دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
آنا گزارش می‌دهد؛

فناوری کنترل ذهن؛ ایده‌ای تخیلی یا ابزار رفع محدودیت‌های انسانی؟

فناوری کنترل ذهن؛ ایده‌ای تخیلی یا ابزار رفع محدودیت‌های انسانی؟
توسعه فناوری عصبی از سوی مراکز تحقیقاتی بستر‌ساز ایجاد تحولی بزرگ در زمینه رفع محدودیت‌های حرکتی انسان و تحقق ایده‌های مطرح شده در فیلم‌های علمی تخیلی است.
کد خبر : 822534

به گزارش خبرنگار گروه دانش و فناوری خبرگزاری آنا، پیشرفت تکنولوژی و علم توانایی‌های جدیدی را به انسان اعطا کرده است. این امر سبب شده تا تسلط انسان بر روی طبیعت بیشتر شده، قابلیت‌های جدیدی پیدا کند و خود را از بند محدودیت‌های موجود برهاند. حتی در برخی موارد ترکیب فناوری با بدن انسان رخ داده و تغییرات دور از ذهنی را ایجاد کرده است.

**ورود رایانه‌ها به مغز انسان

وضعیتی را تصور کنید که یک سرباز بتواند از راه دور سلاحی را کنترل کند. یک تراشه یا یک دستگاه رایانه‌ای کوچک که از طریق جریان خون به مغز وارد می‌شود، وظیفه چنین کاری را بر عهده می‌گیرد. در چنین شرایطی سربازی می‌تواند یک یا چند سلاح را که کیلومتر‌ها دورتر هستند، با استفاده از ذهن خود کنترل کند. به‌علاوه تعبیه یک دستگاه کامپیوتری دیگر در ذهن سرباز می‌تواند ترس و اضطراب او را سرکوب و کنترل کند. حال یک قدم جلوتر بیایید. تصور کنید که یک دستگاه هوش مصنوعی بتواند رفتار سرباز و انتخاب‌هایش را کنترل کند.

بیشتر بخوانید:

ایده فیلم‌های علمی تخیلی در برقراری ارتباط ذهنی با رایانه محقق می‌شود

رگولاتوری هوش مصنوعی، ضرورت جلوگیری از ایجاد تبعیض در عصر دیجیتال

شاید فکر کنید که این شرایط تنها مختص داستان‌ها و فیلم‌های علمی تخیلی است. اما امروزه با پاگرفتن و رشد علم فناوری‌های عصبی چنین مسائلی چندان دور از ذهن نیستند. در این دانش رابط‌هایی برای مغز و کامپیوتر طراحی می‌شود. این رابط‌ها می‌توانند سیگنال‌های مغز را رمزگشایی کرده و به یک دستگاه خارجی ارسال کنند. دستگاه خارجی نیز سیگنال‌ها را دریافت کرده و کنش موردنظر ذهن را انجام دهد. به زبان ساده کافی است فرد تنها به انجام یک عمل فکر کند و یک دستگاه خارجی آن فکر را به عمل تبدیل کند. همانند آنچه در مورد سرباز و کنترل سلاح از راه دور مثال زدیم.

در حال حاضر BCI‌ها یا همان رابط‌های بین مغز و رایانه را بر روی افراد ناتوان جسمی و عضلانی آزمایش می‌کنند. در این آزمایش‌ها هدف آن است که فرد بتواند عملکرد‌های روزمره خود را بازیابی کند. فردی را تصور کنید که توانایی حرکت ندارد. این فرد به روشن‌کردن چراغ فکر می‌کند و یک سیستم بیرونی چراغ را برای او روشن می‌کند یا این افراد بر روی عملیات، حروف یا آیکون‌هایی بر روی صفحه کامپیوتر تمرکز کنند و فرایند مورد نظر برای آن‌ها انجام شود.

فناوری کنترل ذهن؛ ایده‌ای تخیلی یا ابزار رفع محدودیت‌های انسانی؟

**مسئله اخلاق در توسعه فناوری‌های عصبی

مطرح‌شدن و رشد علم فناوری‌های عصبی مسائلی را نیز در حوزه اخلاق مطرح کرده است. احتمالاً زمانی که مثال سرباز مطرح شد، ملاحظات اخلاقی درباره کنترل سلاح‌ها و انجام عملیات جنگی در ذهن مخاطبان ایجاد شده است. علمای اخلاق فشار‌هایی را برای تحقیقات بیشتر در حوزه اصلاحات عصبی وارد کرده‌اند. برخی از سؤالاتی که در این حوزه مطرح شده شامل مواردی از قبیل آیا مزایای BCI بیش از خطرات موجود درباره هک مغز، سرقت اطلاعات و کنترل رفتار است؟ آیا BCI باید برای مهار یا کنترل احساسات خاصی استفاده شود؟ BCI‌ها چه تأثیری بر عاملیت اخلاقی، هویت شخصی و سلامت روانی کاربران خود خواهند داشت؟

به‌هرحال رعایت اصول اخلاقی استفاده از این فناوری قبل از اجرای آن می‌تواند از آسیب احتمالی آن جلوگیری کند. ما استدلال می‌کنیم که استفاده مسئولانه از BCI مستلزم محافظت از توانایی افراد برای عملکرد آزادانه است.

**گسترش BCI فراتر از کلینیک پزشکی

محققان در حال بررسی برنامه‌های غیرپزشکی رابط مغز و رایانه در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله بازی، واقعیت مجازی، عملکرد هنری، جنگ و کنترل ترافیک هوایی هستند.  به‌عنوان‌مثال ایلان ماسک شرکتی را تحت عنوان نورالینک تأسیس کرده است. در این پروژه یک ایمپلنت مغزی در حال طراحی است. افراد سالمی که این ایمپلنت را درون مغز خود با تنظیمات کامپیوتری مشابه داشته باشند، می‌توانند به‌صورت بیسیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.

در سال ۲۰۱۸، آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ارتش آمریکا برنامه‌ای را برای توسعه «یک سیستم رابط عصبی قابل‌حمل و ایمن با قابلیت خواندن و نوشتن هم‌زمان از چند نقطه در مغز» راه‌اندازی کرد. با کاربرد این BCI‌ها یک سرباز در نیروی یگان ویژه می‌تواند افکار خود را هم با سایر سربازان و هم با فرمانده به اشتراک بگذارد. ارتباط سه‌طرفه‌ای که به‌روزرسانی بلادرنگ و پاسخ سریع‌تر به تهدیدات را امکان‌پذیر می‌کند.

فناوری کنترل ذهن؛ ایده‌ای تخیلی یا ابزار رفع محدودیت‌های انسانی؟

**نظریه اخلاقی فایده‌گرایی و BCI

فایده‌گرایی یک نظریه اخلاقی است که می‌کوشد شادی یا رفاه هر فردی که تحت‌تأثیر یک عمل یا سیاست قرار می‌گیرد را به حداکثر برساند. تقویت سربازان با BCI می‌تواند سودمندی‌هایی مانند بهبود توانایی‌های جنگی یک کشور، محافظت از دارایی‌های نظامی با دور نگه‌داشتن سربازان و حفظ آمادگی نظامی را ایجاد کند. مدافعان فناوری تقویت عصبی استدلال می‌کنند که فناوری‌های نوظهور مانند BCI از نظر اخلاقی معادل سایر اشکال پذیرفته‌شده تقویت مغز هستند. به‌عنوان‌مثال، محرک‌هایی مانند کافئین می‌توانند سرعت پردازش مغز و حافظه را بهبود بخشند.

بااین‌حال، برخی نگران هستند که رویکرد‌های سودگرایانه به BCI نقاط کور اخلاقی دارند. برخلاف برنامه‌های پزشکی که برای کمک به بیماران طراحی شده‌اند، برنامه‌های نظامی برای کمک به یک کشور برای پیروزی در جنگ‌ها طراحی شده‌اند. در این فرایند، BCI ممکن است از حقوق فردی مانند حق داشتن سلامت روانی و عاطفی استفاده کند. به‌عنوان‌مثال گزارش‌ها حاکی از آن است سربازانی که از تسلیحات هواپیما‌های بدون سرنشین در جنگ از راه دور استفاده می‌کنند، در مقایسه با سربازان روی زمین، سطوح بالاتری از ناراحتی عاطفی، اختلال استرس پس از سانحه و ازدواج‌های شکست‌خورده را تجربه می‌کنند. در همین راستا اگر تقویت عصبی به یک نیاز شغلی تبدیل شود، می‌تواند نگرانی‌هایی را در مورد اجبار به استفاده ایجاد کند.

**رویکرد حقوق عصبی

در رویکرد حقوق عصبی برخی دیگر از ارزش‌های اخلاقی در خصوص BCI مطرح می‌شود. در این رویکرد از حقوق افراد برای آزادی شناختی، حریم خصوصی ذهنی، یکپارچگی ذهنی و تداوم روانی دفاع می‌کنند. آزادی شناختی این موضوع را مطرح می‌کند که نباید دخالت غیرمنطقی در وضعیت روانی فرد رخ دهد. بر اساس حق حفظ حریم خصوصی ذهنی باید فضای ذهنی محافظت شده برای هر فرد وجود داشته باشد. حق یکپارچگی ذهنی نیز آسیب‌های خاص به حالات روانی فرد را ممنوع می‌کند. در آخر هم حق تداوم روانی از توانایی فرد برای حفظ حس منسجم از خود در طول زمان محافظت کند.

BCI‌ها می‌توانند به روش‌های مختلفی با حقوق عصبی تداخل داشته باشند. به‌عنوان‌مثال اگر یک BCI نمود ظاهری جهان برای یک فرد را تغییر دهد؛ ممکن است فرد نتواند احساسات و تجربه واقعی خود را از نسخه تغییریافته تشخیص دهد. این مسئله مشخصاً حقوق عصبی مانند حریم خصوصی ذهنی یا یکپارچگی ذهنی را نقض می‌کند.

با این وجود بدون BCI نیز برخی حقوق از افرادی مانند سرباز‌ها گرفته شده است. به‌عنوان‌مثال، ارتش آمریکا مجاز است آزادی بیان سربازان و اعمال مذهبی آزادانه را به روش‌هایی که معمولاً برای عموم اعمال نمی‌شود محدود کند. سؤال این است که آیا این دو نوع نقض حقوق با یکدیگر تفاوت معناداری دارند؟

فناوری کنترل ذهن؛ ایده‌ای تخیلی یا ابزار رفع محدودیت‌های انسانی؟

**رویکرد توانمندی‌های انسانی

رویکرد توانمندی‌های انسانی بر این نکته اشاره دارد که حفاظت از قابلیت‌های انسانی لازمه حفظ کرامت انسانی است. همان‌طور که اشاره شد در حقوق اعصاب بر توانایی فرد برای تفکر و حفاظت از آن تأکید می‌شود. درحالی‌که در این رویکرد بر طیف وسیع‌تری از قابلیت‌های انسانی مانند توانایی سلامت عاطفی و جسمی، حرکت آزادانه از مکانی به مکان دیگر، ارتباط با دیگران و طبیعت، تمرین حواس و تخیل، ابراز احساسات، بازی و بازآفرینی و تنظیم محیط تأکید می‌شود.

به‌طورکلی رویکرد توانمندی‌های انسانی قانع‌کننده‌تر است، چراکه تصویر قوی‌تری از انسانیت و احترام به کرامت انسانی ارائه می‌دهد. حقیقت آن است که BCI برای افزایش قابلیت‌های فراتر از ظرفیت‌های متوسط انسانی طراحی شده است، بنابراین باید به‌گونه‌ای به‌کار گرفته شود که اهداف کاربر و نه فقط اهداف افراد دیگر را تحقق بخشد. این فناوری اگر توانایی کاربر برای اعتماد به حواس خود را مختل کند، خطرات غیرمنطقی را به همراه خواهد داشت.

انتهای پیام/4144

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب