سراب تبیین با «ایکس»؛ بلای جنگ ۱۲ روزه تحمیلی

به گزارش خبرگزاری آنا؛ محمدحواد ظریف در حالی که در بحبوحه جنگ حساب کاربری او در ایکس با محدودیتهایی روبرو شد، نوشت: «از سال ۲۰۰۹ به صورت مسئولانه از توییتر استفاده کرده و یک میلیون و ششصد هزار فالور واقعی دارم. از سال ۲۰۱۳، وقتی وزیر خارجه شدم، بلوتیک داشتم. آقای ماسک، چرا ایکس بلوتیک «تیک آبی» مرا برداشت، حسابم را محدود کرد و حتی دسترسی فالورها به حسابم را بست؟ آنهم درست در زمانی که دنیا نیاز دارد همه حقایق را بداند؟»
مدتی پیش از این اظهار نظر قابل تامل دیپلمات سابق دولت حسن روحانی، محمدجواد آذری جهرمی، وزیر سابق ارتباطات در دولت دوازدهم در اظهارنظری عجیب از مسئولین خواسته بود که محدودیت ایکس رفع شود تا او و همفکرانش آنجا بساط تبیین راه بیاندازند و به قول خودشان حق ایران را بگیرند!
البته در پاسخ به وزیر سابق ارتباطات و اظهار نظر وی باید گفت که حتی اگر بنا باشد که عملیاتی رسانهای در ایکس انجام شود تا حداقل تلاشی برای انتقال پیام صورت گیرد، با توجه به سوگیری سکو، رها کردن بی دفاع عموم مردم بر بستر آن به دلایل مختلف توجیه عقلانی ندارد.
مگر آمریکا یا رژیم صهیونسیتی برای مواجهه با ایران در فضای مجازی هر کاربری را بدون آموزش بر بسترهای فارسی رها میکنند که اهداف خود را دنبال کنند، اگر چنین بود که اساسا وجود واحدی به نام ۸۲۰۰ در ارتش رژیم صهیونسیتی بی معنا میشد.
کشورهای مختلف برای فعالیت سکوهای اجتماعی خارجی در سرزمین خود قوانین سفت و سختی اجرا میکنند، حاکمیت سایبری برای همه نظامهای سیاسی اعم از غربی و شرقی اهمیت دارد و این روزها که هوش مصنوعی با سرعت سرسام آوری در حال رشد است، به مرور تمام دولتها متوجه اهمیت حراست از دادههای مردم خود میشوند و تلاش میکنند تا در حد امکان داده کمتری از حوزه سرزمینی آنها خارج شود، حال اینکه چطور شخصی با سابقه مسئولیت فنی در کشور ما پیشنهاد میدهد که سکوهای آمریکایی بدون هیچ پاسخگویی به مردم و حاکمیت ایران امکان دسترسی بیشتر به دادههای مردم ایران را پیدا کنند، جای تعجب دارد!
ماجرای نیکتاک پیش چشم آقایان قراردارد و سختگیری های آمریکاییها به بهانه حراست از دادهها اما برای این ثروت ملی ایران ارزش قائل نمیشوند. تیکتاک تمام دادههای کاربران آمریکایی را داخل خاک آمریکا با کارمندانی اهل ایالات متحده و تحت نظارت شرکت اوراکل نگهداری میکند اما آمریکاییها فقط چون سهامدار چینی دارد، هرروز یک مشتری جدید برای این سکو پیدا میکنند تا چین را تحت فشار بگذارند و حتی به زور مالکیت این سکوی پرمخاطب غیر آمریکایی را نیز به طور کامل تصاحب کنند.
دادهها در جهان امروز ثروت ملی کشورها محسوب میشوند و حتی در شرایط بحرانی مانند جنگهای تحمیلی میتوانند، سرنوشت جان انسانها را تغییر دهند، بنابراین حتما محافظت از آنها بیش از انتشار چند پست بیشتر در ایکس اهمیت دارد، آن هم پستهایی که با توجه به قدرت اعمال مدیریت سکوی آمریکایی مشخص نیست چقدر عمق اثرگذاری پیدا کنند.
آناتک در این گزارش قصد دارد به سوالی بنیادی پاسخ دهد، آیا با ایکس به عنوان سکویی که مالک آن ایلان ماسک، مدیر ارشد روزهای نه چندان دور دولت ترامپ و دوست نتانیاهو است، امکان تبیین روشنگرانه مواضع ایران وجود دارد؟!
انتظار بیطرفی از سکوی ماسک در بهترین حالت خوش خیالی است
ایلان ماسک، مالک فعلی شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق، همان کسی است که چند ماه پیش از تجاوز رژیم صهیونسیتی به خاک ایران، پستی در شبکه اجتماعی تحت مالکیت خود منتشر کرد و تلویحا از روزهای جنگی تهران خبر داد.
آن روزها بسیاری از ناظران تصور کردند که ماسک قصد شوخی دارد یا افکار خود را بازنشر میکند، اما فقط چند ماه زمان لازم بود که مشخص شود، ماسک در حقیقت خبر یک تجاوز جدید به کشوری در غرب آسیا را داده بود که دو مریدش، ترامپ و نتانیاهو با کمک هم تدارک دیدهاند.
ایکس، مانند بسیاری از سکوهای بزرگ فناوری، نه یک نهاد بیطرف بلکه ابزاری در خدمت منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی صاحبان خود است. ایلان ماسک، مالک فعلی این سکو، روابط نزدیکی با مقامات رژیم صهیونسیتی دارد.
وی حدود دو سال قبل و در روزهای آغازین تجاوز رژیم صهیونسیتی به باریکه غزه به سرزمینهای اشغالی سفری داشت و با نتانیاهو، نخستوزیر رژیم، دیدار کرد، او حتی در گفتوگویی زنده از «ضرورت نابودی حماس» سخن گفته بود!
ترامپ، رئیس جمهور آمریکا نیز در جدیدترین دور از تشدید اختلافهایش با ماسک، او را تهدید کرد که امکان دارد یارانههایی فراتر از خودروهای تسلا از دستش برود و مجبور به ترک آمریکا و بازگشت به آفریقای جنوبی، کشور اصلی خود شود.
این احتمال که بخشی از یارانههای ادعایی ترامپ مربوط به ایکس باشد به هیچوجه منتفی نیست، به خصوص با بررسی رفتارهای جانبدارانه این سکو در قبال موضوعاتی که مربوط به خطوط قرمز سیاسی آمریکا است. وجود قریب به یقین چنین حمایتهایی خود میتواند یکی از دلایلی باشد که هیچ چیز بر منافع و دکترین امنیتی آمریکا در سکویی مانند ایکس و امثال آن ارجحیت نداشته باشد.
باید پذیرفت که در چنین شرایطی، انتظار اینکه سکویی مانند ایکس اجازه دهند روایتهایی برخلاف منافع آمریکا یا رژیم اسرائیل در آنها برجسته شود، دستکم سادهلوحانه است.
مشت نمونه خروار
برای درک بهتر این جانبداری، میتوان به چند نمونه مشخص اشاره کرد:
تعلیق حسابهای منتقد اسرائیل: در جریان جنگ غزه: بسیاری از حسابهای فعالان فلسطینی یا حامیان آنها با محدودیت مواجه شدند، در حالی که حسابهای حامی رژیم صهیونسیتی بدون مشکل به فعالیت ادامه دادند.
بازنشر محتوای رسمی اسرائیل: توییتر بارها محتوای رسمی ارتش رژیم صهیونسیتی را در بخش «Trending» یا «Top News» قرار داده، در حالی که محتوای مشابه از سوی منابع ایرانی یا فلسطینی تقریبا میتوان گفت چنین فرصتی نیافتند.
همکاری با دولت اسرائیل در زمینه اینترنت ماهوارهای: طبق گزارشها، ماسک و دولت موقت رژیم صهیونسیتی توافقی اولیه برای بهرهبرداری از خدمات استارلینک در نوار غزه داشتهاند، که نشاندهنده همکاری فنی و استراتژیک میان آنهاست.
واکنش دوگانه به جنگها: ماسک در واکنش به حملات رژیم صهیونسیتی فقط پستهای مبهم و غیر محکوم کننده میگذارد، ولی در قبال دفاع حماس برابر رژیم اسرائیل موضعگیری صریحتری از خود نشان داده است.
غفلت و نتیجهگیری عجیب
اظهارات آذری جهرمی و ظریف، هرچند از نگاه ابزار گرایانه به شبکههای اجتماعی به نظر درست میآیند و روی کاغذ محتوا به شبکههای اجتماعی شکل میدهد، ولی در وهله عمل فرسنگها با واقعیت فاصله دارند و بیان چنین نظراتی به خصوص از سوی آذری جهرمی که روزگاری وزیر ارتباطات ایران بوده است، جای تعجب دارد.
نگاه صرف ابزار گرایانه یا ذات گرایانه به شبکههای اجتماعی سبب ایجاد انحراف در نتیجه گیری میشود، شبکههای اجتماعی حد وسطی از این دو مفهوم هستند.
آنها هرچند ابزار هستند اما ذاتی هم دارند که بدون توجه به آن، امکان نتیجهگیری صحیح درباره عملکردشان وجود ندارد. ایکس سالها با سرمایه آمریکایی رشد کرده است و مالکان آمریکایی هم دارد، از طرفی ابزارهایی مانند سرد یا گرم کردن محتوا، تعلیق حسابهای مخالف، کاهش بازدید این حسابها و فیلترینگ حیایی و ابزارهایی مانند آن در دسترس مدیران سکو است تا محتوا را آنطور که خود میخواهند به خرد مخاطب بدهند و مانع این شوند که سرمایه آمریکایی در جهت رشد و تثبیت گفتمان مخاتف آمریکا هزینه شود.
به نظر بدیهی میرسد که آمریکا و سرمایهگذاران آن اگر بنا بود، بعد از سالها صرف هزینه و تلاش برای رشد یک سکو، ظرفیت انگاره سازی آن را به تفکری متفاوت از خود واگذار کنند، اساسا سکو داری نمیکردند. کدام عقل سلیمی از هر منطقی اعم از ایدئولوژیک یا سرمایهداری میپذیرد که میلیاردها دلار سرمایه و هزاران نفر ساعت کار را جمع کند تا تفکری کاملا مغایر با اصول بنیادین خود (در اینجا آمریکایی) در سکو ترویج شود؟!
باید گفت در جهانی که اصل بیطرفی شبکه در مقام عمل وجود ندارد و شبکههای اجتماعی به نوعی ابزاری جهت بسط پیوست رسانهای عملیاتهای نظامی یا امنیتی محسوب میشوند، انتظار حمایت از روایتهای مخالف با جریان غالب غربی، انتظاری بیپایه به نظر میرسد. در چنین شرایطی، راهبرد رسانهای کشورها باید بر توسعه زیرساختهای بومی و تقویت روایتگری مستقل استوار باشد.
انتهای پیام/