دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 آبان 1397 - 15:18

دکتر رضوانی///

////////////////
کد خبر : 324112

سؤال


- این کتاب البته دوتا لگوی کوچک می‌خورد، یکی برای یونسکو است، انتشار مشترک کمیسیون ملی یونسکو و انتشارات دانشگاه شیراز. دو نوع چاپ دارد، یکی چاپ نفیس است و یکی هم چاپ دانشجویی. چاپ نفیس انجام شده، خیلی هم زیبا انجام داده‌اند و چاپ دانشگاهی‌اش هم مراحل آخر است و فکر می‌کنم نهایتاً تا دو سه هفته دیگر کامل می‌شود.


سؤال


- من اصلاً تمام هدفم، اصلاً دو هدف از این کار دارم، معرفی ؟؟؟ مفاخر ؟؟؟ دنیا ؟؟؟ چاپ دانشجویی، من اصلاً تمام سعی‌ام این بوده و خواهشم از این انتشاراتی‌ها این بوده که دلم می‌خواهد در کیف هر ایرانی یکی از این کتاب باشد.


سؤال


- هنوز فکر می‌کنم قیمت مشخص نشده.


سؤال


- ببینید چاپ نفیس که قاعدتاً فروشی نیست. آن را برای سفرا و سازمان تبلیغات، من یک روز به شورای عالی انقلاب فرهنگی دعوت شده بودم، خودِ آقایان می‌گفتند که ما همه از این کتاب تعدادی می‌خواهیم تا هر کدام از این خارجی‌ها آمد سلام کرد، یکی از این کادو به آنها بدهیم. خب قاعدتاً ؟؟؟ ما را بشناسند، که ما خودمان را معرفی کنیم به دنیا که ما این هستیم. یعنی شما وقتی گلستان را می‌خوانید سرتاسرش صلح‌طلبی است و زیبایی و انسانی و انسان‌دوستی و ... غیر از این است؟


سؤال


- ما با این کار واقعاً نشان دادیم که مالِ الان نیست، ما قرن‌ها است که چنین عقایدی را داریم. این را می‌خواستیم به دنیا نشان بدهیم. 10 سال هم طول کشید. و آن چاپ دانشجویی هم که إن‌شاءالله در دسترس همه قرار بگیرد. یعنی من واقعاً آرزویم این است که هر کسی در مترو می‌نشیند این کتاب را فوری دربیاورد بگیرد دستش.


سؤال


- اولاً چرا سعدی؟ به دو دلیل. یکی اینکه من اصالتاً اصفهانی‌الاصل هستم. البته اهل دهاوان هستم که محل تلاقی اصفهان است و بختیاری. در آن منطقه، حضرت سعدی از یک شأن خاصی برخوردار است. یعنی نه اینکه در آنجا علاقه و ارادتی به حافظ نداشته باشند، دارند. ولی اصلاً در اصفهان سعدی یک شأن دیگری دارد، کمااینکه مثلاً بعضی از خواننده‌ها مثل مثلاً تاج اصفهانی، این بیشتر و فقط از سعدی می‌خواند. اصلاً به او می‌گفتند شیخ‌خوان. اصفهانی‌های آن منطقه به سعدی بسیار ارادت دارند. من وقتی بچه بودم خب آنجا بودم. پدرم من حتی وقتی فال می‌گرفتیم با سعدی می‌گرفتیم نه با حافظ. بله با قسمت طیّبان. پس آشنایی من با سعدی برمی‌گردد به اوائل زندگی، از آن‌موقع این عشق شروع شد. اینکه حالا سعدی، اما چرا گلستان؟ ما در دنیا وقتی صحبت از ادبیات ایران می‌شود، همه فقط صحبت از ادبیات شعری می‌کنند. آنجا فرض بر این است که ما ادبیات داستانی نداریم. الان خودِ من و جنابعالی، وقتی می‌گویند ادبیات داستانی فوری شما یاد روس‌ها می‌افتید مثلاً تولستوی و شولوکف و آن ایرلندی‌ها و جیمز ؟؟؟ و ...


سؤال


- ببینید صحبت از اینهاست. کدام یکی از نویسندگان ما شهرت جهانی دارید؟ نویسندگان رمان‌ها و ادبیات داستانی‌مان را عرض می‌کنم.


سؤال


- هیچ کدام. اما گلستان پُر از داستان در داستان است. و آن چیزی که الان در دنیا به اسم داستان‌های مینیمالیستی است، دیگر کوتاه‌ترینش در سعدی است. در یک خط، در یک خط کاری که الان تازه دنیا به فکرش افتاده او 800 سال پیش کرده. و من خواستم بگویم که ما ادبیات داستانی داریم، یعنی این هم هست، و پُر از حکمت، پُر از طنز، پُر از زیبایی.


سؤال


- بسیار سؤال خوبی کردید. این نکته‌ای که شما فرمودید، من دو سال و نیم پیش که دانشگاه برکلین آمریکا دعوت داشتم و آنجا من سخنرانی داشتم و کسانی که نشسته بودند، یکی‌شان رابرت هس بود که ؟؟؟ آمریکاست، یعنی ملک‌الشعرای آمریکاست، کسی که سه سال پشت سر هم ملک‌الشعرای آمریکا بود و خانمی آنجا بود که البته بعداً خانم ایشان شده بود برندا هیلمن که او هم رئیس و مدیر انجمن شعرای آنجا بود. فکر کنید یک‌چنین آدم‌هایی و استادان دانشگاه ؟؟؟ آنجا نشسته بودند، اینها همه مدهوش و مفتون سعدی هستند. ببینید من حالا نکته دیگرش را می‌گویم که چی گفته بودم آنجا. شاعر بزرگی در آمریکا است به اسم راف والدو امرسن، این رابطه امرسن به سعدی مثل رابطه گوته به حافظ است و این اصلاً کله‌پای سعدی است، مفتون و شیفته سعدی است و این آقای ملک‌الشعرای آمریکا به من می‌گفت که وقتی آمریکا با آن ترجمه‌ها شیفته سعدی شده، با کاری که تو کردی، اگر الان بود چه می‌شد؟! و می‌دانید که در فرانسه کسانی بودند که اصلاً فامیلی‌شان سعدی بود.


سؤال


- سعدی کارنو.


سؤال


- بله، اصلاً اینها هست. اما حالا اینکه فرمودید مال آن زمان است، ویژگی که سعدی دارد و من آنجا عرض کردم، شعر سعدی، کلام سعدی، ؟؟؟ تایم‌لس، ایج‌لس، دیت‌لس یعنی فارغ از زمان و مکان، فارغ از دوره و عصر است. اصلاً شعر سعدی نه زمان می‌شناسد و نه مکان. متعلق به همه‌جاست و همه‌کس.


سؤال


- این را دیگر من نباید خودم از خودم تعریف کنم.


سؤال


- خواهش می‌کنم. بله، بله. اگر اجازه بدهید من این را نقل قول کنم از چند تن از بزرگان. استاد کزازی در یک سخنرانی در یونسکو، خوشبختانه آن‌روز من خدمت‌شان بودم، اولین سخنران من بودم، دومی ایشان بود، ایشان درآمدند گفتند من کتابی نوشتم که برگردان شعر به یک زبان دیگری فقط به‌صورت مفهومی است، یعنی شما پیام را می‌توانی منتقل کنی نه پیکره را. ایشان عینِ جمله‌شان را که الان در مقدمه کتاب است، إن‌شاءالله وقتی کتاب چاپ شد شما نظر ایشان را کامل می‌بینید که ایشان فرمودند فلانی یعنی رضوانی ثابت کرد که تمام این تئوری‌ها اشتباه است. چند وقت پیش یکی دیگر از شاگردان من که الان دانشگاه آزاد تدریس می‌کند دکتر عامری که ایشان خودشان استاد زبان است، ایشان یک‌بار که من یکی از این شعرها را می‌خواندم با یک حالتی گفت که این ترجمه آن است یا آن ترجمه این است. اصلاً تعریف ترجمه خوب چیست؟ می‌گویند ترجمه خوب ترجمه‌ای است که اگر گوینده زبان اصلی یعنی مثلاً حضرت شیخ سعدی زبان انگلیسی می‌دانست همین را می‌گفت. و می‌دانید که ما در ترجمه غیر از زبان مبدأ و زبان مقصد و اشراف به زبان و ؟؟؟ چیزی داریم به نام امانت در ترجمه، اصلاً نباید ما ترجمه را تغییر بدهیم. من خیلی وقت‌ها که ترجمه‌ها را می‌خوانم اصلاً ملت همین‌طور می‌مانم و خدا شاهد است نمی‌خواهم امتیازی بگیرم که، خودم هم خیلی وقت‌ها تعجب می‌کنم که چه‌جوری این این‌قدر ؟؟؟ درآمد و خیلی وقت‌ها من می‌گویم این را خودِ حضرت شیخ آمد ؟؟؟ داد. باور کنید خودش انگار ؟؟؟ و إن‌شاءالله وقتی درآمد و دیدید، به یکی‌اش دست نخورده.


سؤال


- اجازه بدهید که اینها بیاید و این را ببینید. حالا غیر از شعرش مثلاً یک‌جا فقط یک خطش را می‌گویم، می‌گوید «قدم من به سعی پیش‌تر است، پس چرا عزّت تو بیشتر است؟!» می‌گوید ؟؟؟، ببینید آهنگ همان است. دست نخورده. شما اینها را لغت به لغت بگذارید ببینید یک‌‌دانه‌اش این‌ور آن‌ور شده یا نه؟ می‌گوید «یارِ شاطر، بارِ خاطر» ؟؟؟ ببینید، یا حتی من موسیقی‌اش را سعی کردم دست نخورد. می‌گوید «در عنفوان جوانی، چنان‌که افتد و دانی» ؟؟؟


سؤال


- ببینید، «ترا که خانه نئین است، بازی نه این است» ؟؟؟ به همین دلیل است که 10 سال طول کشید.


سؤال


- یک انجمنی هست، انجمن دوستداران حافظ. ما هفت هفته با حافظ داشتیم که روز آخرش یعنی هفته هفتم، رونمایی شد از یکی از کتاب‌های استاد خرم‌شاهی که آنجا هم بنده یکی از سخنرانان بودم. حالا شده هفت هفته با سعدی، هفته هفتم‌اش رونمایی است. که قرار شده یک جلسه مفصلی باشد در یک سالن 1200 نفره. چون آن روز حافظ واقعاً سالن مولوی دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی اصلاً جا نبود. گوشه، کف، نشسته بودند، دور ایستاده بودند، سالن بغل بودند، یعنی واقعاً مردم تشنه‌اند، تشنه این مفاهیم ناب سعدی و حافظ هستند. این است که روز رونمایی سعدی قطعاً تعداد زیادی خواهند آمد که یک جای بزرگی خواهد بود.


سؤال


- عرض کردم، همین است. اینها الان ترس از ابهام و جهل است. شما چرا از تاریکی می‌ترسید؟


سؤال


- نمی‌دانید. چرا از مرگ می‌ترسید؟ ما اگر واقعاً به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشته باشیم که نمی‌ترسیم. «ترس از تاریکی» به‌دلیل ابهامی است که در تاریکی است. چرا اینها از ایران می‌ترسند؟ برای اینکه اصلاً ایران را نمی‌شناسند.


سؤال


- همین! یا مثلاً این آقای خیلی ببخشید، ابله آمریکایی که چند وقت پیش گفته بود ترسم از این است که یک ژن من ایرانی باشد، که می‌خواستیم بگوییم فخر بر تو اگر واقعاً یک ژنت ایرانی باشد. حالا این از کجا آب می‌خورد؟! خودِ سعدی می‌گوید هنر بیاور و زبان‌آوری مکن سعدی! چه حاجت است بگوید شکر که شیرین است؟! اگر من و شمای ایرانی شیرینیم، لازم نیست شیرینیم. ما باید شکر بودن‌مان را به دنیا ثابت کنیم. ما الان با این کتاب، می‌گوییم آقای آمریکایی، آقای ؟؟؟ این کتاب احتمالاً کتاب دانشگاهی خواهد شد آنجا. وقتی می‌بیند که آن بنی‌آدم را می‌خوانند. در ضمن اینکه بنی آدم را ای‌کاش یک کسی هم یکدیگرند نمی‌گفت، برای اینکه این بنی آدم اعضای یک پیکرند. اصلاً ببینید این یک حدیث نبوی است، اصلاً تمام این شعر جمله‌ای است از حضرت محمد که شروع می‌شود با «النّاسُ کَلجسدِ الواحد و ...» که اصلاً بشریت مثل یک پیکره واحد است که اصلاً بنی آدم اعضای یک پیکرند، حالا فارغ از معنی و اینهاش که مشخص است. اگر که ما چنین شخصی را داریم که چنین شعاری می‌دهد که در دنیا هنوز کسی نمی‌تواند رو دستِ این بگوید و خیلی چیزهای دیگر، به آن ترتیب، این است که بشناسند ما را. اصلاً واقعاً نمی‌شناسند. این قرار است در دانشگاه‌های آنجا هم إن‌شاءالله کتاب درسی بشود.


سؤال


- بله، اصلاً صحبت از این شد که من دانشگاه ؟؟؟ که بودم، در قسمت شرق‌شناسی، اینها اصلاً تشنه داشتن یک‌چنین چیزهایی هستند. مگر آنجا قسمت‌های شرق‌شناسی ندارند؟


سؤال


- بله، خب پس چی بخوانند، اصلاً مطلبی ندارند. و اینکه این را برمی‌دارم من، عرض کردم من هدفم دو یال و دو بال داشت؛‌ یکی شناساندن این فرهنگِ، آخر من که نباید هی بنشینم من و شما در یک اتاق دربسته بگوییم ما خوبیم. دنیا از ما می‌ترسند. خب ثابت کن خوب هستی. ما می‌خواهیم این خوبی‌مان را به دنیا بگوییم.


سؤال


- بله، قطعاً و این است که آقا من از این دیارم، من اینم. و یکی هم اینکه در جامعه خود ما، جناب حسینی دیگر ما که حالا با هم رودربایستی نداریم، جامعه ما بسیار بد صحبت می‌کند الان، فارسی غلطی را حرف می‌زنند الان. فارسی‌مان خیلی خراب شده، واژه‌های سخیفی به‌کار می‌برند. در تلویزیون‌مان همین است. در نشریات مثلاً «می‌ریم که یک مصاحبه داشته باشیم»، «می‌رویم نظر شما را داشته باشیم» این «داشته باشیم» از کجا آمده؟ یک گرته‌برداری است!


سؤال


- از این چیزهای غلط، غلط، غلط یا این برایِ شماست به‌جای مالِ شماست و خیلی چیزهای دیگر. من در مصاحبه‌ها زیاد


 


 


 


گفته‌ام. ما می‌خواهیم اگر بشود، خدا کند دوباره این آب رفته زبان فارسی را به جوی برگردانیم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب