بسم الله الرحمن الرحیم. راجع به اقتصاد اسلامی، کلیترین دستهبندی که میتوانم بکنم این است که بگویم اقتصاد اسلامی در معنای تحلیلهای فقهی و دوم اقتصاد اسلامی به معنای تحلیل کارشناسی. این کلیترین دستهبندی است که من میکنم. به عبارت دیگر آنچه که تا به حال انجام شده، یعنی ادبیات اقتصاد اسلامی را که نگاه کنید در یکی از این دو قلم است. تحلیلهای فقهی یعنی چه؟ یعنی فرض کنید مثل خیلی کتابهایی که نوشته شده، مالکیت در اسلام، خمس در اسلام، تحققی پیرامون زکات، تحقیقی پیرامون انفال، این موارد نوعاً یک تحلیلهای فقهی بوده است که در بهترین حالت خودش توسط فقها ارائه شده و در بدترین حالت خودش توسط کارشناسان دانشگاهی، چون کارشناس دانشگاهی که مسلط به این مباحث نیست.
مثلاً فرض کنید بحث احتکار؛ قویترین و منسجمترین تحلیل توسط یک فقیه میتواند انجام شود یا بحث انفال همین است. شما هم به ادبیات مراجعه کنید میبینید بهترین نوشتهها را در این زمینه، فقها داشتهاند. روش بررسی اینها مشخص است. نوعاً بر اساس منابع اصلی یعنی کتاب و سنت است. استفاده میکنند از آیات مربوطه، راجع به این مسائل تحقیق میکنند، از احادیث و روایات مربوطه استفاده میکنند، یک کار اصولی میکنند با این روایات و احادیث، لازمهاش این است که مسلط به علم اصول باشند، مسلط به ادبیات عرب باشند، مسلط به تفسیر باشند، این مفاهیمی است که میگوید شماها بهتر از بقیه هستید. جایگاهش نیست که من در اینجا راجع به اینها بحث کنم اما دانشگاه تهران در این قسمت من خیلی بحث میکنم چون برای دانشجویان دانشگاه تهران، مبحث که تمام نشده.
و این یک نکته جالبی است، برای شما که میخواهید در جامعه، مثلاً پسفردا إنشاءالله تعالی شما در دانشکده اقتصاد یکی از دانشگاهها میخواهید بروید یا مثلاً 0420 اقتصاد اسلامی که باز شده، اصلاً باید بدانید تصویری که آنها از اسلام و اقتصاد اسلامی در ذهن دارند چیست؟
مثلاً فکر میکنند اگر در اسلام میگویند خون نجس است، برای اینکه در خون میکروب دیدهاند که میگفتند خون نجس است. یا مثلاً اگر میگویند سگ نجس است برای اینکه چون آن را نشستهاند نجس است.
یک چیزی جوک بود یا واقعیت، نمیدانم چه بود، میگفت یک کسی یک سگی را بغل کرده بود آمده بود دم دکان سبزیفروشی، همین چند وقت پیش، بعد به او گفته بودند آخر اینکه بغل کردهای نجس است، گفت والله دیشب آن را شستهام! من این را هر روز میشویم!
و فکر میکنند اگر فقیه حکم میدهد که مثلاً این حرام است، برای اینکه کار آزمایشگاهی خاصی روی این شده. بله، اگر یک مضار اجتماعی داشته باشد، فرض کنید حتی برای سلامتی فرد هم مضر باشد، بله این خودش عقلاً میتواند مبنای استنباط دینی، قسمتی شود از ادلّه لازمه برای استنباط یک حکم.
اما این خیلی فاصله دارد تا اینکه مثلاً یک شخص نداند که اصلاً نظام اجتهاد چیست؛ مکانیسمی که بر آن اساس فقیه به استنباط حکم میرسد چیست؛ دانشگاهیها نمیدانند، تعارف در این نیست، هیچ نمیدانند!
یعنی اگر فرض کنید میگویند آقایان در حوزه چه کار میکنند؟ میگویند آقایان نشستند مرتب دارند بحث الفاظ در علم اصول میکنند، این بحث دلالت بر این دارد، اینجا نمیدانم اینجوری دلالت بر 0640 است، آنجا دلالت بر وجوب میکنند، آنجا دلالت بر کراهت دارد، آنجا حرمت است، این در اینجا قرار گرفت چه شد، آن اجماع دارد، این مطلق است، این 0653 خورد، میگویند اینها بیکارند! فکر میکنند دارند ادبیات عربشان را قوی میکنند. متوجه نیستند اینها دارند کار میکنند برای اینکه بتوانند قول معصوم را بفهمند دلالت بر چه میکند، حتی از ظاهر کلام معصوم میخواهند ببینند این ظاهر کلام معصوم، بالظاهرش 0714، ببینند این دلالت بر چه میکند.
حتی قرآن را هم که میخواهند نگاه کنند، دانشگاهی فکر میکند که این قرآن هر چه میگوید روشن است اما وقتی به او میگویید نه! این ظنآور است و 0734 اما شما با خواندنش نمیدانید که چیست مگر اینکه مسلط به علم قرآن باشید و لازمهاش هم این است که شما کلام معصوم را درک کرده باشید. اینها خیلی مسائل را روشن میکند مفاهیم قرآن را. این هر دو حاصل نمیشود مگر اینکه شما مسلط به ادبیات عرب باشید، این 0755 حاصل نمیشود الّا اینکه شما اصلاً علم اصول بدانید، کار سنگین اصولی کرده باشید، تحقیق کرده باشید، چندین سال.
حتی مبحث عقل که در علم اصول مطرح میشود، خیلیها فکر میکنند که یعنی عقل میتواند همه کارها را انجام دهد. بدترین نوعش را میخواستم بگویم حالا بیخود این بحث را مطرح کردم. پس این را برایتان گفتم برای اینکه بدانید دانشگاهیها اینها را نمیدانند. دانشگاهیها نمیدانند اگر حکمی استنباط میشود، چه کاری دارد رویش انجام میشود و چه کار علمی دارد انجام میشود تا اینکه یک حکم به دست بیاید، تا بشود حرفی را منصوب به خدا کرد، بگوییم خدا اینگونه میگوید. چقدر کار دارد اینجا.
حتی این بحث حدیث و بحث زنجیره ناقلین حدیث، گاهی اوقات که دانشگاهیان آشنا نیستند با آن و مثلاً آگاه میشوند به اینکه عجیب! علم رجال چقدر با دقت این ناقلین احادیث را همچین سبک و سنگین کرده! تعجب میکنند. متوجه نمیشوند که این همه کار شده تا بفهمند این حدیث مثلاً صحیح است؟ این ضعیف است؟ این چی است؟ اینها مراتب دارد، نمیدانند.
پس تحقیقات فقهی اقتصاد اسلامی در بهترین حالت توسط فقها انجام میشود که میآیند یک کار فقهی میکنند با استدلالاتی که نوعاً در مباحث حوزه مطرح است که مثلاً احکام مربوط به زمین را دربیاورند، احکام مربوط به معادن را دربیاورند، احکام مربوط به پول، خمس و زکات، انفال و ... دربیاورند. تجارت خارجی را مشخص میکنند، با کفار در چه شرایطی میشود مبادله کرد و ... این یک بحث است.
در این جور موارد به نظر من میرسد اگر نویسنده فقیه بود، نوشته قابل استفاده است، اگر فقیه نبود، اشکال فقهی دارد. مثل بندهای که ریاضیدان نیستم، کتاب ریاضی مینویسم، خب تویش غلط دارد. معمولاً اینگونه نظریات باید توسط فقها ارائه شود. حتی این 1040 که تازه وارد فعالیتها میشود انجام دهند که همچین حتی طلبه خوبی هم نبودند، اظهارنظر کردن اینها هم در اینجور مباحث به نظر من متأثر از جهل خواهد شد. یعنی یک طلبه سادهای که هنوز مقدمات را هم به آن معنی تمام نکرده، یک مرتبه میبینید که صاحب نظر شد راجع به تحلیل مسئله احتکار! بعد میبینید رفته پیدا کرده حدیث و روایت آورده و چه آورده و چه آورده. یا مثلاً راجع به مسئله قیمتگذاری، نرخ بهره، مبادلات با کشورهایی که کافرند یا با مسلمین در جنگ هستند، میبینید نظریاتی دارند آنجا.
اینها چون اطلاعات سنگین فقهی ندارند، خیلی زود از جوّ متأثر میشوند. میبینند جوّ اینگونه است استدلالات آنها هم آنگونه میچرخد، میبینند جوّ عوض میشود، استدلالات اینها هم عوض میشود.
غیر از کسی است که با یک سنگینی و آرامش علمی راجع به مسائل مینشیند و یک کار فقاهتی و فقهی میکند، دقیق و با آرامش کامل برخورد میکند.
در این یک طیفی دارد. اینگونه تحقیقات یک طیفی دارد. یک سرش کار فقها، بعد همینجور که میآید میآید میرسد به این طلابی که تازه وارد فاز تحقیقاتی شدند که به ذهن من میآید نروند! دیدهام! در عمل هم دیدهام، در عینیت هم دیدهام، نظریات اینها خیلی زیاد متأثر از جوّ است. بهگونهای که با منِ دانشگاهی که بعضیها مینشینند، او جوری صحبت میکند که روشنفکر دانشگاهی تأیید کند اما وقتی که رفت در حضور یک فقیه، میبینید که نه! یک جور دیگر صحبت میکند.
این هم دلیل خاص خودش را دارد که چرا یک طیفی از روحانیت که پاسدار اسلام است، یک طیف کمیشان البته هستند، اینها متأثر از جوّ هستند. این هم دلیل، تفسیر و علت دارد.
پس به نظر من این میرسد که تحقیقات اینها در اقتصاد اسلامی برای ما سندیت ندارد. در اینجور موارد فقط فقها هستند که ما میتوانیم رویشان اتکا کنیم.
این طیف را که آمدید آمدید، یک طیف مطلق انحرافیاش دانشگاهیان هستند. دانشگاهی که میخواهد راجع به اقتصاد اسلامی نظر دهد. این دانشگاهی چه کار میکند؟ میآید مثلاً اسلام هم یک کمی خوانده، مثلاً تاریخچه اسلام را در دانشگاه پاریس یا یک کمی از اسلام در دانشگاه لندن خوانده، یا اینکه اصلاً هیچی هم نخوانده، بعد میگوید که خب ما میخواهیم راجع به اقتصاد اسلامی فکر کنیم. این میآید قرآن را باز میکند، میگوید قرآن برای ما نازل شده دیگر، برای کس دیگری که نازل نشده، ما هم بالاخره قرآن را میفهمیم، فقیه میخواهیم چه کنیم؟ ادبیات عرب میخواهیم چه کنیم؟ قرآن برای همه نازل شده! حالا حتماً ما باید ادبیات عربمان قوی باشد بفهمیم؟ قرآن فقط برای کسانی نازل شده که ادبیات عربشان قوی است؟! نه دیگر! میفهمیم، ترجمه فارسی هم زیرشان نوشتهاند، میخوانیم. بعد این آیه را میخوانند میگویند خب اینکه تویش چیزی ندارد، آن یکی هم که خب به درد اقتصادش نمیخورد، همینجور میخوانند میخوانند، یک دفعه دوتا آیه را میبیند زیرشان را خط میکشد. این چندتا آیه را مینویسند، بعد هم مثلاً کتاب احادیث و روایات و رسائل را باز میکند، آنها را هم که ترجمه فارسیاش باشد پیدا میکند یا یک طلبه که ادبیات عربش خوب باشد پیدا میکند، بغل دستش مینشاند، میگوید پیدا کنید. او حدیث میگوید، میگوید نه آن به درد نمیخورد، یکی دیگر میگوید، نه آن هم به درد نمیخورد، بگرد یکی تا یکی را پیدا کنی که خوب است، که جور در میآید با 1500، اینها را هم زیر هم مینویسد، بعد اسمش هم میگذارد «مالکیت در اسلام»، بعد آنگونه صحبت و استدلال میکند که خودش میخواهد به آن استدلال و نتایج برسد.
کم نیستند تحقیقات، دیدید، شما دیدید من هم دیدم. بعد از انقلاب بیشتر بود قبل از انقلاب هم بود. کسانی که متخصص نبودند در مسائل فقهی و در علوم قرآنی، راحت از متون استفاده کردند و یک نتایج خاصی گرفتند و به نام کتاب اسلامی عمل کردند. نمیدانم. این قابل بحث است، در دانشگاه که نمیخواهیم الهی قمشهای تربیت کنیم، این قابل بحث است که واقعاً صحیح است.
گاهی وقتها که میگویند نخیر! این صحیح است، نه آن روش اول. میگوییم چرا؟ میگویند آنها فقهایی هستند که مرتجعند! فقها دربست مرتجعند!
اینها منافعشان ایجاب میکند که اینگونه بحث کنند. اصلاً اینها از دنیا آگاه نیستند. اینها همانهایی بودند که دربار را تأیید میکردند، که داماد سلاطین بودند، اینها اینجور برخورد میکنند.
خودمان بیاییم و استنباط جدیدتر از منابعمان داشته باشیم. ما که عقل داریم! درد اجتماع را هم که میفهمیم. حالا برویم زندگیمان را بدهیم دست کسی که مثلاً میگویند ایشان فقیه است؟ که چه شود؟ اصلاً این فقیه چه خوانده؟ علوم قدیم را خوانده از دنیا هم بیخبر است. هر چه هم که به او بگویی میگوید قال صادق، قال باقر، بعد هم برداشت خاصی میکند از آنها. میگوییم اینجوری است! میگوید نه شما متوجه نیستید.
میگوییم این کلمه که دلالت بر این نمیکند، میگوید نه! شما نفهمیدید، دلالتش را من میفهمم نه شما. بعد یکمرتبه این گروه را کنار میزنند، میگویند اصلاً ما خودمان باید استنباط جدید از قرآن داشته باشیم. خودمان استنباط جدید از احادیث داشته باشیم و بر اساس آن استنباط اقتصاد اسلامی را بسازیم.
بنابراین من که میگویم این بینش، بینش انحرافی است، بعضیها میگویند نه، آن بینش انحرافی است. یعنی چی؟ زندگی مردم را بدهیم دست چهارتا فقیه که اصلاً از دنیا بیخبرند؟!
پس ببینید یک طیف است، دو انتها دارد. اینهایی هم که این وسط هستند گاه به این سمت میخزند گاه به آن سمت. بستگی به این دارد که جوّ چه چیزی را اقتضا کند. گاهی اوقات شرایط جوری میشود که اصلاً همه میآیند به این سمت.
طرف میبینی که اصلاً قبول ندارد، میگوید نه! اینها همه بیسوادند. یا برعکس. طرف تا دیروز مثلاً معتقد به این گروه کارشناسان دانشگاهی تازه از فرنگ برگشته بود، حالا برمیگردد چون جوّ یک کمی تغییر کرده میگوید نه! اینها همه کارفرند! غربزدهاند! این گروه وسط را ما کاری نداریم. ما گروههای انتهایی اول و آخر طیف را کار داریم.
خود این یک بحث است و به این سادگی هم نمیشود از کنارش گذشت. بابت این بحث کشمکشها شده، مشکلات اجتماعی مطرح شده و در آینده هم مطرح خواهد شد. این بحث تمام نشده و تمام هم نخواهد شد.
شما فکر کنید، موضوعات انتخابی در اقتصاد اسلامی خب یکیاش همین است، بسمالله! بفرمایید فکر کنید.
تازه این در تحلیلیهای فقهی اقتصاد اسلامی است. کسانی که میخواهند تحلیل فقهی کنند. یعنی یک کاری که با چارچوب معارف حوزه هماهنگ است. در اینش اینقدر بحث است.
همین که ما از قرآن چگونه برداشت کنیم. خودش بحث است. به نظر من میآید تا این بحث حل نشود چگونه شما میخواهید از اقتصاد اسلامی صحبت کنید؟ واقعیتش این است که دکور میشود. در جامعهای که هنوز این مسئله جا نیفتاده، در جامعه دانشگاهی عرض میکنم، در یک محفل دانشگاهی، فرض کنید خودمان چندتا نشستهایم و میخواهیم تست کنیم، به عنوان یک گروه واحد، اگر هنوز برای ما این مطلب جا نیفتاده که برداشت از قرآن چطور صورت میگیرد، ما چطور میخواهیم راجع به اقتصاد اسلامی بگوییم؟
اگر من آن آیه را به نحوی تفسیر کنم که یک نتیجه خاصی را از آن مراد کنم، عثمان که اصلاً میگوید نه! چه حقی داشتی دست به این آیه بزنی؟ شما 2055 این آیه را بده! ما چگونه میتوانیم در یک گروه کار کنیم؟
فقیهی که میگوید اصلاً شما آقا حق نداری راجع به این آیه تفسیر کنی! هیچی نمیتوانی بگویی! چه بلدی از قرآن که میخواهی تفسیر کنی؟! میگویم میفهمم دیگر! میگوید نه! این فهم نیست. مقدمات میخواهد، اصول و ابزار میخواهد، خیلی کارها میخواهد.
شما ؟؟؟ دانشگاهی درس میخوانید میفهمید که چیها هست. وقتی میگویند علم اصول شما میفهمید، میگوییم رجال، میدانید، میگوییم درایه، میدانید. میگوید تا آنها را بلد نباشید حق ندارید این کار را انجام دهید. این کلام معصوم را شما هیچی نمیفهمی!
بله، برای مسائل اخلاقی عیب ندارد. برای ترویج اخلاق اسلامی طوری نیست اما از آن حکم در نیاور! که بگو قال الصادق چی، و بنابراین بانکها باید چه! دیگر حکم از توی آن درنیاور! قال صادق، 10تا مطلب دیگر هم دارد، حدیث دیگر هم هست که درست خلاف این را دارد میگوید. بین این ادلّه چگونه میخواهی جمعبندی کنی؟
این اشکال و تعارض و تزاحمی که به وجود میآید را چگونه میخواهی رفعش کنی؟ مسائل پیچیدهتر از اینهاست. بعضیها میگویند اصلاً این را قبول ندارم. همین الانش هم هست. در همین دانشکده اقتصاد گاهی وقتها بحثهایی ارائه میشود. حالا نه، آن موقعها، بچههایی که انجمن اسلامی را زحمت میکشیدند. از بعضی اساتید نقل قول کرده بودند گفته بودند ما اینجا که نمیخواهیم فقه مطرح شود! اقتصاد اسلامی اصلاً چه کار به این حرفها دارد؟!
یعنی اقتصاد اسلامی را جدای از فقه اسلامی میبینند. این تازه اساتید متعهد حزباللهی که بعد از انقلاب استخدام شدهاند هستند. اینها گفتهاند آخر ما به این کارها چه کار داریم؟! فقه چه کار به اقتصاد اسلامی دارد؟! فقه برای خودش یک قلمرویی دارد، اقتصاد اسلامی چیز دیگر است! پس این همه سمینار تشکیل میدهند چه و چه، ریشه و جوهره مطلب هنوز قابل بحث است.
پس این یک گروه بود که گفتم. یک بینش بود که گفتم، که در آن خیلی بحثها دارد و بر شماست که بروید تحقیق و بحث کنید. خیلی از اینهایی که اسم بردیم در اینجا، مثل فرض کنید آقای دکتر 2356، مثل بنی صدر، مثل مجاهدین خلق، اینها روی این قسمت نظر دادند، روی همین نکتهای که الان من گفتم موضعگیری دقیق دارند، با بحث استدلال میکنند و مباحثی دارند برای عنوان کردند. شما باید این مباحث را ببینید. دقیقاً با استدلالات آشنا شوید و مسائل را تجزیه تحلیل کنید. پس همین لیستی که من نوشتم، افراد و گروههایی هستند که 2440
پاکستانیها و ؟؟؟ آنها هم موضعگیری دارند. آنها اصلاً دربست فقه شیعه را قبول نمیکنند! میگویند ؟؟؟ این نحوه استنباط را اصلاً قبول ندارند.
یک دانشگاهی در بهترین صورت خودش وقتی میآید توی این قضیه کار کند، آخر یا قیاس میکند یا 2500 میکند و ما دیدیم.
شما برمیگردید میگویید اینها بر فقه شیعه ؟؟؟ شده، قیاس کردید، میگوید قیاس کردید چیست؟ میگویید شما این ؟؟؟ را از این موضوع منتقل کردهاید به یک موضوع دیگر، شما ؟؟؟ کردهاید اینجا، ؟؟؟ شده، یا برمیگردید میگویید شما اجتهاد به رأی کردید، این تعبیری است از مطلب. میگویید اینها در فقه شیعه باطل است.
دانشگاهی حتی اگر بخواهد نلغزد، در بهترین حالت خودش که بخواهد بیاید روی مسائل فقهی کار کند، یعنی یک تحقیق فقهی در اقتصاد اسلامی کند، یعنی بحث مالکیت در اسلام را مطرح کند، بحث انفال، زکات، مالیاتها در اسلام را مطرح کند، بحث فقهیاش، این را ضرورتاً من دیدهام که حتماً میلغزد به سمت قیاس یا میلغزد به سمت ؟؟؟ حتماً اینطور میشود. بعدش هم آخرش میگوید هدف مگر خدمت به مسلمین نیست؟ خب خدمت به مسلمین این است، من اینگونه عمل کردم. پس دانشگاهیان نوعاً از موازین فقهی شیعه منحرف میشوند.
همین تحقیقات در متفکرین پاکستانی، در متفکرین سعودی و در جاهای دیگر، اینها آدم نگاه میکند میبیند که با اینکه منابع و کتاب را دارند نگاه میکنند، 2655، حتی اقتصاد فقهیشان، فقهایشان، ؟؟؟ آنها در واقع متعبّد به فقه شیعه نیستند. خب این مفاهیمی است که احتمالاً حاج آقا ؟؟؟ به شما درس میدهند، اختلافی که وجود دارد بین فقه شیعه و سایر ؟؟؟ چگونه ثمرهاش ظاهر میشود در این نتایج. این تازه آن مفاهیم است.
پس این مسئله که تحلیل فقهیاش.
پس این قلمرو را به نظرم گفتم، اجمالش را گفتم، مواردی که در واقع تعارض ظاهر میشود را گفتم، در چه قلمروهایی برخورد به وجود میآید.
فراموش نکنید، این برخوردها ثمرات عینی هم دارد. این کشمکش سیاسی به دنبال دارد. اختلافی که بین مجاهدین خلق و گروههای دیگر به وجود میآید سر همین است که تو چگونه میخواهی از قرآن استفاده کنی.
اختلافی که به وجود میآید بین آن گروه حتی میبیند در مجلس با گروه دیگر، سر همین است که میآیند میگویند شما وسواس به خرج میدهید در این نحو استنباط.
وقتی که صحبت میشود از فقه سنتی و فقه پویا، اشاره به این مطلب دارد، تعارضات در این قلمرو دارد.
وقتی که یکمرتبه شورای نگهبان موضعگیری میکند در مقابل یک امر، میگوید حکم این است، او میگوید نخیر! اینطور نیست! نباید باشد! باید اینگونه باشد! امام دخالت میکند. از فقه چی صحبت میکند. او تأیید این میکند.
این کشمکشهای سیاسی که شما میبینید، این تعارضات، تعارضاتی است که در این قملرو دارد ظاهر میشود. در همان تحلیل فقهی از اقتصاد اسلامی.
مسئله حل شده نیست. به ذهن من هم میآید که اینجوری حل نمیشود. بر شماست که این مأخذ را تبیین کنید که چرا به این زودی حل نمیشود؟ چه کنیم که این مسئله حل شود؟
یک موقع است اختلاف است، خب بله، بنده با شما خیلی اختلاف دارم. اما دوتایی داریم کار میکنیم در این دپارتمان.
این یک سر موضوع است. من میگویم آقا این بحث را 2940 بگذار، محتوی نداریم؛ شما میگویی پس نمره ما چطور میشود؟ من هم یک کلیاتی میدهم، درجه فعالیت شما در گروه، چه و چه و جه. این حرفها چیست؟ درجه فعالیت چیست؟ اینها را معلمان بردند در یک ابهامی گذاشتند 6 واحد درس، سه واحد اضافات که معلوم نیست چه میخواهد از تویش دربیاید؟
خب این اختلاف است دیگر، اما باز با هم کار میکنیم. طوری نیست. شما نشستهاید حرفهای من گوش میدهید بعد تازه میگویید خب حالا ایشان ؟؟؟
یک موقع اختلاف اصلاً ؟؟؟ عینی پیدا میکند و در حرکت مشکل به وجود میآورد. یعنی من اصلاً اعتصاب میکنم و دیگر سر کلاس نمیآیم. میآیم سر کلاس، شما نمیآیید! میگویید اینجوری که من درس نمیخوانم! محتوی نداری خب چرا درس را گذاشتی؟ استاد نداری چرا رشته را دریافت کردید؟ درِ دانشگاهتان را ببندید! من نمیآیم! اختلاف اوج میگیرد.
اما گاهی وقتها اختلافات ؟؟؟ هستند. مثل اینکه من الان این نکته را به شما میگویم، میخواهی بگویی اختلاف است دیگر، خب شما هم گیر میکنید، در این تردید ندارم که گیر میکنید، 6 ماه است درستان روی هواست، نمرهتان ؟؟؟ اما این اختلاف سازنده هم میشود. چون ؟؟؟ کاری کنم که ؟؟؟
میگویم این مسائلی که الان من دارم میگویم، این اختلاف و این قلمرو گاهی اوقات سازنده که نیست، مانع حرکت هم هست.
بر شماست که بروید فکر کنید که آخر جریان چیست؟
از 3120 فایل قطع است تا 3134
هر چند نمیگذارند برسد به تیپ ؟؟؟ کارشناس هم که در فقه دخالت میکنند. خب کنار زدنم کاری ندارد، تو اصلاً چی بلد هستی از فقه؟
هرچند که به این سادگی هم نیست، این را هم برایتان بگویم.
امروزه مشکلی که برای جمهوری اسلامی شده به خاطر اختلاف فقها نیست، به خاطر اینکه دانشگاهیان و متفکرینی که خواستند در فقه دخالت کند را شما کنار زدید و اینها قدرت پیدا کردند و قدرت هم دارند. این چیزی است که قابل بحث است.
شما فکر نکنید دانشگاهی که صلاحیت اظهارنظر در اسلام ندارد، پس قدرت هم ندارد. دارد! این بحثی که من میکنم قابل تأمل است. فکر نکنید راحت شما میگویید که بله، آقا شما که حق نداری راجع به اسلام نظر بدهی، پس نظر نده!
او سکوتش مانع حرکت نظام خواهد شد. کار نمیکند. فرد قدرت اجرایی دارد در حالی که میبینید خیلی از فقها قدرت اجرایی ندارند در حالی که بندهِ کارشناس دانشگاهی قدرت اجرایی دارم. قدرت اجرایی نه در امور جاری مملکت، در شکل دادن ادراکات اجتماعی قدرت اجرایی دارم. من فکر جامعه را جهت میدهم و اگر شما من را تَرد کنید من فکر جامعه را به نحو دیگر جهت میدهم و این ادراکات اجتماعی وقتی که جهت خاص پیدا کرد، مقابله میکند با همان نظام فقاهت.
بنابراین بحث در این نیست که شما راحت دانشگاهیان را کنار بزنید، بگویید شما حق ندارید در اقتصاد اسلام نظر بدهید. این به جای خودش.
بحث شما بالاتر از اینهاست. الان خیلیها بحث از این میکنند که فقیه مازندرانی استنباطش از حجاب غیر از فقیه سیستان و بلوچستانی است. فقیهی که در دامن یک خانواده ثروتمند رشد کرده استنباطش راجع به مسائل اجتماعی و احکام، غیر از فقیهی است که در یک محیط فقیرانه رشد کرده. فقیهی که درد و رنج زندگی را کشیده، استنباطش از احکام خدا غیر از فقیهی است که در ناز و نعمت بوده.
شما وقتی با این مسئله مواجهید، این ریشهایترین مسئله است، چطور میخواهید راجع به بحث بانک در اقتصاد اسلامی صحبت کنید؟
آن قسمت اول که من میگفتم تحلیل فقهی از اقتصاد اسلامی، ممکن بود یک لحظه به ذهن یکی از شما بگذرد که آقا این بحث که تمام شده است! تحلیل فقهی که دیگر مسئلهای نیست. مال فقها و حوزههاست و یک هزار سال هم کار فقهی کردهاند دیگر. میگویم نه! در همینش هم هنوز اشکال داریم.
یعنی وقتی که میگویید کتاب است و سنت است و این موازین به نام علم اصول، معذلک باز این سؤال پیش میآید که این فقیه در چه شرایطی رشد کرده است تا بگویم حکمش چیست؟
مسئله داریم. چرا 3518. این مسئله در کجا باید مطرح شود؟ در درس اقتصاد اسلامی!
پس ببینید همین قسمت اول که برایتان گفتم، این مسائل هر کدامش ثمرات عینی دارد، در جامعه اثرات خودش را ظاهر میکند، جامعه را متشنج میکند. اینها باید تحلیل و تحقیق شود. شما باید گروه گروه مباحثه کنید.
بعد این بحث را به عنوان یک بحث نگیرید، ثمرهاش را ببینید، که در تنظیمات امور مسلمین ثمرهاش در کجا میخواهد ظاهر شود؟ اقتصاد اسلامی یک تنظیم امور مسلمین است.
فقه و کتاب و سنت و ... همه باید 3555 شود. ببیمیئ این مسئلهای که الان مطرح است ثمرهاش در تنظیم امور مسلمین در کجا میخواهد ظاهر شود.
این تلمذ اول و اما تلمذ دوم که بعد از آن میخواهم بگویم، آن دیگر ببینید چقدر مسئله دارد. آن تحلیل کارشناسی از اقتصاد اسلامی است. این تازه تحلیل فقهیاش بود.
تحلیل کارشناسیاش از اقتصاد اسلامی که نوعاً یکسری مباحثی دارد که إنشاءالله میگویم، بعد یک چیزی بینابین است، یعنی نه فقهی فقهی است نه کارشناسی کارشناسی.
کارهای آقای صدر و آقای مطهری را من در این زمینه میدانم. کاری که آقای صدر دارد در اقتصاد ما میکند تحلیل فقهی جهت استنباط حکم نیست.
تحلیل کارشناسی آنجوری که بخواهید سازمان برنامه را بچرخانید هم نیست. بینابین است و این هم یک بحث عمیق و وسیعی است که إنشاءالله بعد به آن خواهم پرداخت.
والسلام علیکم و رحمة الله.
(تا دقیقه 37 بودش، باقی فایل خالی است.)
انتهای پیام/4133
انتهای پیام/