تفاوت و شباهتهای مذاکرات قطعنامه 598 و مذاکرات برجام
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در ایام سالگرد پذیرش قطعنامه 598 و تصویب برجام، مقایسه کوتاهی میان آن دو نتایج جالبتوجهی دارد که بهطور خلاصه به برخی از آنها اشاره میشود:
شروع فرآیند
تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 در دولت رادیکال اصولگرای موسوی بود و مذاکرات آن در طول بیش از یک سال (تیرماه 67 تا نیمه 1368)، نتیجهای نداد و با دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی و حاکمیت میانهروها، کمکم مذاکرات به سمت نتیجهبخشی سوق یافت.
پذیرش مذاکره با 1+5 هم در دولت اصولگرای احمدینژاد بود و مذاکرات بینتیجه جلیلی تا 1392، ادامه یافت. با آمدن دولت روحانی و حاکمیت اعتدالگرایان، مذاکرات جدیتر شد و در عرض دو سال به برجام رسید.
جابجایی جناحها
میانهروهای دوره هاشمی به پشتوانه راستها (که در دهه 60 معروف بود اعتقاد به مبارزه جدی با امریکا و غرب ندارند) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و نتایج حاصله، مطمئنتر و واقعیتر بود؛ زیرا مدیران و تیم مذاکره با رهبری هماهنگتر و تابعتر بودند.
اعتدالگرایان دوره روحانی هم به پشتوانه اصلاحطلبان (حامی مذاکره با امریکا و غرب و طرفدار ادغام در نظام جهانی) به قدرت رسیده و وارد مذاکره شدند و به خاطر وادادگی و «از هول حلیم تو دیگ افتادن»، نتایج غیرقابل اطمینان و واهی به بار آورد؛ زیرا مدیران و تیم مذاکرهکننده، چنان تابع رهبری نبوده، زیرآبی میرفتند و از اعتماد کلی رهبری سوءاستفاده کردند.
دولت بناپارتی (میانهروها و اعتدالگرایان)
در جمهوری اسلامی ایران، نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان، موفق به مذاکره با امریکا و غرب و به سرانجام رسیدنِ آن نشده و نمیشوند؛ زیرا اصولگرایان (و نیز چپهای دهه 1360) اعتقاد و اعتمادی به امریکا و غرب نداشته و ندارند و اصلاحطلبان (و نیز راستهای دهه 1360) مشروعیت مذاکره نداشته و ندارند و هیچگاه فرصت مستقلی برای مذاکره نیافتهاند. به همین دلیل، دو مورد مذاکره با آمریکا و غرب در جمهوری اسلامی توسط نیروهای میانه با حداقل پایگاه اجتماعی (به خاطر تعارض آنتاگونیستی دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا) صورت گرفته است.
تفاوت دو جناح در دو مقطع
راستهای دوره 75-1360 علیرغم پیشرو نبودن در مبارزه با آمریکا و غرب، قائل به باج دادن به امریکا و اعتماد به امریکا و ادغام در نظام جهانی نبوده و نیستند، اما اصلاحطلبان دوره 94-1376 طرفدار جدی ادغام در نظام جهانی و شیفته امریکا و غرب و دارای خوشبینی مفرط به آنها و در حسرت رسیدن به امریکا و غرب بوده و هستند.
چپهای دوره 75-1360 در کنار عدم اعتقاد و اعتماد به آمریکا و مذاکره با آمریکا و غرب و داشتن سیاست تهاجمی و تقابلی، قائل به مبارزه و درگیری با آمریکا و غرب بودند و فرصت و امکان هیچ نوع تعاملی را نمیدادند. اما اصولگرایان دوره 94 - 1378 ضمن عدم اعتقاد و اعتماد به مذاکره با آمریکا و غرب، درگیری و مبارزه رودررو با آنها را هم دنبال نمیکنند و البته سیاست تهاجمی و تقابلی با آمریکا را بدون درگیری با آنها و برای کسب امتیاز سیاسی پیگیری میکنند.
تفاوت روند و نتایج دو مقطع
در قطعنامه 598، تعامل با صدام و عراق با واسطه دبیرکل سازمان ملل و تحت حمایت و نظارت شورای امنیت بود و آمریکا درگیری مستقیم و منافع در مذاکرات نداشت. به همین دلیل، طرف ایرانی، آنقدر مقاومت کرد که با اشتباه طرف عراقی (حمله به کویت)، نتیجه دلخواه (پذیرش عهدنامه 1975 الجزایر توسط صدام) را کسب کرد. گرچه با عدم اراده شورای امنیت برای تحقق کامل مفاد قطعنامه، منجر به صلح دائمی بین ایران و عراق نشد.
اما مذاکرات برجام با واسطه نماینده اتحادیه اروپا و با دخالت و درگیری مستقیم امریکا و همه 1+5 بود و طرف ایرانی از همان ابتدا مشت خود را باز کرده بود و با پذیرش دریافت ماهانه مبالغی پول از آمریکا و تعطیلی تمامی فعالیتهای هستهای (بدون توافق و قرارداد)، متناسب با شرایطِ سیاسیِ داخلی پیش میرفت و عجله اساسی برای کسب نتیجه و استفاده از آن در انتخاباتِ پیشِ رو را داشت و اصلاً مقاومت نکرد و غالب تحمیلهای طرف مقابل را پذیرفت.
* معاون تحلیل و بررسی سازمان بسیج اساتید کشور
انتهای پیام/4107/4115/
انتهای پیام/