بیرون آمدهام سعی کردم با بافتن عروسکها درآمدی داشته باشم.
وی ادامه داد: در زندان اعتیادم را هم ترک کردم و در حال حاضر سیگار میکشم اما مصرف آن خیلی بالا است روزی سه پاکت اما تصمیم دارم کمکم آن را هم کنار بگذارم؛ چون هزینهاش بالا میشود و خرید روزی سه پاکت سیگار برایم سخت است.
مریم بعد از آزادی تمام خلافهایش را کنار گذاشته است؛ خودش میگوید خانهای اجاره کرده و در آنجا زندگی میکند البته خانه او یک اتاق 6 متری است. تصمیم دارد پولهایش را جمع کند تا خانه بزرگتری اجاره کند.
مریم با بغض در گلو ادامه میدهد: پس از آزادی از زندان به سراغ امیر رفتم تا ببینم در چه وضعیتی است اما متوجه شدم که امیر در هنگام تزریق مواد مخدر اوردوز کرده و مرده است. راستش را بخواهید خیلی نارحت شدم اما او خودش باعث بدبختی من و خودش شده بود.
او در ادامه می گوید: دوست ندارم به گذشتهام برگردم درست است که گاهی از مردان هوسباز پول زیادی میگرفتم اما آنقدر من را تحقیر میکردند که بارها در خلوت خودم گریه میکردم دوست ندارم آن روزها برگردد.
هیچ سازمانی متولی زنان خیابانی نیست
حسین پاکآیین، آسیبشناس اجتماعی در این رابطه به آنا گفت: افزایش چشمگیر زنان معتاد خیابانی باعث شده تا آنان برای تأمین هزینههای اعتیاد خود به فحشا، دزدی و فروش مواد مخدر روی بیاورند که بر اساس نظر آسیبشناسان امور اجتماعی رخ دادن چنین پدیدهای مشکلات مضاعفی را به وجود آوردهاست زیرا از یک سو وجود این زنان در خیابان ممکن است بعضی از افراد را به سمت گمراهی بکشاند و از سوی دیگر احتمال بروز بیماریهایی مانند ایدز را نیز افزایش میدهد.
وی در ادامه گفت: هیچ سازمانی متولی نگهداری زنان خیابانی نمیشود و پلیس نیز تنها مسئول جمعآوری زنان خیابانی است اما دستگاهی برای نگهداری آنان وجود ندارد. طی سالهای اخیر، عدم پذیرش و نگهداری چنین افرادی از سوی یک ارگان یا سازمان خاص، منجر به رها شدن این افراد در سطح شهر و گرایش آنان به فساد شدهاست که با توجه به شیوع انواع بیماریها در این افراد، بیشک عدم جلوگیری و سازماندهی این افراد ممکن است در آینده نزدیک فجایع غیر قابل جبرانی را برای جامعه به بار بیاورد.
این آسیبشناس در ادامه افزود: متأسفانه آمارهای برخی سازمانهای اجتماعی و پزشکی نشاندهنده این حقیقت تلخ است که به دلیل نیاز زنان معتاد خیابانی به تأمین هزینههای اعتیاد، گرایش به فحشا در میان آنان بسیار بالا رفته است و بنا به گفته یکی از مسئولان وزارت بهداشت رهاشدن یک نفر از این زنان معتاد و گرفتارشدنش در دام فحشای خیابانی مساوی است با پیدایش پنج تا ده بیمار مبتلا به ایدز در طول یک سال که آماری بسیار تکاندهنده است.
پاکآیین تصریح کرد: عکس این ماجرا نیز صادق است یعنی آمارها نشان میدهد که تنها 35 درصد زنان خیابانیسیگار میکشند و 65 درصد آنها مواد مخدر مصرف می کنند که این آمار نیز قابل توجه است و نکته مهمتر اینکه تعداد زیادی از این زنان مجبور هستند برای تأمین هزینههای مواد مخدر خود به خرید و فروش مواد نیز دست بزنند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: گاهی بعضی از ارگانها اقدام به جمعآوری این زنان در مراکز خاص خود میکنند مانند شهرداری و یا بهزیستی، اما متأسفانه این کار مقطعی است و پس از مدتی بیش از نیمی از آنها دوباره به شرایط قبلی خود بازمیگردند به عبارت دقیقتر نبود یک طرح مناسب برای مدیریت بعد از جمعآوری این افراد از سطح خیابانها، باعث میشود که نتوان به نتیجه دلخواه برای ساماندادن به آنها رسید.
وی در ادامه افزود: نکتهای که بسیار قابل توجه است این است که بسیاری از اوقات مشاهده میشود به دلیل برخورد مغرضانه برخی، مطرح شدن بحث زنان خیابانی همیشه در حد حرف باقی مانده و حتی دیده میشود که در برخی جاها حتی از بیان و مطرحشدن معضلی به نام زنان خیابانی جلوگیری میشود و همین امر باعث میشود تمام تلاشی که کارشناسان در این زمینه انجام میدهند نقش بر آب شده و عملیاتی شدن برنامهها به فراموشی سپرده شود.
پاکآیین در ادامه گفت: پنهانکردن بعضی معضلات کمکی به حذف آن مشکل نمیکند این بحث و معضل اجتماعی نیز مسئلهای نیست که بتوان از کنار آن بیتفاوت گذشت زیرا تبعات آن را در بالا ذکرکردیم، اما توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که دسترسی به آمار آسیبها و معضلات اجتماعی علاوه بر اینکه به افزایش اطلاعات مردمی و تقویت نهادهای پیشگیریکننده از معضلات منجر میشود، خانوادهها را نیز به اصلاح روشهای تربیتی در پیشگرفته وادار میسازد تا به درستی یا نادرستی این روشها آگاه شوند.
اغلب فرارها به دلیل خشونتهای خانگی است
مجید ابهری نیز بهعنوان آسیبشناس اجتماعی در خصوص برخورد با زنان خیابانی گفت: این بحث مفصل است و باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
ابهری گفت: متأسفانه در برخی از موارد زنان متأهل اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری شده و بعضاً به زنان خیابانی تبدیل میشوند.
وی در ادامه گفت: در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر عدم امنیت و فراهمنبودن امکانات زندگی، پشیمان میشود و در صورت خوش اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمیگردد. در چنین وضعیتی بهنظر میرسد دلائل فرد برای فرار، چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشتهاست. دستهای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از این کار از نام مستعار استفاده میکنند و یا اظهار میدارند که خانوادهای ندارند. این دسته از افراد معمولاً تبدیل به معضلی به نام زنان خیابانی میشوند.
ابهری اظهار کرد: ما شاهد فشارها و تعصبات در بعضی از خانوادهها هستیم اما رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیلها، قید بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی از دیگر مواردی است که فرد را ترغیب به فرار از خانه میکند و از آنجا که زندگی بیقید و شرط آنها را از این بندها رها میکند ترجیح میدهند ذلت را بپذیرند اما تحت فشار خانواده نباشند.
وی در ادامه سخنانش افزود: ویژگیهای افرادی که اقدام به فرار میکنند در بعضی موارد مشترک است نوع شخصیت، بهمریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نیست، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمیشود. افراد روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بیتفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل میکند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایینترین سطح آن تنزل میدهد. از مشخصات بارز شخصیتهای ضد اجتماعی خودمحوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئولیت و فقدان بینش نسبت به انگیزههای عمل است. آنها به طور تکانشی عمل میکنند، به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بیپروا و بیملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه هستند.
این آسیب شناس اجتماعی ادامه داد: نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پرجوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراقآمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند. این افراد برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربهای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد کند، انجام میدهند.
وی تصریح کرد: هیجانطلبی، ماجراجویی، تنوعطلبی، کنجکاوی، استقلالطلبی افراطی، لذتگرایی کوتاهمدت و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون میکند.
ابهری افزود: فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانگی است که به دلیل تأثیرات اجتماعی آن قابل تأمل است. اعمال خشونتهای روحی، جسمی و جنسی از سوی اعضای خانواده (تجاوزات جنسی توسط پدر یا جانشین پدر یا برادر تنی یا ناتنی) عامل بسیار مهمی در فرار برخی از دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونتها هستند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار میکنند و در شرایطی که دستگیر شوند هم تمایلی به بازگشت به خانه ندارند.
انتهای پیام/4087
انتهای پیام/