نگاهی به معنی ترانه کودکانه «آن مان نباران، دو دو اسکاچی»
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا ـ سعید تقدیری (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه): دوران خوش کودکی را میتوان طلاییترین روزهای زندگی هر انسانی دانست؛ روزگارانی که در ذهن و خاطره هرکسی برای همیشه ماندگار میشود و به خمیره شخصیتی او، هویتی تازه میبخشد. تجربه ما ایرانیان ثابت میکند که توجه به «شعر» و «موسیقی» از ابتداییترین روشهای تاریخی ما برای تعامل و ارتباط با کودکان بوده که به صورت ارثی، سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل شده است. در این نمونه میتوان از لالاییهایی نام برد که مادران ایرانی در گوش کودکانشان در سنین مختلف نجوا کردهاند.
پیشینیان در این سرزمین دریافته بودند که ریتمیک بودن اشعار، میتواند قدرت ماندگاری کلمات یا آموزهها را در ذهن کودکان بیشتر کند. چنانکه امروزه هم از این تکنیک برای یادگیری زبانی جدید، ریاضی یا مفاهیم دیگر به کودکان استفاده میشود.
گاهی در ایران «ترانهها» یا «بازیهای کودکانه» با تلفیق شعر و موسیقی ساخته شدهاند که امروزه ما بزرگسالان فقط کافی است تا چشمان خود را ببندیم و به آنها فکر کنیم تا تمام روزهای خوش کودکی به یکباره در ذهنمان تداعی شود. لحظههای نابی که بیخیال از تمام غمهای عالم، دست در دست هم سن و سالان خود ترانهای را با صدای بلند میخواندیم و به دور هم تا مرز سرگیجه میچرخیدیم و بعد، فقط میخندیدیم، میخندیدیم و میخندیدیم.
ترانههای کودکانه بسیاری در ایران وجود دارد که ما از همان خردسالی با آنها آشنا هستیم، بی آنکه حتی به معانی آنها توجه کنیم و یا اگر هم به واژگان آن دقت کرده باشیم، مفهوم درستی از کلماتشان را درنیافتهایم.
یکی از ترانههای کودکانه معروف در ایران «آن مان نباران/ دو دو اسکاچی/ آنا مانا/ کالاچی» است که در ابتدا به نظر میرسد کلمات آن کاملا بی معنی و ساختگی باشند؛ در حالی که تحقیقات زبانی نشان میدهد، عدم فهم ما از این ترانه، به دلیل وجود لغات غیر ایرانی در آن است.
کلمات این ترانه ممکن است در روستاها یا شهرهای ایران به صورتهای مختلفی ادا شود؛ اما اصل آن بدون تردید، یک شعر روسی کودکانه است که احتمالا از طریق مهاجران روسی که به ایران آمدهاند، به فرهنگ ما راه یافته و توسط کودکان روسی به کودکان ایرانی آموخته شده است، اما چون معانی کلمات برای ایرانیها نامفهوم بوده، به تدریج تحریف گردیده و هرچه از اصل خود دورتر شده نیز تغییر و تبدیل بیشتری در آن راه یافته است.
متن شعری که به نظر میرسد به اصل روسی آن نزدیک باشد، چنین است:
«آنیف بانی» anif bani // «نابارانی» na barani // «دو، دو، اسکاژی» du, du, eskazhi // «ماما» mama // «دالا» dala // «گالاچی» galachi
از آنجایی که این کلمات روسی هستند، نمیتوان توقع داشت که اینگونه ترانههای عامیانه کودکانه، ترجمه منطقی و دقیقی داشته باشند؛ با این حال ترجمه آن به فارسی چنین است:
آنها توی حماماند // سوار بر گوسفندها // بگو: دو! دو! // مادر // گالاچهایی (= احتمالا نام نوعی نان روسی است) داده.
وجود چند کلید واژه در این ترانه مثل «گوسفند» و «گالاچ» که نوعی نان محلی روسی به شمار میرود، بیان میکند که این معانی وابسته به یک فرهنگ بومی روستایی روسی است؛ از این جهت امروزه برای ما بی معنی به نظر میرسد و شاید نتوانیم آنطور که باید با مفهوم آن ارتباط برقرار کنیم.
البته شاید با دستکاری مختصری در متن روسی این ترانه، بتوان ترجمۀ بهتر و روان تری از آن ارائه داد که در اینصورت به این شکل ترجمه میشود:
آنا (= نامی روسی) // با ایما و اشاره // گوسفندها را پیش بخوان // بگو: دو! دو! // مادر // گالاچهایی داده است.
یک روایت دیگر از این ترانه نیز که در بندر انزلی شنیده و ضبط شده، دلیل دیگری بر روسی بودن اصل آن به دست میدهد؛ چراکه از لحاظ تاریخی، مردم این منطقه به سبب همجواری با روسیه تزاری و ارتباطات مستمر با آنان، غالبا با زبان روسی آشنایی داشتهاند. به این سبب میبینیم که روایت این ترانه در آن دیار کمتر دستخوش تحریف شده و کلمات روسی آن نیز به وضوح بیشتری قابل تشخیص است:
«آنی، مانی، بارابانی» ani, mani, barabani // «دو، دو، اسکاچی» du, du, eskachi // «اسکامانا» (= به معنی استکان) eskamana // «قاراچی» (= به معنی داغ) qarachi // «آدین» (= به معنی یک) adin // «دوا» (= به معنی دو) deva // «تری» (= به معنی سه) teri // «چِت» (= به معنی چهار) chet
با توجه به آنچه گفته شد، اگرچه ترجمه این ترانه، دربرگیرنده معانی عمیق، آموزنده یا فلسفی نیست، اما الفاظ آن به گونهای در ذهن ما حک شده که معمولا فراموش نمیشود.
شاید به اعتقاد بعضی از افراد، بیان اینگونه ترانهها در این فرهنگ به هیچوجه نمیتواند بر افکار ایرانیان تاثیرگذار باشد، اما در واقع نظریههای علمی خلاف آن را بیان میکند.
امروزه «عصب روانشناسی» یا «نوروسایکولوژی» (Neuropsychology) میکوشد که به صورت مستقل و یا به شکل میان رشتهای، به تحلیل رفتارهایی بپردازد که بر فرآیند یادگیری و تقویت حافظۀ انسان اثرگذار باشد.
دانشمندانی مثل «اولیور ساکس» Oliver Sacks، «مارک ترنر» Mark Turner، «استیون آرتور پینکر» Steven Arthur Pinker و چندین تن دیگر از جمله پژوهشگرانی هستند که به طور خاص درباره تأثیرات مثبت «شعر» و «موسیقی» بر مغز انسان تحقیقات گستردهای انجام دادهاند؛ با این حساب قرار گرفتن در معرض هر نوع کلام موسیقایی از جمله ترانههای کودکانه، میتواند به طور بسیار محسوس و قابل توجهی بر پرورش هیجانات، شناخت، خلاقیت و رشد ذهنی کودکان تأثیرات فزایندۀ مثبتی داشته باشد.
انتهای پیام/