شب "از طهران تا تهران" برگزار شد
به گزارش گروه فرهنگی آنا به نقل از روابط عمومی نشریه "بخارا"، علی دهباشی در ابتدای این نشست گفت: «امشب سعی کردهایم که خیلی فشرده به گوشههایی از تاریخ تهران بپردازیم و بدیهی است که در این فرصت کوتاه مجال بررسی همه جانبه در اختیار ما نخواهد بود.»
ناصر تکمیل همایون در این نشست درباره محله «اودلاجان» گفت: «پژوهش من به پنج محله در تهران میپردازد که اودلاجان یا عودلاجان یکی از آنهاست و کتابی هم برای آن منتشر کردهام. بقیه این محلات نیز به صورت کتابی کوچک توسط دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر و در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت. محله اودلاجان بخش کوچکی از روستای تاریخی تهران است. اما نام و نشان روستای طهران بر پایه پژوهشهای دقیقی که برای نخستین بار در فارسنامۀ ابن بلخی در سال 510 قمری مشخص شده است.»
او اضافه کرد : «درباره روستای طهران یا تهران ، مرحوم دکتر حسین کریمان از قول یاقوت حموی آورده است: «طهران از دیههای ری است و میان آن دو فاصله به مقدار یک فرسنگ است. شهر تهران در سال 961 قمری به دستور شاه تهماسب طفوی در محیطی دارای 600 گام بنا گردید و از چهار سو دارای چهار دروازه شد، دروازه شمیران ـ نبش پامنار و خیابان امیرکبیر، دروازه شاه عبدالعظیم در انتهای بازار عباس آباد/بازار حضرتی، دروازه قزوین ـ میدان شاپور، و دروازه دولاب ـ نبش بازارچه نایب السلطنه. به مرور محلات دوازده گانه در هم ادغام شدند و با برخورداری از زمینهای بایر مجاور خود و باغها و مزرعهها به صورت چهار محله بزرگ ـ بازار و محله بازار ، چاله میدان، اودلاجان و سنگلچ درآمدند.»
او اضافه کرد: «یکی از محلههای ترکیب شده از چند محله کوچک دوازده گانه روستای تهران، محلهای است که از دوره قاجاریه بدین سو به نام عودلاجان ( اودلاجان) شهرت یافت. این محله از دوره یاد شده، تحریف شده و به غلط عودلاجان نام گرفته است و معلوم نیست کدام محلههای قدیمی روستان تهران با چه اسامی، این محله جدید را به وجود آوردهاند. شاید که محله ساران و سرجمیک در کلان محله اودلاجان جای یافتهاند، کلان محله اودلاجان که از دوره صفویه به حد و مرز آن مشهور شد، به مرور زمان به لحاظ جغرافیایی توسعه پیدا کرد و زیر محله و محلههای متعدد در درون آن پدید آمد. این منطقه همان جایی است که از زمان شاه تهماسب بدین سو اندک اندک آباد شده و خانهها و عمارتهای جدید و بناهای مذهبی و رفاهی در آن ایجاد شده است».
تکمیل همایون گفت: « توسعه محله بزرگ اودلاجان و سکونت مهاجران گوناگون از مناطق مختلف ایران، این محله به مرور تا پایان دوره سطلنت قاجاریه دارای محلههای کوچک ، گذرها، میدانچهها، کوچهها، بازارها و بازارچههای متعدد شد . اودلاجان دربردارنده پیروان مذهب تشیع، یهودیان و اقلیتی از مسیحیان بوده است. اما دو گروه مسلمان و یهودی ( کلیمی) طی سالها زندگی مشترک با یکدیگر ، همزیستی نسبتاً آرام و سالمی داشتهاند، هر دو دیانت دارای اماکن مقدس مذهبی و عبادتی بودهاند که بسیاری از آنها هنوز پابرجاست. در این محله پیش از ایجاد دارالخلافه ناصری و پس از آن ، مساجد و مدارس و مکتبخانههای اسلامی و تکیهها و حسینیهها و سقاخانههای دیگری بنا شده است و یهودیان نیز اماکن مقدس خود را داشته اند. از جمله کنیسه "عزرا یعقوب کهن " محله کلیمیها و کنیسه نو محله کلیمیها».
او افزود: «اما محله اودلاجان همانند دیگر محلههای تهرا در سالهای 1309 تا 1311 خورشیدی در زمان رضا شاه و ریاست بلدیه سرهنگ کریم خان بوذرجهمری که بار دیگر حصار و برج و باروی تهران ویران شد و شهر بی در و دروازه پدید آمد، مملو از مهاجران و ساکنان جدید شد. تهران در مسیر بزرگ شدن، آن سان گستردگی یافت که طی 50 سال حدود 250 روستای پیرامونی خود را بلعید، و جعمیت آن که در آغاز پایتختی حداکثر 50000 تن بود، در زمان حاضر با جمعیت روز که از شهرستانها به تهران مراجعه میکنند به حدود پانزده میلیون رسید که حدود یک پنجم جمعیت کل کشور است.»
کامران صفامنش نیز درباره ویژگیهای اجتماعی تهران گفت: « امشب قصد ندارم از معماری و کار شهرسازی حرف بزنم. بحث من راجع به زمینۀ دیگری است که شهر را میسازد. من به نعمت دنبال تهران گشتن با بزرگان فرهنگ و ادب این مملکت آشنا شدم .بزرگانی که در قید حیات هستند و مایه افتخار ما هم هستند . دکتر تکمیل همایون به وضعیت و سابقه تاریخی شهر تهران اشاره کردند . در تهران شناسی از مرحوم کریمان یاد کردند، از آقای مصطفوی و دیگران. کسانی که زودتر شروع کردند و آثاری از خود به یادگار گذاشتند ، آن موقع که ما دانشجو بودیم . من از حدود سالهای 49 و 50 مشغول مطالعه تهران شدم ، برای کار تزم و بعد همینطور ادامه پیدا کرد. و بعد از انقلاب و برگشتننم به تهران، نگاه من به تهران عوض شد . چیزی را که آن موقع نگاه میکردم و نمیدیدم، توانستم ببینم . بحث تاریخ برای من مطرح شد. من میخواهم درباره لزوم داشتن نگاه تاریخی به شهر صحبت کنم . من شبهای بسیاری را در کنار استاد انوار در تهران گذراندم. هنوز هم شبها به کوچههای تهران میروم.»
صفامنش در بخشی دیگر از سخنان خود ادامه داد : «من اگر درباره تهران کار نمیکردم، با مرحوم افشار آشنا نمیشدم، با مرحوم اصغر مهدوی آشنا نمیشدم.با مرحوم ذکاء آشنا نمیشدم و یک مرتبه متوجه فرهنگی شدم که در حوزه زندگی ما ایرانیها حضور دارد و ما با نگاه مکانی و نگاه تاریخی به همه چیز مینگریم. من متوجه شدم که اگر در این سالها مهاجرت رخ نمیداد، اگر نوع دیگری از تصور بر تصور غالب نشده بود، الان تهران ما به این شکل و شمایل نبود. مهاجرتها و رفتنهاست که چیزی را از محیط سلب میکند.»
صفامنش در پایان افزود: «تنها کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که مفهوم واقعی تاریخ نگاری را به تاریخ شهر خودمان برگردانیم . این علم است، روش دارد، مسیر دارد و افراد میتوانند روش و مسیرش را تعیین کنند. »
سپس فیلم مستند "چنارستان" ساخته هادی آفریده به نمایش در آمد و بعد از آن سید عبدالله انوار گفت: «در اسناد نوشتاری، مدرکی به دست نیست که تهران را پیش از اسلام بشناساند، در حالی که برای « ری» چنین مدارکی در کتاب مقدس و در اقوال یونانیان وجود دارد ، اگرچه اکتشافات باستان شناسی در قیطریه شمیران یا دَروس، نزدیک قیطریه ، مدارکی به دست میدهد که در این نواحی اقوامی میزیستهاند که فرهنگ آنها با فرهنگ اقوام زیستکننده در نواحی « سیلک» یکی بوده است و آن به زمانهای هزار و اند سال پیش از مسیح میرسد».
او اضافه کرد: «با وجود چنین مدارک باستانشناسی ،هیچ مدرک نوشتاری به دست نیست که تهران را در دورههای پیش از اسلام و بعد از اسلام تا قرن سوم هجری معرفی کند و فقط از دو کس نام برده میشود که با نسبت به تهران، نام تهران را در مدرک نوشتاری میآورند: یکی محمدبن حماد طهرانی رازی و دیگری محمدبن احمدبن سعید انصاری دولابی تهرانی است. نام « طهران » در یکی قرین با « ری» و در دیگری قرین با « دولاب » است. خوشبختانه با داشتن تاریخ بیهقی، رابطۀ بین « دولاب» و « ری» به آسانی ثابت میشود، چه در تاریخ بیهقی، در لشکرکشی محمود به ری آمده است که محمود در دولاب ری فرود آمد و پسرش مسعود در علی آباد، بر سر راه قزوین لشکرگاه ساخت و این دو ناحیه نیم فرسنگ با هم فاصله دارند. از این قول بیهقی میفهمیم که « دولاب» از محلات « ری» میباشد، یعنی ری شامل دولاب است. ولی انتساب آن به تهران معلوم نیست».
انوار ادامه داد: «تهران با گذشتن از دوره تیمور و تیموریان در حال افزایش بر کمیت خود، به دوره صفوی میرسد. شاه طهماسب به سال 944 قمری برای زیارت امامزاده حمزه که در جوار حضرت عبدالعظیم مدفون بود و جد او محسوب میشد، از تهران گذشت و این شهرک مطبوع طبع او افتاد و پس از یکی دو بار گذشت از تهران به سال 961 قمری دستور داد که در اطراف این شهر بارویی بسازند با یکصد و چهارده برج، معادل عدد سورههای قرآن و در هر برجی یک سوره قرآن را برای تبرک مخفی دارند. فاصله این برجها از یکدیگر 53 گام بود و در چهار جهت تهران بدین سان قرار داشتند: در جنوب 40 برج و در شرق 21 برج و در شمال 31 برج و در غرب 22 برج. پیرامون این باورها خندقی عریض برای خاک برداری باروها ایجاد شد و معروف است محلۀ « چال میدان» تهران».
انتهای پیام/