کوچ کارکنان بیبیسیفارسی به دیگر رسانهها عادی نیست
کوچ جمشید برزگر به دویچهوله فارسی، مهدی پرپنچی به رادیو فردا و محمد منظرپور و صادق صبا به تلویزیون ایراناینترنشنال حکایت از آرایش سیاسی جدید کارگران ملکه دارد. برای تحلیل و بررسی این موضوع به سراغ دکتر اکبر نصراللهی، کارشناس رسانه رفتیم. اکبر نصراللهی، دکتری مدیریت رسانه و مدیر گروه ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است و سردبیری بخشهای مختلف خبری صداوسیما از جمله گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم، مدیر کلی اطلاعات و اخبار شبکه خبر و مدیرکلی آموزش و پژوهش صداوسیما را در سابقه خود دارد.
بیبیسی معمولاً کنش خود در شرایط خاص سیاسی را چگونه صورت میدهد؟
راهاندازی و توسعه رسانهها به عوامل و شرایط مختلف زمانی، سیاسی و همچنین خلأهای موجود بستگی دارد. بیبیسی هم در راهاندازی سرویسهایش به این شرایط و بزنگاههای تاریخی و سیاسی توجه داشته است. رادیو بیبیسی فارسی هشت ماه بعد از تأسیس رادیو در ایران راهاندازی شد. به دلیل جنگ جهانی دوم، بریتانیا و متفقین برای این که بتوانند در آن شرایط حساس اثرگذار باشند و بتوانند افکار عمومی را برای حضور و اشغال قوای متفقین آماده کند رادیو فارسی بیبیسی را راهاندازی میکنند. همین مسأله را درباره تلویزیون فارسی بیبیسی میبینیم که چند ماه قبل از انتخابات88 راه اندازی میشود. در آن زمان برای راهاندازی تلویزیون فارسی بیبیسی اهدافی را اعلام کردند که من نام آن را اهداف اعلامی میگذارم. هر رسانهای، تعدادی اهداف اعلامی دارد که رسماً آنها را اعلام میکند. اما اهداف اعمالی نیز دارد که آنها را به زبان نمیآورد. تلویزیون فارسی بیبیسی اهداف اعلامی خود را ارائه تصویر واقعی از ایران، شکستن انحصار صداوسیما، آوردن معیارهایی نو به عرصه رسانه در ایران و... اعلام کرد. اما در عمل میبینیم اهداف آنها ظرفیت سازی در ساختار فکری مخاطبان، ایجاد تریبون برای مخالفان نظام و براندازی نرم و موجه ساختن چهره غرب است.
با توجه به بحث شرایط تاریخی که فرمودید، آیا میتوان تغییر آرایش چهار نفر از کارکنان سابق بیبیسی و پخش آنها در رسانههای مختلف را به اظهارات
اخیر ترامپ علیه نظام ایران و همچنین اشاره رهبری به این موضوع مربوط دانست؟
البته تعداد اینها حدود 10نفر و در سطوح مختلف است. تغییر و جابهجایی امری طبیعی است اما این که چه افرادی بروند و کجا بروند و این اتفاقات در چه رسانهای بیفتد این طبیعی بودن را سؤال زیر میبرد. بیبیسی با توجه به سابقه و پخش برنامه به حدود 50زبان، برای بسیاری از روزنامهنگاران یک برند مطلوب و اعتبارزاست رسانهای حرفهای و با ثبات است. اگر این جابهجایی در رسانهای غیرحرفهای و بیثبات و با سابقه کم اتفاق بیفتد دور از انتظار نیست. صادق صبا، رییس بخش فارسی بیبیسی و بزرگمهر شرفالدین، معاون خبری افراد مهمی هستند.
بزرگمهر شرفالدین چند مستند مهم ساخته که یکی از آنها مستند خط و نشان رهبر است. این فرد هم از بیبیسی رفته است. علاوهبر اینها محمد منظر پور، رمضانپور، جمشید برزگر، مهدی پرپنچی، هارون نجفی زاده و... هم رفتهاند. از این چند نفر برزگر و رمضانپور، مفسر و منظرپور و نجفیزاده خبرنگار هستند. مهدی پرپنچی هم صفحه دو را اجرا میکرد. پس میبینیم از سطوح مختلف در این کوچ حضور دارند. بنابراین نمیتوانم بپذیرم در یک رسانه برند و با ثبات که مورد علاقه روزنامه نگاران است این جا به جایی بی دلیل است. به صراحت میگویم اگر این مسأله درباره تلویزیون جمهوری اسلامی ایران اتفاق بیفتد یا در مورد تلویزیون عراق یا افغانستان، طبیعی است.
چون فرد ممکن است احساس کند جای رشد ندارد و آن رسانه به او اعتبار نمیدهد یا احساس میکند جای دیگر به او پول بیشتری میدهند. در مورد بیبیسی تقریباً هیچکدام از این موارد را نداریم. در مورد رفتن پونه قدوسی از بیبیسی فارسی به بیبیسی بینالمللی حساسیتی نبود، اما وقتی کوچ همزمان حدود 10نفر را در مدت کم آن هم به رسانههای فارسی زبان شاهد هستیم یقیناً باید دنبال علت باشیم. ما در سالهای آینده انتخابات ریاست جمهوری 1400 را داریم. همچنین شواهد حاکی است که ترامپ برای ایران برنامههایی دارد. از طرفی رابطه آمریکا و انگلیس نیز بسیار نزدیک است. نکته دیگر این است که این افراد به رسانههای فارسی زبان رفتهاند. این نکته نیز فرضیه ما را تقویت میکند که اینها برنامههایی برای آینده ایران دارند. از طرفی تاکتیک هزینه برای سرمایه به ما میگوید که بیبیسی وقتی نیروهای کارکشته و آزمون پس داده خود را در فاصله زمانی کمی به جاهای مختلف میفرستند به ظاهر حاکی از ضرر بیبیسی است، اما بر اساس این تاکتیک، رسانه ضرر کوتاه مدت را میپذیرد چون میداند در آینده به سود او خواهد بود. البته اینها تحلیل و احتمال است و نمیتوان قطعی گفت.
البته این تحلیل شما خوشبینانه است، خوشبینانه از دید دشمن. میشود این احتمال را نیز مطرح کرد که اینها دچار اختلافات درونی شدهاند و انسجام سابق خود را ندارند.
فکر نمیکنم. چون نمیبینیم اینها بعد از رفتنشان حرفهایی بزنند که نشان از اختلاف جدی داشته باشد. موارد محدودی هست اما میتواند تاکتیکی باشد و وفاداری اینها بیشتر احساس میشود.
از طرفی بیبیسی مثل ما راحت نیروهایش را از دست نمیدهد. همچنین میبینیم بعضی افراد از بیبیسی نمیروند. مثلاً کسری ناجی کار فردیاش خوب است اما توان مدیریتی ندارد. این افرادی که از بیبیسی رفتهاند به نظر میرسد که توان مدیریتی دارند و میتوانند تیمسازی کنند. چیزی که واضح است این است که این جابهجاییها طبیعی نیست.
در مجموع تجربه 40سال تلاشهای رسانهای علیه مردم ایران چه چیزی را به ما میگوید؟ این تلاشها چقدر روی مردم ما تأثیرگذار است؟
اجازه بدهید شعاری حرف نزنیم. همه رسانهها حتماً تأثیرگذارند. اگر بیبیسی تأثیر نداشته باشد به کار خود ادامه و آن را گسترش نمیدهد، اما ممکن است سیاستگذاران آن احساس کنند تأثیرشان کم بوده و بخواهند آن را افزایش دهند. به نظر میرسد تأثیر بیبیسی و سایر رسانهها بر مردم ایران مورد انتظار آنها و سریع نبوده است.
کار و اثرگذاریشان در ایران به دلیل اعتقادات قوی مردم و وفاداری به انقلاب و ریشههای تاریخی و فرهنگی که دارند سخت و زمانبر است و حتی ممکن است برای بخشی از مردم ایران اصلاً اثرگذار نباشد، اما در مورد تعداد دیگر توانستهاند نظرشان را تغییر یا در ذهنشان تردید ایجاد کنند. امروزه نقش قدرتمند رسانهها مسلم است. به همین دلیل است کشورهای مختلف از جمله غربیها اولویتشان راهاندازی رسانه است. هدفشان هم سرگرمی و تأمین نیازهای خبری مردم نیست. آنها برای یک سِنت پولشان ارزش قائلاند و میخواهند افکار عمومی را با خود همراه کنند تا در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کم هزینهتر به اهدافشان برسند. ما نباید دست روی دست بگذاریم تا آنها در اهدافشان موفق شوند.
برای کماثر کردن و ناکام گذاشتن آنها در اهدافشان چه راهکارهایی به نظر شما میرسد؟
باید دید صداوسیما آیا توانسته نیازهای مخاطبان را چه در حوزه خبر و چه در حوزه سرگرمی شناسایی کند و به موقع و در بستهبندیهای جذاب تأمین و ارائه کند؟ اگر بتواند دیگر هر چقدر هم آنها رسانه راه بیندازند اثری نخواهد داشت. اما اگر نتواند این وظیفه را به خوبی انجام دهد دارد موقعیت را برای دیگران آماده میکند. صداوسیما در این زمینه موفق نبوده است. اگر چه بهتر شده اما هنوز در این زمینه مشکل دارد. مثلاً تا قبل از راهاندازی شبکه بازار امکان تبلیغ برای خیلی از عرضهکنندگان کالا وجود نداشت و در نتیجه با هزینه بسیار کمتری و بدون پرداخت مالیات در شبکههای ماهوارهای کالاهایشان را تبلیغ میکردند.
ارتقای کیفی و کمی و فنی و محتوایی تولیدات رسانهای داخلی و متناسب سازی آنها با فضای رقابتی رسانه و سلایق مخاطبان با حفظ چارچوبها و ملاحظات فرهنگی کشورمان یکی از کارهای ضروری است. جلوی اطلاعات را نمیشود گرفت و اگر خبری را انتشار ندهیم مردم در زمان بسیار کمی به آن دست مییابند. افزایش سواد رسانهای مخاطبان وظیفه دیگر ماست تا مخاطبان با پیام رسانههای خارجی برخورد فعال داشته باشند. مسوولان ما باید آرایش جدید رسانهای را درک کنند و بپذیرند و آنها نیز سواد رسانهای خود را بالا ببرند. اگر امروز رسانههای خارجی قدرت مانور دارند چون مسوولان رسانهای ما وظایفشان را به خوبی انجام نمیدهند. متأسفانه قوای سه گانه ما اعتقاد به رسانه ندارند و به جای کمک و رفع ضعفهای رسانههای داخلی مانعتراشی و سریعاً پرخاش میکنند. حضور به هنگام در فضای مجازی و فراهم کردن زیرساخت برای پیامرسانهای داخلی نیز بسیار مهم است.
منبع: روزنامه صبح نو
انتهای پیام/