لایه پنهان ماهیت جنبش فمينيسم در ايران
گروه دین و آیین خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ غلامحسین کلانتری پژوهشگر فلسفه غرب؛ ورود جنبشهای فمینیستی و نهضت دفاع از حقوق زنان در جامعه ما پدیدهای متاخر و مربوط به سده اخیر است که پس از وقوع انقلاب اسلامی و در زمان حاضر نیز این جریان به صورت پر رنگتر به فعالیت خود ادامه میدهد.
«فمینیسم» در کشور ما عجولانه به وجود آمد
جنبش فمینیسم در ایران را میتوان شاهد مثالی برای عدم تطبیق یک پدیده اجتماعی غیر بومی با وضعیت بومی یک جامعه دانست. فمینیسم در کشور ما بدون توجه به شرایط متفاوت ما با غرب و به صورت عجولانه و دست و پا شکستهای به وجود آمد. وقتی به این پدیده در جامعه خود نظر میکنیم تفاوت بنیادی و عمیقی که منجر به قلب ماهیت غربی آن و تطبیق آن با شرایط بومی کشور ایران اتفاق افتاده باشد را نمیبینیم تا جایی که به راحتی میتوان ادعا کرد نسخه تجویز شده فمینیستی برای جامعه ایران دقیقاً ترجمه و کپی برداری از روی نسخه فمینیستی جوامع غربی است.
در ادامه به ذکر چند شاهد مثال در این رابطه میپردازیم.
نظریه فرهنگی و اجتماعی بودن مقوله جنسیت: یکی از نظریات و بحثهای محوری که در مکتب فمینیسم روی آن به شدت تأکید میشود، بحث تفاوت جنس و جنسیت است. در این مبحث این گونه استدلال میشود که جنس با جنسیت تفاوت دارد، از این جهت که جنس اشاره به ویژگیهای زیستی و بیولوژیک افراد بشر دارد؛ اما جنسیت به عنوان تک سازه فرهنگی و اجتماعی است که توسط جامعه و در فرایند جامعه پذیری افراد شکل میگیرد و هیچ نسبتی با جنس افراد ندارد.
جمله معروف «سیمون دوبوار» فمینیست فرانسوی که میگوید: «زن متولد نمیشود بلکه ساخته میشود»؛ مبیین این مطلب است که جنسیت افراد توسط جامعه تعیین میشود. این نظریه که توسط سیمون دوبوار مطرح شده است، امروزه محور اصلی و شاهکلید مباحث فمینیستی در کشور ما است که بدون هیچ نقد و یا دخل و تصرفی در محافل فکری و آکادمیک طرح میشود. این نظریه به منظور تئوریزه کردن تساوی حقوق مرد و زن و رد تفاوتهای میان این دو مطرح میشود.
مخالفت علنی با «حجاب» یکی از مصادیق تلاش جریان فمینیستی برای دین زدایی از جامعه است
دین زدایی و عرفیسازی جامعه: یکی دیگر از ویژگیهای فمینیسم غربی همان طور که مطرح شد، این است که فمینیسم در یک فضای سکولار و غیر دینی رشد و نمو یافته است و ذاتاً پدیدهای دین ستیز است. جنبش فمینیسم در ایران نیز با پیروی از این جریان در جوامع غربی، به دنبال دین زدایی از جامعه و بیاثر جلوه دادن آموزههای دین مبین اسلام در اداره جامعه و احقاق حقوق زنان است.
مخالفت علنی با آموزه دینی حجاب و بی اعتنایی و مقابله با این ارزش در محافل خود، یکی از مصادیق تلاش جریان فمینیستی برای دین زدایی از جامعه است. از نمونههای دیگر این تقابل میتوان به گرایشهای سیاسی سکولار سردمداران جنبش فمینیسم در ایران و یا روشنفکران حامی این جریان اشاره کرد که با روشهای متفاوت مخالفت خود را با نظام اسلامی و مقوله ولایت فقیه ابراز داشته اند.
این تلاشها در حالی صورت میگیرد که جریانهای فمینیستی فعال در کشور ما از این نکته غفلت میورزند که هویت زن ایرانی سالیان سال است که با دین و مذهب گره خورده است و دینزدایی از ساحت زندگی آنها نه کار آسانی است و نه مفید.
انکار خانواده به عنوان یک نهاد تأثیرگذار در انسجام جامعه!
خانوادهستیزی: یکی دیگر از ویژگیهای نظریات فمینیستی به خصوص در نوع مارکسیستی آن، انکار خانواده به عنوان یک نهاد تأثیرگذار در انسجام جامعه و جلوه دادن این نهاد ارزشمند به عنوان مدل کوچکی از جامعه دارای تضاد طبقاتی است. فمینیستهای مارکسیست معتقدند همان طور که اختلاف طبقاتی در جامعه سرمایهداری باعث استثمار طبقه مسلط از طبقه کارگر میشود، خانواده نیز در جامعه سرمایهداری مدل کوچک شدهای از این جامعه است که در آن مردان به عنوان قشر مسلط و دارای سلطه به استثمار زنان میپردازند.
فمینیستهای مارکسیست خانواده را نهادی میدانند که با جامعه پذیر کردن افراد مطابق با ارزشهای جامعه سرمایهداری به بازتولید و بقای این نهاد کمک میکنند. این گروه معتقدند برای رهایی زنان از سلطه مردان باید نهاد خانواده به هر شکل و نوعی که وجود دارد از بین برود و زندگی اشتراکی مدلی است که این گروه آن را برای جایگزینی خانواده توصیه میکنند.
این مسئله در میان جنبش فمینیستی در ایران نیز وجود دارد. فمینیستهای ایرانی هم خانواده را نهادی میدانند که با اجتماعی کردن افراد مطابق با الگوهای جنسیتی کلیشهای جامعه ایران در بازتولید نظام پدرسالار نقش موثری ایفا میکند و اشتراک نگاه و قرابت ایدئولوژیک این عده با جریانهای کمونیستی جامعه ما نیز این مسئله را تا حد زیادی روشن میسازد.
مطالبات لذت محورانه و اصالت فردیت: از دیگر ویژگیهای جنبش انتقادی زنان در غرب مطالبات فردمحور و لذتگرایانه زنانه است که بر اصل آزادی زنان در روابط جنسی و تلاش برای احقاق حقوق فردی زنان تأکید دارد. این عده از طرفداران حقوق زن معتقدند که همان طور که مردان در برقراری رابطه جنسی هیچ محدودیتی ندارند و با مشکلاتی نظیر حاملگی ناخواسته روبهرو نیستند، زنان نیز باید با قانونی شدن حق سقط جنین به این آزادی در روابط جنسی نائل شوند!
زن ایرانی ریشه در فرهنگ، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله دارد
این مطالبه اگر چه به صورت علنی در غرب مطرح شده و به نتیجه نیز رسیده است، اما در کشور ایران حساسیتهای عرفی و مذهبی موجود، مانع از آن شده است که جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علنی این مطالبه را در لیست مطالبات خود مطرح کند و به همین دلیل این مطالبه را در پس پرده مطالبات دیگر خود و به صورت غیر علنی و بعضاً با بروز دادن آن در رفتارها و حوزه شخصی خود، مطرح کرده و به دنبال نهادینه ساختن آن در بطن عمومی جامعه هستند.
مواردی که نشان از ورود جنبش فمینیسم در ایران بدون توجه به شرایط فکری و اجتماعی و فرهنگی این جامعه دارد بیش از مواردی است که ذکر آن رفت، اما در هر حال با توجه به این نکات باید در نظر داشت که مسأله زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا «زن ایرانی» است.
زن ایرانی و مسئله آن، با زنان دیگر سرزمینها تفاوت عمیقی دارد، گو اینکه دغدغهها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسأله آن ریشه در فرهنگ، زبان، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله دارد و قریب چهارده قرن است که داراییهای تمدنی زن ایرانی با یکی از فربهترین ادیان جهان آمیزش یافته و در بروز خارجی آن با موجودی انسانی مواجه هستیم به نام «زن ایرانی مسلمان» که برای فهم و شناخت مسئله زنان، ارائه راهکار و برنامهریزی در جهت حل و رفع آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت یا تغافل از یکی از این سه جزء و یا فرو کاستن هر کدام به دیگری به حل مسئله زنان چندان کمکی نمیکند. جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران باید چنان بومی شود که توجه به این سه جزء در تار و پود آن تنیده شده باشد.
انتهای پیام/