انتظار و پایان فراق بیشترین مضمون مورد استفاده شاعران در شعر یلداست
به گزارش خبرگزاری آنا، نشست ادبی «یلدا در ادب پارسی» با حضور جمعی از اهالی ادب کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و هندوستان با اجرای سید مسعود علوی تبار و با میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
علی مزمل شاعر، مسئول اتاق ایران شناسی، و رئیس شعبه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم لاهور در رابطه با آیین گرامی داشت شب یلدا در پاکستان اظهار داشت: در پاکستان آیین گرامی داشت شب یلدا در شهرهای پیشاور، گیلگیت، بالتستان و کویته نیز برگزار میشود و افراد قبایل مختلف به همراه بزرگان و ریش سفیدان خود در اتاقی گرد هم میآیند و مراسم سنتی شب یلدا را بر اساس آداب و رسوم خود انجام میدهند. به همین مناسبت تمام اعضای خانواده در خانه بزرگترین فرد خانواده مانند پدربزرگ، مادربزرگ دور هم جمع میشوند و بیشتر شب را با ذکر خاطرات خوب گذشته، داستانها، و صحبت و همدلی با هم میگذرانند. شعر خوانی و پذیرایی با میوهها و غذاهای مختلف از دیگر رسومی است که در این شب انجام میگیرد.
علی مزمل خاطر نشان کرد: در شهرهای بزرگ کشور پاکستان مانند لاهور، اسلام آباد مولتان، پیشاور، و کراچی در خانههای فرهنگ جمهوری اسلامی ایران نیز مراسمهای مختلفی به مناسبت شب یلدا برگزار میشود؛ و شخصیتهای ادبی و دانشجویان و استادان زبان و ادبیات فارسی پاکستان با اشتیاق فراوان در این جشن شرکت میکنند؛ که تفأل به دیوان حافظ در این محافل از توجه خاصی برخوردار است. از دیگر برنامهها این شب میتوان به اجرای موسیقی و قوالی اشاره داشت.
سید مسعود علوی تبار شاعر و دبیر این برنامه سخنران دیگر این برنامه بیان داشت: در ادبیات فارسی بیشترین مضمونی که از شب یلدا در اشعار استفاده شده است مضمون انتظار و پایان دوره طولانی فراق است. خاقانی شبهای غم را آبستن روز طرب میداند و روز را یوسفی میداند که در چاه شب یلدا افتاده است. سعدی دمیدن صبح صادق را مشروط به رفتن شب یلدا میداند.
علوی تبار خاطر نشان کرد: شاعران کهن به صورت ضمنی و در قالب بیت یا مصرعی در اشعار خود به شب یلدا اشارهای داشتند، اما در عصر حاضر شب یلدا خمیرمایه خلق اشعار مستقل فراوانی در رابطه با گرامی داشت شب یلدا شده است. تعداد بسیاری از این اشعار که عمدتاً در قالب غزل سروده شده اند به مقوله انتظار منجی و اشعار مهدوی اختصاص پیدا کرده اند که میتوان آنها را در زمره اشعار انتظار جای داد.
در این برنامه شاعرانی، چون علیرضا قزوه، ایرج قنبری، امیر عاملی، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، شاه منصور شاه میرزا، سید حکیم بینش، ناصر دوستی، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، علی مزمل لاهوری، محمد عشرت صغیر، سید تصور مهدی، نغمه مستشار نظامی، عارفه دهقانی، میترا ملک محمدی، نگین نقیبی، فاطمه سادات واثق، سارا عبداللهی فر، نجمه پور ملکی، سولماز نصر آبادی، آسیه مراد پور، سیده کبری حسینی بلخی، فرزانه قربانی، و زهره یوسفی حضور داشتند....
اشعار ارائه شده این نشست را با هم میخوانیم:
یلدا شب بلند غزلهای مشرقی ست
میلاد صد ترانهی زیبای مشرقی ست
آهسته میرسند به مقصد، ستارهها
مهتاب گاهوارهی رؤیای مشرقی ست
سرما حریف قصهی مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست
"از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است"
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی ست
سیب و انار و پستهٔ شیرین و ترش و شور
طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ست
حالا که دوستان همه جمعند دف بیار
چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست
یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه
میلاد صد ترانهی زیبای مشرقی ست
نغمه مستشار نظامی
...
همین نَفَس که کنارِ هَمیم، ایدون باد!
در این دقایقِ خوش بیغمیم، ایدون باد!
به دورِ سفرهی یلدا، شبِ تولدِ مهر
به پاسِ هر نفسی خُرمیم، ایدون باد!
و شبنشینی ما اتحادِ باورهاست
کنارِ هم چِقَدر مُحکمیم، ایدون باد!
سَری به پای کَسی خم نمیکنیم، اما
به پیشِ پای شما سَرخَمیم، ایدون باد!
خوشا درایتِ خواجه، عزیزِ شیرازی
به دست، بادهی جامِ جَمیم، ایدون باد!
به مرزها، به تمامِ حصارها گویید
که ما همیشه کنارِ همیم! ایدون باد!
شاه منصور شاه میرزا (تاجیکستان)
...
قطره در هروله عشق به دریا برسد
عابر کوچه شب، زود به فردا برسد
اهرمن آمده با لشکر بیداد و غمش
کی شود از طرفی، جیش اهورا برسد
آذر آتش زده بر هستی پاییز که بعد
عیسی صبح ز قلب شب یلدا برسد
ننه سرما به سرش چادر برفی انداخت
تا زمستان جگرسوز به اینجا برسد
کرسی و چای و انار و لب خندان داریم
کاش هنگام غزلخوانی بابا برسد
فال نیکو شود و غم برود از خانه
شادی و شور به این گوشه دنیا برسد
خواب آرام درختان به جهان میگوید
با خبر خیل گل و سبزه به صحرا برسد
سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)
...
کم غنیمت نیست امشب آسمانی زیستن
یک دقیقه بیشتر صاحب زمانی زیستن
یاد من کردی که من یاد تو کردم... ناگهان
مثل باران دلخوشم با ناگهانی زیستن!
بار خود را از همان روز سه شنبه بسته ام
جاده میخواهم برای جمکرانی زیستن
در وصایای شهیدی خوانده ام: جز یاری ات
هیچ خیری نیست دیگر در جوانی زیستن!
ما تو را مجبور کردیمای عزیز فاطمه..
سالهای سال بر این بی نشانی زیستن
یاری ات را باید از این متن شهر آغاز کرد
با دعاهای فرج... با ندبه خوانی زیستن
" نضرت الایّام " یعنی روز غمها رفتنی است
با تو میبینیم رنگ شادمانی زیستن
نجمه پورملکی
...
من بی تو در آخرین شب پاییزم
در چلّه بی تو از غمت لبریزم
در دست انار دارم و فهمیدی
از چشم به کاسه اشک خون میریزم
ناصر دوستی
...
بخت بلندت شورانگیز
شعر سپیده آسمانی
با آن لباس نقره کوبت
زیباترین فصل جهانی
پاییز کوتاه آمده تا
حرف تو بر کرسی نشیند
تو آمدی با برف شادی
تا قلب دنیا غم نبیند
لبخند گرمی میزنی باز
با این که تو سرشار دردی
گل میکند درد دل تو
هر جا اناری دانه کردی
در شب نشینیهای یلدا
امسال هم چشم انتظاری
در برفهای کوچه باغت
دنبال رد پای یاری
حافظ بخوان میآید آری
شاخ نبات فال هایت
با دستهای مهربانش
او میشود مشکل گشایت
باید سراغش را بگیری
از سیبهایی که رسیده
از باغهای یاس و نرگس
از عطرهایی که پریده
او میرسد در اوج سرما
آماده کن چای هِلت را
او میرسد تا خوب سازد
با خنده اش حال دلت را
با این که طولانی و سخت است
یلدای غیبتهای خورشید
یک روز میتابد به دنیا
از مشرق چشمان امید
فرزانه قربانی
...
پیچیده است در همه عالم صدای تو
یا ایهالعزیز... دوعالم فدای تو
هرجا قدم گذاشتی آباد و سبز شد!
خِضری و هست دست فلک، زیر پای تو
چشمی که چشمه شد، تو در آن رخ نمودی و
هرجا دلی شکست شد آنجا سرای تو
ما صف کشیده ایم تو پا در رکاب شوای شب شکن... کجاست طلوعِ ردای تو؟
یلدای انتظار به سر میرسید اگر
یک قاچ از دلِ همه میشد برای تو
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
باز آ به دیده ... آه! که خالیست جای تو
عارفه دهقانی
...
بیا تا صبح فردا دل به ره دار
به یاد ماه زهرا دل به ره دار
اگر خواهی طلوع روی او را
در این هجران یلدا دل به ره دار
سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)
...
میشود خوبترین خاطره ما باشی
علت شادی ما در شب یلدا باشی
زلف یلدای تو آرام بپیچد درماه
غزل انگیزترین شادی دنیا باشی
میشود در شب آمیخته با تاریکی
وعده روشنی صبح تماشا باشی
سفرهمان پر شود از مائدهای رویایی...
رزق ما، کوثر و طاها و مسیحا باشی
اینشب اینثانیه اینفال بهانهست که تو
علت شادی و آرامش دلها باشی
از سر شوق تفال زدم آمد؛ چه خوش است
میهمان کرم سفره زهرا باشی
شب درازاست و در میکده باز است ولی
خوشی آنجاست همانجا که تو آنجا باشی
میتراملکمحمدی
...
مهتاب کجا رفت به آن پیدایی
دردا ز سکوت و ظلمت و تنهایی
با گریه شمعی و به لبخند انار
ما در پی صبحیم شب یلدایی
محمد عشرت صغیر (هندوستان)
انتهای پیام/