غرب چارهای جز مذاکره با ایران ندارد
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، با علیرضا کوهکن، کارشناس مسائل بینالملل پیرامون آغاز مذاکرات هستهای ایران و کشورهای حاضر در برجام به گفتوگو نشستهایم، متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
مسئول سیاستخارجه اتحادیه اروپا، جوزپ بورل اخیرا مدعی شده است که اکنون زمان بازگشت به میز مذاکره است و نمیخواهند به پلن بی یا همان نقشه دوم فکر کنند. این پلن بی که ایشان در صحبتشان اشاره کردند، چه چیزی میتواند باشد و اجرایی شدن آن تا چه میزان واقعی است؟
اروپاییها از این صحبت میکنند که ما تلاشمان را برای بازگشت به مذاکره با ایران انجام میدهیم و به پلن بی هم فکر نمیکنیم. بهنظر من، اولین دلیل چنین صحبتی، یک اثرگذاری تبلیغاتی است. یعنی میخواهند خودشان را طرفدار مذاکره نشان دهند و تلاششان برای مذاکرات را پررنگ کنند. هدف از پررنگ کردن این تلاش، کمرنگ کردن ناکارآمدی و عدمانجام تعهدات قبلیشان است. بههرحال وقتی آمریکا از برجام خارج شد، اروپاییها به ایران تعهداتی دادند و در راه انجام این تعهدات بیشتر از دو سال زمان را سپری کردند و تقریبا به هیچکدام از تعهداتشان ذرهای پایبند نبودند. اینکه میخواهند جدیت خودشان را برای مذاکره نشان بدهند بهنظرم تلاشی برای کمرنگ کردن سابقه آن اقدام گذشتهشان است. دلیل دومش هم این است که پلن بی آنها غیرواقعی است.
اقدام بعدی آنها به غیر از مذاکره، چه چیزی میتواند باشد؟ بلینکن در مذاکراتی که همین هفته با چندتن از وزرای خارجه از منطقه ما داشت، چه وزیر خارجه رژیمصهیونیستی، چه چندتا از کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس، مدعی شد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، آنگاه ما برای پلن بی اقدام خواهیم کرد. ولی واقعیت این است که پلن بی یا نقشه دومی روی میز وجود ندارد. یعنی مذاکره وقتی شکست بخورد طبیعتا باید کار دیگری انجام دهند. اما وقتی مذاکره نشود برای اینکه مفید باشد یا باید تحریم اعمال کرده یا از قدرت نظامی استفاده کنند. قدرت اعمال تحریم را به شکلی که بر اقتصاد ما اثرگذار باشد ندارند، چون خود طرف غربی از شکست سیاست فشار حداکثری صحبت میکند. صراحتا نمیگویند کاری که ترامپ کرد غیراخلاقی و جنایت علیه بشریت بود یا خلاف حقوق بینالملل بود، پس میخواهیم به مذاکرات برگردیم. بلکه دلیل اصلی اینکه میخواهند به مذاکرات برگردند این است که کاری که ترامپ انجام داد و فشاری که اعمال کرد، شکست خورد و به نتیجه نرسید. اگر قرار بود فشار جواب دهد، زمان ترامپ جواب میداد. بنابراین این گزینه، گزینه واقعی نیست.
گزینه بعدی گزینه جنگ است که آن هم در شرایط فعلی امکانپذیر نیست. صراحتا وزیر دفاع ایالات متحده گفته است که ما راجعبه جنگ فکر نمیکنیم. بقیه مقاماتی هم که راجعبه جنگ صحبت میکنند، بعد از آن خروج شتابزده آمریکا از افغانستان، متوجه شدند که اولویت اصلی آمریکا در منطقه پیرامونی چین است و دیگر نمیخواهد ورود به یک جنگ تمامعیار در منطقه آسیا را تجربه کند. بنابراین درست است که طرف غربی شعار گزینه دیگر را میدهد، اما گزینه دیگر گرچه میتواند ادامه فشار باشد، گزینه موثری نیست و راهحل، راهحل مذاکراتی است. همچنین ایران هم در تریبون رسمی و حتی در مذاکراتی که با مورا داشتند، صراحتا بازگشت خودش را به میز مذاکرات اعلام کرده است. فقط یک تفاوتی اتفاق افتاده است، آن هم این است که ایران از این صحبت میکند که من مذاکرهای که به نتیجه برسد را دنبال خواهم کرد. به عبارتی ایران حاضر نیست به بهای به نتیجه رسیدن مذاکرات از حقوق ملتش کوتاه بیاید و درصورتیکه تعهدات بهصورت واقعی اعمال شود، برای مذاکره و توافق جدیت دارد. خب این موضوع برای غربیها که عادت به امتیاز دادن ندارند، مقداری پیچیده است و آنها به قول خودشان باید تصمیمات سختی را اتخاذ کنند.
شما هم معتقدید سخنان جوزپ بورل واقعی نیست. پس استنباط بنده این است که دست غرب در مذاکرات خالی است و چارهای جز مذاکره ندارد، ایران چطور؟
رسیدن به توافق برای ما بهعنوان جمهوری اسلامی یک مزیت است. اما شرایطی که الان بهلحاظ سیاسی در آن قرار داریم، شرایطی است که ما یک دوره سخت تحریمها را همراه با فشار زیاد به ملت ایران تجربه کردیم. با همه این فشارها بعد از دو سال اقتصاد ایران توانسته خودش را با تحریمها تطبیق دهد. علیرغم تداوم تحریمها، پیشبینیها نشان میدهد که ما بعد از یک دوره طولانی رشد منفی اقتصادی، امسال و سال بعد رشد مثبت خوبی خواهیم داشت. بنابراین وقتی ما چنین هزینه سنگینی را پرداخت کردیم، طبیعی است که با احتیاط رفتار کنیم. یعنی حتی توافقی که اسما توافق باشد، نتایجی نداشته باشد، دوباره بهراحتی بتواند نقض شود و فایدهای برای اقتصاد ما نداشته باشد، اگر ما پذیرای آن نباشیم، طبیعی است. الان تقریبا همه صاحبان قدرت، اندیشمندان و حتی مردم عادی به این فهم مشترک و جمعبندی رسیدهاند که ما نیازی به اسم توافق نداریم. بلکه آن چیزی که ما به آن نیاز داریم یک اتفاق است که به اقتصاد ایران کمک کند. طبیعتا اگر این اتفاق بتواند رخ دهد، همه از آن استقبال میکنند. اما واقعیت این است که هنوز چیزهایی که طرف غربی روی میز میگذارد که آخرینش پیشنهادهای وین بود، چیزهایی که بهدرد مشکلات مردم ایران بخورد، نیست.
یعنی امتیازاتی که اثری واقعی در اقتصاد ایران داشته باشد، نیست. به همین خاطر در دولت قبل که خیلی هم مشتاق توافق بودند، آن چیزی که غربیها در وین پیشنهاد داده بودند به سرانجام نرسید و مورد قبول واقع نشد. طبیعتا در دولت جدید که سیاستش متفاوت است و اعلام کرده نمیخواهد منتظر برجام باشد، اگرچه برای مذاکره تلاش خواهد کرد، اما جهتگیری متفاوت است و بهسمتی خواهد رفت که بتواند شرایط را بهتر مدیریت کند. الان وضعیت اقتصاد ایران طبق آخرین گزارش وزیر اقتصاد بهگونهای است که میشود امیدوار بود که رشد اقتصادی خوبی اتفاق بیفتد. علاوهبر این فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران ادامه پیدا میکند. غربیها که یک زمانی خواستههایی زیادتر از موضوع هستهای داشتند الان به این نتیجه رسیدهاند حتی توافقی که صرفا مساله هستهای را مدیریت کند برایشان مهم است. اگرچه مسائل پیرامونی و منطقهای ما هم برایشان حائز اهمیت است. همه اینها در کنار مشکلاتی که ایالاتمتحده با آن دستبهگریبان است و سیاست آمریکا که گردش به شرق و تمرکز بر چین است، باعث میشود دولت جدید ایران با تأنی و آرامش بهسمت مذاکره حرکت کند. درحالی که طرف غربی بهشدت نگران است و فشار میآورد که سریعتر این مذاکره اتفاق بیفتد. این درحالی است که هنوز طرف غربی قانعنشده که یک پیشنهاد واقعی روی میز بگذارد. بهنظرم حتی شروع مذاکرات بدون اینکه طرف غربی حاضر شود پیشنهاد واقعی روی میز بگذارد، نتیجه خاصی نخواهد داشت و احتمالا مذاکرهای طولانی هم اتفاق نخواهد افتاد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
انتهای پیام/