اصول راهبردی سیاست خارجی ایران در مواجهه با طالبان و موضوع افغانستان
گروه جهان خبرگزاری آنا-مجتبی اسماعیلی، تحولات کنونی افغانستان از حدود یک ماه پیش قابل پیشبینی بود. زمانی که زمزمههای خروج نظامی آمریکا از این کشور رنگ واقعیت به خود گرفت. به طورکلی در ۲۰ سال گذشته دو مقطع ویژه را میتوان در تاریخ این کشور عنوان کرد. یکی از این مقاطع بعد از کنفرانس بن آلمان است که ایران در تعامل با جامعه جهانی وارد نقش فعال در دولت افغانستان پساطالبان شد و دولتی که پس از سقوط طالبان شکل گرفت، محصول همین نقش فعال ایران بود. همچنین در قانون اساسی افغانستان ردپایی از این نقش فعال وجود دارد و دولتی نزدیک به جمهوری اسلامی تشکیل شد که ۱۸ وزیر همسو با ایران در کابینه وجود داشت و ۶ وزیر شیعه بودند. در قانون اساسی افغانستان نیز شیعه بهعنوان دین رسمی پذیرفته شد و هیچ مذهبی بالاتر از آن وجود نداشت.
با توجه به این تحولات فضای مناسبی برای حضور و نفوذ ایران در این کشور باز شد، اما به مرور زمان آمریکا توانست با توافقاتی که با افغانستان بهدست آورد، شرایط را عوض کند. ایران در عملیات نظامی آمریکا علیه طالبان در آن بازه زمانی، نقش کلیدی ایفا کرد که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع اسبق آمریکا که چندی پیش فوت کرد، به آن اعتراف کرده و گفته بود، آن زمان بدون اینکه اطلاعاتی در اختیار داشته باشند تنها بیابانهای افغانستان را هدف قرار میدادند، ولی پس از دریافت راهنماییهایی از ایران توانستند مناطق مهمی از این کشور را که محل حضور طالبان بود، هدف قرار دهند.
در ژانویه سال ۲۰۰۲ میلادی جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در گزارش سالیانه خود به مجلسین و مردم این کشور برای نخستینبار از اصطلاح محور شرارت استفاده کرد و بدون اینکه بتواند نتیجه تلاشهایش را در افغانستان بچشد، این کشور را نیمهکاره رها کرد و به سراغ عراق رفت. از آن زمان تاکنون، جمهوری اسلامی ایران نگاه عمیقتری به صحنه افغانستان و عراق انداخت ولی بهطور کلی افغانستان جایی نشد که ایران و آمریکا زمینه همکاری داشته باشند. در این میان، ایران نیز علاقه چندانی برای ورود به صحنه نداشت، ولی نمیشد دست آمریکاییها را باز گذاشت که در مرزهای کشور علیه ما اقدام انجام دهند. در حال حاضر دستکم ۷۰ میلیون یورو از پولهای ما در بانک مرکزی افغانستان بلوکه میشود، نیروهایمان دچار مشکل میشوند و طرحهای ایران در افغانستان با چالش جدی مواجه است. آمریکا افغانستان را به صحنه مقابله با ایران تبدیل کرد و در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران نیز چشمان خود را بر روی فعالیتهای طالبان علیه آمریکا بست.
ایران در موقعیتی قرار دارد که اروپا، روسیه، چین و پاکستان به مواضعش توجه میکنند و این، جایگاه بسیار مهمی برای نقشآفرینی مجدد در افغانستان است
بعد از سال ۲۰۱۰ میلادی که آمریکا توافقنامه امنیتی دوجانبه با افغانستان (BSA) را امضا کرد، تلاش کردند این کشور را به پایگاه نظامی علیه ایران، روسیه و چین تبدیل کنند. دولتهای چین و روسیه نسبت به این موضوع حساس شدند و اجماع منطقهای شکل گرفت و دولت پاکستان نیز بهدلیل ضربهای که سال ۲۰۰۱ میلادی از آمریکا خورده بود، در این اجماع و کمپین منطقهای شرکت کرد. درنهایت آمریکا به این نتیجه دست یافت نمیتواند در منطقه فعالیت کند و با وجود هزینه چندین تریلیارد دلاری در دو، سه سال اخیر و ضربات سنگینی که متحمل شدند در نتیجه به این جمعبندی رسیدند که باید شکست را بپذیرند، همانگونه که شوروی با تمام قدرتش در افغانستان شکست خورد.
سیاست راهبردی ایران در افغانستان
بهطور کلی چارچوب سیاست جمهوری اسلامی ایران در ۲۰ سال اخیر در افغانستان بر محورهای زیر متمرکز بوده است؛ نخست، اخراج آمریکا از افغانستان. دوم، پیروز نشدن طالبان از نظر نظامی. سوم، حفظ امنیت مرزهای کشور. چهارم، حفظ دوستان ایران در ساختار افغانستان. پنجم، حفظ امنیت شیعیان در افغانستان و ششم، حفظ روابط دوجانبه با اولویت روابط اقتصادی.
در حال حاضر میتوان گفت بخشی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در افغانستان تحقق یافته و انتظار میرود بخشهای دیگر آن در زمان حال یا آینده محقق شود. درمجموع سیاست ایران در افغانستان موفق بوده است، ولی از امروز به بعد ممکن است تعامل ایران با افغانستان شکل دیگری داشته باشد. ما در حوزه سیاست راهبردی کشورمان، موضوع پیروز نشدن طالبان از لحاظ نظامی را دنبال میکردیم، ولی حال که با توجه به شرایط این کشور، طالبان قدرت را در اختیار دارد، باید سیاستهای خود را مطابق با وضع موجود کنیم. باید توجه کرد که طالبان همان طالبان دهه ۹۰ میلادی است و فکر و ایدئولوژیاش تغییری نکرده بلکه سیاسیتر، تواناتر و زیرکتر شده است و عملگراتر رفتار میکنند.
تروریستهای داعشی با وجود همه اختلافاتی که با طالبان دارند، میتوانند در این کشور بهتر زندگی کنند؛ بنابراین عاقلانه این است که ساختار امارت طالبانی تشکیل نشود
طالبان سیاست خود را بر مبنای تشکیل حکومت کامل طالبانی در افغانستان بنا نهاده که این موضوع میتواند علیه امنیت ملی ایران تلقی شود و مرزهای کشورمان را در بلندمدت تهدید کند. استقرار و احیای امارت طالبانی میتواند تهدیدکننده خطوط گسل مذهبی در جامعه ما باشد و با توجه به رابطه آنها با پاکستان، عربستان و شیعیان افغانستان، میتواند ما را در بلندمدت دچار چالش جدی کند. احیای امارت اسلامی در افغانستان، جریان افراطگرایی را تقویت میکند و باید این را در نظر داشت که تروریستهای داعشی با وجود همه اختلافاتی که با طالبان دارند، میتوانند در این کشور بهتر زندگی کنند؛ بنابراین عاقلانه این است که ساختار امارت طالبانی تشکیل نشود.
چالش تقابل نظامی با طالبان
به گزارش آنا، خواه ناخواه باید پذیرفت طالبان ابزار مهم شکست راهبردی آمریکاست. افغانستان جایی است که انگلیس، شوروی، آمریکا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در آن شکست خوردند. بنابراین باید بهدقت و با سیاست رفتار شود، زیرا طالبانی که آمریکا را شکست داده، با روحیه بالا وارد عرصه سیاسی افغانستان میشود و نباید وارد تقابل با آنها شد. اینکه آمریکاییها ادعا میکنند برخی نیروهایشان را همچنان در افغانستان نگه میدارند، صرفاً یک ادعا و آمریکا دیگر در این کشور شکست خورده است. باید اکنون به نقش بالای طالبان فکر کرد و با بخش مسلط آن وارد تعامل شد. این تعامل باید بهگونهای باشد که در درون افغانستان بتوانیم جریان خاصی راه بیندازیم که تعامل با طالبان را هموار کند که در حال حاضر زمینههای آن با توجه به قومیتهای مختلف وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
فرار غیرمسئولانه آمریکاییها افغانستان را در آستانه جنگ داخلی قرار داده است
افغانستان در بلندمدت حکومت طالبان را نمیتواند بپذیرد. هر چند اکنون بهدلیل عملیات نظامی، جامعه افغانستان خسته است و ادامه جنگ داخلی به مصلحت این کشور نیست. طالبان را باید پای میز توافق سیاسی مشارکتی آورد؛ جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی قرار دارد که اروپا، روسیه، چین و پاکستان به مواضعش توجه میکنند و این، جایگاه بسیار مهمی برای نقشآفرینی مجدد در افغانستان است. هنر بزرگ ایران در عرصه جدید افغانستان، سیاستوری عمیقتر به جای تقابل آشکار با طالبان است و باید به سمت کشیدن آنها به پای میز مذاکره روی آورد. اینکه جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه در این زمینه موفق عمل کند به آینده بستگی دارد، ولی اگر به سمت تقابل پیش برویم، طالبان خود را کنار خواهد کشید و ایران با تروریستهای داعشی مواجه خواهد شد.
افغانستان نیازمند همکاری اقتصادی با ایران است. در حال حاضر طالبان مرزهای ما را تهدید نکرده، ولی باید با طالبان در آینده افغانستان همکاری داشته باشیم و تلاش کنیم حکومت به طور کامل به دست طالبان نیفتد که این به زیان امنیت ماست. جمهوری اسلامی ایران قرار نیست در افغانستان جای آمریکا را در درگیری با طالبان بگیرد و باید سیاست عملگرایی را درقبال این گروه در نظر گرفت. طالبان به دولت مشارکتی اعتقاد دارند، ولی معتقدند این دولت شکلی دارد و باید در قالبی قرار بگیرد و آن، امارت اسلامی است. با وجود این، جمهوری اسلامی ایران و برخی طرفهای منطقهای معتقدند دولت مشارکتی خارج از امارت باید شکل بگیرد.
در ۲۰ سال گذشته جریانات غربگرا ضربه سختی به جریانات هویتی زدند و در آینده افغانستان جریانات هویتی میتوانند به نقشآفرینی ایران کمک کنند.
بهتازگی موضوع مترجمان و اخراج آنها از افغانستان مطرح شد. آنها کسانی بودند که در اتاق فکر آمریکا کار میکردند و بیشترشان تاجیک بودند. مسلماً تاجیکها با حاکمیت طالبان مشکل خواهند داشت و جمهوری اسلامی ایران باید با صبر و حوصله با تحولات افغانستان برخورد کند و به آینده خوشبین باشد.
هزینه فایده طالبان برای ایران
جمهوری اسلامی ایران با طالبان ارتباط دارد و این ارتباط بهتازگی بیشتر نیز شده است. پیشتر ما در حوزه امنیتی با آنها در ارتباط بودیم، ولی این ارتباط باید جنبه سیاسی به خود بگیرد. انتظار میرود جمهوری اسلامی ایران بتواند زمینههای برگزاری نشستی با طالبان و دولت افغانستان را در تهران فراهم کند. نباید از نظر دور داشت که توافقنامه دوحه کاملاً به نفع طالبان است و باید به اقداماتی که رلمای خلیلزاد، فرستاده آمریکا در امور افغانستان در زمینه توافق صلح انجام داده است، مشکوک بود. به نظر میآید باید گفتوگوهای بیناافغانی میان طالبان و دولت برگزار شود و در این میان جمهوری اسلامی ایران باید ابتکار منطقه را در دست داشته باشد.
به نظر میآید باید نشست سهجانبهای میان وزیران امور خارجه ایران، افغانستان و پاکستان برگزار شود که پس از اجلاس هفته آینده شانگهای زمان مناسبی برای برگزاری چنین اجلاسی است. در منطقه، هندیها با روسها همکاری دارند و چینیها با پاکستان در تعامل هستند. جمهوری اسلامی ایران در حال تلاش برای ایجاد دولت مشارکتی خارج از امارت در افغانستان است. نباید از نظر دورداشت برای گروهی مانند طالبان تسلط بر نقاط مختلف این کشور حتی کابل از لحاظ نظامی مشکلی ندارد. آنها از ظرفیت ۶ تا ۷ هزار نفری نیروهای طالبان برخوردارند که ماهها و سالهای پیش از زندان آزاد شدند و هر زمان طالبان بخواهد کابل را به محاصره درآورد، حاضرند از درون این شهر به سقوط آن کمک کنند؛ ولی موضوعی که وجود دارد این است که طالبان این را مد نظر دارند که اگر بخواهند کنترل کشور را در دست بگیرند، باید آب و نان و امنیت مردم را تأمین کنند. بنابراین وارد چنین دردسری نمیشوند و تنها به تأمین آذوقه و سهم خود از رهگذر باجگیری از کامیونها و موارد مشابه اکتفا میکنند.
در حالت کلی طالبان یا باید از لحاظ نظامی بر ارگ (کاخ ریاست جمهوری) مسلط شود، کودتا شکل بگیرد یا به توافقی دست یابند؛ ولی در حال حاضر زمینههای هیچکدام از این گزینهها وجود ندارند. در افغانستان مشخص نیست آلترناتیو سیستم فعال کیست. حامد کرزای، اشرف غنی و عبدالله عبدالله هر کدام چیزی میگویند، ولی باید تلاش شود سیستمی به وجود آید که قدرت را بهطور کامل در دست گیرد و جایگزینی برای اشرف غنی تلقی شود. طالبان تجربه دهه ۹۰ را دارد که ۹۵ درصد افغانستان را به کنترل خود درآوردند، ولی گروهی ناشناخته بودند و هیچ کاری نتوانستند انجام دهند. بنابراین موضوع افغانستان سیاسی است، نظامی نیست و طالبان بیشتر میخواهند حرف خود را بر کرسی بنشانند.
حضور نظامی ترکیه در افغانستان
پس از آنکه آمریکا موضوع خروج از افغانستان را مطرح کرد، دولت ترکیه درصدد برآمد تا با توافق با آمریکا، فرودگاه بینالمللی کابل را در اختیار بگیرد و اکنون مدیریت این فرودگاه در دست آنکاراست. به نظر میآید میان ترکیه و آمریکا بر سر افغانستان بدهبستانی وجود دارد. آنکارا از واشنگتن خواسته است در صورت حضور ترکیه در افغانستان به نیابت از آمریکا، مخالفتی با خرید سامانههای موشکی اس-۴۰۰ از روسیه نداشته باشد. علاوه بر این به نظر میآید وعدههای پنهانی دیگری میان دو دولت ترکیه و آمریکا برای شرطبندی بر خاک افغانستان وجود داشته باشد.
همه اینها در حالی است که طالبان مخالفت خود را با حضور ترکیه اعلام کرده، ولی مسلماً آنکارا در کابل به نیابت از آمریکا اقدامات خود را عملیاتی میکند.
دیپلماسی فعال ایران در افغانستان
در دوره جدیدی که به نظر میآید طالبان قصد قدرتنمایی در افغانستان را دارد، جمهوری اسلامی ایران باید دیپلماسی بر سه محور زیر داشته باشد؛ نخست، اینکه مقاومت مردم به جنگ جدیدی منجر نشود. دوم، راهحل سیاسی شکل بگیرد که در این مسیر طالبان به آلترناتیو دولت کابل راضی شود و سوم، اینکه افغانستان روی آرامش به خود بگیرد.
نکتهای که قابل تأمل به نظر میآید این است که طالبان سلاحهای سنگین و تانکی را که نیروهای افغانی در نبردها واگذار میکنند به پاکستان انتقال میدهند. تانکهایی که بسیار نو و مجهز هستند ولی هدف از این اقدام مشخص نیست. طالبان منابع مالی خود را به سه شیوه تأمین میکند. نخست چک پوینتهایی که در مبادی ورودی شهرها و ولسوالیها تعبیه کرده، دوم فروش مواد مخدر و سوم، دیگر منابع مالی که از طرفهای مختلف به دست میآورند.
نباید فراموش کرد هرگونه اصرار بیش از حد بر متغیرهای منطقهای میتواند به وقوع جنگ در منطقه حساس ایران، افغانستان و پاکستان منجر شود و پاکستان این ظرفیت را دارد که به نقطه شروع درگیری تبدیل شود. باید به این سمت حرکت کرد در افغانستان ثبات برقرار شود و نباید به فضاسازیهای بیمورد و نشئتگرفته از غرب دامن زد. طبعاً تطهیر یا خبرسازی علیه طالبان اگر منابع موثق نداشته باشد، درست نیست. طالبان عملیات اخیر خود در افغانستان را به پشتوانه ستاد عملیاتی انجام داد که آنها نقشه کنونی را برای این گروه طراحی کردهاند. اتاق فکر مذکور در راولپندی اسلامآباد قرار دارد؛ محلی که در آنجا احیای قدرت طالبان کلید خورد و تأمین مالی گروه طالبان برای اجرای نقشهها شکل گرفت.
انتهای پیام/۴۰۳۳/
انتهای پیام/