بازهم یک سینمای بیلکنت از حاتمیکیا/ این خروج هم جواب میدهد
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا: سالیان سال است که در حرف و کلام، دم از سینمای قهرمانپرور میزنیم و ناله میکنیم که چرا ما سراغ شخصیتسازی نمیرویم اما هنوز هم هستند اندک فیلمسازانی که جنس قصه و پردازش طراحی داستانشان مبتنی است بر قهرمانسازی.
چنین قهرمانهایی اتفاقا از داخل همین اتفاقاتِ دور و برمان یعنی جامعهی حادثهزده بلند میشود و مثل «رحمت» نیز «خروج» میکند. همان قهرمان خسته عمده فیلمهای سینمای حاتمیکیا که به واقع برای خود ژانری خاص سر و شکل داده است و فرقی هم ندارد سینمای متعلق به سوژه مقاومت باشد و یا کاملا بهروز و در همین وانفسای زیست اجتماعی شهری و یا ناکجاآباد.
«خروج» حاتمیکیا دوباره با یک پیریزی سینمایی، دست قهرمانی را میگیرد که خصلت خستگی همراه با عصیان، در او تنیده شده است و جایی در خفا و گاه در ضمیرش اعتراض میکند اما نق و غر نمیزند!
قصه «خروج» پر است از استعاره؛ از کارکتر «رحمت» با بازی جذاب فرامرز قریبیان گرفته یا بستر داستانی «عدلآباد» و نیز کارکترهای فرعی که هرکدامشان نمادی از یک جماعت و اقلیتی هستند. ساختار طراحی شده فیلمنامه که اقتباسی از واقعیت است، خوب چیده شده و اجرای آن نیز که به فرم و تکنیک سینمای جادهای و ماحصل هنر حاتمیکیا برمیگردد، رنگ و بومی حداقل متفاوت به این سبک از آثار کمافیالسابق داده است.
«خروج» دوباره با یک پیریزی سینمایی، دست قهرمانی را میگیرد که خصلت خستگی همراه با عصیان، در او تنیده شده است و جایی در خفا و گاه در ضمیرش اعتراض میکند اما نق و غر نمیزند
این فیلم دیگر سراغ سوژهای بیخاصیت و پرت از دنیای واقعی نمیرود. خودش را اسیر داستانکهای تکراری ورای جامعه نمیکند. به قهرمان خستهاش در سکانسهای ابتدایی و مزرعه با آن هلیشاتهای گیرا مروری بیندازید. هرچند شاید در ادامه فیلم، کمتر از این پلانهای بدیع در دیگر سکانسها یافت شود اما روایتش بیانسجام هم پیش نمیرود.
«خروج» روایتگری از افرادی معترض از کف همین جامعه است در قالب سینمایی، که به خود حاتمیکیا تعلق دارد و عمدتا نیز نیمچه شعاری را دخیل کارش میبندد تا هم قصه بگوید و هم اثرش خود سینما باشد. نگاه به سوژه و فیلم فعلی او نیز ممکن است متفاوت باشد یکی به قصهاش رحم نکند و دیگری به ساختار فرمیک آن و شاید هر دو نیز مورد تحسین برخی دیگر قرار گیرد. نکته مشترک، کاریزمایی است که او دوباره به کارکتر اصلیاش میدهد و در حد قهرمانی در این سینما جان میگیرد.
هیچ یک از بازیگران فیلم در این سینمای سخت جادهای بازهم به گرد پای قریبیان با آن نگاه کهنه و چهره آفتابسوختهاش نمیرسد. این نیز شاید ایرادی باشد به کلیت فیلم «خروج» که چرا اینهمه بازیگر و چرا کمی شل و وارفته با دیالوگهایی که ممکن است به دل ننشینند؟ این از ضعفهای چنین فیلمی است که لااقل بواسطه برداشت واقعی از واقعه و نداشتن خرده داستانکهای سر و شکلدار، کمی ریخت «خروج» را از ژانر متعلق به حاتمیکیا بکاهد.
«خروج» ولی با این نیمچه نقصها، فیلمی است دشوار آنهم در فضایی که قاببندیاش کار هر فیلمساز ایرانی نیست. خصوصا اینکه ما تجربهای این چنینی نداشتهایم؛ بقدری که فیلم اجتماعی و بدون درد آپارتمانی به خورد مخاطب دادهایم، پذیرش چنین آثاری هم برایشان عجیب به نظر میرسد.
فیلم حاتمیکیا رگههای سینمای مسئلهمحور را دارد، هرچند که خاکریز فعلی خود او همین جامعه کاملا بهروز و حال است. نیازی هم نیست دنبال نیش و کنایه زدن باشد و در «خروج» هم نمیزند بلکه به صرف گفتن اینها در قاب سینمایی خودنمایی و روایتگری میکند.
وگرنه فیلم بیمساله ساختن که تا بخواهیم در این سینما وجود دارد، و بود و نبودشان نیز توفیری به حال مخاطب نمیکند. درحالیکه سینما فکر و ذهنش باید خود مردم باشد چه برای سرگرم کردنشان و چه جارچی بودن و اعلام مشکلات و باورهای آنان.
فیلم حاتمیکیا رگههای سینمای مسئلهمحور را دارد، هرچند که خاکریز فعلی خود او همین جامعه کاملا بهروز و حال است. نیازی هم نیست دنبال نیش و کنایه زدن باشد و در «خروج» هم نمیزند بلکه به صرف گفتن اینها در قاب سینمایی خودنمایی و روایتگری میکند.
«خروج» حکایت از یک سینمای دردمند دارد؛ فیلمهایی که بودنش مورد غضب و کنایه برخی است که تاب شنیدن سوژهها را ندارند و نبودنش هم منجر به سینمایی میشود بیغم و باری به هرجهت. این جنس فیلمها با همه نقوص احتمالیاش، خواسته خود مخاطب است و چه بهتر که امثال حاتمیکیا که در نزد مخاطب و مسئول و غیره امتحان پس داده است، حرف بزند بلکه بدون لکنت زبان، در این سینمای اجتماعی ایستا کارساز افتد.
انتهای پیام /4143/
انتهای پیام/