بازیگر زن ساکن برلین: خوابهایم دوزبانه است؛ فارسی و آلمانی!
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه جام جم نوشت: مریم پالیزبان، بازیگر سینما و فیلمهایی چون «نفس عمیق»، «لرزاننده چربی» و «لانتوری» ساکن برلین است. تصمیم گرفتیم در شب تولدش – او متولد 15 مهر است-گفتوگویی تلگرامی با وی انجام دهیم.
شما که در آلمان و در زمینه فرهنگی بویژه تئاتر کار پژوهشی و دانشگاهی میکنید، بگویید تئاتر و سینمای ایران چقدر با آنجا تفاوت و فاصله دارد؟
(میخندد) چرا مرا در این موقعیت قرار میدهید؟! مشکل از جای دیگری است. با این حال چون از شش سال پیش وارد فضای آکادمیک تئاتر آلمان شدم، فقط میتوانم درباره فضای کار اینجا صحبت کنم و چندان نمیتوانم درباره فضای آکادمیک تئاتر ایران نظر بدهم. به عنوان کسی که اینجا کار تئاتر زیاد میبیند و در حیطه کارهای تجربی و آزمایشگاهی فعالیت میکند، شاید بتوان از تفاوت در تنوع و کمیت کار صحبت کرد. آن چیزی که میدانم و از همکارانم در ایران میشنوم، امنیت شغلی و تنوع تعداد سازمانها، دانشگاهها و ارگانهایی که کار علمی در آلمان انجام میدهند، به دلایل خیلی زیاد از جمله اقتصادی بیشتر از ایران است. البته اینجا هم مثل همه کشورهای اروپایی، اولین جایی که براحتی از بودجه آن کم میشود و میتوان خسارتش را بهوضوح در بافت فرهنگی دید، سالنهای تئاتری هستند که در شهرهای کوچک بسته میشوند.
فیلم «تونی اردمن» ساخته مارن اده را دیدهاید؟ این فیلم نماینده امسال آلمان در اسکار است. فکر میکنید خانم اده اسکار را ببرد یا اصغر فرهادی برای دومین بار؟
(میخندد) راستش «تونی اردمن» را دیدم اما «فروشنده» آقای فرهادی را ندیدهام. فکر میکنم من اشتباهترین آدم برای جواب دادن به این سوال باشم! اولین چیزی که دلیل من برای دیدن «تونی اردمن» بود، حضور بازیگر مرد فیلم، پیتر سیمونیشک است که از بهترین بازیگران تئاتر در آلمان و اتریش به حساب میآید. به نظرم تونی اردمن فوقالعاده است و آن را خیلی دوست دارم. زبان در این فیلم نقش مهمی دارد و اثری است که خیلی با مسائل فرهنگی در ارتباط است. قطعا «فروشنده» هم فیلم فوقالعادهای است و ترجیح میدهم به عنوان رقیب نبینمشان. البته از طرفی خیلی خوشحال میشوم که آقای فرهادی اسکار را ببرد.
یک بار آقای علی نصیریان در مصاحبهای تلویزیونی بهصورت ضمنی گفت که بهتر است اهالی فرهنگ و هنر مهاجرت نکنند و در کشور خودشان به فعالیت بپردازند. نگاهی به کارنامه بسیاری از هنرمندان و بویژه سینماگران مهاجر هم به نوعی این مساله را تائید میکند. نظر شما چیست؟
من قطعا نظر آقای نصیریان را درک میکنم و میدانم در چه حوزهای و در چه دورهای این صحبت را میکنند. اما اگر این سوال در ارتباط با من است ترجیح میدهم اینطور به آن جواب بدهم که یک بخشی از کار من سینما و تئاتر است. حتی اگر ساکن ایران هم بودم، ترجیح میدادم بشدت در کار سینما و در انتخابهایم سختگیر باشم. درباره کلیت بحث مهاجرت هم باید وارد جزئیات شد. این مساله فقط هم ویژه اهالی سینما و تئاتر و دیگر هنرمندان نیست و در همه حوزههایی که با زبان درارتباطند، تغییر موقعیت مکانی خیلی چیزها را تحتالشعاع قرار میدهد. من هم زمانی توانستم وارد حیطه کار حرفهای در برلین بشوم که زبان آلمانی تبدیل به زبان کاری من شده بود و تز دکترایم را بعد از دو بار تغییر زبان به آلمانی نوشتم. اما مثالهایی که بتوان گفت این حکم درست نیست و فقط شاید در بیشتر از 50 درصد موارد صدق کند، هم زیاد است. درنهایت فکر میکنم هر کسی راه خودش را میرود و من از این لذت میبرم در شکل زندگی و کار، آن چیزی که دوست دارم را تعریف کنم و لزوما وارد آن چیزی نشوم که مسیر معمول و تعریف شده صنفی است.
کتاب شعر منتشرشدهای در ایران دارید به نام «خوابهای من هر روز صبح با دیدن تو تعبیر میشوند». به آلمانی هم شعر میگویید؟
همانطور که ترجیح دادهام کار بازیگری را در ایران ادامه بدهم، تاکنون ترجیحم این بوده که شعر وسیلهای باشد برای حفظ ارتباط احساسی با زبان فارسی. برای اینکه 90 درصد کارهایم مثل تدریس و سخنرانی در حوزه آکادمیک و حیطه کار پژوهشی - بجز 10 درصدی که به زبان انگلیسی است- به زبان آلمانی است. برای همین ترجیح میدهم به زبان فارسی شعر بگویم.
به این سوال شوخطبعانه نخندید، اما پس از این همه سال زندگی در آلمان، به زبان آلمانی هم خواب میبینید؟!
(میخندد) نه اتفاقا، این خیلی سوال خوب و مهمی است. واقعیتش را بخواهید به هر دو زبان فارسی و آلمانی خواب میبینم. درهرصورت من تمام شبانهروز با مساله دو فرهنگی و دوزبانی سروکار دارم و از آن بسیار لذت میبرم. همسرم آلمانی است و با پسرم تمام مدت فارسی حرف میزنم و او هم به فارسی جواب میدهد. در محیط کار با دوستانم آلمانی حرف میزنم. خیلیها معتقدند من آلمانی را با همان ریتمی صحبت میکنم که فارسی حرف میزنم. (میخندد) جایی خواندم که خواب دیدن به یک زبان دیگر، نشاندهنده بیان احساسات و فکر کردن در آن زبان است.
این گفتوگو به بهانه تولدتان انجام میشود. پس اجازه بدهید درباره حال و هوایتان در 35 سالگی هم بپرسیم. و چون متولد ماه مهر هستید، اگر دوست داشتید سری هم به تولدهایتان در دوران مدرسه بزنید و بگویید اوضاع چطور بود؟
(میخندد) 35 سالگی را دوست دارم. احساس میکنم هرچه میگذرد، آرامش بیشتری پیدا میکنم و شناختم از خودم و محیطم بیشتر میشود. خوشحالم که سنم بالا میرود، چون تحمل بازگشت به دوران مدرسه و نوجوانی را ندارم! سالهای سختی بود. واقعیتش این است که 15 مهر تولد گرفتن، سخت بود. چون قبل از اینکه بتوانم در سال تحصیلی جدید دوستهای جدید پیدا کنم، تولد از راه میرسید. ترجیح میدادم تولدم در بهار باشد. از این نظر تولدهایی که در دوران دانشگاه اتفاق افتاد با حضور دوستانی که هرسال تغییر نمیکردند، اتفاق قشنگتری بود. جشن تولد را دوست دارم و از دیدن دوستهایم با همه تفاوتهایشان در کنار همدیگر خیلی لذت میبرم. خیلی دوست دارم برای آدمهایی که دوستشان دارم، با عشق و علاقه غذا بپزم. در کنارشان باشم و بخندم. معمولا وقتی مهمانی تمام میشود، ناراحتم. مثل دختربچهها افسرده میشوم از اینکه مهمانی تمام شده. (میخندد) ترجیح میدهم جشنها سه یا حتی هفت شبانه روز ادامه پیدا کند و تمام نشود.
انتهای پیام/