منتهی در مجموع به اعتقاد بنده حتی بدون آن اصلاحات قانونی که بر کاهش این تیپ معافیتهای غیرموجه مالیاتی، امکان تحقق این درآمد وجود دارد. یک نکته هم در مورد آمار مالیات ما بگویم، نسبت آمار ما به GBP بدون احتساب پرداختهایی که برای تأمین اجتماعی انجام میشود، الان تقریباً 7 درصد GBP است در صورتی که در خیلی از کشورها این رقم 20 درصد به بالا است. 7 درصد بودنش به معنی این است که ما یک، فرارهای زیاد داریم، دو، معافیتهای زیاد داریم. لذا باید جلوی بستر فرار مالیاتی را بگیریم، دو، باید معافیتهایمان را بازبینی کنیم.
موضوع درآمد نفتی خودش چالش بزرگی شده. بالاخره یک میلیون بشکه حداقل 13 تا 14 میلیارد دلار در آن کسری داریم. عدد بالایی است و حدود 100 هزار میلیارد تومان کسری میآورد. دولت با چه سیاستی این را آورد، آیا واقعاً راهی پیدا کرده؟ معاون سازمان برنامه یا آقای نوبخت گفت که ما راه جدیدی پیدا کردهایم. مصاحبه کردند. چقدر قابلیت تحقق دارد؟ آیا اصلاً بحث بودجه جدا از نفت چقدر تحقق دارد. دولت میگوید 10 درصد در حالی که محاسبهها ممکن است بیشتر باشد.
- من ابتدا یک خاطرهای از سال گذشته عرض کنم، بعدش یک بحثی در مورد اینکه بودجه چقدر به نفت وابسته است را شفاف کنیم. یکی از جنبههای عدم شفافیت بودجه همین وابستگی به نفت است و بعد سؤال شما را پاسخ دهم که چقدر کسری داریم. سال گذشته آذر ماه دولت بودجه را آورد و گفت که ما علیرغم همه تحریمهایی که بر ما اعمال میشود و علیرغم این چیزی که میگویند که میخواهند صادرات نفت شما را صفر کنیم، ما توی دهن دشمن میزنیم و بودجه را بر مبنای یک میلیون و 500 هزار بشکه نفت در روز میبندیم تا به دشمن سیگنال ندهیم که تحریمهای تو مؤثر بوده. خب این یک استدلال به نظر من یا احمقانه است یا بر مبنای داشتن احمقترین مخاطب است. چرا؟ دشمن از کجا میفهمد چقدر نفت فروختهاید؟ آیا بودجه شما را نگاه میکند که چقدر تصویب کردید؟ انواع و اقسام ابزارها را برای اینکه بفهمد شما چقدر نفت صادر کردهاید، دارد. همین الان شما میتوانید بروید ببینید که دارد دانه دانه تانکرهای نفتی شما رصد میشود که از کجا بارگیری میکند، کجا میرود، کجا رادارش را خاموش میکند، با کدام تانکر دیگر وسط دریا دارد جابجایی را انجام میدهد یا در کدام بنادر میرود و خالی میکند. کجا پر است، کجا یکمقدار خالی کرده، کجا کامل خالی شده. اینها دیتیلش وجود دارد. ما یا مثل کبک سر خودمان را کردهایم زیر برف و این را تصویب کردهایم یا نمیدانم! یای دیگرش را واقعاً نمیدانم. این استدلال، استدلالی بود که سال گذشته هم مطرح شد، همان پارسال هم ابتدا به آن خندیدیم، بعدش هم دیدیم نه، جدی است. ما فکر کردیم اول دارند شوخی میکنند بعد دیدیم نه جدی است، بعد دیگر گریه کردیم به حال این مدل بودجه بستن. وقتی شما بودجه را اینجوری میبندید معنایش چیست؟ معنایش این است که شما چیزی بیش از 100 هزار تومان درآمد نفتی را که دارید پیشبینی میکنید، میدانید که محقق نمیشود. یا میدانید یا نمیدانید، فکر میکنید که محقق میشود ولی در عمل محقق نمیشود. یعنی یا نسبت به این موضوع جاهلید و دارید بودجه را میبندید یا عالمانه اینجوری بودجه را میبندید که در دومیاش به نظر من میشوید خائن! نتیجه این جهالت یا خیانت، تهش این است که شما کسری بودجه میآورید. این کسری بودجه چند حالت بیشتر ندارد. یا وسط سال میشود میگویید که آقایان سران قوا، آقای رهبر، آقای نمیدانم هر کسی که میخواهد تصمیم بگیرد، ما فکر میکردیم صادر میکنیم ولی نتوانستیم صادر کنیم. الان حقوق نداریم بدهیم. بیایید برویم مذاکره. چارهای نداریم. قرار بوده این کار را بکنی، نکردی. کل کشور را بردی گوشه رینگ و داری مجبورش میکنی به مذاکره. من این را چیزی جز خیانت نمیدانم. راه دوم این است که بگویید ما بودجه را اینجوری بستیم، الان کسری آوردیم. چه کار کنیم؟ مذاکره هم که نمیتوانیم بکنیم. پول چاپ کنیم. پول چاپ کنی که در واقع تورم میشود. از بانک مرکزی استقراض کنی، تورم ایجاد کنیم، تورم را تحمیل کنیم به همه مردم. خب این هم من نمیدانم به جز خیانت باز چه اسمی میتوان روی آن گذاشت. اگر شما نمیدانید، اینی که دارم میگویم مال سال گذشته است! اگر شما نمیدانستید و اینجوری بودجه را بستید، خب این همه بدنههای کارشناسی به شما گفتند که این حرف غلط است، ما نمیتوانیم یک و نیم میلیون بشکه صادر کنیم، به شما آگاهی دادند. حالا فرض کنیم اصلاً نمیدانستید. وسط سال شده، کشور را بردید گوشه رینگ که یا مذاکره یا پول چاپ کردن. حالا الان که دیگر دارید بودجه سال 99 را میبندید. الان یک سال گذشت. یک سال و خردهای، نزدیک دو سال از شروع تحریمها میگذرد. الان دوباره چرا دارید مثل پارسال عمل میکنید؟ صراحتاً میشود این را گفت که اگر ما به جای ریاست سازمان برنامه که متولی بودجهبندی کشور است، یک چوب گذاشته بودیم، به اعتقاد من بهتر عمل میشد. چرا؟ چون آن چوب لااقل پیشنهادهای کارشناسی بدنه سازمان را برای کاهش وابستگی به نفت و برای کاهش فرار مالیاتی، برای اصلاح نظام مالیاتی و کاهش معافیتها، برای اینها وتو نمیکرد. لااقلش این بود. الان آن پیشنهادها دارد وتو میشود، به جای آن چه دارد میآید؟ یکسری حباب داریم میگذاریم توی بودجه. حباب نفت، حباب فروش اموال، جباب فلان. این حبابها پارسال شاید من میگفتم یا جهالت است یا خیانت است، امسال نظر کارشناسیام است، نظر کارشناسی که میتوانم بدهم، نظر کارشناسیام این است که چیزی جز خیانت نیست! و با یک هدف بیشتر انجام نمیشود، آن هم اینکه شما کشور را ببرید گوشه رینگ، بگویید آهای مردم! ما با یک بدنه کارشناسی بسیار خبره، نشستیم و خواستیم اصلاح ساختار بودجهریزی کنیم منتهی نشد! تلاشمان را کردیم و نشد و شد این بودجه. این بودجه هم که خب میبینید دیگر، اگر یک میلیون بشکه نفت بفروشیم میتوانیم حقوق دهیم، اگر نفروشیم که نمیتوانیم بدهیم، پس یک راه بیشتر نداریم، برویم مذاکره کنیم. یک تکه دیگر کشور را بفروشیم که دوزار پول گیرمان بیاید. خلاصه این جمعبندی بنده در حوزه نفت است. این تتمه خاطره پارسال بود. در مورد اینکه وابستگی این بودجه به نفت چقدر است؟ باز اینجا یک عدم شفافییت تعبیر خیلی خوب و مؤدبانهاش است. شعبدهبازی یک تعبیر دیگر است برایش، پنهانکاری یک تعبیر دیگر است برایش، البته میتوان تعبیرهای دیگری هم برای آن داشت، وجود دارد در حوزه نفت. امسال ما منابع حاصل از فروش نفت و گازمان را ظاهراً نوشتند 48 هزار میلیارد تومان. کل منابع بودجه عمومی چقدر است؟ 484 هزار میلیارد تومان، بدون احتساب درآمدهای اختصاصی که تقریباً میشود 10 درصد. اگر کل بودجه عمومی را بگیریم میشود کمتر از 10 درصد و بعد میتوانیم بیاییم پُز بدهیم که آهای مردم! ما وابستگی بودجه به نفت را کاهش دادیم. در قانون بودجه پارسال 158 هزار میلیارد تومان دیده بودیم (همان حباب که عرض کردم) امسال آن را کردهایم 48 هزار میلیارد تومان! خیلی کم کردیم. خب این را هم یک دستاورد معرفی کرده و پزش را بدهیم. منتهی چندتا نکته من عرض میکنم برای تکمیل این پُز! یکی اینکه بخشی از درآمدهای حاصل از هدفمندسازی یارانهها، حالا نگوییم درآمد هدفمند، اجازه دهید اینجوری بگویم، یک درآمدهای سال گذشته وجود داشت که ذیل درآمدهای نفت و گاز میآمد و آن هم فروش خوراک میعانات گازی به پالایشگاهها بود. در تبصره. الان امسال از آن ردیف درآمدهای نفتی درش آوردیم بردیم توی تبصره 14. رقم دقیقش 25 هزار و 900 میلیارد تومان. البته با احتساب یکسری موارد کوچک دیگری، شما بگیرید 26 هزار میلیارد تومان. 26 هزار میلیارد تومانی که پارسال جزء درآمدهای نفتی بوده، امسال هم جزء درآمدهای ما هست، منتهی فقط در شمارش، از اینجا درش آوردیم، بردیم گذاشتیم یک جای دیگر که بگوییم وابستگی به نفتمان کم شد! این یک نکته. پس شما اگر میخواهید بگویید که وابستگی بودجه به نفت چقدر است؟ بفرمایید 48 هزار میلیارد تومان به علاوه 26 هزار میلیارد تومان. دو، سهم صندوق توسعه ملی را در قانون آمدیم گفتیم 20 درصد. یعنی قرار بود 36 درصد باشد، سهم صندوق را کردیم 20 درصد و داریم از صندوق برداشت میکنیم. 3.6 میلیارد یورو داریم از صندوق استقراض میکنیم میشود 30 هزار میلیارد تومان. البته یک استقراض از صندوق داریم که در جدول شماره چهار بودجه رقمش را نوشته 30 هزار میلیارد تومان، مبالغ دیگری هم دارد از صندوق برداشت میشود، مجموعاً حدود 47 هزار میلیارد تومان دارد از صندوق برداشت میشود. لذا این را هم شما به وابستگی به نفت اضافه کنید. اینکه شما میگویید من پول میدهم به صندوق، بعد از آن برمیدارم، خب این درآمد را لطفاً بفرمایید چیست؟! طبیعتاً دارید از درآمدهای نفتی برمیدارید! فقط یک بار دادهاید صندوق بعد هم از آن گرفتهاید. لذا آن پولی هم که دارد میرود به صندوق و بعد از آن برمیدارید را هم باید حساب کنید. مجموعاً بخواهید بگویید اینها کلاً چقدر میشود، چیزی بیش از 100 هزار میلیارد تومان وابستگی بودجه به نفت است. خب پارسال 150 هزار میلیارد تومان در قانون بسته بودید، 158 هزار میلیارد تومان قرار بود درآمدهای نفتی باشد، امسال هم یکمقدار قرار است کمتر از آن باشد، با احتساب این چندتا. تازه این را هم عرض کنم که ما در این محاسبه مثلاً مالیاتی که دولت از شرکتهای نفت و شرکتهای گاز میگیرد را حساب نمیکنیم که شما اگر بخواهید وابستگی بودجه به نفت را حساب کنید، باید آن را هم بیاورید. شرکت نفت به جز نفت چه دارد؟ آن چیزی که دولت به عنوان مالیات و سود ویژه از شرکت نفت میگیرد خب آن هم در واقع پول نفت است، آن را هم باید حساب کنید. لذا اینکه ما بگوییم وابستگی بودجه به نفت به زیر 10 درصد کاهش پیدا کرد، یک شوخی یا یک دروغ است. شما باید آن نزدیک 26 هزار میلیارد تومانی را که بردید در تبصره 14 به آن اضافه کنید، آن چیزی هم که از صندوق توسعه ملی برداشت میکنید را هم باید به آن اضافه کنید، مجموعاً 120 تا 130 هزار میلیارد تومان در واقع وابستگی مستقیم بودجه به نفت است. غیرمستقیمش که میشود آن مالیات شرکت نفت و شرکت گاز را بگذارید کنارش. این هم پس بحث وابستگی بودجه به نفت. در مورد اینکه چقدرش محقق میشود؟ ما بر مبنای یک میلیون بشکه صادرات و قیمت هر بشکه 50 دلار داریم بودجه را میبندیم، حداقل چیزی که دارد اعلام میشود، این است. و همه میدانیم که الان یک میلیون بشکه نمیفروشیم و سال بعد هم قطعاً نخواهیم فروخت. حالا تخمینهایی که از الان وجود دارد که چقدر میفروشیم، بعضیها میگویند 300 هزار بشکه، بعضیها میگویند 400 هزار بشکه، بعضیها میگویند 500 هزار بشکه، بعضیها کمتر، بیشتر خیلی نداریم که کسی بگوید. منتهی اصلاً شما فرض کنید که 500 هزار بشکه بفروشیم. 500 هزار بشکه بفروشیم، درآمد نفت ما کمتر از نصف این چیزی میشود که الان هست چون درآمدی که به عنوان درآمد نفت داریم میآوریم 48 هزار میلیارد تومان، این بر مبنای این است که تا 10.5 میلیارد دلارش را با نرخ 4 هزار و 200 تومان حساب کنیم، الباقیاش را با نرخ 8 هزار و 500 تومان. وقتی شما میگویید صادرات نفت شما کم میشود، یعنی آن نرخ 8 هزار و 500 تومان را که ببوس و بگذار کنار! همین 4 هزار و 200 تومان را هم، نصفش را میتوانی تأمین کنی. چون 8 و 500 تومان را بگذاری کنار، چون صادراتت نصف میشود، درآمد ریالیات کمتر از نصف میشود. چون همهاش را دارید با نرخ 4 هزار و 200 تومان تسعیر میکنیم. لذا اینجا در بحث نفت یک مقدار زیادی کسری داریم. یک حباب دیگری که باز الان در بودجه وجود دارد و جایگزین حباب پارسال شد، پارسال همه حباب را به عنوان فروش نفت آوردید، امسال آن حباب را کردهاید دوتا حباب؛ یکیاش فروش نفت است، یک حباب دیگر هم درست کردید اسمش را گذاشتهاید مولدسازی داراییها. مولدسازی داراییها یعنی چی؟ یعنی دولت یکسری داراییهایی دارد، مثلاً املاکی دارد حالا هر چیزی که این را میتواند درآمدزاد کند، مثلاً فرض کنید میتواند اجاره دهد، اجاره از آن بگیرد یک درآمدی حاصل شود. ترم درآمدسازی یعنی این. منتهی وقتی دولت میگوید مولدسازی، یعنی بنویسید مولدسازی، بخوانید واگذاری! فروش! و در واقع یعنی اینکه ما اموال دولت را بفروشیم. حالا ما چقدر میتوانیم اموال دولت را بفروشیم؟ در قانون مقداری که برای فروش اموال آمده، 49 هزار و 500 میلیارد تومان است. یک رقم تخیلی. نزدیک 50 هزار میلیارد تومان ما قرار است سال دیگر فروش اموال دولت داشته باشیم. خب، حالا إنشاءالله که داشته باشیم ولی امسال ما چقدر میخواستیم اموال بفروشیم؟ برای سال 98 طبق قانون بودجه میخواستیم 4 هزار میلیارد تومان اموال بفروشیم که تا الان کمتر از 500 میلیارد تومان توانستهایم بفروشیم. خب این یعنی اینکه دوباره داریم شوخی میکنیم. آخر چقدر شوخی کنیم؟! بودجه که شوخی نیست! شما 4 هزار میلیارد تومان میخواستی بفروشی، 500 میلیارد تومان هم نفروختی! سال دیگر میگویی میخواهی 50 هزار میلیارد تومان بفروشی؟! دقیقاً میخواهید چکار کنی؟! چند چند هستی؟! خلاصه این مشخص نیست.
هیچ سازوکاری هم برایش مشخص نشده؟ مثلاً من شنیدم که سازوکارش را توی همین سران و ... برایش بستهاند و شنیدهام سازوکاری که بسته شده فسادزا است.
- حالا من چون مصوبات شورای سران متأسفانه همه محرمانه است، اطلاع ندارم. نمیدانم. حالا خود دوستانی که تصویب میکنند باید بیایند و به مردم پاسخ دهند که چگونه دارند تصویب میکنند.
من شنیدم که در طول این هشت ماه 300 میلیارد بوده، سازمان برنامه نگفته که این 300 میلیارد را چه کار کردهاند؟ ساختمان فروختهاند؟ یا ...
- عرض کردم من اطلاع دقیقی برای آن ندارم ولی حداقل این را میفهمم که وقتی 4 هزار میلیارد تومان میخواستی بفروشی، 500 میلیارد تومان هم نفروختی، سال بعد را از 5 هزار میلیارد تومان یکدفعه نکن 50 هزار میلیارد تومان! این هم خلاصه یک بخش دیگری از حباب است. من اینهایی که دارم عرض میکنم را از این جهت عرض نمیکنم که بگویم کشور قابل مدیریت نیست. اتفاقاً میخواهم بگویم کشور قابل مدیریت هست! تحلیل کارشناسی بنده هم این را نشان میدهد. مجموعه کارشناسی که بدنه دستگاههای مختلف داشتند این را به ضرس قاطع نشان میدهد که کشور کاملاً قابل مدیریت است، مشروط به اینکه شما بخواهی! حداقل نقش چوب را ایفا کنی! فیلتر نکنی! پیشنهاد خوب اگر میآید، اصلاً در واقع گویا یک فیلتر پیشنهادات خوب داریم که آن پیشنهادات خوب لااقل فیلتر نشود که شما بخواهی کشور را وابسته کنی و بعد از وابستگی بگویی چارهای جز مذاکره نداریم.
در بحث ارز، بالاخره تکلیف این ارز چیست؟ اینکه مثلاً ما بگوییم ارز 4 هزار و 200 تومان است، ارز 8 هزار تومان است، ارز 12 هزار تومان است، اینها کجای محاسبات دولت میآید و چگونه در محاسبات دولت چطوری حساب میشود؟
- هیچ چیز صریحی در بودجه، اینکه مثلاً از من بخواهید بپرسید کجای بودجه نوشته شده 4 هزار و 200 تومان؟ هیچجای بودجه نوشته نشده 4 هزار و 200 تومان.
اینکه داخل بودجه میگوید تسعیر بر ارز صادراتی، جمله و تبصره یادم نیست.
- پس پیدایش کردید به من بگویید. در مورد نرخ ارز ما متأسفانه ظاهراً نمیخواهیم تصمیمگیری درست و حسابی کنیم. الان تقریباً دیگر همه میدانند که بسیاری از این چیزهایی که دارد با 4 هزار و 200 تومان میآید، با 4 هزار و 200 تومان دست مرغدار و دامدار و نانوا و ... نمیرسد. خیلی از همین مرغداران میگویند اگر خوراک مرغ 4 هزار و 200 تومانی پیدا کردی، سلام برسان! ما که داریم بر مبنای نرخ نیما میخریم. منتهی ما همچنان اصرار داریم که این را توزیع کنیم! و خب در این شبکه هم که نظارت آنچنانی و جدی نداریم و در واقع رانتی است که داریم توزیع میکنیم و بدتر از آن یارانهای است که داریم به خارجی میدهیم. اگر کسی بخواهد این را داخل تولید کند که از او گران نمیخریم! آن هم باید با قیمت پایین بدهد. هر چند خیلی از اینها در واقع تولید داخل نیست. منتهی در مورد ارز تصمیم درست و حسابی گرفته نمیشود. نه در سطح دولت، نه در مجلس، نه در شورای سران، نه در هیچ جای دیگر. حالا خوشبینانهاش این است که یک برنامههایی دارند ولی برای اینکه التهاب ایجاد نشود نمیگویند؛ که إنشاءالله اینجوری باشد. منتهی با این تجربهای که حداقل از سال قبل من دارم، دوباره یک خاطره از پارسال بگویم، پارسال دولت در لایحه هیچ حرفی از ارز نزد. مرتب از او پرسیدند که آقا ارز را میخواهی چکار کنی؟ 4 هزار و 200 تومان؟ بیشتر؟ نیما؟ یک چیزی بین این دوتا؟ خلاصه قضیه چیست؟ هیچی نگفت، هیچی نیاورد، هیچی را تصریح نکرد. مجلس خیلی تلاش کرد که خلاصه یک چیزی را در بودجه بیاورد. یا ملزم کند که 4 هزار و 200 تومان را حذف کنند و برای مثال یارانه نقدی بدهند، یا 4 هزار و 200 تومان را کم کنند و فقط به بعضی از کالاها بدهند، به بعضی دیگر ندهند، حذف کنند بقیه کالاها را یا حالا پیشنهادات بینابین هم بود، به دارو بدهیم به بقیه چیزها ندهیم، همه اینها؛ هیچکدام این پیشنهادات در مجلس جمعبندی نشد! نهایتاً یک بندی در بودجه درآمد که دولت مجاز است اگر خواست 4 هزار و 200 تومانی بدهد، اگر خواست 4 هزار و 200 تومانی ندهد، نیمایی بدهد، مابهالتفاوتش را توزیع کند، اگر خواست به بعضیها 4 هزار 200 تومانی بدهد به بعضیها ندهد، خلاصه همه احتمالاتی که به ذهن شما برسد، در آن بند بود! که خلاصهاش این بود: دولت هر کاری خواست میتواند بکند! امسال هم من بعید میدانم که چیزی غیر از این از مجلس دربیاید چون امکان اجماع در مجلس خیلی خیلی کم است. دولت هم ظاهراً نمیخواهد در مورد ارز تصمیم بگیرد و این هم باز یک خطر است. در شرایطی که اصلاً نرخ 8 هزار و 500 تومان که نداریم و اصلاً من نمیدانم که این نرخ 8 هزار و 500 تومان از کجا درآمد؟! ولیکن در شرایطی که ما ...
گفتند که الان نرخ اصلی ارز در ایران 8 هزار و 500 یا 9 هزار تومان است.
- اصلش! از همان استدلالهایی که اینجا مرکز زمین است! میگویی نه؟! متر کن! به هر حال الان ما یک نیما داریم که نیما و سَنا تقریباً نزدیک همدیگر هستند، بالای 10 هزار تومان است، 11 هزار و خردهای تومان است. یک 4 هزار و 200 تومان هم داریم که به کالاهای یارانهای یا کالاهای اساسی داریم میدهیم. نکته مهم این است که این تصمیم نگرفتن، چه هزینهای دارد. همه دوست دارند اصلاً چرا 4 هزار و 200 تومان؟ 2 هزار تومان بدهید! هزینهاش چیست؟ یک، آن رانتی است که دارد توزیع میشود، آن افرادی که دارند این 4 هزار و 200 تومانی را میگیرند و آن شبکهای که ما روی آن نظارت نداریم و همان 4 هزار و 200 تومان که شما میدهید میآید توی بازار و میشود بر مبنای نرخ ارز نیما، مابهالتفاوتش چه میشود؟ دارد بین دلالان این وسط توزیع میشود. هزینه مهم بودجهای دارد. شما نفت اینقدری که پیشبینی کردید نمیتوانی بفروشی، 11 میلیارد دلار را نمیتوانید نفت بفروشید، نصف این را میتوانید بفروشید، منتهی تعهد ارزی بر مبنای 4 هزار و 200 تومان دارید میدهید، میگویید من 10 میلیارد دلار 4 هزار و 200 تومانی میدهم در حالی که 5 میلیارد دلار بیشتر نداری. نتیجهاش چیست؟ اینکه بانک مرکزی باید بیاید در بازار به نرخ 11 و 12 هزار تومان بخرد، به اینها 4 هزار و 200 تومان بفروشد! یعنی بانک مرکزی ما بابت هر دلار، 5 تا 6 هزار تومان ضرر کند. این ضرر که خب در ترازنامه بانک مرکزی نمیماند، در واقع میشود بدهی دولت به بانک مرکزی. در واقع هم میشود پایه پولی هم میشود کسری بودجه. هزینهاش این است. حالا این را امیدواریم که، در واقع همان خوشبینی که عرض کردم، شاید یک تصمیمی گرفتهاند و میخواهند اعلام نکنند! نمیدانم. اعمال میکنند و اعلام نمیکنند.
بحث بعدی موضوع وابستگی به اوراق است. تکلیف بودجه با اوراق میخواهد چه شود؟ اوراق چقدرش تحقق پیدا میکند؟ تحقق سال 98 چقدر بوده و تحقق سال 99 را چقدر پیشبینی میکنید؟ وابستگی بودجه به اوراق چه تبعاتی دارد؟ راهکار درست انتشار اوراق چیست؟
- ماهیتاً اوراق برای چیست؟ اوراق همه جای دنیا هست. همه دولتها اوراق میفروشند و بخش عمدهای از کسری بودجهشان را در واقع با اوراق تأمین میکنند. هدف چیست؟ خب یک سالی ممکن است به هر دلیلی، حالا یک شوک خارجی است یا بحران مالی اتفاق میافتد یا یک کشوری تحریم میشود یا دچار رکود میشود و درآمد مالیاتی آنچنانی نمیتواند کسب کند، به هر حال درآمدهای اصلی دولت که ناشی از مالیات است و بعضی از کشورها ناشی از منابع طبیعی مثل نفت است، این درآمدها کاهش پیدا میکند. خب شما نمیتوانید همه آن شوکهایی که یکدفعه به این درآمد میشود را به هزینههایت وارد کنی. نمیتوانی بگویی امسال که ما مالیات کمتر میگیریم، حقوقها را هم میخواهیم کم کنیم، در حالی که 20 درصد تورم داریم. یا نمیتوانید بگویید یکدفعه مثلاً 30 درصد افزایش بهرهوری پیدا کنید! این که یک ساله محقق نمیشود. اوراق یک ابزاری است برای اینکه شما بیایید این نوسانات بودجه را با آن دفع کنید. یک سالی درآمدهای شما زیاد میشود، بخشی از اوراق را بازپرداخت میکنید، یک سال دیگر درآمدهای شما منقبض میشود، اوراق منتشر میکنید که نخواهید آنقدر به اندازهای که درآمدهایتان منقبض شده، هزینههایتان را منقبض کنید. چون همه این شوکهایی که به بودجه وارد شود در کل اقتصاد اثرش را میگذارد. پروژههای پیمانکاران شما میخوابد، بیکاریتان زیاد میشود، قدرت خرید مردم کم میشود چون حقوقها دارد کاهش پیدا میکند، همه اینها، اثر اقتصاد کلان میگذارد. به همین جهت برای اینکه آن نوساناتی که در سمت درآمد اتفاق میافتد به هزینهها منتقل نشود، شما یک فنری به اسم اوراق دارید که با این اوراق قرار است آن نوسانات را پوشش دهید. پس منطق اوراق این است، همه جای دنیا هم دارد استفاده میشود و مشکلی هم ندارد. منتهی نکته این است که ما حواسمان باشد که اوراق را به یکی از محورهای درآمدی تبدیل نکنیم. یعنی یکدفعه امر بر ما مشتبه شود که خب، یک درآمد مالیاتی داریم، یک درآمد نفتی داریم، یک درآمد هم از اوراق داریم چون این نیست. این اوراقی که امسال دارید میفروشید، دو سال دیگر باید بازپرداخت کنید. یا دوباره میخواهید برای بازپرداختش هم اوراق منتشر کنید که میشود فانزی گیم و میشود رشد تصاعدی بدهیهای دولت که میتواند خیلی خطرناک شود، پایداری بدهی را دچار اختلال میکند. حواستان خلاصه باید به این موضوع باشد که این رشد نمایی ایجاد نشود. ما متأسفانه در این سالهای اخیر عملاً رشد نمایی در بدهیها داریم. یعنی در بحث اوراق سال 93 کمتر از 5 هزار میلیارد تومان، 2 تا 3 هزار میلیارد تومان اوراق داشتیم میفروختیم (اگر اشتباه نکنم) منتهی الان ما رسیدهایم به سال 98 که 50 هزار میلیارد تومان اوراق فروختیم، در واقع طبق قانون قرار است بفروشیم، سال بعد هم 100 و خردهای هزار میلیارد تومان. در واقع 88 هزار میلیارد تومان اوراق است، با استقراض از صندوقش میشود بیش از 100 هزار میلیارد تومان، حالا همان 88 هزار میلیارد تومان را بگیرید. این با یک سرعت بالایی دارد رشد میکند. منتهی از آن طرفش را هم باید ببینید. اینهایی که من گفتم عیب می جمله بگفتی است، منتهی برای آنکه آن جنبه مثبتش را هم ببینیم، آیا قابلیت فروش این میزان اوراق وجود دارد؟ و آیا ما چاره دیگری داریم؟ ما میتوانیم اوراق بفروشیم، ظرفیت فروش اوراقمان را هم چند چیز تعیین میکند. یکی از مهمترینهایش سیاستهای پولی بانک مرکزی است و در واقع سیاستهایی است که کلاً در بازارهای مالی داریم. سال بعد یکی از چیزهایی که در بودجه لحاظ شده، عملیات بازار باز و خرید و فروش اوراق برای بانک مرکزی است. در بازار ثانویه میتواند اوراق دولت را بخرد. عمدتاً هم اینجوری است، در اغلب کشورها عمده رشد پایه پولی از محل بدهی دولت است منتهی بدهی دولتی که در قالب اوراق است، نه اینکه پول بدهد به دست دولت بگوید برو خرج کن. در چارچوب پولی خودش میآید تصمیم میگیرد که چقدر اوراق بخرد، چقدر اوراق بفروشد که نرخ بهره را در بازار کنترل کند. خلاصه یکی از جاهایی که میشود طرف تقاضای این اوراق، بانک مرکزی است. منتهی اگر قرار باشد کل این اوراق را بانک مرکزی بخرد یک مقدار خطرناک است. چند حکم در بودجه امسال آمده برای افزایش تقاضای اوراق. یکیاش این است که بانکها مکلف شدند تا پایان سال حداقل به اندازه 50 درصد بدهی که به بانک مرکزی دارند، اوراق وثیقه بگذارند نزد بانک مرکزی. یعنی بانکها باید بروند اوراق بخرند و وثیقه کنند نزد بانک مرکزی. این دارد تقاضا ایجاد میکند برای اوراق، یعنی یکی از طرفهای خرید اوراق میشوند بانکها. یکی دیگرش این است که صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت، مثلاً صندوقهای بورسی با درآمد ثابت مکلف شدهاند که حداقل 50 درصد پورتفویشان اوراق دولت باشد. الان به طور میانگین 30 درصد است و یک ظرفیتی هم اینها دارند. در واقع یک تقاضایی هم از سمت این صندوقها میتواند شکل بگیرد. حالا اینکه آیا این احکام، احکام خوبی هست یا نه و آیا مؤثر واقع خواهد شد یا نه؛ یعنی آیا صندوقها واقعاً میروند میخرند یا اینکه اصلاً میروند به سمت انحلال خودشان؟ چون میبینند اصلاً به صرفه نیست. این یک بحث است که الان خیلی در این جلسه جایش نیست و من میخواستم کلیت بودجه را عرض کنم. نکته بعدی هم در مورد در واقع همان وثیقه کردن اوراق که این هم یک بحث مستقلی است که آیا وثیقه کردن اوراق راه خوبی هست یا نه؟ اساساً این مقدار بدهی بانکهای سالم، حالا نگوییم سالم، نسبتاً سالم، به بانک مرکزی این میزان بدهی دارند که بخواهند تقاضاکننده این اوراق باشند؟ یا نه، هر چه ما بدهی به بانک مرکزی داریم مربوط به بانکهای ناسالممان است؟ این باز یک بحث دیگر است، دوباره یک جلسه مستقل میخواهد و گزارشهایی دارد روی آن نوشته میشود. الان من نمیخواهم به آن ورود کنم. منتهی بحث اوراق را بخواهم جمع کنم، اصل اوراق چیز خوبی است و پذیرفته شده است و اصلاً کارکردش برای دفع کردن شوکهای وارد شده به بودجه است، منتهی شما باید حواستان باشد که اولاً تقاضای این اوراق را تأمین کنید حالا با مقرراتی که میگذارید که عمدتاً در حوزه پولی و مالی است. و ثانیاً حواستان باشد آن پایداری بدهی دولت را به مخاطره نیندازید که حالا برای سال بعد حداقل من این را میتوانم بگویم که خطر اوراق بهمراتب کمتر از خطر آن حبابهایی که عرض کردم است. کاش ما آن حبابها را نمیگذاشتیم، میگفتیم آقا اینقدر اوراق منتشر میکنیم. به جای این 88 هزار میلیارد تومان، مینوشتیم 150 هزار میلیارد تومان. میگفتیم میخواهیم 150 هزار میلیارد تومان اوراق منتشر کنیم، آقای بانک مرکزی! برو خودت را آماده کن. آقایان بانکها، بدانید که قرار است یک چنین قواعدی بر شما اجرا شود. در مورد اوراق دولتی. مثلاً یک درصدی از داراییتان باید حتماً اوراق دولتی باشد. دیگر همه تکلیف خودشان را میدانستند و این حبابها را هم در بودجه کار نمیگذاشتیم.
بخش درآمدها را تمام کنیم. نظرتان نسبت به کلیت هزینهها چیست؟ نکتهای دارید، تغییر خاصی کرده؟
- برای هزینهها دیگر حالا وارد بودجه عمرانی و ... نمیشوم. در هزینهها حدود 370 هزار میلیارد تومان هزینههای دولت است که از این 370 هزار میلیارد تومان، 95 هزار میلیارد تومان جبران خدمات کارکنان دولت یا همان حقوق و دستمزد است، بخشی از حقوق و دستمزد، 130 هزار میلیارد تومان پولی است که داریم به صندوقهای بازنشستگی میدهیم که فکر کنم نسبت به سال گذشته، 30 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است، یک مقداری تا سال گذشته میدادیم به سازمان بیمه سلامت که الان آن را از بودجه درآورده و بردهاند جزء تبصره 14، جزء مصارف تبصره 14 شده. حالا دیگر یکسری خردهریز هم دارد. استفاده از کالا و خدمات و ... ولی بزرگهایش اینهاست. یک 95 هزار میلیارد تومان جبران خدمات کارکنان که با آن خردهها حدوداً 130 هزار میلیارد تومان میشود حقوق کارکنان، حدود 130 هزار میلیارد تومان هم داریم به صندوقهای بازنشستگی میدهیم، صندوق بازنشستگی کشوری و صندوق تأمین اجتماعی نیروهای مسلح. یک توقع این بود که برای صندوقهای بازنشستگی یک تدبیری اندیشیده شود. از سال 93 من یادم است که دارند میگویند بحران صندوقهای بازنشستگی! خب چی شد الان؟ الان ما 98 هستیم، پنج سال گذشت. چه مقررهای؟ چه لایحهای؟ چه قانونی آمد؟ در هیئت دولت چه تصویب کردند بفرستند مجلس؟ مجلس چه تصویب کرد برای کم کردن این شکاف؟ این شکاف، این کسری صندوقهای بازنشستگی هر سال دارد بیشتر میشود، مرتب هم ما میگوییم بحران صندوقهای بازنشستگی، مرتب هم سهم بیشتر از بودجه را دارد میخورد و دولت ما کاری برای آن نمیکند. این یکی از آن چیزهایی است که نشاندهنده واقعاً بیارادگی دولت است. چون اینجا باز پیشنهاد کارشناسی بسیار زیاد وجود دارد. کل کشورهای دیگر تجربهشان هست، همه آن کشورها هم دچار مشکل صندوق بازنشستگی شدهاند و راهحل برایش اندیشیدهاند و پیاده کردهاند. ما آن دورهای که خوشخوشانمان بود، گفتیم الان که خوشخوشان است ولش کن! الان هم که دوره کسریمان است، میگوییم الان که شرایط حساس کنونی است، نمیتوانیم دستش بزنیم! این مدل که نمیشود کشورداری کرد. همینجوری مرتب داریم شکاف را زیادتر میکنیم. از آن طرف توی حقوق کارکنان دولت، آن بخشی که به عنوان حقوق دارد پرداخت میشود، حالا اینکه چند درصد حقوقها میخواهد افزایش پیدا کند را من وارد جزئیاتش نمیشوم چون ممکن است مثل سال گذشته مثلاً اگر به فرض میگویند 20 درصد یا 18 درصد یا 15 درصد، این به صورت یکسان بین همه توزیع نشود، مثل سال گذشته آنهایی که حقوق پایینتری دارند افزایش حقوق بالاتری پیدا کنند، حقوقهای بالا افزایش حقوق کمتر. منتهی ما اینجا نیاز به یکسری سازوکارهایی داریم برای شفاف شدن این حقوقها. الان واقعیت این است که بهصورت متمرکز در کشور، هیچجا نمیداند که یک کارمند دولت، یک عضو هیئت علمی، یک کارمند وزارت اقتصاد، یک کارمند وزارت بهداشت چقدر دارد از دولت میگیرد؟ چون یک بخشش را مستقیم دارد از خزانه دریافت میکند، یک بخشش را دارد از دستگاهی که هست، خزانه میدهد به دستگاه، آن دستگاه پرداخت میکند، یک بخشی را به عنوان کارانه سه ماه یکبار دریافت میکنند، یکسری دستگاهها یکسری فوقالعادههای دو ماهه و سه ماهه یکبار به عنوان بن کالا و ... دارند. ممکن است در یک دستگاهی باشد که به دستگاه دیگری خدمات مشاورهای بدهد، همه این در واقع پرداختها، کاملاً پراکنده است. لذا اگر آقای ایکس در وزارت اقتصاد همه این دریافتیها را دارد و مجموعاً مثلاً در ماه دارد 12 میلیون تومان از دولت دریافت میکند، این مشمول مالیات 12 میلیون تومان نمیشود چون دارد تکهتکه این پولها را میگیرد. بعضیهایش اصلاً مالیات برایشان تعریف نمیشود، بعضیهای دیگر را میگویند 10 درصد، بعضیهای دیگرش اصلاً معاف از مالیات است. این باعث میشود که هزینههای دولت شفاف نباشد، به تبعش مالیات را درست نتوانید بگیرید، به تبعض اساساً نتوانید درست مدیریتش کنید. اگر بدانیم که هر آقای ایکسی که کارمند دولت است چقدر دارد حقوق میگیرد میتوانیم قاعده بگذاریم که آقایانی که از 20 میلیون تومان دارند بیشتر دریافت میکنند، سال بعد پنج درصد بیشتر افزایش حقوق ندهیم یا مازاد بر 20 میلیون تومان را به جای اینکه نقدی به او پرداخت کنیم که آخر هر ماه سازمان برنامه بگوید من بدبختی دارم که بروم پول جور کنم که حقوقها را بدهم، آن کسی که حقوق 35 میلیون تومانی دارد هم سازمان برنامه برایش بدبختی میکشد، آن کسی که حقوق 3 میلیون تومانی دارد هم سازمان برنامه برایش همانقدر بدبختی میکشد. چه دلیلی وجود دارد؟ شما بگو من تا 20 میلیون تومانش را نقدی میدهم، مازاد بر 20 میلیون تومانش را اوراق میدهم. چطور به پیمانکاران اوراق میدهی، به اینهایی هم که حقوق بالا دارند اوراق بدهید. این تیپ قاعدهگذاریها چه زمانی میتواند محقق شود؟ آن موقعی که شما بدانید به هر کس دارید در مجموع چقدر حقوق میدهید. ولی ما اگریگیتش را نمیدانیم که به هر کسی در کشور چقدر دارد حقوق داده میشود. یک کاری که از ابتدای 98 قرار بود دولت بکند، به ابتکار مجلس این حکم در بودجه 98 آمد، این بود که پرداخت از طرف خزانه مستقیماً به ذینفع نهایی انجام شود. یعنی پول ندهیم دست دستگاه، دستگاه به اسم بن کالا، به اسم رفاهی، به اسم کارانه، به اسم چی بدهد به کارکنان، دستگاه همانجوری که هر ماه دارد لیست رد میکند میگوید آقای ایکس 3 میلیون تومان که حکمش 3 میلیون تومان است، بقیه پرداختها را هم برای سازمان برنامه لیست رد میکند، سازمان برنامه مستقل بریزد به حسابش. بعد آنوقت قابلیت مدیریت پیدا میکند، هزینهها شفاف میشود. یکی از آن جنبههای عدم شفافیت بودجه دوباره در همین بحث پرداختهای به کارکنان دولت است. این کار را از ابتدای سال 98 قرار بود دولت انجام دهد، متأسفانه هنوز محقق نشده. یکی از الزامات قطعی مدیریت هزینه هم هست. یعنی اگر ما داریم شوخی نمیکنیم که میخواهیم مدیریت هزینه کنیم، این کار را باید انجام دهیم. به لحاظ فنی هم کاملاً قابلیتش وجود دارد. همین الان دارد انجام میشود، خزانه دارد به تکتک کارکنان دولت حقوق پرداخت میکند. منتهی اولاً اراده میخواهد، ثانیاً مقاومتهای ذینفعان جدی است.
اگر سخن ناگفتهای مانده بفرمایید.
- حالا من یک جمعبندی هم چندتا گزاره عرض میکنم.
جمعبندیتان حول این باشد که بالاخره الان باید با این بودجه چه کرد؟
- این سؤال، سؤالی جدی است که الان این بودجه که ما میدانیم در آن کلی عدم شفافیت هست، کلی حباب هست، وسط سال ممکن است ما را به اینجا برساند که آقا! کشور دیگر قابل مدیریت نیست، لذا بلند شویم برویم مذاکره کنیم! چارهای نداریم! میخواهیم با این بودجه در مجلس چه کار کنیم؟ پیشنهاد کارشناسی بنده این است که این بودجه یا یک شوخی بزرگ است که الان وقت شوخی کردن نیست یا خیانت است! به این معنی که کشور را میبرد گوشه رینگ، همه آن کارهایی که برای مدیریت هزینهها، برای هماهنگسازی دستگاهها، همه این کارها باید انجام بشود، برای مدیریت کشور در سال 99 انجام نمیشود، بر مبنای این بودجه گَل و گشاد پر از حباب. وسط سال میرسیم به اینجا که آقا! اینها که محقق نشد! چارهای نداریم جز اینکه برویم مذاکره کنیم که این به نظر من خیانت است! لذا جمعبندی کارشناسی بنده این است که حتماً باید کلیات این بودجه رد شود! اگر تصمیم جایی غیر از دولت گرفته شده برای این حبابها، همانجاها باید بیایند پاسخ بدهند چون بعضی وقتها حضرات توپ را میاندازند توی زمین این و آن؛ که من نگفتم که! فلانی گفت! فلان شورا گفت! فلان کسک گفت! آنها باید بیایند پاسخ بدهند. ولی من، به لحاظ فهم کارشناسی بنده این است که این بودجه چیزی جز خیانت برای سال 99 کشور نیست! و یک دام است برای اینکه کشور را بیندازیم توی این وادی که چارهای جز مذاکره نداریم! در صورتی که همه کارشناسان متفقند بر اینکه قطعاً کشور برای سال 99 قابل اداره هست بر مبنای انواع و اقسام روشهایی که گفته شده و در بودجه نیامده و فیلتر شده است!
انتهای پیام/