دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
02 فروردين 1403 - 13:32
فلسفه برای کودک ۱۴؛

زنون و حرکت

زنون و حرکت
دیدن حرکت آسان است اما درک آن دشوار. براساس آرای زنون همیشه نیمی از راه باقی مانده است!
کد خبر : 902671

خبرگزاری علم و فناوری آنا، آزاده پورحسینی؛ زنون رواقی مرد خردمندی بود که مدتها پیش زندگی می‌کرد و ایده‌های بسیار جالبی در مورد حرکت داشت.

زنون بر این باور بود که چیزهایی که حرکت می‌کنند باید ابتدا به نصف مسافتی که برای طی کردن نیاز دارند برسند. بنابراین، اگر می‌خواهید به سمت درختی بروید، ابتدا باید نیمه راه را طی کنید، سپس نیمه دیکر راه را از آن نقطه و غیره... زنون فکر می‌کرد که از آنجایی که برای رسیدن به درخت تعداد بی‌نهایت نقطه در نیمه راه وجود دارد، هرگز نباید واقعاً بتوانید به آن برسید! مفهوم پیچیده‌ای به نظر می‌رسد و همینطور هم هست.

زنون و حرکت

او از این ایده استفاده کرد تا بگوید که حرکت غیرممکن است زیرا شما همیشه نیمه راه دیگری برای رفتن دارید! مثل این است که یک مسابقه انجام می‌دهید و هرگز نمی توانید به طرف مقابل برسید.

ایده زنون "پارادوکس زنون" نامیده می‌شود و مغز ما را وادار به فکر می‌کند. برخی از مردم هنوز در مورد این ایده بحث می‌کنند.

برخی می‌گویند ایده‌های زنون نشان می‌دهد که درک واقعیت بسیار دشوار است و گاهی اوقات می‌تواند ما را گیج کند. اما فکر کردن و تلاش برای فهمیدن هم سرگرم کننده است.

اگرچه ایده‌های زنون ممکن است عجیب به نظر برسند، اما به ما کمک می‌کنند به روش‌های جدید فکر کنیم و سوالات بیشتری در مورد دنیای اطراف خود بپرسیم.

بنابراین، دفعه بعد که با دوستان خود یک بازی یا مسابقه انجام می‌دهید، افکار گیج کننده او در مورد حرکت را به یاد بیاورید.

فقط به یاد داشته باشید، حتی اگر به نظر می‌رسد که رسیدن به پایان غیرممکن است، این خودِ سفر است که مهم و سرگرم کننده است.

بنابراین، به کاوش، بازی و یادگیری بیشتر در مورد دنیای شگفت انگیزی که در آن زندگی می‌کنیم ادامه دهید.

 

ایستگاه فکر

 ارسطو درباره حرکت گفته است که:«دیدن حرکت آسان است اما درک آن دشوار.» درباره ی حرکت فکر کنید.آیا چون حرکت را می‌بینید متوجه آن می‌شوید؟ یا به دلیل دیگری می‌فهمید که چیزی حرکت می‌کند؟

 

داستان کوتاه

روزی روزگاری لاک پشتی دانا بود به نام تاگو. او معتقد بود که اگر باید به سمت دری بروید، ابتدا باید تا نیمه راه بروید، سپس دوباره تا نیمه دیگر راه بروید و غیره...

او فکر می‌کرد که شما واقعاً هرگز به در نخواهید رسید زیرا همیشه مسافت‌های کوچک تری برای طی کردن وجود دارد.

سایر حیوانات فکر می‌کردند ایده تاگو بسیار احمقانه است، اما همین ایده آنها را به فکر فرو برد.

آنها متوجه شدند که شاید برخی چیزها بی پایان باشند، مانند شمردن اعداد یا تقسیم فاصله‌ها.

حیوانات در مورد این ایده فکر می‌کردند که ممکن است انجام برخی چیزها غیرممکن به نظر برسد.

دوستان تاگو شروع کردند به دیدن جهان به گونه‌ای دیگر و قدردان زیبایی و امکانات بی پایان آن بودند.

یاد گرفتند که گاهی سفر مهمتر از مقصد است

و به این ترتیب، دیدگاه‌های غیر معمول تاگو همه را وادار کرد تا خارج از چارچوب فکر کنند.

حیوانات کنجکاوی و خلاقیت تازه کشف‌شده خود را با هم جشن گرفتند.

 

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب