وقتی هنرمندان مصنوعی خالق شاهکارهای آینده میشوند
به گزارش خبرنگار حوزه علم، فناوری و دانشبنیان گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، بهتدریج نقاشیهایی توسط برنامههای هوشمند کامپیوتری خلق میشود که از نظر کیفیت با کار انسان قابل قیاس است؛ اما هوش مصنوعی تا چه میزان در عرصه خلاقیت هنری میتواند پیشگام باشد؟ آیا دیگر هنرمندان باید قلمموی نقاشیشان را ببوسند و بگذارند کنار؟ دلایل مختلفی وجود دارد که نشان میدهد از هوش مصنوعی بهطورجدی میتوان در عرصه هنر استفاده کرد؛ با این حال، آیا هوش مصنوعی میتواند به معنی حقیقی کلمه شاهکار هنری خلق کند؟ آیا «هوش مصنوعی» قادر خواهد بود تا برای مثال رامبراند آینده در عالم هنر باشد؟
در رویداد «سونار پلاس دی.» (Sonar+D) سال گذشته، درحالیکه آلبرت بارکو، هنرمند اسپانیایی روی یک دیوار نقاشی میکشید، در کنار او کامپیوتری قرار داشت و روی صفحه نمایش آن تصویر زنی دیده میشد؛ نقاشیای که بدون دخالت انسان و با جادوی هوش مصنوعی خلق شده بود و آلبرت بارکوی دوران صرفاً داشت «خیالات» برنامه را روی دیوار میکشید. شاید از نظر آن دسته خوانندگانی که با هنر در هوش مصنوعی ناآشنا هستند، این مسئله فاقد پیشینه باشد و بهقولمعروف از ناکجاآباد درآمده؛ اما این درست نیست و سالها روی این زمینه هنری کار شده است.
سفر زمان در نقاشی و طراحی
به لطف فناوری، آثار حرفهای هنری را میتوان خلق کرد که در زیرمجموعه هنر رسانهای نو قرار میگیرند. درواقع چند دهه است که هنر مبتنی بر هوش مصنوعی به وجود آمده است. نخستین هنرمند هوش مصنوعی «آرون» (AARON، هارون) نام داشت. هارولد کوهن، برنامهنویس و هنرمند بریتانیایی «آرون» را در 1973 ساخت و رفتهرفته عملکرد آن را گسترش داد. بهنوعی «آرون» را میتوان اولین هنرمند غیرانسانی نامید. «آرون» از 1973 تا زمان مرگ خالقش یعنی 2016 آثار هنری مختلفی را در سبکهای مختلف تولید کرد.
در سالهای اخیر، هوش مصنوعی در تمام زمینهها شتاب گرفته که یکی از این حوزهها هنر است. بهطورکلی منابع نرمافزاری منبعباز مانند «تنسور فلو» (TensorFlow) شرکت گوگل و همچنین رقابت بین شرکتهای بزرگ در حوزه بازیهای ویدئویی نقشی مهم در مطرحتر شدن هنر هوش مصنوعی داشتهاند. همانطور که میدانید «تنسور فلو» یک کتابخانه نرمافزاری رایگان است و منابعی را ارائه میدهد که از آن میتوان برای تولید برنامههای هوش مصنوعی استفاده کرد. همچنین ارتقای سختافزاری سیستمها در طی سالیان اخیر دلیل دیگری است که امکان پردازش واحدهای گرافیکی را مقدور کرده است.
به این موارد در دسترس بودن مجموعههای عظیم داده را هم اضافه کنید. نرمافزارهای هوش مصنوعی بیش از هر چیزی مبتنی بر دادههای عظیم خام هستند. برای مثال در مورد تصاویر میتوان به «ایمیج نت» (ImageNet) مراجعه کرد که منبعی برای تصاویر است و بر اساس این دادههای خام و تحلیلنشده میتوان آثار تازهای را تولید کرد. لازم به ذکر است کلاندادهها پدیده کمابیش جدیدی به حساب میآید و این مجموعههای داده در دهههای پیش ابداً در دسترس کسی نبودند.
هنرمندان مصنوعی وارد میشوند
برنامهای که در رویداد «سونار پلاس دی.» مورد استفاده قرار گرفت، توسط ماریو کلینگمان، هنرمند آلمانی ساخته شده بود و از «الگوریتمهای شبکه مولد تخاصمی» (GAN) استفاده میکرد. «الگوریتمهای شبکه مولد تخاصمی» تکنیکی بسیار کاربردی است که تنها در 2014 مطرح شده و بهنوعی یک شبکه عصبی مصنوعی است و عملکرد مغز انسان را تقلید میکند. بهطور خلاصه در این شبکهها سعی میشود نمونههای تولیدشده در شبکه مولد در برابر دادههای اصلی قرار گیرد تا با رقابت بین آنها به یک خروجی قابلقبول برسیم.
برنامه کلینگمان چند شبکه عصبی را تلفیق میکند تا بدین طریق بتواند نقاشیهای پیچیده تولید کند؛ مانند الگوی کلی یادگیری عمیق، در ابتدا لازم است مجموعهای آموزشی متشکل از هزاران تصویر به سیستم داده شود. در مرحله بعد، شبکه عصبی طرحهایی اولیه را از این بین تصاویر خارج میکند. سپس شبکه مولد تخاصمی اجرا میشود و طرحهای اولیه و تصاویر اصلی بهصورت جفت درمیآیند و پردازش هزاران جفت، هوش مصنوعی یاد میگیرد چطور میتوان طرحهای اولیه فرضاً پرتره انسان را در ژستهای مختلف تفسیر و ترجمه کرد.
اصول شبکههای مصنوعی بدینصورت است که بارها و بارها خطا پیش میآید و GAN نیز از این موضوع مستثنا نیست. یادگیری ماشین یا درواقع یادگیری قواعد و ساختارهای انسانی توسط ماشین کار سادهای نیست. درعینحال همین بخش را میتوان در حوزه هوش مصنوعی، عجیبترین جنبه کار دانست زیرا زمینه زیادی برای عدم قطعیت و خلاقیت باقی میگذارد!
یادگیری ماشین چیزی که تا آخر عمر در موردش خواهیم شنید
کامپیوترها به کمک الگوریتمهای یادگیری ماشین میتوانند اعمالی را مشابه انسان و بدون دخالت انسان انجام دهند. ویژگی مثبت یادگیری ماشین این است که میتوان انتظار داشت روزی کامپیوتر یا روبات بتواند به کمک هوش مصنوعی پس از یادگیری خودکار هر چیزی، در درون خود برای آن برنامه بنویسد و در آن حوزه تبحر پیدا کند.
یادگیری ماشین در بحث طبقهبندی تصویر نیز بسیار به کار میرود. برای مثال، شرکت Adobe، قابلیت تگهای هوشمند را عرضه کرده است که بهصورت خودکار برای تصویر برچسب مکانی میگذارد یا بهاصطلاح تگگذاری میکند و فرضاً اگر عکاس تصویری را از میدان نقشجهان اصفهان بگیرد، تگهایی مانند #اصفهان #میدان_نقش_جهان و... را بهطور خودکار پیشنهاد میدهد. برنامههای هنری هوش مصنوعی همگی از علم یادگیری ماشین استفاده میکنند.
خالقان این برنامهها در نظر دارند تا هنرمندان مصنوعی تصاویر را ببینند و از آنها مانند یک انسان الهام بگیرند و نقاشی خود را تولید کنند. این امر بههیچعنوان غیرممکن نیست. برنامههای دیگری مانند «پینتینگ فول» (Painting Fool)، «مای آرتیفیشیال میوز» (My Artificial Muse) و DARCI نیز وجود دارند و با سرعت زیادی در حال پیشرفت هستند.
شاید از همه جالبتر اینکه پژوهشگران در شرکت والتر تامپسون آمستردام با استفاده از یادگیری ماشین برنامهای نوشتند که میتواند درست مثل هنرمند مشهور هلندی یعنی رامبراند نقاشی کند! آثار این برنامه کامپیوتری صرفاً شبیه به آثار رامبراند و با تبعیت از سبک و سیاق اوست و ابداً کپی از نقاشیهای وی محسوب نمیشود.
آیا آینده هنر را باید در هوش مصنوعی یافت؟
به نظر میرسد برنامههایی که در حال حاضر بهعنوان هنرمندهای مصنوعی عرضه شدهاند، به سطحی از عدم وابستگی دست یافتهاند. شاید به همین دلیل باشد که خالقانشان آنها را هنرمند مینامند نه کامپیوتر؛ اما اینجا انبوهی از سؤالات فلسفی مطرح میشود. یکی از این سؤالات مهم این است که واقعاً چه نیازی به نقاش مصنوعی داریم؟ برخی این استدلال را میآورند که شاید تاکنون تنها ثروتمندان میتوانستند به هنرمندی همچون رامبراند سفارش کار دهند و آثار منحصربهفردش را در منزل خود بگذارند اما حالا با هوش مصنوعی مردم بیشتر اهمیت قوه ابتکار را درک میکنند و هنر عمومیتر خواهد شد و دیگر منحصراً برای ثروتمندان نخواهد بود.
در آیندهای نهچندان دور، هوش مصنوعی آثاری عالی و با قیمتهایی ارزان خلق خواهد کرد؛ اما درنهایت نمیتوان فراموش کرد که خالق این آثار، یک ارگانسیم واقعاً خلاق نیست. نمیتوان انکار کرد که هر روبات یا دستیار هوشمند هرگز دارای شخصیت، تجارب، سلیقه و حتی انگیزههای شخصی نخواهد بود. فراموش نکنیم که تجارب زندگی هنرمندان بر آثار آنها تأثیر مستقیم دارد. برای مثال ونگوگ از مشکلات مختلف روحی و روانی رنج میبرد و بیتردید این فرایندهای ذهنی در تولید آثارش تأثیر میگذاشتند.
انتهای پیام/4021/
انتهای پیام/