دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یک تاریخ‌پژوه در گفت‌وگو با آنا مطرح کرد؛

پیشنهاد شرم‌آور «پرویز ثابتی» به شاه

پیشنهاد شرم‌آور «پرویز ثابتی» به شاه
یک تاریخ پژوه گفت: ثابتی طرفدار سیاست سرکوب جدی مخالفان بود و به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک ۱۵۰۰ نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و به طور همزمان مخالفان را با شدت هر چه تمام‌تر سرکوب کند.
کد خبر : 832898

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، آفتابی شدن «پرویز ثابتی» رئیس امنیت داخلی ساواک در تجمع ضدانقلاب نشان داد منادیان آزادی چه گذشته غیر قابل تطهیری دارند. برای واکاوی نقش ساواک در دکترین امنیت ملی ایران با حجت‌الاسلام روح‌الله جلالی پژوهشگر و تاریخ پژوه به گفت‌وگو نشستیم.

**دکترین امنیت ملی ایران در دوره محمدرضا پهلوی بر چه اساسی بنا شد آیا این دکترین ملی مستقل بود و یا به سمت استقلال در حرکت بود؟

اصولا امنیت ملی یکی از مولفه‌های مهم منافع ملی است. یعنی ایجاد امنیت و رفع تهدیدات بالفعل و بالقوه، در خدمت منافع ملی. نمی‌توان گفت که حکومت پهلوی امنیت را ابدا در خدمت منافع ملی قرار نداد، اما اگر بخواهیم معدلی از رویکرد امنیتی پهلوی اول و دوم داشته باشیم، عناصر امنیتی اعم از نیرو‌های مسلح و کارگزاران و کارشناسان امنیتی حکومتی مجموعا در صدد رفع چه تهدیداتی بودند؟ تهدیدات داخلی یا تهدیدات خارجی و یا حتی تهدیدات ملی؟

**تهدیدات ملی به چه معنا است؟

ببینید شمای امنیتی و دستگاه امنیت، قرار است در رفع تهدیدات، با متخلف، خرابکار، فلان گروه و یا فلان حزب و سازمان داخلی و خارجی طرف شوید، از جایی به بعد، شما با توطئه‌گران و خرابکاران یک گروه خاص طرف نیستید، بلکه تقابل شما با یک ملت تعریف می‌شود. الان این بحث مطرح است که دستگاه امنیتی این پدر و پسر، با گروه و سازمان و طیف طرف بود یا یک ملت؟ نه تنها نظر ما، بلکه نظر ارکان پهلوی و ناظران خارجی‌ها هم این است که رویکرد امنیتی و سیاست امنیتی یا به قول شما دکترین امنیتی پهلوی‌ها در خدمت سیاست‌های قدرت‌های بزرگ و در راستای ضمانت اجرای دکترین‌های آنان در ایران بود. مثلا انقلاب سفید و نظریه روستو که مفصل است یا انسداد روی کار آمدن مذهب در عرصه سیاسی و بین‌المللی یا حفظ نظام سیاسی صهیونیسم و در کل حرکت به سمت نظم جهانی مورد نظر ابرقدرت‌ها.

یعنی نه تنها دستگاه اطلاعاتی و امنیتی، بلکه ارتش شاهنشاهی اینگونه بود. مثلا میشل فوکو متفکر فرانسوی در کتاب خود می‌گوید که ارتش ایران هیچ وقت ملی نبود و اول روسی و بعد انگلیسی و بعد آمریکایی شد. طبیعی است که وقتی خاستگاه و ریشه یک نظام، وابسته است، دستگاه امنیتی هم وابسته تاسیس و وابسته ادامه می‌دهد.

نصف استعداد ارتش رضاخانی بجای مرز‌ها در تهران بود. همین ارتش که چقدر از او افسانه ساخته می‌شود، برای رفع بزرگ‌ترین تهدید تاریخ معاصر ایران، یعنی اشغال کشور با عظمت ایران، چند ساعت دوام آورد؟ دستگاه بزرگ و مخوف و ورزیده ساواک، چقدر در مهار اعتراضات دهه پنجاه موفق بود؟
در واقع، بالاترین دلیل مستقل و ملی نبودن دستگاه امنیتی دوران پهلوی، ناکامی مفرط آن در مهار تهدیدات داخلی و خارجی است. وگرنه اگر دستگاه امنیتی در ملت ریشه داشته باشد، ترسناک‌تر از دهه شصتِ حکومت تازه‌تاسیس ما که به قتل سران کشور، جنگ تحمیلی و صد‌ها غائله داخلی منجر شد را هم پشت سر می‌گذارد. اما پهلوی در تمام این‌ها ناکام بود و با اراده دولت‌های خارجی بحران‌های شهریور ۲۰، ۲۸ مرداد ۳۲ و ... را پشت سر می‌گذاشت که از جایی به بعد، این حمایت‌ها هم کافی نبود.

**مشخصا دلایل داخلی و همینطور عوامل خارجی تأسیس ساواک چه بود؟

علل متعددی دخیل بود. اصولا بعد از کودتای ۲۸ مرداد، شاه فهمیده بود که خطر بزرگی از بیخ گوشش گذشته و راحت می‌تواند تا سقوط پیش برود؛ لذا بایستی دستگاه امنیتی جان تازه‌ای بگیرد. پیش از این، رکن دو ارتش و دایره سیاسی شهربانی که قبلا دایره سیاسی نظمیه در دوران رضاخانی بود کار‌های امنیتی را انجام می‌دادند. یک سازمان ترکیبی با الگوگیری از سازمان سیا و اف بی آی آمریکا در ایران در سال ۱۳۳۵ شمسی با عنوان سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان ساواک شکل گرفت که حالا همه‌کاره مسائل امنیتی کشور بود. رئیس ساواک معاون نخست‌وزیر بود، اما از شخص شاه دستور می‌گرفت و عملا قدرتمندترین نهاد حکومت شاهنشاهی بود و سایر دستگاه‌ها از او حساب می‌بردند.

در شکل‌گیری و آموزش نیرو‌های ساواک، طبق خاطرات خود درباری‌ها مثل فردوست، نقش آمریکایی‌ها و موساد پررنگ است و اصلا وی معتقد است این سازمان در راستای توسعه شبکه‌های اطلاعاتی ـ امنیتی منطقه‌ای سیا تشکیل شد. طبیعتا مملکتی که چندده هزار مستشار آمریکایی دارد، ساواکش هم در خدمت سیاست‌های آمریکا مانند مبارزه با کمونیسم و ... است. محمدحسنین هیکل روزنامه‌نگار برجسته مصری هم ساواک را «بیش و کم شاخه‌ای از سیا» به شمار آورده است. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در تهران در کتاب خاطرات خود تشکیل ساواک از ابتکارات سیا ذکر کرده است. خود شاه در کتاب پاسخ به تاریخ تصریح می‌کند که برای تشکیل و تجهیز ساواک از سیا بهره گرفته شده بود و می‌گوید که مسئولیت بنیانگذاری ساواک در سال ۱۳۳۲ به سپهبد تیمور بختیار تفویض شد. وی در این کار از «سیا» کمک خواست. تعداد زیادی از کارمندان ساواک برای طی دوره‌های آموزشی به آمریکا رفتند و در ادارۀ مرکزی «سیا» به کارآموزی پرداختند.

**نقش شخصیت‌ها و روسای ساواک از جمله پرویز ثابتی در گسترش اختناق و سرکوب چه بود؟

ساواک خیلی داخلی اداره نمی‌شد که بشود نقش مستقلی برای سران آن قائل شد. مثلا پاکروان نسبت به نصیری و شخصیت ددمنشی مانند تیمور بختیار ملایم‌تر رفتار کرد، اما دوران او مصادف با انقلاب سفید و اصلاحات وارداتی آن زمان است. از سال چهل به بعد و در دوران نصیری و بعد از جان گرفتن مبارزات مذهبی، گویی ساواک در برخورد و سرکوب مخالفین رها شد. اصولا نیرو‌های امنیتی متکی به اراده حاکمیت بوده و با اختیارات وسیعی که به آنان داده می‌شود تمام دستگاه‌ها و مردم را می‌ترسانند. در دوره ریاست نصیری و نخست‌وزیری هویدا، ساواک با دستور شاه و حمایت قاطع آمریکا، علمای مثل آقایان سعیدی و غفاری را هم زیر شکنجه به قتل می‌رساند. این وسط پرویز ثابتی مثل ریگ کف رودخانه است و با رفت و آمد روسای سازمان عوض نمی‌شود.

ثابتی که با حضور تلویزیون به عنوان مقام امنیتی معروف شده بود، همیشه گلوگاه‌های ساواک را در اختیار داشت. ثابتی پیوند محکمی با شاه و البته سرویس‌های بیگانه غربی و صهیونیستی داشت. فردوست می‌گوید که ثابتی تشکیل کمیته مشترک ضد خرابکاری را به شاه پیشنهاد کرد که یادآوری نام آن هم برای مبارزان زمان شاه کابوس است. تمام ظرفیت‌های امنیتی کشور در خدمت این کمیته به ریاست ساواک در آمد و یک محیط چابک، با اختیارات بالا و البته هولناک برای دستگیری و بازجویی مخالفان بود.

کلا بین مسئولین هر حکومتی در رابطه با شیوه برخورد با مخالفان اختلاف جدی وجود دارد. ثابتی طرفدار سیاست سرکوب جدی مخالفان بود و به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک ۱۵۰۰ نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و به طور همزمان مخالفان را با شدت هر چه تمام‌تر سرکوب کند. چنین شخصیت‌های قاطع و تندی برای دیکتاتور‌ها خیلی جذاب و مایه قوت قلبند، ولی همین‌ها جامعه را تا سر حد مرگ از رژیم متنفر می‌کنند. در نگاه امام‌خمینی به مبارزه، شروط و تبصره‌هایی وجود داشت، از جمله برنداشتن اسلحه و اکتفا به رفتار‌های آگاهی‌بخش، که نهایتا مردم را برای اعتراض مسالمت‌آمیز، به خیابان‌ها بیاورد. از سوی دیگر ساواک نیز بر اساس محاسبات نادرست خود، به مبارزات مسلحانه حساسیت بیشتری نشان می‌داد!

**نگاه امام به برخورد ساواک با مبارزان مسلح، چه بود؟

تقریبا برای پژوهش‌گران و فعالان سیاسی مسجل شده که امام ابدا به مبارزه مسلحانه راضی نبود و بر آگاهی‌بخشی توده‌ها تاکید داشت. جایی از امام توصیه و اجازه کار مسلحانه پیدا نمی‌شود. یعنی جدی‌ترین شخصیت انقلابی حوزه‌های علمیه، در طول مبارزه دستور قتل کسی یا تشکیل گروه‌های مسلح را نداده است. حتی خلاف آن هم زیاد روایت شده است. چهره‌های مطرح مبارزه مسلحانه هم اذعان دارند که نتوانستند از امام تایید و اجازه‌ای برای فعالیت خود بگیرند.
اما در رابطه با قسمت دوم موافق نیستم. ساواک در برخورد با مبارزات از توزیع یک اعلامیه نمی‌گذشت و برای کشف شبکه توزیع آن وقت و هزینه زیادی صرف می‌کرد و از عوامل آن ناخن می‌کشید. اما طبیعی بود که گروه‌های مسلح را دست کم نگیرد و برخورد تندتری داشته باشد. وقتی چریک‌های فدایی بخواهند پاسگاه بگیرند و موتلفه نخست‌وزیر بزنند و مجاهدین به دنبال بمب‌گذاری و ربودن درباریان باشند، طبیعی است که ساواک خیلی رعدآساتر عمل کند. ولی بسیاری از کسانی که در زندان‌های حکومت پهلوی سال‌ها تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها و برخورد‌ها بودند، زندانیان فکری و سیاسی بودند که حتی از نزدیک اسلحه هم ندیده بودند. نگاهی به اسناد ساواک نشان می‌دهد که چقدر روی جلسات مذهبی، مساجد، فعالیت‌های روحانیون و علمای شهر‌ها و چهره‌هایی مثل مطهری و شریعتی و بازرگان و مفتح و باهنر و ... حساسیت تندی دارند و مثلا گاهی طرح‌های طولانی و پرهزینه‌ای در حد اختلاف انداختن بین دو عالم در یک شهر را به اجرا گذاشته‌اند یا یک توزیع یک کتاب ساده ساواک یک شهر را فعال کرده است. خلاصه اینکه نگاهی به لیست روحانیون ممنوع‌المنبر نشان می‌دهد که تعارفی در این موارد وجود نداشت.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب