آقای روحانی اصلا اعتقادی به مدیریت زنان ندارد/ استادان دانشگاه در دهه 60 از ترس دفتر تحکیم جرات حرف زدن نداشتند/ رئیسجمهوری در انتخاب وزیرعلوم باید سیاسیکاران اصلاحطلب را راضی کند
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ صراحت بیان و رُک بودن یکی از ویژگیهای بارز دکتر محمد صادق کوشکی است. او اگر درباره پرسشی اطلاعاتی نداشته باشد بیتعارف میگوید نمیدانم و اگر هم پاسخ سوالی را بداند بیتکلف توضیح میدهد و هزینهاش را هرچه که باشد میپذیرد.
کوشکی گلایههای زیادی از احمدینژاد و حامیانش دارد و میگوید برخی بر این باورند که احمدینژادی است در حالیکه به گفته خودش در دوران احمدینژاد بیشترین عذاب را کشیده و حرفای بسیاری در این باره دارد. کوشکی خودش را وابسته به هیچ حزب و جریانی نمیداند و معتقد است اگر رئیس جمهوری یا هر مسئولی روش غلطی را در پیش گیرند انتقاد میکند و اگر هم تصمیمات درست و صحیحی را بگیرند قطعا از آنها حمایت خواهد کرد.
با دکتر محمد صادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران در صبح یکی از روزهای پاییزی در خبرگزاری آنا قرار مصاحبه گذاشتیم و او پذیرفته بود درباره موضوعاتی مانند «کرسی آزاد اندیشی، رویکردهای وزرای علوم از ابتدای انقلاب تاکنون، تشکلهای دانشجویی و...» با ما به گفتوگو بنشیند.
در ادامه متن کامل کامل گفتوگو را میخوانید:
طبق گفتهها، شنیدهها و روزمهکاریتان؛ گویا شما فردی اصولگرا هستید.
خیر. من هیچکدام از گرایشهای سیاسی کشور را آن قدر دقیق، منطقی و در چارچوبهای انقلاب نمیدانم که بخواهم به عضویت آنها در بیایم. اما چون کشور خط کشی شده است اگر شما اصلاحطلب نباشید میگویند لابد اصولگرایی و اگر اصولگرا نباشی میگویند اصلاحطلبی. حالا اگر شخصی نخواهد جزو هیچکدام از گرایشهای سیاسی باشد دو طرف این شخص را وابسته به آن طرف و این طرف میدانند. شاید برخی از دیدگاههای من نزدیک به اصولگرایان یا بعضی از سخنانم نزدیک به اصلاحطلبان باشد ولی حرفهای زیادی داشتم و دارم که نزدیک به این دو جریان نبوده و نیست. همانطور که گفتم کشورمان خط کشی شده است و خیلی به سخنانم اعتنایی نمیکنند و میگویند کوشکی اصولگراست زیرا به آقای روحانی رای نداده یا منتقد برجام است. زمانی که اصولگرایان به قدرت رسیدند همین شغل معلمی را داشتم و موقعی که اصلاحطلبان قدرت را به دست گرفتند بازهم همین شغل معلمی را داشتم. بارها شده به دو جریان نقد داشتم و از هردو هم ضربه خوردم.
گفتید از هر دو جریان سیاسی کشور ضربه خوردید میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
بله. بلاهای مختلفی از هر دو طرف بر سرم آمده است؛ اگر در فضای مجازی جستوجو کنید متوجه خواهید شد. به طور مثال مودبانهترین حرفی که حامیان آقای احمدینژاد درباره من گفتند "ضد ولایت فقیه" بود. هنوز بقایای تهمت طرفداران آقای احمدینژاد نسبت به من در سایتها و فضای مجازی موجود است. زمانیکه آقای احمدینژاد شهردار شد نسبت به برخی شعارها و کارهای او حساس شدم و تا سال 89 در نقد محمود احمدینژاد بالای 500 یادداشت و مقاله نوشتم. در هشت سالی که آقای خاتمی رئیس جمهور بود بازهم در نقد فعالیتهای او یادداشت و مقاله مینوشتم.
چرا شما را متهم به ضد ولایت فقیه کردند؟
چون میگفتند "من با احمدینژاد" مشکل دارم. به هرحال این افتراها و تهمتها هزینه استقلال است. اصلاحطلبان هم که نوازشهای متنوعی نسبت به من داشتند. تقسیمبندی دوگانهای در کشور ایجاد شده که اگر شما نخواهید شبیه هیچکدام از آنها نباشید از هردو طرف ضربه میخورید و هریک از آنها شما را متهم به اینوری و آنوری میکنند.
با دانشجویانتان هم در کلاس درس بحثهای سیاسی دارید؟
خیر. چون دانشگاه جای این گونه بحثها و کارها نیست. من در دانشگاه تهران برای مقاطع ارشد و دکتری درس "مطالعات منطقهای" را تدریس میکنم شاید بدون قصد قبلی دانشجویی موفق شده پوست موزی را زیر پایم بگذارد البته این مساله مربوط به حالا نیست زیرا من از سال 76 مدرس دانشگاه هستم و این موضوع هم مربوط به همان زمان میشود. شاید در آن برهه زمانی خواسته یا ناخواسته بعضی مطالب به سمت و سوی چنین بحثهای مبتذلی رفته باشد ولی در چند سال اخیر بر خود واجب میدانستم که کلاس جای تدریس و مباحث علمی است و جای اظهارنظرهای شخصی من نیست. در زمان انتخابات دانشجویانی میپرسیدند شما به چه کسی رای میدهید؟ و من در پاسخ به آنها میگفتم کلاس جای چنین بحثهایی نیست. اما خارج از کلاس ممکن است تریبونهایی در اختیار داشته باشم و خبرنگاری درباره موضوعات مختلف از من پرسشهای سیاسی و غیرعلمی را مطرح کند و من هم نظراتم را بگویم. بنابراین همواره سعی کردم بحثهای غیرعلمی و غیردرسی با دانشجویان در کلاس نداشته باشم چراکه این مسائل را خیانت میدانم.
پس به عقیده شما دانشگاه جای بحثهای سیاسی نیست؟
دانشگاه جای بحثهای سیاسی هست ولی کلاس درس خیر. تشکلهایی در دانشگاهها وجود دارند و جلسات غیردرسی را در دانشگاه برگزار میکنند و از سلایق مختلف و از من نوعی هم برای حضور و اظهارنظر دعوت میشود. یا در ایام انتخابات تشکلها از من دعوت میکنند تا در نقد یا به نفع نامزدی صحبت کنم. بنابراین اظهارنظرهای شخصی و سیاسی در دانشگاهها و تشکلها مشکلی ندارد اما در کلاس درس نباید چنین سخنانی گفته شود.
برخی معتقدند که فضای دانشگاهها در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد امنیتی بود و الان اوضاع دانشگاهها امنیتی نیست آیا شما این موضوع را تایید میکنید؟
امنیتی یعنی چی؟ آن کسی که میگوید امنیتی، من متوجه نمیشوم.
شاید منظورشان از مفهوم امنیتی یعنی اینکه دانشجویان نمیتوانستند آزادانه صحبت کنند یا اینکه ممکن بود با خاطر اظهارنظرهایش ستارهدار شود.
یعنی اگر دانشجویی حرف میزد او را میگرفتند و میکشتند؟ ضمنا "ستارهدار کردن دانشجویان" از زمان آقای معین (وزیر علوم دولت اصلاحات) شروع شد. اصلا پدیده ستارهدار کردن دانشجویان از زمان آقای خاتمی آغاز شد و ربطی به دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد ندارد. اما خبر پدیده ستارهدار کردن دانشجویان زمان آقای احمدینژاد بُلد شد. کسانی که این گونه سخنان را مطرح میکنند یا شناختی از تاریخ ندارند یا اینکه عمدا در حال تحریف تاریخ هستند. به طور مثال سال 66 در دانشگاهی اگر استادی دردانشگاه به نفع سرمایهداری حرف میزد؛ تشکلی به نام "دفتر تحکیم وحدت" وجود داشت که آن استاد را لِه میکرد.
نمیخواهم بگویم کدامیک از آنها درست میگفتند یا کار آن استاد صحیح بود یا آن تشکل دانشگاهی. ولی قبل از اینکه استادی ستارهدار شود دفتر تحکیم وحدت بلایی بر سر استاد، رئیس دانشکده و گروه آموزشی میآورد که از بیان چنین اظهارنظرهایی توبه کنند. اگر استادی جرات میکرد غیر از چارچوبی که دفتر تحکیم وحدت داشت در هر موردی حرفی بزند یا از جناح راست یا مفهوم کاپیتالسیم حمایت میکرد یا اصلا غیر از باورهای دفتر تحکیم نظری داشت او را لِه میکردند. بعد از سال 69 تشکلی به نام "جامعه اسلامی" در محیط دانشگاهها تاسیس شد؛ دفتر تحکیم وحدت خیلی تلاش کرد تا جامعه اسلامی لِه شود تا تحکیم وحدت رقیبی نداشته باشد.
اگر منظور از حاکمیت فضای امنیتی بر دانشگاه این است که بگویند تشکلهای دانشجویی چنین فضایی را به وجود آوردند. باید گفت در آن زمان تشکلی به نام "بسیج دانشجویی" وجود نداشت. الان هیچ کس نمیآید بگوید چرا در آن زمان فضای امنیتی وجود داشت و افراد جرات نداشتند حرفی به زبان بیاورند زیرا اگر سخنی مطرح میکردند فورا برچسب میخوردند. از آن زمان تا الان به تدریج چنین فضاهایی در دانشگاه کمتر شده است. فضاهای سیاسی از زمان آقای خاتمی به بعد تا الان در دانشگاهها بازتر شده است بالاخره از اول انقلاب تاکنون تجربهها و حوصلهها بیشتر و سرعت فعالیتهای سیاسی کمتر شده است. زمان آقای خاتمی میگفتند فضای دانشگاهها در دوران مرحوم هاشمی امنیتی بود، در زمان آقای احمدینژاد میگفتند فضای دانشگاهها در دولت اصلاحات امنیتی بود و الان هم در دولت آقای روحانی میگویند فضای دانشگاهها در زمان احمدینژاد امنیتی بود.
امنیتی به این معنا نیست که نظام تصمیم داشت اگر کسی سخنی بگوید پوست او را بکند. شاید رئیس دانشگاهی شخصا جلوی برنامهای را گرفته باشد اما این به معنای آن نیست که نظام نخواسته برنامهای در دانشگاه برگزار شود. بالاخره اعمال سلیقه در هر جایی ممکن است رخ دهد به طور مثال تشکلی از من برای سخنرانی دعوت کرده بود اما رئیس دانشگاه به حضور من در آن مراسم اعتراض کرد که چرا کوشکی دعوت شده است و آن رئیس دانشگاه برنامه را لغو کرد. من در اینجا نمیتوانم بگویم که "نظام جمهوری اسلامی دهن مرا بست تا حرف نزنم" بلکه باید بگویم "رئیس دانشگاه" از قدرتش سوءاستفاده کرده است.
شما از چه سالی در دانشگاه تهران تدریس میکنید؟
از سال 1388 تاکنون.
در چند سال اخیر به ویژه سالهای 77 و 88 اوضاع سیاسی و دانشگاهی کشور به دلایلی متشنج شد. برخی معتقدند اکثر معترضان از دانشجویان بودند نظر شما چیست؟
سال 88 اکثر دانشجویان جزو معترضان نبودند و کسی که هم ادعای اکثریت را دارد باید فرضیهاش را ثابت کند.
چرا دانشگاه تهران در آن زمان مورد توجه مسئولان قرار گرفت؟
دانشگاه تهران در مرکز شهر قرار دارد حتی زمانی که گفتند داعش میخواهد حمله کند اکثر ماموران در حوالی خیابان و میدان انقلاب حضور داشتند و این موضوع ربطی به دانشگاه تهران ندارد. اما اینکه چرا به اعتقاد برخی دانشگاه و دانشجویان و به ویژه دانشگاه تهران درگیر مسائل سیاسی شدهاند باید بگویم که از ابتدای تاسیس دانشگاه تهران یعنی سال 1312 به بعد، دانشگاه به غیر از کار اصلی خود که آموزش است نقش دیگری در کشورمان پیدا کرد. به این معنا که دانشگاه محل فعالیتهای سیاسی شد، چرا؟ شاید دانشجویان و استادان در آن زمان فراغت و دغدغه بیشتری داشتند یا اینکه جای دیگری غیر دانشگاه برای کارهای سیاسی وجود نداشت حتی در مقطعی در حوزه هم اعتراضات سیاسی رخ داد. از آن زمان تا الان کارهای سیاسی در دانشگاه وجود داشته و دارد اما امروز این روند کمرنگتر شده است و دانشگاه کم کم سیاست را کنار میگذارد. بعد از پیروزی انقلاب دولتها علاقه داشتند که دانشگاهها غیرسیاسی شوند چراکه یکی از نگرانیهای دولتها این بود که واکنش دانشگاهها چگونه است یعنی اینکه چه اتفاقی رخ میدهد آیا دانشگاهها شلوغ میشود یا خیر؟ همانها بدشان نمیآمد و حتی خوششان میآمد که در آستانه انتخابات بتوانند از دانشگاهها رای جمع کنند و دانشگاه را به "پیاده نظام" خودشان تبدیل کنند.
اما بعد از اینکه انتخابات تمام میشود همانها به غیرسیاسی شدن دانشگاهها تمایل پیدا میکنند. این اراده به قدری جدی بود که رهبر انقلاب در آن زمان گفتند "خدا لعنت کند کسانی که تلاش میکنند دانشجویان سیاسی نباشند" یعنی چنین ارادهای وجود داشته است. البته اراده سیاسی دانشجویان و دانشگاهها کمتر شده است، به طور مثال سال 65 یا 66 دانشجویان آنقدری که دغدغه مردم و کشور را داشتند یک صدم هم دغدغه خودشان را نداشتند. دانشگاه نباید پیاده نظام و محل درگیری "جناحهای سیاسی" باشد باید میان درگیری جناحهای سیاسی در دانشگاه با دانشجویان مطلع از سیاست یا اینکه دانشگاه و دانشجو بخواهد دیدهبان مردم و کشور باشد تفکیک قائل شد. شان دانشجو و دانشگاه نباید برای دعواهای جناحهای سیاسی خارج از دانشگاه پایین بیاید تا فلان جناح در انتخابات پیروز شود. پس دانشجویان نباید به عنوان پیاده نظام شطرنج با یکدیگر دعوا و کتککاری کنند و عده دیگری از دانشجویان از این فضا به عنوان نردبان قدرت استفاده کنند تا به هدفشان دست یابند. اگر سیاسی بودن دانشگاهها به این معناست همان بهتر که دانشگاه سیاسی نباشد که من اسمش را "سیاسیکاری" میگذارم.
گفته میشود عدهای از اساتید دانشگاه به اجبار بازنشسته، اخراج یا بازخرید شدند.
کسانی که این سخنان را مطرح میکنند باید عدد ارائه دهند که چه تعداد استاد دانشگاه به اجبار اخراج، بازنشسته یا بازخرید شدند. بالاخره این مساله یک ادعاست و باید عدد و ارقام ارائه دهند.
آیا شاهد اخراج شدن یا بازنشستگی اجباری استادان بودهاید؟
استادی که زمان بازنشستگیش فرارسیده باید طبق قانون بازنشسته شود. من دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی استخدام شدم؛ در آن زمان کسی از من خوشش نمیآمد و میدانستم که طبیعی است فشار بر روی من زیاد باشد، اما زمان آقای احمدینژاد فشارها نسبت به من خیلی بیشتر شد. از سال 83 تا 84 که در دوره آقای خاتمی استخدام شدم به خودم میگفتم هرچه بلا برسرم بیاید حقم است چون من منتقد آقای خاتمی بودم. در دوران آقای احمدینژاد؛ بعضی به من میگفتند "تو عضو ستاد ایشان بودی" در حالیکه اصلا این گونه نبود و مایل هم نبودم که آقای احمدینژاد رای بیاورد و برای ایشان هم تبلیغات نکردم. رفقای احمدینژاد هم چنگی به دلم نمیزدند و برای همین سال 84 از هیچ کاندیدایی حمایت نکردم زیرا گزینه مطلوب خودم را در بین نامزدها نمیدیدم.
بعد از اینکه محمود احمدینژاد رئیس جمهور شد برخی شعارهایش برایم مطلوب، بعضی دیگر نامفهوم بود و با برخی از شعارهای او مخالف بودم. یعنی اگر او کاری درستی انجام میداد و در چارچوب باورهای من بود از آن حمایت میکردم و اگر کار اشتباهی هم میکرد میگفتم غلط است. وقتی که بعضی شعارها و کارهای او را نقد میکردم انتقادات من برای حامیان آقای احمدینژاد سنگین بود. بنابراین در دوره 8 ساله ایشان "خیلی عذاب" کشیدم. من با چشمان خودم میدیدم که بسیاری از دانشجویانم دارند جزو مقامات میشوند و من همان آقایی که بودم هستم. فارغ از اینکه تشکلی به ریاست دانشگاه نامه زده بود که این آدم "ضدولایت فقیه" است چون با احمدینژاد مشکل دارد یعنی آنها "احمدینژاد را با ولایت فقیه یکی می دانستند." در آن زمان آسیبهای زیادی دیدم به طور مثال در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد؛ "تدریسم به مدت دو سال کان لم یکن شد" و حقوقم رفت رو هوا کلاسی به من داده نشد؛ حقوقم را قطع کردند و من بورس خداوند شدم اتفاقا در آن دو سال خداوند زندگیم را بهتر اداره کرد.
اعتراضی هم نکردید؟
به چه کسی میخواستم اعتراض کنم؟ خیر اعتراضی به جایی نکردم. من دل خوشی از آقای احمدینژاد و مجموعه ایشان ندارم اما منظور من از بیان این سخنان چیز دیگری است؛ کسی که در سال 84 مدافع جدی آقای احمدینژاد و استاد دانشگاه تهران هم بود بازنشسته شد و گفتند بفرما و همان کسی که استاد دانشگاه تهران و اصلاحطلب هم بود بازنشسته شد و به او نیز گفتند بفرما. یعنی به هردوی آنها گفتند اما یکی از بازنشستگیها در رسانهها بُلد شد و دیگری نشد و ماهم فکر میکنیم که هر ادعایی را باید باور کنیم بدون اینکه عدد و ارقام یا اسمی از آنها درباره اخراج یا بازنشستگی استادان بخواهیم. البته من اعتقاد دارم که باید عذر خیلی از استادان از دانشگاه خواسته شود که این اتفاق نیافتاده است.
کدام استادان باید از دانشگاه اخراج شوند؟
ما قانونی به نام "رکود علمی" داریم که طبق این قانون اگر استادی سه یا چهار سال فعالیت پژوهشی نداشته باشد، کتابی که ضوابط پژوهشی ندارد، مقالات علمی و پژوهشی نتواند انجام دهد، تدریس که به اندازه ساعت موظفیش است و نتواند آن ساعت را پر کند یا امتیازات لازم را به دست نیاورد باید طبق قانون به عنوان آدمی که دچار رکود علمی شده از دانشگاه اخراج شود. چرا فردی در قامت استاد دانشگاه قرار گیرد و نتواند یک مقاله علمی چاپ کند، کتاب بنویسید و به تعداد کافی پایاننامه بردارد؟ آیا این آدم باید در دانشگاه حضور داشته باشد و حقوق دریافت کند؟ من از اوضاع دانشگاه آزاد اسلامی خبر ندارم اما آدمهای فراوانی را در دانشگاههای دولتی میشناسم که این شرایط را دارند که متاسفانه در هیچ دولتی چنین افرادی اخراج نشدهاند.
چرا چنین استادانی هنوز اخراج نشدند؟
نمیدانم. استادی هست که وقتی کلاس دکتری به او سپرده میشود باید حداقل 14 جلسه در کلاس حضور داشته باشد اما این آدم 5 جلسه میآید. 5 جلسه دوساعته یا 5 جلسه نود دقیقه باید در کلاس باشد اما بیشتر از 35 دقیقه در کلاس تدریس نمیکند. اگر سرکلاس حرفهای آن استاد را ضبط کنید متوجه میشوید که بیشتر از 10 دقیقه علمی حرف نمیزند و همه چیز را به سخره گرفته است. خب چرا چنین افرادی باید تدریس کنند، عنوان استاد دانشگاهی را یدک بکشند و حقوق کلانی هم دریافت کنند؟ ایراد من این است که چرا چنین اشخاصی از دانشگاه اخراج نمیشوند. استادی را میشناسم که میگوید در ترم بیشتر از 4 واحد بر نمیدارد و دلش هم نمیخواهد که بیشتر از 4 واحد بردارد زیرا گردنش کلفت است و از بیتالمال هم حقوق کلان میگیرد. استاد باید نماد نظم و وظیفه شناسی باشد تا دانشجویان از او یاد بگیرند.
به نظر شما استادان لیبرال و ضد انقلاب هنوز در دانشگاهها حضور دارند؟
ما در این باره باید تکفیک قائل شویم؛ اساتیدی در دانشگاهها هستند که انقلاب اسلامی را نمیفهمند، قبول هم ندارند و با زاویه لیبرالسیتی نقد هم میکنند اما به قانون پایبند هستند. این گونه استادان میدانند که قانون را باید رعایت کنند و اهانتی هم نکتند. خب اشکالی ندارد این استاد میتواند در دانشگاه حضور داشته باشد. ولی موقعی که استادی نه تنها قانونشکنی میکند بلکه اهانت هم میکند و دیدگاههای شخصی خود را در کلاس مطرح و برخوردهای غیرعلمی انجام میدهد. دانشجویی برای دکتری لایق است اما چون نگاه انقلابی دارد آن استاد اجازه ورود دانشجو به مقطع دکتری را نمیدهد یعنی اعمال نفوذ میکند تا آن دانشجو خط بخورد تا فردی مانند خودش وارد مقطع دکتری شود، ممکن است فردی نگاه انقلابی داشته باشد و به نظام وفادار است اما اجازه ورود او را به هیات علمی نمیدهد؛ با این حساب چنین افرادی نباید حتی یک ثانیه هم در دانشگاه حضور داشته باشند. اما افراد لیبرال و ضدانقلاب به عنوان استاد هنوز در دانشگاهها هستند.
این مثالی که میخواهم بیان کنم متاسفانه اتفاق افتاده است؛ دختر محجبهای که دانشجو بود با بغض نزد من آمد و گفت مگر چادری بودن جرم است؟ فلان استاد به دلیل اینکه من چادری هستم سر کلاس به من اهانت کرده است. قطعا استادی که به حجاب و چادر اهانت میکند حتی یک ثانیه هم نباید در دانشگاه بماند و لو اینکه برترین پروفسور تاریخ هم باشد. چون دانشگاه محل تعلیم و تربیت است و این آدم نشان داده که از تربیت بویی نبرده و نمیداند که حجاب جزئی از فرهنگ کشورمان است.
در میان سخنانتان به تشکلهای دانشگاهی اشاره کردید این گونه که گفته میشود ارتباط خوبی با تشکلها ندارید.
اتفاقا بیشتر دوستانمان از تشکلهای مختلف دانشجویی و دانشگاهی هستند. اگر تشکلی در چارچوب ضوابط و مقررات برای حضور و سخنرانی از من دعوت کند و وقت هم داشته باشم به آن تشکل نه نمیگویم. یعنی از آنها نمیپرسم که شما عضو "بسیج" یا "انجمن دانشجویی" هستید؟ اما ممکن است ساعت تشکیل برنامهای در تشکلی با ساعت کلاسهایم تلاقی داشته باشد میگویم کلاسم واجبتر است یا اگر حرف حسابی برای موضوعی داشته باشم یا سواد آن را نداشته باشم به صراحت میگویم.
بهترین و بدترین وزرای علوم را از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون چه کسی میدانید؟
با حفظ احترام همه این عزیزان همه سرو ته یه کرباس بودند. از زمانی که دانشجو بودم و الان که معلم هستم هیچکدام از آنها را به یاد ندارم که ویژگی خاصی داشته باشند.
اگر وزیر علوم بودید چه برنامههایی داشتید؟
خیلی وقت است که "حال دانشگاههای ما خوب نیست" و هرروز هم این وضعیت از نظر علمی و فرهنگی بدتر میشود. توقعی که از دانشگاهها بعد از 40 سال از انقلاب اسلامی میرود این نیست. یعنی دانشگاههای ما در خور انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی نیستند. اگر روزی میخواستم وزیر علوم شوم ابتدا "شرح وظابف" آن را دقیق میخواندم. چون فکر میکنم بسیاری از دوستان حتی یکبار هم شرح وظایف وزارت علوم را نخواندند. پس اول وظایف وزیر علوم را میخواندم تا ببینم وزیر علوم یعنی چه و آن وقت اگر توان داشتم این پست را قبول میکردم. شاید توان وزیر علوم شدن را داشته باشم اما همکارانی که بتوانند دیگر وظایف وزارت علوم را انجام دهند نداشته باشم یا داشته باشم که شرح وظایف را در چارچوب امکانات و "توانمندیهای واقعی" دنبال کنم. چرا میگویم واقعی؟ چون سادهترین کار مدیران دولتی ما این است که بنشینند و به آنها بگوییم چرا چنین اتفاقی در اینجا و آنجا رخ نمیدهد؟ میگویند بودجه نداریم. به یاد دارم از رئیس دانشگاهی سوال شد چرا وضعیت پوشش در دانشگاه فاجعه است اینجا سالن عروسیست یا دانشگاه؟ در جواب گفت بودجه نداریم! سرمایههای اصلی دانشگاهها انسانها هستند که میتوانند بودجه، فعالیتهای فرهنگی، توانمندی، فکر و... تولید کنند و این مسائل ربطی به اعتبار دولتی ندارد.
چرا انتخاب وزیر علوم از ابتدای تشکیل دولت یازدهم و الان در دولت دوازدهم با مشکل مواجه شده است؟
فکر میکنم برای آقای روحانی "وزارت علوم" مهم نیست. ایشان در ماجرای انتخاب وزیر علوم باید خیلیها را راضی کند یعنی عدهای از "سیاسیکاران اصلاحطلب" از آقای روحانی سهم میخواهند. آقای رئیسجمهور اهل سهم دادن به هیچکس نیست، اما بقیه اهل "سهمگیری" هستند. بالاخره ایشان "قدرت مطلق" که ندارد و خیلی جاها مجبور به دادن سهم است.
یعنی آقای روحانی فقط سهم اصلاحطلبان را میدهد؟
بله همینطور است. اما گاهی ممکن است که آقای روحانی باید به "علی لاریجانی" هم سهم دهد. کسانی که به صورت جدی از آقای روحانی سهم خواهی کردند "اصلاحطلبان تندرو" بودند.
منظورتان از اصلاحطلبان تندرو چه کسانی است؟
بقایای جبهه مشارکت. افرادی که حسن روحانی را مدیون خودشان میدانند و میگویند اگر ما نبودیم شما رای نمیآوردید پس سهم ما را بده. این عده خیلی تمایل دارند که دانشگاه در مشتشان باشد یعنی بر این باورند که دانشگاه جزو "حوزه استحفاظی" آنهاست. بنابراین آقای روحانی برای انتخاب وزیر علوم بدجور گیر اینهاست. البته این موارد که گفتم توصیف بنده است.
فکر میکنید رئیسجمهوری، یک خانم را برای تصدی وزرات علوم انتخاب کند؟
به نظرمن آقای روحانی اصلا اعتقادی به "مدیریت زنان" ندارد و در این قضیه هم خیلی سنتی فکر میکند. من نمیگویم که ایشان کار بدی میکنند یا خیر. ولی به نظر من آقای روحانی از آن آدمهایی است که میگوید زنان باید در خانه بنشینند یا به طور نمایشی چندتا زن هم در دولت باشند. اما همانطور که گفتم آقای روحانی اعتقادی به مدیریت زنان ندارد. حالا شاید برخی بگویند مگر شما در ذهن و دل رئیسجمهوری رفتی؟ نه در دلش نرفتم اما آن چیزی که در دل آدمهاست بیرون میریزد. بنده به عنوان معلمی که علوم سیاسی را تدریس میکند آنقدر فهم دارم که چنین نشانههایی را نگاه کنم و متوجه آنها باشم. اگر هم مسئولیتی را به خانمی دهد یا میخواهد دهان برخی را ببندد یا اینکه سهم عدهای را بدهد یا شاید هم علت انتخاب مدیر زن به این دلیل باشد که آن زن به زمین بخورد و بگوید دیدی گفتم!
عدهای اعتقاد دارند که علت عدم انتخاب وزیر زن از سوی آقای روحانی مخالفت برخی مراجع با مدیریت زنان است.
این سخن دروغ بزرگی است. مگر خانم وحید دستجردی در این مملکت وزیر نبود؟ و اتفاقا آدم نسبتا موفقی هم بود. آیا مراجع با انتخاب ایشان به عنوان وزیر بهداشت از آقای احمدینژاد ایراد گرفتند؟
ژن خوب در یادگیری مفاهیم و دروس چقدر تاثیرگذار است؟
ژن خوب حتما تاثیر دارد. میدانید ما از ژن خوب چه تعریفی داریم؟ ژن خوب یعنی نان حلال. پدری که خیرخواه مردم، درستکار، امانتدار مردم، چشم پاک باشد و زمینه مناسبی را ایجاد میکند تا فرزندش هم شبیه خود یا بهتر از خودش باشد چنین زمینهای میتواند در وراثت موجود باشد. اگر مادری پاک دامن و صفات اخلاقی مثبتی داشته باشد به راحتی این صفات به فرزندش نیز منتقل میشود. بله؛ این مسائل باور ما از ژن خوب است. اما این موارد الزاما اجبار نیست یعنی اگر فردی پدر و مادر بدی داشته باشد الزاما فرزندشان انسان بدی نمیشود ولی زمینههایی در این باره وجود دارد.
اما اگر بحث "ژن خوب" به این معنا باشد که من "برتر از دیگران" هستم؛ فکر میکنم در این مدتی که بحثهایی درباره ژن خوب مطرح شد جامعه پاسخ خوبی به کسانی که بر این باورند از دیگران برتر هستند، داد. البته من در فضای مجازی دیدم که ژن خوب آنقدر درسش خوب بوده که "لب مرز" قبول شده و به خاطر ژن خوبش به "تهران" منتقل شده است. امیدوارم چنین خبری غلط باشد وگرنه آبروی ژن خوب بدجوری میرود.
آیا مباحث این چنین مانند ژن خوب، دانشجویان و جوانان را از آینده ناامید نمیکند؟
تبعیض برای جامعه "کشنده" است. اینکه عدهای خودشان را از بقیه برتر بدانند نوعی "نژادپرستی و آپارتاید" است و انسانها را میکشد. ممکن است جامعهای با افکار غلط ادامه حیات دهد اما جامعه با ظلم، تبعیض و خود برتربینی نمیتواند زنده بماند.
چرا در سالهای اخیر آمار خودکشی دانشجویان افزایش یافته است؟
همانطور که گفتم حال دانشگاههای کشور خوب نیست. در دانشگاهی که حالش خوب نیست ممکن است اتفاقاتی زیادی رخ دهد. مدیریتهایی که بفهمند اداره دانشگاه یعنی چه؛ قدم جدی برای خوب شدن اوضاع و حال دانشگاههاست. مدیران باید دانشگاهها را درک کنند متاسفانه وجود چنین مدیرانی در اداره دانشگاهها "نایاب" است. مدیر باید بفهمد که رئیس شده تا در خدمت دانشجویان باشد و در اتاقش را نبندد تا دانشجو او را نبیند و او هم دانشجو را نبیند. رئیسی که همراه دانشجو و در سلف دانشجویان نباشد نمیدانم که درحال چه کاری است و چگونه میتواند رئیس یک دانشگاه باشد!
رئیس دانشگاه باید به صورت سرزده بدون تیم 40 یا 50 نفره به خوابگاه دانشجویان رفت و آمد داشته باشد نه اینکه قبل از حضور او در خوابگاهها همه جا را آب و جارو و نواقص را به صورت موقت برطرف کنند. بنابراین مدیر دانشگاه نباید کسی باشد که وقتی دانشجویان به او میگویند اینجا اهواز است و در گرمای تابستان سیستم خنک کننده از کار افتاده بگوید سه هفته تحمل کنید درست میشود! کسی که این حرف را میگوید نه تنها ریاست دانشگاه بلکه ریاست هیچ جایی را نمیشود به او داد. چون چنین فردی هیچ درکی از اوضاع و شرایط ندارد. مدیر دانشگاه بیاحترامی به استاد، دانشجو یا کارمند دانشگاه را باید بیاحترامی به خودش بداند. اگر "خودکشی" در دانشگاه رخ میدهد فکر کند فرزندش خودکشی کرده و عزادار باشد و بگوید چرا این اتفاق افتاده است.
چرا کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها هنوز جایگاه خود را ندارد و در حالت مسکوت قرار گرفته است؟
چون بلد نیستیم. مهمترین مانع "کرسی آزاداندیشی" این است که نمیدانیم فایدهاش چیست و همانطور که گفتم بلد هم نیستیم. فکر میکنیم کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها یعنی تریبون آزاد! در حالیکه کرسی آزاداندیشی نوعی روش تولید علم و پژوهش است. برخی بر این باورند که بگویند کرسی آزاداندیشی درباره حجاب و بعد تعدادی دانشجو بیایند و پشت تریبون هرآنچه که شب گذشته در تلگرام و رسانهها خواندهاند را بیان کنند. ما در هر رشتهای باید کرسی آزاداندیشی داشته باشیم. کرسی آزاداندیشی "تریبون آزاد" نیست و ما نباید این دو مقوله را با یکدیگر یکی بدانیم.
هنوز برخی معنی این پدیده را نفهمیدهاند که کرسی آزاداندیشی به چه معناست. مثلا دانشجویان کشاورزی بیایند و در کرسی آزاداندیشی نظریات موجود در آن رشته را نقد کنند. بنابراین کرسی آزاداندیشی به معنای فعالیتهای دانشجویی در حوزه علمی- تخصصی است تا دانشجویان بتوانند بدون هیچ مشکلی نظرایات علمی را نقد و همچنین ارائه نظرات علمی را تمرین کنند.
انتهای پیام/