محسن آرمین: تأثیر اندیشه علامه طباطبایی را بر جامعه باید در تأثیر اندیشه مطهری جستوجو کرد/ المیزان وامدار حرکت شیخ محمد عبده است
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری آنا، محسن آرمین، پژوهشگر دینی و فعال سیاسی، عصر روز گذشته ـ سهشنبه سوم آذر، در همایش «کیش مهر؛ یادبود علامه سید محمدحسین طباطبایی»، تفسیر قرآن را فهم بشری از وحی الهی خواند و گفت: تفسیر قرآن، فهم مراد خداوند به قدر طاقت بشری است و در دورههای مختلف متناسب با گفتمانهای حاکم، شرایط و مسائل جامعه بشری متفاوت است.
آرمین با اشاره به اینکه «مفسر، در هر دورهای، دغدغههای خود را به کتاب خدا عرضه میکند تا پاسخ را از کتاب خدا دریافت کند»، به تعبیری از مولا علی(ع) اشاره کرد مبنی بر اینکه مفسر، کتاب خدا را به سخن میآورد و گفت: این فهم، در چارچوب انتظارات مفسر از کتاب خدا در هر دورهای است.
وی با بیان اینکه «جریان تفسیر در دورههای مختلف تاریخ اسلام، تغییراتی داشته و در تاریخ معاصر، این تحول بسیار عظیم بوده است»، افزود: مبدأ این تحول را در مواجهه جامعه اسلامی و مسلمانان با فرهنگ و مدنیت غرب باید جستوجو کرد؛ در ایران، در ضمن جنگهای ایران و روس و در مصر با حمله ناپلئون به مصر. بر اثر این مواجهه نابرابر، جهان اسلام شکست سنگینی خورد و به دنبال آن چهرههایی مانند شیخ طحطاوی ظهور کردند که معتقد بودند باید از تمدن غرب استفاده کنیم. بشر به یک دستاوردهایی رسیده است، ما تا الان خواب بودهایم و به یکباره بیدار شدهایم. ما با کمک اروپا باید بتوانیم عقبماندگی خود را جبران کنیم.
آرمین با اشاره به اینکه «در اواسط قرن 19 میلادی به دنبال شکست تجربه اصلاح سیاسی به واسطه اعمال نفوذ اروپا، شاهد ظهور چهرههایی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده هستیم که پایهگذار نهضت بیداری اسلامی شدند»، گفت: این جریان تأکید کرد که ما باید در نگاه خود تحول ایجاد کنیم وگرنه پیشرفت نمیکنیم. در این مقطع، نگاه به غرب تا حدودی اصلاح، و وجه سیاسی آن از وجه تمدنی آن جدا شد و تأکید بر این شد که باید با وجه سیاسی غرب مواجهه داشت. این نگاه در همه عرصهها باعث ایجاد اصلاح شد و از جمله جریان اصلاح اندیشه تفسیری را شکل داد.
وی پایهگذار جریان اصلاح اندیشه تفسیری را شیخ محمد عبده خواند و گفت: عبده این شعار را طرح کرد که مفسران در گذشته در فهم قرآن به بیراهه رفتهاند؛ نه روششناسی روشنی داشتند و نه در مواجهه با قرآن به سراغ پیام خود قرآن رفتند.
المیزان؛ وامدار حرکت عبده در عصر جدید
آرمین گفت: عبده تأکید داشت که قرآن، کتاب هدایت است و اصل بر تفسیر هدایتی است. برای ما چه فرقی دارد که تعداد اصحاب کهف چند نفر بودند و در کدام غار پنهان شده بودند؟ آنچه باید از قرآن خواست، هدایت است و این چیزی است که به عقیده عبده، در تفاسیر گذشته یا غایب است یا تحتالشعاع معلومات، اطلاعات و فضلفروشیها قرار گرفته است.
این پژوهشگر دینی افزود: عبده در ذیل تفسیر المنار خود انتقادات سختی را به مفسران گذشته وارد میکند و مکتبی که پایه میگذارد سرآغاز تحول عظیم در اندیشه تفسیری در دوره معاصر میشود. در واقع همه تفاسیری که بعد از عبده نوشته شدند، تا حدود زیادی تحت تأثیر راهی هستند که او گشوده است.
وی با بیان اینکه «شاگردان عبده، تفسیرهای اجتماعی، عقلانی و اجتهادی ارائه دادند»، گفت: قبل از آن یا تفاسیر روایی است یا اگر عقلانی است محدود به مباحث عقلی کلامی است.
آرمین با بیان اینکه «المیزان از این منظر که یک تفسیر اجتهادی، عقلی و اجتماعی است، وامدار حرکت عبده در عصر جدید است»، اظهار کرد: البته علامه افکار محمد عبده را تکرار نمیکند و نقدهای زیادی هم به او وارد میکند؛ اما شاگردان علامه میگویند که کتابی که در درس تفسیر همواره کنار دست مرحوم علامه بود، تفسیر المنار عبده بود و از آن الهام میگرفت.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه «تحولات اجتماعی معاصر به همین محدود نشد»، گفت: قرن 20 با تمام قرون گذشته خود تفاوتهای عظیم دارد. تحولات 100 سال اخیر در تاریخ بشر از نظر تراکم، حوادث و اتفاقات سیاسی اثرگذار، نظیر ندارد.
آرمین با اشاره به برخی از این حوادث، از جمله فروپاشی امپراتوری عثمانی و عصر انقلابها، گفت: این تحولات در همه ساحتها و از جمله در اندیشه دینی اثرگذار بوده است. تحولات قرن بیستم باعث شد که جهان اسلام و اندیشمندان مسلمان مدنیت غرب را پوچ ببینند و با یک اعتماد به نفس بازسازی شده، با نگاه تحقیرآمیز به مدنیت جدید و از موضع بالا، به غرب نگاه کنند.
وی، به جملاتی از آیتالله طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن درباره تمدن غرب اشاره کرد و گفت: این نگاه از موضع بالا و اعتماد به نفس باعث شد که مفسران معاصر تأکید کنند گوهری در دست ما هست که باعث نجات میشود. رجوع به قرآن و شور بازگشت به آن از زمان شیخ محمد عبده مطرح شده است و در قرن بیستم ادامه یافت. در رویکرد معاصر، بسیاری به دنبال این هستند که نسبت قرآن با حدیث و روایت چیست. تا پیش از عبده، روایت نقش مهمی در تفسیر قرآن داشت و مفسران بر این باور بودند که اگر روایت نباشد، نمیتوان قرآن را درک کرد. اما بعد از عبده جریانی به راه افتاد به نام قرآنیون یا اهل القرآن. اهالی این جریان فکری تأکید کردند که الاسلام هو القرآن. و برای درک قرآن نیازمند حدیث نیستیم و قرآن کفایت میکند چراکه در حدیث جعلیات هست ولی قرآن، جعل ندارد.
آیا نگاه علامه، نگاه آخر است؟
وی با بیان اینکه «روایات فقهی از آنجا که با احکام سر وکار داشته، از سوی علما تنقیح شده ولی روایات تفسیری تا به حال تنقیح نشده است»، گفت: به دنبال جریان عبده، قرآن اصل قرار گرفت و هر روایتی پذیرفته نشد بلکه گفته شد باید سند روایت مورد بررسی قرار گیرد. بعدها نیز یک جریانی در میان قرآنیون شکل گرفت که یک گام جلوتر نهاد و تأکید کرد که روایت علاوه بر بررسی سندیت باید از نظر متن نیز مورد بررسی قرار گیرد. یعنی اگر روایتی حتی با سند معتبر، اما با ظاهر قرآن مغایر باشد، پذیرفته نیست.
آرمین، نگاه المیزان به روایات را همین نگاه دانست و گفت: این نگاه را در مرحوم بازرگان نیز میتوان یافت؛ البته باید دقت داشت که بازرگان و علامه طباطبایی شبیه هم نیستند و تفاوتهای جدی دارند.
وی نگاه تفسیری علامه طباطبایی را در عین مسبوق به سابقه بودن، نگاهی نو خواند و گفت: این روش، روش تفسیر قرآن به قرآن است. این روش، از روایت چشم نمیپوشد اما تأکید دارد که آیات قرآن را باید با دیگر آیات قرآن فهمید.
آرمین در بخش پایانی سخنان خود، این سؤال را طرح کرد که «آیا روش علامه طباطبایی در تفسیر قرآن، بینقص و بیاشکال است؟»، «آیا نگاه علامه، نگاه آخر است؟». وی خود در پاسخ گفت: این پرسشها قطعا پاسخ مثبتی ندارد چرا که اندیشه یک عرصه فراخ است و پایان ندارد. ما در بزرگداشت افراد سعی میکنیم تعریف و تمجید کنیم ولی نقد یک تفکر به معنای رد و تقبیح آن نیست اتفاقا به معنای ارزشمند بودن آن و اثرگذاری آن اندیشه است.
شباهتها و تفاوتهای تفسیر قرآن علامه با آیتالله طالقانی
آرمین همچنین بعد از سخنان خود به سؤالات دانشجویان پاسخ داد. وی در پاسخ به سؤالی که تفاوت تفسیر المیزان را با تفسیر پرتوی از قرآن آیتالله طالقانی، در آثار انقلابی و نگاه انقلابی در تفسیر طالقانی جستوجو میکرد، گفت: بهرغم همه تفاوتهایی که بین علامه و مرحوم طالقانی وجوددارد، اما این تفاوت گوهری نیست. این برداشت که تفسیر پرتوی از قرآن، یک تفسیر انقلابی است برداشت غلطی است و تحت تأثیر چهره سیاسی و مبارزاتی مرحوم طالقانی چنین نظری شکل گرفته است. اتفاقا پرتوی از قرآن یک تفسیر انقلابی و سیاسی به معنای خاص نیست. عناصری در این دو تفسیر با هم مشترک هستند چرا که هر دو در یک فضای پارادایمی شکل گرفتهاند هرچند که یکی متعلق به چهرهای است که از حوزه بیرون آمد و یکی دیگر متعلق به چهرهای است که در حوزه ماند. همان تأکیدی که طالقانی بر توحید دارد و همان حساسیتی که طالقانی روی استبداد دارد، در تفسیر علامه هم دیده میشود.
وی در این حال تأکید کرد: البته طالقانی طعم استبداد را از کودکی چشیده است و بر این مبنا، بیشتر به آن پرداخته ولی تفسیر المیزان، تفسیر کلانتری است و به موضوعات کلانتر پرداخته است.
آرمین افزود: علامه و طالقانی در تفاسیر خود، از یکدیگر تأثیرهایی گرفتهاند که البته این تأثیرپذیری در مرحوم طالقانی بیشتر است.
جامعه از کانال مطهری با اندیشه علامه آشنا شد
آرمین همچنین در پاسخ به سؤال دانشجویی که از دیدگاه علامه طباطبایی درباره حکومت اسلامی پرسید، گفت: علامه یک فیلسوف نوآور و نوپرداز است. او یک فیلسوف مؤسس و پایهگذار و تحولآفرین است. مباحث اعتباریات، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نظریه استخدام، فلسفه فطرت و مباحثی از این دست، مبانی فلسفه اجتماعی علامه است که از ابتکارات اوست. تا قبل از علامه، فیلسوفی در عالم اسلام نداریم که به مباحث اجتماعی بپردازد.
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه «دیدگاههای علامه طباطبایی در موضوعی مانند آزادی و محدودیتهای آن، شبیه نظریه هابز است که میگوید انسان، گرگ انسان است»، گفت: تا پیش از علامه فیلسوف مسلمانی نداریم که اینگونه مبناسازی کرده باشد. حتی مرحوم طالقانی نیز اینگونه مبناسازی محکم و سازمانیافته ندارد.
وی در ادامه با تأکید بر اینکه «متفکران یا مؤسس هستند یا انتقالدهنده تفکرات مؤسسان به مردم»، گفت: علامه یک متفکر مؤسس است و از این روست که تفسیرش به زبان عربی است. افکار چنین متفکرانی نیازمند واسطه برای انتقال به مردم است. علامه، شاگردانی تربیت کرده مانند آیتالله جوادی آملی و آیتالله شهید مطهری. مطهری بزرگترین مروج و شارح اندیشه علامه طباطبایی است. مطهری در اندیشه خود به شدت وامدار علامه است و ایدههای او را بسط میدهد؛ البته اجتهاداتی دارد اما اکثر قریب به اتفاق اندیشهاش، بسط ایدههای علامه است. اوج این شرح در اصول فلسفه و روش رئالیسم مشهود است. علامه بسیار مجملنویس بود ولی شرحی که مطهری نوشته چندین برابر متن علامه است. در واقع جامعه از کانال مطهری با اندیشه علامه آشنا شد و هر کس بخواهد تأثیر اندیشه علامه را بر جامعه واکاوی کند باید تأثیر اندیشه مطهری را بررسی کند.
به گزارش آنا، این همایش از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکدههای فنی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران و به مناسبت سی و چهارمین سالروز درگذشت علامه طباطبایی برگزار شد.
انتهای پیام/