موضوع بودجه قاعدتاً یک بحث کلیات و جزئیات دارد که در مجلس تصویب میشود. با کلیات شروع کنیم چون یکسری موضوعات در کلیات هست، مثلاً اتفاق کلی و با برنامه اصلاح ساختاری که دولت داشت و همان چیزهایی که در دو نسخه منتشر کرد و همچنین سیاستهای کلی که بعضاً ممکن است انقلت یا نقدی وجود داشته باشد و شاید مثلاً مطالبههای رهبری مخصوصاً در چندین ماه اخیر که خیلی بودجهای شدیدی داشتند توی اصلاح ساختاری. نظرتان را در این باره بگویید که چقدر انطباق دارد با همان بودجه کلی که دولت میگفت.
- در جریان هستید سال گذشته تقریباً آذر 97 بود، آن موقعی که دولت لایحه بودجه سال 98 را میخواست بیاورد مجلس، پیش از اینکه به صورت رسمی تقدیم مجلس کند، به صورت غیررسمی کلیاتش مشخص شد. بعد از اینکه رونمایی غیررسمی از آن انجام شد، رهبر انقلاب یک تشر جدی زدند که این چه بودجهای است که آوردهاید؟ شرایط تحریمی است، این بودجه هیچ اثری درونش نیست. تحریم کجای بودجه است؟ فرق بودجه 97 با بودجه 96 در چیست؟ خلاصه اثری از شرایط در آن نبود و بودجه با یکسری فرضهای خوشبینانه بسته شده بود. آن موقع فرمودند که بروید و اصلاحاتی در آن انجام دهید، گفتند خب ما که نمیتوانیم، کار سختی است و زمانبر است و ... حالا شما کوتاه بیایید ما هم در حد دوتا اصلاحات، اصلاحاتی هم که انجام شد از جنس یکخورده از صندوق بیشتر برداشت کردند، اصلاح نمیشود گفت و در واقع یک مقدار بیشتر از ذخایر خوردند. نهایتاً بودجه 98 را با اصلاحات خیلی خیلی حداقلی به مجلس آوردند. منتهی آن موقع رهبری برایشان نوشتند که بروید اصلاح ساختار بودجه را کلید بزنید و این بودجه به درد کشورداری نمیخورد. در مکتوبی که آذر ماه 97 نوشتند، گفتند چهار ماه فرصت دارید بروید این کار را انجام دهید. آن موقع تلقی این بود که این چهار ماه یعنی تا اول 98. اول 98 شد، رسانهها از سازمان برنامه مطالبه کردند که اصلاح ساختار بودجه چه شد؟ گفتند نه، رهبری که چهار ماه فرصت دادند، منظورشان چهار ماه از ابتدای سال 98 است! ما إنشاءالله چهار ماه بعد اصلاح ساختار بودجه را تقدیم میکنیم که شد تیر ماه. تیر ماه سازمان برنامه یک چارچوب کلان اصلاح ساختار داد که خیلی حرفهای خوبی در آن بود منتهی خیلی خیلی کلی بود. در واقع میشود گفت یک سیاست کلان اصلاح ساختار بودجه بود. توی ابرها بود و هنوز روی زمین نیامده بود. گفتند خب باشد، این حرفها خوب، روز زمین میخواهید چه کار کنید؟ گفتند الان که دیگر بودجه 98 بسته شده و تمام شده، در 98 که نمیتوانیم کاری انجام دهیم. إنشاءالله اثرش را در لایحه بودجه 99 که تقدیم میکنیم، آنجا میآوریم. دیگر خلاصه همه منتظر بودند. آن حکایت تیم خیاطی بود که آمده بود به یک دهکدهای، یک شاهی داشت، گفته بودند قرار است لباسی عالی برای شما بدوزیم. بایستید، کارگران مشغول کاران، خیاطان دارند میدوزند. خب خیاطان مشغول بودند و داشتند میدوختند و واقعیت هم این هم باید عرض کنم، یک تمایزی باید بین رأس سازمان برنامه با بدنه کارشناسیاش قائل شد. در بدنه کارشناسی کارهای خیلی خوبی پیش میرفت، به رأس سازمان برنامه که میرسید کلاً فیلتر میشد و آن چیزی هم که الان ما داریم میبینیم، اثری از اصلاح ساختار بودجه در آن نیست. من روی این جمله تأکید دارم. چرا! یکسری شو و یکسری ظاهرسازی در آن وجود دارد که مثلاً ما رفتیم یکسری دستگاههای، فکر میکنم عنوانش به تعبیر دستگاههای سیاستگذار بود، در جدول هفت، همه بودجهها را آوردهایم ذیل یکسری دستگاههای سیاستگذار. منتهی آن جدول که به دردی نمیخورد. در جدول بعدیاش، جدول 1-7 عیناً همان ساختار سالهای گذشته تکرار شده است. در اصلاح ساختار بودجه قرار بود کاری کنیم که منابع پایدار تأمین شود. درآمدهای موهومی را دیگر درش را ببندیم. وابستگی به نفت را کاهش دهیم. هزینهها را شفاف کنیم. وابستگی صندوق بازنشستگی را برایش برنامه بدهیم که وابستگی صندوق بازنشستگی به بودجه که هر سال دارد بیشتر و بیشتر میشود، کمتر شود. شما اثری از این چیزها در بودجه نمیبینید. یعنی من خیلی راغبم که شما جلسهای بگذارید با یکی از آقایان سازمان برنامه، از آنها سؤال کنید که یک دانه کاری که شما کردید و اثر در مدیریت هزینه دارد یا دارد درآمد پایدار جدید ایجاد میکند را نام ببرید. نمیخواهم بگویم کلاً نیست، منتهی خیلی خیلی حداقلی است. وقتی شما میگویید اصلاح ساختار، اصلاح ساختار فرق میکنید با اینکه بگویید من دوتا حکمم، دوتا جایش گذاشتم. من پارسال از صادرکنندگان مواد خام مالیات نمیگرفتم امسال میخواهم بگیرم. اینکه اصلاح ساختار نمیشود. خلاصه در این بودجه، اصلاح ساختار وجود ندارد! خیالتان را راحت کنم. علیرغم اینکه حدود یک سال از زمانی که آقا از سازمان برنامه خواستند که اصلاح ساختار را انجام دهد، دارد میگذرد. یعنی یک سال کشور معطل شد، آخرش هم هیچ چیز به درد بخوری روی میز گذاشته نشد.
نکتهای که در صحبتهایتان بود، یکی از موضوعات در اصلاح ساختار، بحث شفافیت بود. این بودجه چقدر به سمت شفافیت رفته یا اصلاً کلاً نرفته، چرا بحث بودجهنویسی ما اینقدر غیرشفاف است؟ اولاً اینکه چه پارامترهایی نشان میدهد که این غیرشفاف است، ثانیاً اینکه راهکاری که به نظرتان در یکی دو خط میتوان گفت، چیست؟
- این نکاتی که من دارم عرض میکنم، این را به عنوان مقدمه میگویم. وقتی میگوییم بودجه شفاف نیست، یک موقع یک آدمی که میخواهد در واقع زیرآب کشور و نظام و دولت و ... را بزند، میآید میگوید بودجه شفاف نیست و منظورش هم این است که آقا! مردم! نمیدانید! دارند میبرند! میخورند! خلاصه وضعیت اینجوری! یک موقع دیگر داریم به بیان فنی می گوییم بودجه شفاف نیست. وقتی من دارم میگویم بودجه شفاف نیست به این معنی است که مجموع درآمدها، مجموع هزینهها، اینها درست تجمیع نشده، به شدت پراکنده است، انواع و اقسام ردیفهای متفرقه را داریم، انواع و اقسام درآمدها و هزینههای فرابودجهای را داریم ولی این به آن معنی نیست که آهای مردم! دارند میخورند و دارند میبرند و ... هر درآمدی که وجود دارد، در واقع هزینههایش مشخص است منتهای مراتب انتظار بر این است که وقتی ما میگوییم بودجه، بودجه یعنی دخل و خرج بخش عمومی کشور. حالا با یک بیان تقلیل یافتهای، دخل و خرج دولت که باید طبیعتاً آن چیزی که شما از صندوق توسعه ملی برمیدارید در این بودجه بیاید. آن درآمدها و هزینههای مثلاً فرض کنید یارانهای که دارید، درآمدهای هدفمندی باید در این بودجه بیاید، منتهی واقعیت این است که اینها در سرجمع نمیآید. وقتی شما میگویید که کل بودجه عمومی کشور در سال 99 قرار است که مثلاً 563 هزار میلیارد تومان باشد، خیلی چیزها در این نیست، لذا اصلاً قابلیت مقایسه با سال قبل، قابلیت مقایسه با بقیه کشورها، این چیزها را از ما میگیرد. حالا به طور خاص من بخواهم اشاره کنم به آن جنبههایی که دارد بودجه را غیرشفاف میکند، مثلاً فرض کنید در تبصره چهار، داریم میگوییم حدود 3.4 میلیارد یورو داریم از صندوق توسعه ملی برداشت میکنیم برای مجموعهای از مصارف. خب این مصارف، مصارف بودجهای است، مصارف دولت است، شما دارید میگویید سرمایهگذاری کنید در آبخیزداری، حقوق نیروهای مسلح را بدهید و مواردی از این دست. اینها وقتی موارد بودجهای است، طرحهای آبخیزداری و آبخوانداری، طرحهای آبیاری تحت فشار، افزایش سرمایه دولت در صندوق ضمانت سپرده صادرات، اینها مصارف دولت است، مصارف جایی غیر از دولت که نیست، توقع بر این است که اینها در سرجمع بودجه بیاید. یعنی وقتی شما دارید میگویید 560 هزار میلیارد تومان بودجه سال دیگر من است، واقعاً 560 هزار میلیارد باشد. نروید بشمرید ببینید اِ! اینها را که با آن جمع میکنید بشود مثلاً 700 یا 600 و خردهای! پس یکی بحث تبصره چهار. یک بحث دیگر تبصره 14 است. تبصره 14 در مورد هدفمندی یارانههاست، منابع و مصارف هدفمندی یارانهها. آنجا دوباره ما مجموعهای از درآمدها داریم به خاطر افزایش قیمت حاملها و مجموعهای از مصارف. یک اتفاق خوب در این چند سال افتاد، فکر میکنم از دو یا سه سال پیش بود، در تبصره 14 یک جدول اضافه شد که منابع مشخص، مصارف مشخص، تا پیش از آن ما جدول نداشتیم. معلوم نبود کل منابع هدفمندی چقدر است، از هر کدام از اجزایش، برای مثال از خوراک پتروشیمیها چقدر است، از میعانات گازی چقدر است، از افزایش قیمت بنزین چقدر است، دانه دانهاش معلوم نبود. از آن طرف، مصارفش هم دقیق معلوم نبود. در تبصره 14 این جدول الان چند سال است که اضافه شده منتهی این جدول در سرجمع بودجه نمیآید. یعنی باز وقتی شما میگویید 560 هزار میلیارد تومان بودجه شماست، باید بگویید 560 هزار میلیارد تومان بهعلاوه 250 هزار میلیارد تومان که آن 250 هزار میلیارد تومان مال تبصره 14 است. حالا جنبههای عدم شفافیت دیگر هم دارد. مثلاً فرض کنید یک کاری که مثلاً امسال انجام شد، درآمد حاصل از فروش خوراک به پتروشیمیها، این تا پارسال در بودجه کل میآمد، در واقع عدد بودجه عمومی دولت را که میدیدید، این جزء آن بود، امسال برداشتهاند و بردهاند در تبصره 14. یعنی از سرجمع حذف شده و رفته به آنجا. یک چیزی حدود کمتر از 30 هزار میلیارد تومان. این مثلاً باز چیزی است که قابلیت مقایسه بودجه سالهای مختلف را از ما میگیرد. یا مثلاً فرض کنید ردیفهای متفرقهای که وجود دارند ذیل دستگاهها تعریف نمیشوند و بودجههای مستقل برای خودشان دارند. حالا اینکه تخصیصهایش چطور است. این بحث عدم شفافیت وقتی از آن بحث میکنیم یک جنبه مهم دیگر دارد و آن اینکه اصلاً بودجه را برای چه میآورند تا مجلس تصویب کند؟ این چه کاری است وقتی دولت خودش از مردم رأی گرفته، چرا دولت خودش تصمیم نمیگیرد که از کجا پول دربیاورد و به کجا بدهد؟ این یک حکمتی پشتش است که میآورند مجلس و رأی میگیرند. مهمترین علتش هم این است که میگویند دولت بخش عمومی است، هر درآمد و هر هزینهای که میخواهد بکند باید از مردم اجازه بگیرد. حالا نمیتوانیم برای دانه دانه آنها رفراندوم برگزار کنیم، نمایندههای مردم میآیند در مجلس رأی میگیرند و در واقع مجلس به نمایندگی از مردم دارد به دولت اجازه میدهد که این درآمدها را داشته باشد، این هزینهها را هم بکند. حالا اگر ما یک بودجهای را ببندیم که این بودجه اساساً واقعی نیست. داریم میگوییم 560 هزار میلیارد تومان درآمد داریم ولی همانموقع که داریم این را تصویب میکنیم میدانیم که از این 560 هزار میلیارد تومان لااقل 100 هزار میلیارد تومانش محقق نمیشود، عملاً 460 هزار میلیارد تومان یا کمتر از 460 هزار میلیارد تومان است. این یعنی چی؟ یعنی آقایان مردم، آقایان دستگاهها، آقایان نمایندهها، بدانید که آن چیزهایی هم که به عنوان هزینه دیدید، محقق نخواهد شد. آقای وزارت فرهنگ و ارشاد، آقای وزارت راه، دانه دانه دستگاهها، شما این عددی که اینجا برایتان نوشتیم یک عدد فیک است، قرار نیست این عدد را به شما بدهیم. چرا؟ چون اینقدر درآمد نداریم. چه کسی تصمیم میگیرد چقدر به شما میدهیم؟ سازمان برنامه. کمیته تخصیص. یعنی اساساً این بودجه را بعد از اینکه تصویب کردید، بگذارید درون کشو، آن چیزی مهم است که کمیته تخصیص میگوید. نمایندههای مجلس با تصویب این بودجه، الان چندین سال است که این شکلی است، با تصویب چنین بودجهای در واقع دارند امضا میکنند چی را؟ اینکه کلیه اختیارات بودجهریزی از مجلس سلب و به کمیته تخصیص اعطا میشود! دارند به این رأی میدهند و مهمترین نقدی که به بودجه چه امسال و چه سال قبل وارد است، همین است که اساساً این در واقع یک بازی است، به تعبیر بعضی از دوستان جدولبازی داریم میکنیم. این همه جداول و ... جدولبازی است، اساساً هیچی پشتش نیست، همه اینها را میگذاریم درون کشو، سال که شروع شد، کمیته تخصیص میآید تصمیم میگیرد که اینقدر درآمد آمد، این را باید به چه کسی بدهیم، چقدر بدهیم، تخصیصاش را 100 درصد بدهیم یا 20 درصد بدهیم. وقتی اینقدر نوسان و امکان تشخیص برای سازمان برنامه و کمیته تخصیص میگذارید، یعنی اساساً اختیارات نمایندههای مردم دارد گرفته میشود و چه کسی دارد این تصمیم را میگیرد؟ خود نمایندههای مردم هستند که دارند تصمیم میگیرند که اختیاراتشان از آنها سلب شود. این در واقع یک جنبه کلان عدم شفافیت است. یعنی وقتی ما داریم این بودجه را تصویب میکنیم، در واقع بودجه را تصویب نمیکنیم! لذا از این جهت هم شما میتوانید بگویید که بودجه شفاف نیست، چون بودجه این نیست. بودجه آن است که تخصیص میدهند.
حالا جزئیات را وارد شویم. چند سؤال در بحث جزئیات هست. مهمترین سؤال این است که شروع بحث یکی درآمدهای دولت است. از درآمدهای مالیاتی شروع کنیم. بالاخره درآمدها را هم عدهای میگویند خیلی بالا بسته شده، 195 هزار میلیارد تومان، یک عدهای میگویند که، من خودم یک جلسهای بودم آقای سبحانیان بودند، یک جلسهای دبیران اقتصادی بودند، آقای سبحانیان بودند، میگفت مثلاً آقای دژپسند و رئیس امور مالیاتی رفته و گفتهاند نه! خیلی واقعی هم بسته شده. به نظر شما این بالاخره، حتی میشود یک تحلیلی از سال 98 هم ارائه داد؟ از آن 150 هزار میلیارد تومان؟ آماری دارید که چقدرش محقق شده؟ بعضاً من شنیدهام در هفت یا هشت ماهه، حدود 80 تا 90 هزار میلیارد تومان است و قاعدتاً تا آخر سال هم چیزی نمیماند و تحققش زیر سؤال میرود. عاقبت این درآمدهای مالیاتی مخصوصاً در بودجه 99 چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ تغییری کرده؟ مثلاً معافیت مالیاتی جدید اضافه یا حذف کنند؟
- در مورد عملکرد مالیات ظاهراً تا الان عملکرد 6 ماهه و هفت ماههاش بیش از 90 درصد بوده و سازمان مالیاتی توانسته این را وصول کند و نکته جالب هم این است که سال گذشته که قانون میخواست تصویب شود، مدل بستن مالیات این شکلی است که ابتدا میپرسند آقای سازمان مالیاتی، به نظرت چقدر میتوانی پول جمع کنی؟ یک عددی میدهد. بعد میآید در هیئت دولت ممکن است آن عدد را بالا و پایین کند. بعد میآید به مجلس، در مجلس هم ممکن است آن عدد بالا و پایین شود. آن عددی که در هیئت دولت تصویب شد، بیش از آن رقمی بود که سازمان مالیاتی پیشنهاد داده بود، آن عددی که در مجلس تصویب شد بیش از آن عددی بود که در هیئت دولت تصویب شده بود. خب اینجا طبیعتاً همه باید بگویند آقا! اینکه محقق نمیشود. منتهی نکتهاش این است که سازمان مالیاتی امسال یک مجموعه اختیاراتی داشت و یک ارادهای هم کرد برای اینکه جلوی یکسری فرارهای مالیاتی را بگیرد. اینکه میگوییم درآمد مالیاتی افزایش پیدا کرد، به این معنی نیست که آن شرکتی که تا پارسال 25 درصد سودش را مالیات میداد، امسال 30 درصد باید بدهد. نه. قاعده همان 25 درصد است، منتهی مگر ما مالیات را فقط از شرکتها میگیریم؟ ما مالیات را داریم از جاهای مختلف میگیریم. از اصناف میگیریم و خیلی از اینهایی که باید مالیات بدهند، مالیات نمیدهند. سازمان مالیاتی در این چند ماه اخیر آمد اطلاعاتی را اعلام کرد که ما بر اساس همکاریهایی که با نظام بانکی داشتیم، این تعداد میلیاردر داریم که ترناور مجموع حسابهای مالیشان چندین 10 و چندین 100 میلیارد تومان است، منتهی ارقام مالیاتی که دارند میدهند از مالیات حقوق کارمند جزء هم کمتر است. این یعنی چی؟ یعنی فرار مالیاتی! سازمان مالیاتی ابزارهایی دارد برای اینکه جلوی این تیپ فرارهای مالیاتی را بگیرد و با این کار عمدتاً توانستند عملکرد را برسانند به بیش از 90 درصد. حالا سؤال این است که برای سال بعد میخواهیم چه کار کنیم؟ برای سال بعد دو گزینه داریم. یکی اینکه بگوییم خب، مدل وصول مالیاتمان میخواهد مثل سالهای قبل باشد. یعنی چی؟ یعنی مالیات علیالرأس را داشته باشیم. ارزش افزوده را بدون دقتهای اینکه درآمدت چقدر بوده، هزینهات چقدر بوده، چقدر واقعاً خریدی، چقدر فروختی، چون مبنای ارزش افزوده این است دیگر، چقدر خریدی، چقدر فروختی، مالیات ارزش افزودهات را بده ولی خیلی وقتها مالیات ارزش افزوده بر این مبنا گرفته نمیشود، بر مبنای اینکه مأمور مالیاتی خلاصه چقدر ببُرد تعیین میشود. اگر بخواهیم دوباره با این مدل برویم جلو، اجحافش احتمالاً زیاد خواهد بود و لزوماً وصولیمان هم محقق نمیشود. منتهی اگر بخواهیم از یک مجموعه اصلاحاتی که اتفاق دارد میافتد، مثلاً در همین اصلاح قانون مالیات ارزش افزوده، در واقع یک سامانه مؤدیان دارد اصلاح میشود که به شدت این شفافیتها را ایجاد میکند. یعنی هم نظامات انگیزشی در آن دارد دیده میشود که آن آدمی که میخرد انگیزه ثبت کردن مقدار خریداری شده را داشته باشد، یک واحد صنفی یا یک کارخانه یا شرکت و مقدار فروشش هم توسط خودش یا حلقه بعدیاش اعلام میشود. مبنای مالیاتستانی میشود آن مابهالتفاوت، آن ارزش افزودهای که دارد محقق میشود. اینجا شما دارید مالیات را بر مبنای آنچه واقعاً محقق شده دریافت میکنید، لذا به کسی اجحاف نمیشود، از آن طرف جلوی خیلی از فرارهای مالیاتی گرفته میشود. عرضم این است که اگر ما اصلاحاتی در بستر مالیاتستانیمان انجام دهیم، این رقم مالیاتی برای سال 99 قطعاً قابل تحقق است. اصلاً عرض ما این است که اگر ما بستر را درست اصلاح میکردیم، آن بستری که گفتم یکیاش این سامانه مؤدیان است، یک مثال دیگرش مثلاً فرض کنید مالیات ارزش افزوده مناطق آزاد است، اساساً مناطق آزاد برای چه باید از مالیات ارزش افزوده معاف باشند؟ این مشخص نیست. چرا منِ مصرفکننده در تهران باید ارزش افزوده بدهم ولی اگر رفتم در یکی از مناطق آزاد، نباید ارزش افزوده بدهم؟ مثلاً مصرف من فرق میکند یا خیلی به نفع صادرات است؟ مثلاً صادرات توسعه پیدا میکند اگر ما مالیات ارزش افزوده را در آن طرف معاف کنیم؟ همه میدانیم که این قبیل حرفها، حرفهای غلطی است. حالا بر مبنای یک مجموعه منافعی این معافیتها داده شد. اگر این تیپ معافیتها حذف شود که به نظر ما باید حذف شود، درآمد مالیاتی ما نهتنها اینقدر بلکه بیش از این قابل وصول است و نکته این است که آن فشار مالیاتی به دهکهای پایین جامعه نمیآید، به آن دهکهای بالایی میآید که باید مالیاتشان را میدادند و نمیدادند و فقط بهرهمند میشدند. بنابراین یک مثال دیگر، مالیات مناطق آزاد است که اصلاحاتش در حال انجام است. منتهای مراتب یکسری اصلاحات دیگر هم قرار بود انجام شود که انجام نشد، مثل چی؟ مثل معافیتهای مالیاتی شبیه معافیتهای در واقع، بعضیهایش معافیت است مثل هنرمندان یا کلاً حوزه فرهنگ. حوزه فرهنگ را ما با این استدلال که تحت تهاجم فرهنگی هستیم، پس کلاً فرهنگ معاف از مالیات! آمدیم کلاً معافش کردیم. در صورتی که چه ربطی دارد؟ الان مثلاً کنسرت برگزار میشود، جلوی تهاجم فرهنگی را دارد میگیرد؟ یا آنکه کلاس کنکور میگذارد و چه ترن اور مالی دارد، او دارد جلوی تهاجم فرهنگی را میگیرد؟ اینها چه ربطی دارد؟ بیاییم این حوزه فرهنگ را یک مقدار دقیقتر بررسی کنیم، بعد بگوییم که کدام باید از مالیات معاف باشد، کدام اساساً نباید از مالیات معاف باشد. این اصلاحی بود که میخواست انجام شود، همانی که در ابتدای عرایضم عرض کردم. این جزء توصیههای بدنه کارشناسی سازمان برنامه بوده است. منتهی وقتی که به هِد میرسد، یکدفعه کلاً حذف میشود. بعضی از اصلاحات از این جنس است. بعضی از اصلاحات هم در واقع فرارهای مالیاتی است که دارد اتفاق میافتد. حالا فرارهایی با استفاده از مقررات، در واقع مقرراتی که کمک میکنند به فرارهای مالیاتی یا فرارهایی که خودش نقض مقررات است. هر دوی اینها که این موارد در یکسری از اصناف وجود دارد. چه دلیلی دارد وقتی می خواهید مالیات یک صنف را بگیرید، بروید با رئیس آن صنف جلسه بگذارید که تو پارسال کل صنفت، A میلیون تومان مالیات میداده، امسال تو باید بروی از آنها A به علاوه 10 تومان مالیات جمع کنی! آخر این چه منطقی است؟ یک وقت دیدی فروشش دو برابر شد، یک وقت دیدی اصلاً امسال رکود بود و فروشش نصف شد. چرا باید به علاوه 10 کنید؟ اصلاً چرا مبنای مالیاتستانی باید توافق سازمان مالیاتی با صنف باشد؟ اصلاً چه ربطی دارد؟ شما میخواهید از فعالیت این آدم مالیات بگیرید. این را ما در خیلی از اصناف داریم. از حوزههایی که سروصدایش زیاد مطرح بود، مثل حوزه پزشکان و حوزه وکلا، اینهایی که درآمدهای بالا دارند یا حوزههای خدماتیتر یا خدماتی توزیعی مثل صنف طلا و اصناف دیگر این مدلی که خیلی اصلاحاتی برای اینها در قانون انجام نشده منتهی ربط به اراده سازمان مالیاتی دارد که چقدر بخواهد بیاید بر مبنای شفافسازی تراکنشهای این گروهها بیاید و مالیاتستانی را انجام دهد. برای جمعبندی عرایضم در محور مالیات، جلوی یکسری فرارهای مالیاتی میتواند گرفته شود که زیرساختش وجود دارد.
تخمینی هست از این میزان فرار مالیاتی؟
- چون حاشیه درست میکند، من خیلی نمیخواهم سراغ تخمینهایش بروم. تخمین را رها کن. تراکنشها باید شفاف باشند، مبنای مالیاتستانی هم باید تراکنشهای شما باشد. تمام شد. حالا 6 هزار میلیارد تومان است یا 600 هزار میلیارد تومان است یا 60 هزار میلیارد تومان است. با اینش اصلاً کاری نداریم. میخواهیم عاقلانه رفتار کنیم که این بستر جلوگیری از فرار مالیاتی، هم بستر قانونی و هم بستر فنی آن وجود دارد. سامانههای بانکیمان خیلی خوب و پیشرفته است، از این طرف هم در قانون، حق دسترسی به این سامانهها به سازمان مالیاتی دارد داده میشود. یک بخش دیگر درآمدهای مالیاتی ربط به معافیتهایی دارد که این معافیتها، معافیتهای غیرموجه است به لحاظ کارشناسی، مثل معافیت مناطق آزاد، مثل معافیت گروههای خاص در حوزه فرهنگ یا بقیه حوزهها که اینها نیاز به اصلاح قانون دارد که این قوانین متأسفانه هنوز که هنوز است اصلاح نشده و اصلاح نشدنش دال بر عدم اراده سیاستمدار است. حالا سیاستمدار را شما بگویید دولت که لایحه نمیآورد یا بگویید مجلس که خب میتواند طرح بیاورد و تصویب کند و نمیکند.
انتهای پیام/