دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سید نعمت‌الله تقوی بهبهانی*

راز ماندگاری حافظ

کد خبر : 317401
حافظ.jpg

راز ماندگاری حافظ را از چند جنبه می‌‌توان بررسی کرد. یکی از مهم‌ترین دلایل ماندگاری شعر او این بود که خواجه شیراز می‌دانست که مسائلی همچون مدح شاهان و از کاه کوه ساختن برای ممدوحان که از قرن‌ها پیش در صحنه ادبیات فارسی رواج داشت، دغدغه‌های پست و زودگذر است. ممکن است در یک لحظه خوشایند حاکم یا حاکمانی باشد، اما در گذر ایّام از بین می‌‌رود. مقولاتی که حافظ به آنها روی آورد، دردهای جامعه بود. چیزهایی بود که شرایط جامعه اقتضا می‌کرد و از او توقع می‌رفت تا این دردها را به زبان نافذ شعر در‌آورد.


یکی از مهم‌ترین هنرهای حافظ از نظر محتوا و درون‌مایه این بود که در شعر، درد شخصی را به درد جمعی تبدیل کرد. آن‌چه را که بیان می‌کرد، درد جامعه بشری بود. به این ترتیب یک دگرگونی و انقلاب در شعر فارسی به‌ وجود آورد. تا قبل از حافظ و البته سعدی، قالب شعری رایج عمدتاً قصیده بود. حافظ و پیش از او سعدی و مولانا، قصیده را به نوعی عقب راندند و غزل را جایگزین آن کردند. محتوای قصیده عمدتاً مدح بود ولی در غزل اندیشه‌های انسانی و عرفانی غلبه داشت.


یکی دیگر از عوامل ماندگاری حافظ، نگاه تیزبین و نافذ او به مفاسد اجتماعی است. یکی از رویه‌های غلط در عصر حافظ که برای او هم بسیار گران می‌آمد، استفاده ابزاری از دین توسط حاکمی به‌ نام «امیر مبارزالدین محمد» بود. فردی خونریز و جنایتکار که دعوی دین‌مداری داشت و حافظ در اشعارش از او به‌عنوان محتسب نام می‌برد، امیر‌مبارزالدین‌محمد به اعتراف خودش بیش از 800 نفر را ( غیر از آنهایی که دستور قتلشان را داده) شخصاً و به دست خودش کشته است، امّا همین فرد در خلوت خود ریاکارانه به مباحث دیگری از قبیل شراب‌خواری و منکرات می‌پرداخت. در حقیقت هدفش حفظ دین نبود بلکه می‌خواست فقط جامعه دین‌داران را با خود همراه کند. از توان‌ و ظرفیت‌ دین‌داران در جهت اهداف خودش استفاده کند.


حافظ در واکنش به این ظاهرسازی ها به زیبایی می‌گوید: «در میخانه ببستند، خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند» یا در بیت دیگری می‌گوید: «ای دل، طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او، کس این گمان ندارد» یعنی به‌رغم این که محتسب مثلاً دستور داده شراب‌خانه‌ها را ببندند ولی خودش اهل این کارهاست. حافظ با این قبیل ریاکاری‌ها و با این نوع خونریزی‌ها مخالف بود.


پرداختن به جنبه‌های روحی انسان، یکی دیگر از عوامل ماندگاری حافظ است. توجه به دین، معنویت و عرفان بدون ریا و تظاهر، از هنرهای اوست.خواجه شیراز «رند» بود؛ به مفهوم انسانی که معتقد است، اما متعصب نیست. ریاکار نیست و از دین بهره‌ شخصی نمی‌برد. برای رند «خود» مهم نیست و برای دیگران و تعالی بشر از خود فردی‌اش می‌گذرد. اینها در شعر حافظ به روشنی بازتاب دارد.


از سوی دیگر، عشق به عنوان مقوله‌ای که لازمه حیات بشر است، در شعر او نمود دارد. حافظ به جنبه‌های مختلف وجودی انسان توجه کرده است. این جنبه‌های گوناگون، در هر غزل از اشعارش دیده می‌شود و مخاطبانی که به دیوانش مراجعه می‌کنند، بالأخره در یک غزل، بیت یا ابیاتی را می‌بینند که متناسب با حال آنها باشد.‌


کوتاه سخن گفتن، یکی دیگر از هنرهای بزرگ شیخ شیراز است. غزل‌هایی که شاعران قبل از حافظ می‌سرودند، معمولاً طولانی بود. شاعر تا آنجایی که قافیه اجازه می‌داد، شعر می‌گفت، امّا حافظ مصداق واقعی «کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ» بود. به همین ‌اعتبار، اغلب غزل‌های حافظ حدود 10 بیت و گاهی کمتر است. ممکن است در موارد معدودی به حدود 12 بیت برسد.


حافظ با رندی‌ و هوشمندی این نکته را درک کرده است که یک شعر مؤثر و نافذ،کشش بیشتر از حدود 10 بیت را نداشته و بیشتر از آن، جاذبه و زیبایی خود را از دست می‌دهد. ما در طول تاریخ و در روزگار خودمان شاعران بزرگی داشته‌ایم که به‌ دلیل پرگویی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. حافظ با هنرنمایی خاص خود، این مباحث جذاب و شیرین را در قالب‌های بسیار زیبا ریخت و در تعداد ابیات کم عرضه کرد.


جنبه دیگر این شاعر شوریده، بهره‌گیری از وزن‌های ریتمیک و شاد است. از نظر موسیقایی، وزن‌های به اصطلاح سنگین که با گوش سازگار نیست و ذهن را خسته می‌کند، به‌ندرت در شعر حافظ پیدا می‌شود. مرحوم حسینعلی ملاح که خود از پژوهشگران عرصه موسیقی است، در کتاب «حافظ و موسیقی» عنوان می‌کند که حافظ با ردیف‌های موسیقی آشنا بوده و به ‌همین‌ دلیل شعرش را طوری می‌گوید که برای شنونده خوشایند و دلپذیر باشد.


حافظ، آرایه‌های ادبی که معمولاً در شعر شاعران ‌به‌صورت تصنعی یافت می‌شد را چنان طبیعی، رندانه و هنرمندانه در شعرش به‌کار می‌برد که با تأمل در هر بیت، آرایه‌های جالب‌تری که در نگاه اول پنهان بوده، آشکار می‌شود.


به عبارت بهتر، این اشعار دارای لایه‌های پنهان است. شاید بتوان گفت تشابهاتی که استاد بهاءالدین خرمشاهی بین آیات قرآن و غزلیات حافظ پیدا کرده است، ناظر به همین معناست؛ مثلاً یک گسستگی معنایی در قرآن هست، گاهی اوقات آیاتی است که با آیات قبل و بعد ارتباطی ندارد. در بسیاری از اشعار حافظ همین گسستگی معنایی دیده می‌شود. البته این گسستگی‌های معنایی هم، ظاهری است و ابیات حافظ مانند دانه‌های تسبیح با یک نخ نامرئي به‌ یکدیگر مرتبط هستند. در روایات بزرگان دین آمده است که قرآن در ورای این الفاظ ظاهری، باطن‌هایی دارد و باز هر کدام از این باطن‌ها، باطن‌های دیگری دارد. شعر حافظ هم لایه‌هایی دارد که هر فردی متناسب با میزان فهم‌ و آگاهی خود، وقتی به این شعرها مراجعه می‌کند، یکی از این لایه‌ها را کشف می‌کند که برایش دلپذیر هم هست. در حقیقت همان آیاتی که ما در قرآن کریم تحت عنوان متشابهات داریم، این متشابهات به شکل نمادگویی و رمزگویی در شعر لسان‌الغیب دیده می‌شود.


حافظ از آرایه‌های لفظی و به‌ویژه ایهام به زیبایی و هنرمندانه در شعرش استفاده کرده است. یعنی ابعاد مختلف معنایی و محتوایی واژه‌ها را در‌نظر داشته است که همان چند لایه بودن اشعار او را پررنگ می‌کند. حتی بارها می‌بینید که واژگان در یک بیت یا یک شعر متناقض‌نما است و در ظاهر همدیگر را نفی می‌کنند، اما در مجموع، مفاهیم مورد نظر شاعر را تمام و کمال به خواننده منتقل می‌کند. 


توجه به جنبه‌های اخلاقی، یکي دیگر از رازهای ماندگاری شعر حافظ است؛ نکته‌ای که باعث شده بسیاری از عالمان دین و افراد وارسته در سلک علاقه‌مندان این شاعر برجسته باشند. علامه سید محمدحسین طباطبایی در درس اخلاق خود که توسط شاگردانش جمع‌آوری و در چندین جلد چاپ شده است، متناسب با هرموضوع، غزلی از حافظ می‌آورد و بر‌اساس این غزل‌ها، جنبه‌های اخلاق نظری و اخلاق عملی را بیان می‌کند. این از هنرهای بزرگ حافظ است که چهره‌هایی همچون استاد مرتضی مطهری‌ و علامه طباطبایی‌ را شیفته خود کرده است. این در حالی است که بسیاری از متشرعان در طول تاریخ، اشعار حافظ را بر‌اساس ظاهر قضاوت می‌کردند. اشعاری که در آنها می و میخانه، پیر مغان، شاهد، ساقی و ساغر به‌ وفور دیده می‌شود، ولی او این مفاهیم را چنان رندانه و با ایهام‌های زیبا به‌کار برده است که هر فردی می‌تواند اینها را متناسب با اندیشه‌های خودش تفسیر کند و در این میان، برداشت های دینی و اخلاقی هم جایگاه ویژه‌ای دارد.


در مجموع باید گفت حافظ تعصبی نداشته است که خود را به یک اندیشه محدود کند، او یک گزینشگر بود و سعی می‌کرد از میان اندیشه‌های مختلف و صور گوناگون خیال و از بین واژگان زیبا، بهترین‌ها را گلچین کند. به همین دلیل قلّه کمال شعر فارسی است و بعد از او دیگر هیچ‌کس نتوانسته به نزدیکی این قلّه برسد.


* استاد زبان و ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد


انتهای پیام/4072/خ


انتهای پیام/

ارسال نظر
نظرات بینندگان ۰ نظر
Mona abdollahi
Iran (Islamic Republic of)
جمعه ۲۰ مهر ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۶
۰
عالی عالی. لطفا مصاحبه ای هم با اساتید حوزه حافظ پژوهی داشته باشید مثل استاد دادبه یا خرمشاهی. ممنون از گروه آنا نیوز
قالیشویی ادیب