شاعران و نویسندگانی که دیگر بین ما نیستند
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، سال 95 سال وداع با بسیاری از اهالی ادبیات بود که زنده کردن یاد و خاطر آنها در این ایام، خالی از لطف نیست.
قاسم هاشمینژاد
قاسم هاشمینژاد یکی از نویسندگان و روزنامهنگاران پیشکسوت کشورمان بود که به دلیل فعالیت در حوزه نقد ادبی و شعر، نامی آشنا برای اهالی شعر و ادبیات به شمار میآمد. او متولد 1319، نویسنده، منتقد و روزنامهنگار بود و از دهه 40 در مطبوعات نقد مینوشت و در سال 1358 رمان پلیسی با نام «فیل در تاریکی» را منتشر کرد.
«نمایش منظوم» اثر تی. اس. الیوت (تهران: نشر مرکز)، «بشنو، آدمک!» از ویلهلم رایش (تهران: انتشارات کتاب ایران- چاپ دوم: انتشارات نیلوفر)، «خوابگران» از ریموند چندلر(تهران: انتشارات کتاب ایران) و «من منم: کتابی درباره خودکاوی اثر راتان لعل»، از آثار ترجمه ای هاشمینژاد است. همچنین «خیر النساء»، «سیبی و دو آینه»، «رساله در تعریف» و «تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی» از دیگر آثار قاسم هاشمی نژاد هستند. قاسم هاشمنژاد عصر جمعه 13 فروردین سال 95 به علت عفونت ریه در بیمارستان شریعتی تهران درگذشت.
حمید سبزواری
درگذشت حمید سبزواری، شاعر انقلاب و سرودهای انقلابی، یکی از رویدادهای سال 95 بود که واکنش گسترده مطبوعات و جراید را به همراه داشت. سبزواری که او را پدر شعر انقلاب میدانستند، 22 خردادماه در سن 91 سالگی و به دلیل کهولت سن دیده از جهان فروبست.
حسین ممتحنی مشهور به حمید سبزواری، حمید سبزواری از سن 14سالگی شروع به سرودن شعر کرد و اشعارش را در دفتری با نام «فریاد نامه» می نوشت که بیشتر اشعارش اجتماعی بود و این بیشتر به علت جریان های سال 1320 و ورود متفقین به ایران و مشکلات اقتصادی و معشیتی بود.
وی در سال 1331 ازدواج کرد و یک سال بعد از ازدواج، کودتای 28 مرداد 1332 برای حمید گرفتاری هایی به وجود آورد و او تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی متواری بود و مدتی را در اسفراین مخفی شد. سبزواری بعد از انقلاب، ضمن کار در بانک، برای انقلاب شعر و شعار میساخت که در راهپیمایی ها و نماز جمعه خوانده می شد. یکی از این شعرها «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» بود.
یکی از سرودههای مرحوم سبزواری:
خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحر جوشان مجویید
آن زبونی که مرداب دارد
ما نهنگیم و خیل نهنگان
بستر از موج توفنده دارند
این سرود نهنگان دریاست
بحر را موجها زنده دارند
ما نهنگیم و هر جا نهنگ است
طعمه از کام غرقاب جوید
نزد دریادلان مرده بهتر
زان که آرامش و خواب جوید
خوشنشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است
مهدیه الهیقمشهای
مهدیه الهی قمشهای مترجم قرآن و استاد ادبیات 19 تیرماه بعد از تحمل بیماری سرطان ریه و گذراندن مراحل درمانی، در منزل دیده از جهان فروبست. او به جز تدریس و سخنرانیهای پرمخاطب خود، کتابهایی نظیر «بهار عشق: منتخب اشعار، نشر»، «معبد عشق، مجموعه اشعار»، «کربلا وادی عشق، سروده: مهدی الهی قمشهای، باز سرایی: مهدیه الهی قمشهای» و «خاطرات من با پدرم» را از خود به یادگار گذاشت.
مهدیه الهی قمشهای فرصت شاگردی در محضر بزرگانی همچون جلال همایی، صدرالدیت محلاتی، دکتر شفق و ممحدتقی جعفری را داشت. وی فرزند مهدی الهیقمشهای شاعر، مولویشناس و پژوهشگر حوزه ادبیات، متولد سال ۱۳۱۶ و از اساتید ادبیات فارسی به شمار میرفت و بسیاری از شخصیتها از جمله رهبر معظم انقلاب و مرحوم آیتالله هاشمی یادداشتهایی را با موضوع تسلیت درگذشت زندهیاد قمشهای منتشر کردند.
حمید یزدانپناه
حمید یزدانپناه یکی از مترجمان پرکار در حوزه ادبیات داستانی بود که با ترجمه آثار نویسندگانی همچون میگل آنخل و کارول اوتس و … برای اهالی کتاب و ادبیات داستانی شناخته شده بود. درگذشت حمید یزدانپناه، شاعر و مترجم در سال 95، بسیاری از اهالی ادبیات را شوکه کرد. او متولد سال 1331 بود و پنجشنبه 11 شهرویور ماه طی عارضه مغزی، دیده از جهان فروبست.
یزدانپناه سابقه ترجمه از نویسندگانی مانند ترجمه هایی از میگل آنخل آستوریاس، ماریو بارگاس یوسا و جویس کارول اوتس را در کارنامه خود داشت و آثار متعددی از او نیز هنوز به انتشار نرسیده است. از سرودههای وی می توان به مجموعه شعری با عنوان «شعرهای ونک» اشاره کرد که در انتظار انتشار از سوی نشر بوتیمار که عهدهدار انتشار آثار این مترجم و شاعر فقید است. همچنین یکی دیگر از ترجمههای زندهیاد یزدانپناه، رمانی از کورت ونهگات است با نام «وقتی آدمیزاد میخوابد». این رمان هنوز مجوز نشر نگرفته و باید دید این اتفاق چه زمانی و به چه شکلی رخ خواهد داد.
در پیام تسلیت مجید غلامی جلیسه برای درگذشت حمید یزدانپناه آمده است:
«خبر درگذشت زندهیاد حمید یزدانپناه، شاعر و مترجم مایه تاثر شد. یزدانپناه مترجمی فعال و پرکار بود و آثار بسیاری از نویسندگان برجسته جهان را به فارسی درآورد. اینجانب ضایعه درگذشت این شاعر و مترجم نامی و متعهد را به جامعه فرهنگ و ادب، دوستداران شعر و ادبیات و بهویژه خانواده محترم ایشان تسلیت گفته، برای آن عزیز از دسترفته علو درجات و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم.»
نمونهای از سرودههای یزدانپناه:
«پایین و بالای زندگی»
مثل یک جوینده ی الماس چشم به راه دیدنت هستم
نگاه کن!
نه این آسمان واقعی ست
نه این همه ستاره که چشمک می زنند
شب ها گربه هم سمور می شود …
حالا بی خیالِ فردا که شنبه یا یک شنبه ی ابری یا آفتابی ست
برخیز و برقص حتی تنها مقابل آینه
تصویر تو لابلای شیشه و جیوه ها آواز می خواند
نزدیک و دور
مثل آسمان و ستاره و سمور… همین!
قدرتالله مهتدی
اهالی کتاب و ادبیات داستانی، نام قدرتالله مهتدی را بیشتر با ترجمههایش میشناسند؛ و بیشتر از همه با لئو آفریقایی.
قدرتالله مهتدی نویسنده و مترجم ۷۵ ساله کشورمان، یکی دیگر از ستارگان آسمان کتاب و ادبیات در کشورمان بود که در سال 95 دیده از جهان فروبست. او که به دلیل بیماری کبد در بیمارستان پارس تهران بستری شده بود، سرانجام دوشنبه 12 مهرماه درگذشت.
مهتدی را بیشتر با ترجمههایش میشناختند؛ با ترجمه آثاری مانند «سقراط، عیسی، بودا»، «جلد دهم تاریخ بزرگ جهان» و بالاخره «لئو آفریقایی» که بخشی از ترجمه مترجم از آن اینچنین است: «مرا خداوندگاری جز خدای یگانه نباشد و جز از آن زمین نیستم....هم به سوی آنان است که روزی نه چندان دیر باز گردم. و تو ای پسر پس از من در این جهان بسی بمانی. یاد مرا همره خویشتن داری و کتابهایم بخوانی. ... همی پدرت بینی که لباس مردم ناپولی به تن دارد و بر کشتیای نشسته است که سوی سواحل افریقیهاش برد. و هم در آن اثنا چونان بازرگانی که در پی سفر دراز و پرمخاطره حساب دخل و خرج خویش راست کند صفحاتی را از ارقام سیاه نماید.
اما مگر نه این است که آنچه برشمردم تنها کمی از کردههای بسیارم باشد؟ همی پرسی که چه توشهای برگرفتهام و چه از کف بدادم و به خدای عزوجل که جان عالمیان ودیعت اوست چه توانم گفت. عمر چهل سالم بار امانت اوست که آن را به راه سفر از کف بدادهام.»
مجید غلامی جلیسه، مدیر عامل خانه کتاب، درگذشت قدرتالله مهتدی را تسلیت گفت و نوشت: «بار دیگر خبر درگذشت مترجمی دیگر تأسف و افسوس را همراه آورد. مرحوم قدرتالله مهتدی مترجمی پرکار و گوشهگیر بود که آثار ارزشمندی را به فارسی درآورد و بر گنجینه زبان فارسی افزود. فقدان این عزیز را به خانواده محترم ایشان و جامعة فرهنگی، به خصوص مترجمان تسلیت میگویم و از خداوند مهربان برای آن عزیز، رحمت الهی مسئلت دارم».
توران میرهادی
یاد توران میرهادی، نویسنده پیشکسوت کودک و نوجوان، یکی دیگر از نامهای ماندگار در ذهن و روح اهالی فرهنگ و ادبیات است، بانویی که کارنامه و فعالیتهایش همیشه مورد تایید و احترام بود. درگذشت توران میرهادی در سال 95، یکی دیگر از رویدادهای تاسفآور در عرصه فرهنگ و هنر کشور بود. عضو شورای کتاب کودک که بر اثر سکته مغزی در شرایط نامساعدی به سر میبرد، سرانجام سهشنبه 18 آبان ماه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
او متولد 1306 بود و بیش از شصت سال در گسترهٔ آموزش و پرورش، فرهنگ کودکی و ادبیات کودکان کوشیده و در این روند یکی از چهرههای تاثیرگذار کنونی ایران بوده است. میرهادی همچنین یکی از بنیانگذاران شورای کتاب کودک به شمار میآید و در دوره 1389 - 1391 عضو هیات مدیره این شورا نیز بوده است.
از آثار او میتوان به: دو گفتار درباره کتابخانههای آموزشگاهی و نقش آن در ایجاد عادت به مطالعه، کتاب کار مربی کودک، برنامه کار سالانه مربی در مهد کودک و کودکستان، جستجو در راهها و روشهای تربیت، تعلیمات اجتماعی سوم دبستان، راهنمای تدریس کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان، دو گفتار (کتابخانه آموزشگاهی و نقش آن در ایجاد عادت به مطالعه)، آنکه رفت، آنکه آمد،اشاره کرد.
توران میرهادی در نگارش کتابهای تعلیمات اجتماعی، تاریخ، جغرافی و تعلیمات دینی چهارم دبستان، تعلیمات اجتماعی و دینی برای کلاس چهارم دبستان و گذری در ادبیات کودکان همکاری داشته است.
او کتابها و مقالههای زیر را نیز ترجمه کرده است: «افسانه چینی برای کودکان»، «گنجشک کوچولو»، «رفتار والدین ما باید چگونه باشد»، «تفاهم بینالمللی به وسیله کتابهای کودکان و نوجوانان»، «آنچه از کنگره آموختیم»، در باب افسانهها و اسطورهها برای کودکان و نوجوانان (با همکاری ثریا قزل ایاغ) و مقالههایی در مجله «سپیده فردا»، «ماهنامه آموزش و پرورش»، نشریهها و گزارشهای شورای کتاب کودک به چاپ رسیده است.
فریدون عموزاده خلیلی؛ نویسنده پیشکوست و شناخته شده ادبیات کودک و نوجوان در سوگ میرهادی نوشت: «او را یک شب بارانی پیدا کردم
در یک شب بارانی که آسمان گرومپ، گرومپ میترکید،درختها،شرق شرق شب را شلاق میزدند و باران شر شر شر دنیا را خیس میکرد...
در آن شب بارانی که همه حیوانهای بی پناه عالم، گربه، سگ، مرغ، کلاغ، الاغ و گاو در خانه اش را کوبیدند
تق،تق،تق
و او انقدر مهربان بود که همه آنها را در خانه اش که به اندازه یک غربیل بود،درست به اندازه یک غربیل جا داد.
او آنقدر مهربان بود که حتی فردای آن روز که آسمان پشیمان شد و آرام گرفت و آفتاب در آمد، باز حیوانهای بی پناه را از خانه اش بیرون نکرد چون ،جیک جیک میکردند برایش،تخم کوچیک می کردند برایش،چون که قار قار میکردند برایش و همه را بیدار میکردند برایش...»
او را،آن پیرزن مهربان را،همان شب بود که پیدا کردم ، تمام این سالها که از کودکی هایم سفر کردم و به نوجوانی،جوانی و حالا میانسالی رسیدم همیشه، واقعا نمیدانم چرا همیشه فکر میکردم که آن پیرزن که مهربانترین پیرزن تمام عمرم بود چقدر شبیه اوست، شبیه خانم توران میرهادی.»
سیروس نیرو
سیروس نیرو، آخرین شاگرد در قید حیات نیما یوشیج بود. این شاعر توانمند کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشت و با آثار خود، به نامی ماندگار در عرصه ادبیات و شعر معاصر کشور تبدیل شد.
سیروس نیرو که مدتی را به دلیل بیماری ریوی در آیسییو بیمارستان سپری میکرد، سرانجام سهشنبه 25 آبانماه در سن 86 سالگی دیده از جهان فروبست.
نیرو متولد 1309 و از شاگردان نیما یوشیج بود و با بزرگانی همچون هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی و ... قرابت و دوستی داشت. «رد پا و از غلس تا گرمگاه» مجموعه شعر (انتشارات ایلیا)، «داستانهای پیش پا افتاده » (انتشارات افراز)، «گوهرفروشان مهتاب؛ شرح لیلی و مجنون نظامی»، «دریتیم؛ شرح خسرو و شیرین نظامی»، «پیامبر نامرسل؛ شرح اسکندرنامه و شرفنامه نظامی، «سیاه مشق؛ شرح مخزن الاسرار نظامی»، «دون ژوان؛ شرح هفت پیکر نظامی» و «گنج مراد؛ شرح غزلهای حافظ» از جمله کتابهای منتشر شده از سیروس نیرو است.
سیروس نیرو همچنین فرصت حضور در محضر اساتیدی همچون دکتر معین، فروزانفر و همایی را در دانشگاه تهران داشت و به لحاظ سنی، دهههای 30 و 40 که دهههای طلایی شعر معاصر ایران بودهاند را به خوبی درک کرد.
محمد مفتاحی، از نزدیکان و وکیل زندهیاد نیرو پیش از درگذشت این شاعر، در گفتوگو با خبرنگار آنا نسبت به نادیده گرفتن او و بیتوجهی اهالی ادبیات گلایه کرده بود و ابراز امیدواری کرد که ناشران، نسبت به انتشار آثار منتشر نشده این شاعر پیشکسوت، اقدام کنند.
پوران فرخزاد
اگرچه برای اهالی شعر و ادبیات، نام خانوادگی «فرخزاد» با فروغ شناخته میشود اما پوران، خواهر بزرگتر فروغ نیز از سوی اهل قلم و شعر، شناخته شده و محبوب بود.
درگذشت پوران فرخزاد یکی از اتفاقات تاسفبار در سال 95 بود. پوران که پیشتر به دلیل پایین آمدن سطح هوشیاری، در بیمارستان ایرانمهر بستری و به کما رفته بود، پنجنشبه نهم بهمنماه، یعنی تنها یک روز بعد از سالروز تولد خواهرش فروغ، بر اثر ایست قلبی درگذشت.
پوران فرخزاد متولد بهمنماه سال 1312 بود. از دیگر اعضای خانواده او میتوان خواهر کوچکترش، فروغ فرخزاد و برادرش، فریدون فرخزاد را نام برد. پوران کودکی خود را در نوشهر و شهرهایی دیگر گذراند و در تهران بزرگ شد. او و خواهران و برادرانش پیش از رفتن به مدرسه خواندن را آموخته و با کتابخوانی مأنوس شدند. پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ پدرش از نوشهر به تهران منتقل شد و پوران در دبستان ژاله و سروش درس خواند و در این دوره استعداد ادبی او آشکار شد. همچنین از ۹ سالگی زبان انگلیسی را با آموزگار در خانه آموخت و در انجمن فرهنگی پروین و انجمن ایران و آمریکا ادامه داد....
از جمله آثار او به می توان «زن از کتیبه تا تاریخ» (دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان در دو جلد)، «اوهام سرخ شقایق» (گزیدهای از اشعار زنان جهان)، «نیمههای ناتمام؛ سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ»، «زن شبانه موعود» (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، «کسی که مثل هیچکس نیست» درباره فروغ فرخزاد، مجموعه شعر «خوشبختی در خوردن سیبهای سرخ»، مجموعه داستان «دیداری در پاییز»، مجموعه رباعی «جنگ مشوش»، داستانهای بلند «در پس آینه» و «آتش و باد»، رمان «در انتهای آتش و آیینه» و فرهنگ «کارنمای زنان کارای ایران از دیروز تا امروز» اشاره کرد.
احمد عزیزی
احمد عزیزی، شاعر کرمانشاهی که از سال 86 به اغما رفته بود، بعد از 9 سال تحمل بیماری دیده از جهان فروبست. وی در سال 86 به دلیل مشکلات کلیوی، دچار اغما شد و از آن زمان، در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری بود و روز 16 اسفند در همین بیمارستان درگذشت.
احمد عزیزی در ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. وی در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشتههای روی تابلوها و اسامی خیابانها و... به خوبی فرا گرفت. وی قبل از پیروزی انقلاب به دعوت شمس آل احمد به تهران رفت و دیداری نیز با شهید آیتالله مطهری داشت. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و برای مدتی ساکن شهرستان نور شد سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
وی سرودن شعر را از سالهای جوانی با مجله جوانان آغاز کرد. وی از پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۶ به علت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا کرمانشاه تا کنون بستری است. احمد عزیزی در روز 16 اسفندماه سال 1395 دارفانی را وداع گفت.
رهبر معظم انقلاب طی پیامی، درگذشت این شاعر را تسلیت گفتند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت شاعر انقلابی و چیرهدست مرحوم احمد عزیزی را که پس از بیماری پررنج و دیرپای او اتفاق افتاده است به جامعه ادبی کشور و اهالی شعر و هنر خصوصاً مردم عزیز استان کرمانشاه و بهویژه به خانوادهی گرامی او که در این گرفتاری نُه ساله غمخوار و شریک او بودند، تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی برای آن مرحوم و اجر و تسلّا برای آنان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّد علی خامنهای
۱۷ اسفند ۱۳۹۵»
«کفش های مکاشفه»، «شرجی آواز»، «خوابنامه و باغ تناسخ»، «ترجمه زخم»، «باران پروانه»، «رودخانه رؤیا»، «ناودان الماس»، «ترانه های ایلیایی»، «غزالستان»، «قوس غزل»، «ملکوت تکلم» و «سیل گل سرخ» عناوین آثار منتشر شده از این شاعر را تشکیل میدهند.
افشین یدالهی
در روزهای پایانی سال، در شرایطی که همه خود را برای فرارسیدن ایام نوروز و شادمانی باستانی ایرانی آماده میکردند، خبر درگذشت یکی دیگر از اهالی شعر و ادبیات، در فضای رسانهها پیچید. افشین یدالهی، شاعر و ترانهسرای شناخته شده در بامداد چهارشنبه 25 اسفند ماه بر اثر سانحه رانندگی جانبهجان آفرین تسلیم کرد.
افشین یدالهی یکی از ترانهسرایان شناخته شده کشورمان بود که سابقه همکاری با بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان کشور را در کارنامه خود داشت. او همچنین به همراه عباس سجادی، سعید امیر اصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاریپور و محمدرضا حبیبی در سال 1380 خانه ترانه را بنیان نهاد.
یدالهی سراینده ترانهتیتراژ بسیاری از برنامههای تلویزیونی بود؛ از جمله شب آفتابی، سریال غریبانه، شب دهم، میوهٔ ممنوعه و مدار صفر درجه و معماى شاه.
انتهای پیام/