نباید سد جدید بسازیم
بر اساس گزارشهای وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو، تا کنون بیش از 70 درصد کانالهای انتقال آب سدهای احداث شده برای مصارف کشاورزی به علت محدودیتهای منابع مالی تکمیل نشدهاند و به این ترتیب بدون وجود این کانالهای انتقال، عملا سدها هم هیچگونه کاربردی نخواهند داشت.
ضمن اینکه به گفته همین مسئولان متولی با بودجههای سالیانه اختصاص یافته پروژههای سد بدون کانال انتقال را میتوان پس از 50 سال تکمیل کرد، اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که عمر مفید سدها به این سالها قد نخواهد داد، بنابراین شاید بهتر باشد به منظور جلوگیری از اتلاف سرمایههای ملی و تحمیل خسارتهای بیشتر به محیط زیست، به جای سدسازیهای جدید پروژههای قدیمی را تکمیل کرد.
از طرفی عمده سدهای ساخته شده در کشور به بهانه ایجاد نیروگاههای برقآبی هستند که در این گونه سازهها مانند سدهای احداث شده در منطقه زاگرس علاوه بر محدودیتهای منابع آبی، کمبود زمین نیز وجود دارد، بنابراین اگر خسارتهای زیستمحیطی و اجتماعی حاصل از سدسازی برآورد شوند، نه تنها اجرای این پروژهها توجیه اقتصادی نخواهند داشت بلکه موجبات نابودی رویشگاههای زاگرسی را نیز فراهم میکنند.
بر اساس برآوردهای وزارت نیرو تنها در مناطق خوزستان و چهارمحالوبختیاری، ظرفیت تولید 40 هزار کیلووات برق از طریق انرژیهای بادی وجود دارد که با توجه به برابر بودن هزینههای تولید برق با انرژیهای بادی و آبی میتوان برای کاهش خسارتهای محیطزیستی، هزینههای احداث نیروگاههای برقآبی را در بخش بادی سرمایهگذاری کرد.
سازمان جنگلها طی سه دهه اخیر نتوانسته به علت حضور پرشمار دام در منابعطبیعی حتی به میزان منابع از دست رفته در ازای احداث تنها یک سد جنگلکاری داشته باشد، این در حالی است که با وجود دشواریهای فراوان توسعه جنگلها در کشور، با احداث هر سد در زاگرس حدود 2 هزار هکتار از این رویشگاهها نابود شده و زیر آب رفتهاند.
در بهرهبرداریها باید به منظور جلوگیری از افزایش تبعات ناشی از ایجاد تغییرات انسانی در محیطزیست به سمت روشهای دارای کمترین خسارتدهی پیش رفت، چرا که احداث هر سد علاوه بر نابودی جنگلها و منابعطبیعی، کوچ اجباری را بر هزاران خانوار تحمیل میکند. این در حالی است که در مطالعات اقتصادی و اجتماعی هیچ یک از این سدها، زیستگاههای جایگزین نیز در نظر گرفته نشدهاست.
از این دست کوچهای اجباری میتوان به پروژه احداث سد خراسان و کوچ حدود 800 خانوار اشاره کرد که اگر برای هر خانوار به طور متوسط یک شغل در نظر گرفته شود در واقع 800 فرصت شغلی از دست رفته است، در حالی که در جریان احداث این سد کمتر از 100 نیروی بومی مشغول به کار شدهاند.
متاسفانه در فرمول سود و زیان احداث سدها، دادهها به گونهای اضافه میشوند که اجرای پروژه را با سودآوری و توجیه اقتصادی همراه کنند، در حالی که در این محاسبات ارزشآوری واقعی جنگلها لحاظ نمیشوند و تا زمانی که نگاه هیزمی و تجاری به جنگلها ادامه داشته باشد، باید شاهد ادامه یافتن پروژههای سدسازی باشیم.
در این دادههای مربوط به سنجش هزینههای سدسازی ارزش واقعی یک درخت بلوط به جای یک میلیون تومان به 10 هزار تومان میرسد که باید گفت در صورت لحاظ ارزش کمی برای جنگلها، یقینا درآمدهای حاصل از تولید برق در ازای احداث این سدها نیز از توجیه اقتصادی برخوردار خواهد بود.
توسعه آبزیپروری در قفس از دیگر اهداف سدسازی عنوان میشود، در حالی که با وجود روخانههای بیشمار در کشور و بدون کمترین میزن آلودگیهای زیستمحیطی میتوان این اقدام را عملی کرد. از طرفی پرورش ماهی در قفس علاوه بر صرف هزینههای بسیار، نیازمند امکانات و تکنولوژی بالایی است که در جوامع محلی نه دانش و نه مهارت مورد نیاز برای آن وجود دارد.
بر اساس آمار رسمی وزارت نیرو آورد طبیعی رودخانه کارون 14 میلیارد مترمکعب عنوان میشود که در وضعیت خشکسالی این میزان به 9 میلیارد مترمکعب میرسد، اما در حال حاضر 5 سد با ظرفیتی معادل 14 میلیارد مترمکعب بر سرشاخههای کارون احداث و 25 سد جدید نیز برای احداث در دست مطالعه هستند.
این در حالی است که اگر کشور از وضعیت خشکسالی نیز خارج شود، کارون تنها ظرفیت آبدهی به 5 سد موجود را داشته و آغاز پروژههای سدسازی جدید در این منطقه توجیهی نخواهد داشت. البته این هم در شرایطی است که دبی پایه در کارون و اهواز 220 مترمکعب باشد تا آب شور به بهمنشیر و اروند باز نگردد و در پی آن نخلستانها دچار مشکل شوند، اما دبی کنونی در اهواز 60 مترمکعب بوده که با بازگشت آب شور از دهانه خلیجفارس حدود یک میلیون نفر از نخلستانهای اروند و بهمنشیر خشک شدهاند.
در حال حاضر جادههای دسترسی سدهای خراسان 1 و 2 به صورت غیرقانونی نیز احداث شدهاند، اما در ابتدا باید در نظر گرفت که آیا 5 سد احداثی بر سرشاخههای کارون با وضعیت آب موجود ظرفیت تولید برق را دارند و پس از آن پروژه سدهای جدید در این منطقه تعریف شوند. همچنین مراحل احداث سد خراسان 3 بدون دارا بودن مجوزهای لازم از 5 سال گذشته همچنان ادامه داد و در همین راستا نیز 50 سازمان غیردولتی نامهای را به رئیسجمهوری نوشتند.
سد انحرافی و تونل سبزکوه نیز که یکی از مهمترین عوامل تهدیدکننده تالار گندمان به شمار میرود در همان ابتدای آغاز عملیات احداث، 3 چشمه منطقه را خشکاند که به همین علت نیز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به شدت با آن مخالفت کردهاست.
یکی دیگر از اهداف اجرای پروژههای سدسازی جلوگیری از خروج آبهای مرزی عنوان میشود، در حالی که حوزههای حقآبههای زیستی فارغ از هر گونه مرزبندیهای سیاسی هستند، چرا که در این صورت واقعه خشک شدن هورالعظیم به علت سدسازیهای ترکیه و سوریه باز هم تکرار خواهد شد. همان راهی که در حال حاضر افغانستان با هامون در پیش گرفته و با ادامه آن سیستانوبلوچستان دچار مشکل خواهد شد.
حداقل حقآبه زیستی باید رعایت شود تا حیات طبیعی منطقه چه در داخل و چه در خارج از کشور به خطر نیافتد، در حالی که این حداقلها در داخل کشور از جمله اهواز رعایت نمیشوند و ما شاهدیم که با کاهش دبی، غلظت آلودگیها نیز افزایش مییابد.
*کارشناس منابع طبیعی و کشاورزی
انتهای پیام/