سازمانهای دولتی بهشت کوتولهها/ دانشگاه یا پاسگاه
مهدی حمزهپور در گفتگو با خبرنگار فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا به معرفی رشته مدیریت در دانشگاهها و بررسی وضعیت موجود این رشته در سازمانهای دولتی و دانشگاهی پرداخت. همچنین این عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) از ارتقاء آسانسوری در سازمانهای دولتی در سراسر دنیا و ایران گفت. در ادامه میتوانید این گفتگو را بخوانید؛
در ابتدا درباره رشته مدیریت و آینده شغلی این رشته توضیحی بفرمایید.
مدیریت رشته بسیار زندهای است و آدمهای منزوی، بیحال و آدمهایی که درونگرا باشند به درد این رشته نمیخورند؛ رشته مدیریت، ذهن خیلی خلاقی میخواهد فرد بسیار باید بهروز باشد. هم ابزارهای مدیریتی بهروز باشد خودش هم آدم سرحالی باشد. اگر خودش آدم سرحالی نباشد خیلی نمیتواند در رشته مدیریت موفق باشد.
من توصیه میکنم داوطلبانی که به لحاظ جسمی، روحی، روانی و رفتاری تعادل خوبی دارند وارد این رشته بشوند. این رشته میتواند بسیار پردرآمد و مؤثر باشد. بدون اینکه بخواهم تصویر منفی بدهم به معنای واقعی کلمه در بعضی از زمینهها مثل زمینههای اقتصادی، فرهنگی، آموزش عالی و تا حدود زیادی در زمینههای اجتماعی دچار بحران مدیریتی هستیم.
ارتقای آسانسوری در سازمانهای دولتی/ ماشین چمنزنی سازمانهای دولتی، خلاقیت را اره میکند
اکنون با پدیدهای مواجه هستیم به نام ارتقای آسانسوری؛ آنهایی که در این رشته هستند این بحران را بیشتر حس میکنند. در این پدیده فرد بدون اینکه شایستگی و صلاحیتهایش به اثبات برسد یا اصلاً تناسبی بین شغل و شخصیتش باشد و یا حتی کمترین آشنایی نسبت به آن پست داشته باشد، در یک پستی طوری ارتقا پیدا میکند که انسان متحیر میشود!
این دگمه آسانسور توسط پدرش، عمویش، برادرش، داییاش، عموزادهاش، خواهرزادهاش و.. زده شده و این یک دفعه از طبقه صفر به طبقه فرض کنید انتهای آن ساختمان ارتقاء پیدا کرده بدون اینکه توقفی در هر یک از این طبقات داشته باشد.
در سازمانهای دولتی عمدتاً این پدیده را داریم. چون سازمانهای دولتی خیلی خلاقیتکش هستند. من همیشه به دانشجویان توصیه میکنم اگر دنبال خلاقیت، درآمد بسیار بالا و شغلی هستید که به آن افتخار بکنید، اصلاً وارد سازمانهای دولتی نشوید؛ چون سازمانهای دولتی جهنم نخبگان و بهشت کوتولهها هستند.
در سراسر دنیا ساختار سازمان دولتی خلاقیتکُش است و درباره آن در مدیریت خیلی بحث میشود، اصطلاحی داریم به نام استعاره ماشین چمنزنی سازمانهای دولتی. در سازمانهای دولتی رویهها، دستورالعملها، ساختار سازمانی و اینها طوری چیده شده است که همه آدمهای داخل سازمان باید همقد و همرنگ باشند. اگر یک نفر بخواهد خلاقیت داشته باشد و قدش بلندتر از دیگران باشد توسط ماشین چمنزنی سازمانهای دولتی کاملا اره میشود.
کسی که میخواهد در سازمانهای دولتی کار بکند معمولاً به در و دیوار سازمانهای دولتی میخورد یعنی خلاقیتش باعث میشود که برای آن سازمان خیلی بزرگ باشد؛ این افراد عمدتاً از سازمان بیرون میآیند یعنی بیشترین خروجی از سازمانهای دولتی افراد نخبهای هستند که نمیتوانند سازمانهای دولتی را تحمل کنند؛ نه اینکه آدمهای لوس و کمطاقتی باشند، این جایگاه اصلاً برای این افراد ساخته نشده است. معمولاً خروجی سازمانهای دولتی مدیران خیلی توانمندی نیستند.
راهکار برای بهبود وضع موجود چیست؟
اگر من جای تصمیمگیران باشم که اکنون نیز در سطح دانشگاه این کار را انجام میدهم، در پروژههایم از جوانان استفاده میکنم و انصافاً آنها حرف برای گفتن دارند.
بعضی از دانشجویان به لحاظ رفتار حرفهای و کاری خودشان را نشان میدهند بعضیها هم نه. کسی که کار میکند هم درآمد خوبی میبرد هم اینکه کار خوبی ارائه میدهد. همیشه به دانشجویان پیشنهاد میکنم وارد سازمانهای دولتی نشوید، دور هم جمع شوید و یک تجارت و کارآفرینی ایجاد کنید و سعی کنید برمبنای آن کارآفرینی و تجارتی که دارید، مؤثر باشید.
آیا بهدرستی از دانشجویان برای تأسیس و راهاندازی شرکتهای دانش بنیان حمایت میشود یا باید بر اساس توانایی و استعدادهای خودشان پیش بروند؟
من 21 سال است که در دانشگاههای دولتی هستم. سه نسل دانشگاه در ایران وجود دارد؛ دانشگاه نسل اول دانشگاههای آموزشی هستند که «دانشگاه ناپلئونی» نام دارند.
دانشگاه نسل اول، پاسگاههای فروش مدرک
دانشگاههای نسل اول فقط برای تولید مدرک ساخته شدهاند. البته دانشگاه هم نیستند پاسگاه هستند. یعنی محل پاس کردن یک سری از درسها و واحدهای درسی و گرفتن یک سری نمراتی که به صورت فرمایشی و در موعد مقرر منجر به لیسانسهشدن دانشجویان میشود سپس کارشناسی ارشد و حتی دکتری میشوند.
الان ما در خیلی از دانشگاهها داریم دکتری میفروشیم. یعنی میتوانیم بگوییم دکتری کیلویی چند؟ دکتری دانهای چند؟ بعضی از دانشگاههای ما دانشگاههای ناپلئونی هستند. یعنی دانشگاهها آموزشمحورند. دانشگاههای نسل اول نازلترین درجات کیفی دارند و در بحث توسعه مطرح نیستند قطعاً حمایتی هم نمیکنند لیاقت حمایت هم ندارند اینطور دانشگاهها.
دانشگاه دسته دوم دانشگاههای پژوهشمحور هستند که به «دانشگاه هومبولت» معروف است. هومبولت یک دانشمند آلمانی بود که یک دغدغهای داشت، وی پی برد که دانشگاهها آموزشمحور و متکلم وحده شدهاند؛ یک استاد میآید درس میدهد، و دانشجویان جزوه برمیدارند، پژوهشی این وسط انجام نمیشود. به خاطر همین هومبولت آمد یک دانشگاهی تأسیس کرد که علاوه بر آموزش استاد، کار پژوهشی هم بکند.
دانشگاه هومبولت، یک دانشگاه قدیمی است. اصطلاحاً به دانشگاههایی که علاوه بر بحث آموزش یک نیمنگاهی به پژوهش دارند، پژوهشمحور میگویند؛ که در ایران دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه خوارزمی، دانشگاه علوم پزشکی تهران را داریم. اینها دانشگاههای هستند که میشود رویشان حساب کرد و شاخصهایشان در حوزه پژوهش خیلی امیدوارکننده است و به دانشگاه پژوهشمحور نزدیک شدهاند.
دانشگاههای نسل سوم دانشگاههای کارآفرین هستند. دانشگاههای ایران عمدتاً از انواع آموزشی و پژوهشی است، نسلهای قدیمی و استادهای قدیمی خیلی کارهای پژوهشی نداشتند و عمدتاً کار آموزشی میکردند. ولی درحال حاضر از استادها انتظار است و الزام است که برای ارتقاء، علاوه بر کار آموزشی، کار پژوهشی هم داشته باشد.
در دانشگاههای آمریکا استاد علاوه بر آموزش باید پژوهش هم داشته باشد و آنقدر در رشته خود قابل باشد که بتواند پروژههای کلان را وارد دانشگاه کند؛ استاد آنقدر معتبر است که مثلاً یک قرارداد 10 میلیارد تومانی میبندد و همین استاد 10 میلیارد تومان را به دانشگاه میآورد.
در این قرارداد، سهم عمده را استاد و تیمش برمیدارد و بخشی هم به دانشگاه میرسد اما اگر استاد این کار را نکند نمیتواند ارتقا پیدا کند. میدانید که اگر استاد چند سال ارتقاء پیدا نکند و ترفیع نگیرد، دچار رکود علمی میشود و دانشگاه این حق را دارد که او را اخراج کند.
در ایران دانشگاه کارآفرین و مولد نداریم
با این تجربه اندک در دانشگاهها ندیدهام که ما دانشگاه کارآفرینی داشته باشیم و دانشگاه مولد باشد. فقط یک نکته را بگویم که در آمریکا تاپتنها یعنی 10 تا دانشگاه برترشان آنقدر به لحاظ درآمدی بالا هستند که بعضی از اوقات برای تصویب بودجه دولت، دانشگاه کمک میکند یعنی دانشگاه درآمدزا و اشتغالزاست.
دانشگاهها در بحث درآمدزایی چه میزان موفق بودند؟ گاهی با اجاره اماکن دانشگاه درآمدزایی صورت میگیرد آیا منظور از درآمدزایی دانشگاه این است؟
بعضی مدیریت دانشگاههای ما مدیریت حرفهای نیست، دانشگاه نیاز به مدیریت حرفهای دارد. ما در حوزه سیاستگذاری عالی هم مشکل داریم. مثلاً در شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر شورا یکی از استادان خوب و شناخته شده؛ اما در رشته دامپزشکی است.
یکی باید از مدیران بپرسد در چه زمینهای کار میکنید؟ آیا رشته تحصیلی یا تجربه شخصی شما با پستی که اشغال کردهاید متناسب است؟ فرض کنید یک مهندس مکانیک که باید در صنعت خودرو کار بکند، پست سیاستگذاری علم و فناوری را دارد. این اشتباهات و عدم تناسب بین شغل و شخصیت در کشور ما بوده و یک معضل اساسی در بحران مدیریت است.
انتهای پیام/4084/ 4107/پ
انتهای پیام/