دانشجویان ایرانی نسبت به خارجیها خلاقیت بیشتر و ایدههای بزرگتری دارند
گروه علم و فناوری خبرگزاری آنا، بهاره رسولی متولد 10 اردیبهشت 1359 در تهران است. دبستان تا دبیرستان را در شهرری گذراند و به دانشگاه شهید بهشتی رفت تا در مقطع کارشناسی و رشته علوم تغذیه تحصیل کند. بعد از فارغالتحصیلی در دانشکده علوم تغذیه و انستیتوی تغذیه ماند و به پژوهش پرداخت ولی در شهریور 1388 از سوی دانشگاه کارولینسکا در استکهلم سوئد پذیرفته شد.
کارشناسی ارشد و دکتری را در این دانشگاه خواند و در این مقطع بود که گرایش رشته تحصیلیاش از تغذیه صرف به سمت اپیدمیولوژی و آمار و بهداشت عمومی سوق پیدا کرد و مهارتهایی را در زمینه اپیدمیولوژی، آمار زیستی و بهداشت عمومی را یاد گرفت. وی هماکنون در دانشگاه هاروارد در حال تحقیق است.
در ادامه مصاحبه ما را با این محقق ایرانی میخوانید:
* تاکنون چند دستاورد یا کار پژوهشی داشتهاید؟
در داخل ایران در انستیتو تحقیقات تغذیه چهار سال مشغول بودم و در این مدت مقالات بسیاری چاپ کردم. در ایران برای ترویج تغذیه با شیر مادر با یک گروهی همکاری کردم که سه مقاله ایرانی در این مورد در ژورنال دانشگاه شهید بهشتی چاپ شد. مسئول یک پروژه کوچک هم در مراکز بهداشتی جنوب تهران بودم در مورد اینکه چقدر زنان و خانمهایی که بچههای تازه زایمان کردهاند در مورد تغذیه شیر مادر دانش دارند و چطور میتوانیم آگاهیشان را بیشتر کنیم و مقالهای هم از این پروژه بعد از این که از ایران رفتم به چاپ رسید. یک سال هم به نام کارمند نمونه در انستیتوی تغذیه انتخاب شدم و دیپلم افتخاری به من دادند.
* راجع به دستاورد جدیدتون که در زمینه نقش سدیم در ابتلا به بیماری دیابت بود، بیشتر توضیح بدهید.
پنج سال پیش زمانی که دوره دکتری را شروع کردم، با گروهی شروع به همکاری کردم که پروژهاش از نظر من جالب بود. این گروه که تقریبا یکی از معدود گروههایی است که در دنیا روی بیماری دیابتی که در بزرگسالی به وجود میآید و شبیه دیابت نوع یک در کودکان است و دلیل بروز این بیماری تحقیق میکردند. معمولا ما انتظار داریم دیابت نوع یک در کودکان شروع بشود.
بیماری دیابت نوع یک و نوع دو درست است که هردو دیابت هستند ولی پاتولوژیشان کاملا متفاوت است و میتوانیم بگوییم که دو بیماری کاملا متفاوت هستند. بیماری دیابت نوع یک تقریبا یک بیماری خودایمن است. در دیابت نوع یک بدن، علیه سلولهای پانکراس که تولیدکننده انسولین هستند، فعالیت میکند و خود بدن آن سلولها را نابود میکند و دیگر سلولی وجود ندارد که انسولین ترشح کند. خیلی گروهها در این زمینه کار میکنند اما هنوز نتوانستهاند علت خاص این بیماری را پیدا کنند و حتی گاهی میگویند که شاید دیابت ویروسی ناشناخته است که بچه به آن مبتلا میشود. مسلما بخش بزرگی از علت این بیماری ژنتیکی است و هنوز عوامل غیرژنتیکی آن مثل محیط را کسی نمیشناسد.
بگذارید در مورد دیابتها یک توضیحی بدهم. دیابت نوع دو معمولا در بزرگسالان دیده میشود و البته تازگیها در نوجوانان هم دیده شده است. اما این نوع دیابت معمولا به روش زندگی بستگی دارد؛ عواملی مثل چاقی، عوامل محیطی. در این بیماری، انسولین از سلولهای بدن تشرح میشود اما سلولهای بدن نمیتوانند انسولین را جذب کنند.
ما معمولا انتظار داریم که بچهها دیابت نوع یک را بگیرند و بزرگسالان به دلیل عوامل محیطی و عادتهای نادرست، دیابت نوع دو را بگیرند. ولی بهتازگی دیده شده است که نه درصد کل بیماران دیابت نوع دو در بزرگسالان در حقیقت اشتباه تشخیص داده شدهاند. یعنی در بزرگسالی هم این بیماری به صورت خودایمنی ظهور پیدا میکند.
من به گروهی پیوستم که میخواستند ببینند علت این بیماری چیست و همین شد که برای تز دکتری روی تاثیر مصرف الکل و مصرف تنباکو (سیگار و تنباکوی جویدنی) بر ابتلا به بیماری دیابت کار کردم.
من از یک سال و نیم پیش که دوره فوق دکتری را در دانشگاه کارولینسکا شروع کردم، علاوه بر این که روی تاثیر عوامل محیطی بر دیابت تحقیق کردیم، روی چگونگی تاثیر عوامل محیطی هم روی افرادی که ژن خطر ابتلا به دیابت را دارند و هم روی افرادی که عامل ژنتیکی را ندارند، متمرکز شدیم. اولین مطالعهام روی قهوه بود که هنوز نتایج آن چاپ نشده است اما حدس میزنم یکی از مطالعاتی باشد که به موضوع داغی در پزشکی تبدیل شود.
نتیجه این پژوهش چه بود؟ آیا قهوه تاثیر مثبت روی دیابت دارد یا منفی؟
مطالعات قدیمی در جهان نشان داده بودند که یک تا سه فنحان قهوه در روز میتواند باعث کاهش بروز دیابت نوع 2 شود. مکانیزمی که پشت این ماجراست این است که قهوه یک سری موادی دارد که حساسیت سلولها به جذب انسولین را بالا میبرد. افرادی که بین یک تا سه فنجان قهوه در روز مصرف میکنند، کمتر از افرادی که قهوه نمیخورند به دیابت نوع 2 مبتلا میشوند.
حال سوال اینجا بود که قهوه روی دیابت نوع 2 چه تاثیری دارد؟ تحقیقات ما نشان داد که قهوه دیابت نوع 2 را افزایش میدهد. قهوه نه تنها دیابت نوع 2، بلکه احتمال بروز بیماریهای خودایمن را نیز افزایش میدهد. البته این موضوع کاملا تائید نشده است و ما برای اثبات این موضوع به مطالعات بیشتری نیاز داریم. در واقع میتوانم بگویم این اثرات دیده شده است اما هنوز مطالعه دقیقی روی آن انجام نشده است.
اما علت این ماجرا چیست؟ چون قهوه علاوه بر مواد خوبی که درونش هست، یک سری اجزا به نام آلکالوئید دارد که در مقادیر کم آن، بدن میتواند دفعش کند اما در مقادیر بالا حالت سمیگونه پیدا میکند. آلکالوئید در بسیاری از مواد غذایی وجود دارند. مقادیر بالای این ماده پانکراس را بیش از حد تحریک میکند و در دراز مدت (مصرف بالای چهار فنجان در روز) ممکن است باعث شود سلولهای بدن علیه سلولهای خود فعالیت کنند.
ما بدون در نظر گرفتن ژن مساله را بررسی کردیم و متوجه شدیم که بیشتر از چهار فنجان قهوه در روز خطر بروز دیابت نوع 2 را کم میکند اما خطر بروز بیماری خودایمن را بالا میبرد سپس بین افرادی که سابقه ژنتیکی دارند و آنهایی که ندارند مقایسه کردیم؛ افرادی که سابقه ژنتیکی دیابت نوع یک را ندارند هیچ اثری نداشتند اما کسانی که سابقه دیابت خودایمنی دارند ناگهان پنج تا شش برابر بیشتر از افراد دیگر مبتلا به بیماری خودایمن میشوند. پیام کوتاهی که این تحقیق برای مردم عادی دارد این است که اگر کسی در خانوادهاش سابقه دیابت نوع یک یا بیماریهای خودایمنی دیگر را دارد، زیاد قهوه مصرف نکند.
بعد از قهوه چه عوامل دیگری را بررسی کردید؟
بعد از بررسی قهوه، نمک و سدیم مصرفی را به دلیل کنجکاوی خودم مورد بررسی قرار دادم. معمولا مصرف سرانه سدیم در کشورهای اروپایی به توصیه سازمان بهداشت جهانی 2/5 گرم در روز است اما در اکثر کشورها این میزان در اکثر کشورها 7/5 است. قبلا اثرات نمک را بیماریهای فشارخون و قلبی عروقی دیده بودند اما در دیابت کسی ندیده بود. تحقیقاتم نشان داد که نمک دیابت نوع 2 را افزایش میدهد اما نوع خودایمن را چندین برابر دیابت نوع 2 افزایش میدهد. یعنی برای دیابت نوع 2 خطرناک است اما برای دیابت نوع یک خیلی بیشتر خطرناک است!
* طرح پژوهشی که هماکنون یا در آینده روی آن کار میکنید چیست؟
بعد از فارغالتحصیبلی میخواستم دانشنامهام را خارج از محیط دانشگاهی کار کنم و به همین دلیل با شرکت نستله (نه نستله که مواد غذایی تولید میکند) که معمولا برای بیماران خاص غذا درست میکند، همکاری کردم. این همکاری، تجربه بسیار خوبی برای خودم بود چون توانستم دانشی که در دانشگاه یاد گرفتم در دنیای واقعی نگاه کنم.
قبلا تصور میکردم که شرکتهای اینچنینی فقط به دنبال منافع خود هستند و عمدتا از مستندات ظریف استفاده میکنند که بگویند محصولات ما خوب هستند ولی با ورودم به این شرکت، کلا نظرم عوض شد و در آنجا دیدم که از مستندات قوی حتی از دستاوردها و نتایج بررسیهای دانشگاهی بهره میبرند. یعنی مستنداتشون مقالاتی هستند که به صورت بیطرف و خارج از محیط کاری چاپ شدهاند.
در پروژه کوتاهی که در نستله بودم، روی ویتامین D و دیگری مکملیاری پروتئین برای سالمندان پژوهش کردم. ویتامین D همانطور که همه میدونیم برای بدن بسیار ضروری است اما لزوم نیاز به پروتئین برای خودمم موضوع جالبی بود. در بدن افراد سالمند بعد از 40 سالگی یک اتفاق طبیعی رخ میدهد که به آن «سارکوپنیا» میگویند؛ یعنی عضلات بدن ناخودآگاه تحلیل میروند و کاهش پیدا میکنند. البته این ماجرا روی افرادی که زندگی عادی دارند و ورزش نمیکنند رخ میدهد.
به این فکر کردم که اگر از 40 سالگی این روند شروع بشود در 65 سالگی مقدار خیلی زیادی از عضلات را از دست میدهند و وقتی افراد عضلات را از دست بدهند، استخوان دچار شکستگی میشود. چون عضلات استخوانها را محکم نگه میدارد. وقتی در 65 سالگی استخوان شکسته بشود، به سختی ترمیم میشود. به این ترتیب کیفیت زندگیشون زندگی این افراد پایین میآید و نمیتوانند به راحتی تحرک داشته باشند.
در همین راستا، گروهی مکملهایی با پروتئینهایی با کیفیت بالا تولید کردند که به حالت پکیج کوچک مورد استفاده افراد است و آنها میتوانند صبحها در شیر روزانهاشن حل کنند و بخورند. در این صورت دیگر لازم نیست غذای حجیم بخورند.
غیر از این پروژه، تا دسامبر 2016 چند تا پروژه کوچک هم روی چاقی داشتم که بررسی کردم چطور میشود چاقی را کم کرد.
هماکنون برای گروهی که با آنها همکاری میکنم، قرار است الگوریتمی را برای دیابت تنظیم کنیم و برای این کار با سازمان بهداشت جهانی هم همکاری میکنیم تا برای قشر مهم جامعه میزان ابتلا به دیابت را محاسبه کند.
* هماکنون وضعیت فناوری در دنیا به گونهای است که به خوبی به کمک پزشکی آمده است و دانشمندان با ترکیب علوم فنی و پزشکی قصد دارند که بیماریها را از بین ببرند. آیا شما به نظریه نامیرایی (immortal) اعتقاد دارید و فکر میکنید که در نهایت انسانها به سمت نامیرایی یا ابرهوش پیش میروند؟
من اعتقادی ندارم! ممکن است وجود داشته باشد ولی از نظر ما که با آمار سروکار داریم، اگر احتمال اتفاقی زیر سه درصد باشد، از نظر ما غیرممکن است.
*البته شاید یک چیزهایی غیرممکن باشد اما 100 سال آینده ممکن است اتفاق بیفتد.
براساس دانش کمی که من دارم میدانم که اکثر بیماریها یا شرایط بهداشتی و سلامتی که ما داریم چندفاکتوره هستند و جالبتر این که خیلی از بیماریها آنقدر شایع است مثل اماس و دیابت اما هنوز کسی نمیداند علتش چیست! ما در مرحلهای هستیم که علت خیلی از بیماریها را نمیدانیم چه برسد به این که درمانش کنیم.
به همین دلیل فکر میکنم که حداقل تا چند صد سال دیگر هم این اتفاق نمیافتد.
* از نظر شما چقدر محققان ایرانی در حوزه تغذیه پیشرفت کردهاند و کلا چقدر از دانش و علوم دنیا فاصله دارند؟
من بیشتر دانش و مهارتی را که الان دارم، مال زمانی است که در ایران تحصیل و کار کردم. برای همین دوست ندارم همه چیز را نقد کنم. ما ایرانیها خیلی پتانسیل داریم و دانش افراد تحصیلکرده ما در سطح خیلی خوبی است. بحثی که در اینجا مطرح است، این است که پس چرا ما اصلا مطرح نمیشویم؟
یک بخشی از این موضوع به دلیل امکانات است. من در سوئد حتی برای چاپ کردن یک مقاله در ژورنالی که یک مقدار اسم و رسم دارد، خودم هزینهاش را پرداخت میکنم چون در تمام دنیا برای ژورنالهای مطرح و مهم باید هزینه پرداخت کنی. اما موضوع اینجاست که همکاران ایرانی ما حتی کارت اعتباری بینالمللی ندارند و باید بروند کسی را پیدا کنند که کردیت کارتی داشته باشد و بتواند پول چاپ مقاله را پرداخت کند. بنابراین مجبورند مقالاتشان را در ژورنالهایی که خیلی اسم و رسم ندارند، چاپ کنند.
امکانات تحقیق مورد بعدی است و خیلی وقتها امکانات هرز میرود. در خارج از کشور اگر بتوانید برای کار پژوهشی پولی دریافت کنید، میتوانید ادامه دهید وگرنه باید شغلتان را عوض کنید. در حالی که در ایران کار پژوهشی مثل کارمندی است؛ یعنی حقوق ثابت خودت را داری از صبح چه کار انجام بدهی چه ندهی حقوقت را میگیری. برای همین رقابت آنقدر بالا نمیرود. ما در خارج از ایران بقایمان وابسته به کار پژوهشی است. در سوئد اگر خوب نباشی نباید بمانی؛ باید بروی شغل دیگری انتخاب کنی. با این حال، در ایران محققان ایرانی تلاش میکنند که عقب نیفتند.
* نظام آموزش عالی سوئد در مقایسه با ایران چه مزایا و چه نقصهایی داشته؟
نظام آموزشی ایران روی تئوری خیلی کار میکند اما نظام آموزشی سوئد روی کارهای عملی. خود من چیزهای زیادی در نظام آموزشی ایران یاد گرفتم اما هیچ وقت نتوانستم از آنها استفاده کنم. در صورتی که در سوئد برعکس آن است. ترجیح شخصی خودم این است که باید تعادل بین این دو تا برقرار شود.
* وضعیت دانشجوهایی که از ایران به کشورهای دیگر برای تحصیل یا کار مهاجرت میکنند چطور است و نسبت به افراد بومی در چه سطحی هستند؟
اکثر دانشجویانی که به سوئد میآیند، موفق هستند. در سال 2008 تا 2009 به دلیل این که دانشگاههای سوئد شهریه پایینی داشتند، موجی ایجاد شد و دانشجوهایی مثل من که به دلیل هزینه بالا نمیتوانستند به کشورهای دیگر بروند، به سوئد آمدند. در دورهای که من دانشجو بودم، در دانشگاه انجمنی شامل فنی و پزشکی تشکیل شد که در این انجمن به جرات میتوانم بگویم 85 درصد ایرانیها آدمهای موفقی بودند و حتی جزو 10 درصد بالای جامعه پزشکی و فنی را تشکیل میدادند.
* به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
دلیلش این بود که ما ایرانیها خیلی خلاقیم و یکی از موارد مهم این است که ما همه چیز را راحت به دست نیاوردیم و برای هرچیزی که میخواستیم به دست آوریم، مجبور بودیم فکر کنیم که همین امر باعث شده که خلاقیت به دست بیاوریم. گاهی در مقابل ملیتهایی که خیلی راحت بزرگ شدهاند، به شوخی میگوییم اینها اگر در موقعیت استراتژیک ما قرار بگیرند نمیدانند چطور شرایط را هندل کنند.
جالب است بدانید که ما ایرانیها از نظر زبان و کارهای عملی از دانشجویان بومی پایینتریم اما ما پشتکار بیشتر و خلاقیت و ایدههای بزرگتری داریم. ما جور دیگری فکر میکنیم. در شرایط خاص، خیلی راحت راههای متفاوتی را پیدا میکنیم.
* محبوبترین ابزار الکترونیکی که ازش استفاده میکنید چیست؟
لپتاپ و موبایلم. تمام کارهای پژوهشیام را با لپتاپم انجام میدهم. موبایل و اپهای موبایل مثل وایبر و پیامرسانهای اجتماعی هم بیشترین وسیله برای ارتباط با خانوادهام است. من تقریبا هر روز با خانوادهام در ارتباطم. علاوه بر این، اینجا اکثر کارهای بانکی و اداری را از طریق اپ انجام میدهیم.
* با گوشی بازی میکنید؟
من هرگز بازیام خوب نبوده! (باخنده)
* معمولا چقدر برای اپلیکیشنهای پیامرسان مثل وایبر و تلگرام و ایمو زمان میگذارید؟
اصطلاح خاصی با خواهرم دارم که «وقت اضافه» است؛ زمانی که مسیر دانشگاه تا خانه یا برعکس را سوار اتوبوس هستم، وقت اضافهام محسوب میشود و در این زمان با خانوادهام صحبت میکنم.
* از آنجایی که شما مدتها در ایران تحصیل و زندگی کردید، میزان سواد جوانان ایرانی را در چه سطحی میدانید؟
جوانهای نسل من در ریاضی و فیزیک یک سر و گردن بالاتر از همنسلهایمان در کشورهای دیگر هستند. در مورد گروه سنی جوانتر، شنیدهام که شرایط عوض شده است و من همیشه نگرانیام این بود که کیفیت سواد جوانهایمان مخصوصا در ریاضی و فیزیک که همیشه در المپیادها میدرخشیدند پایین آمده باشد. اتفاقی چند کتاب درسی بچهها را نگاه کردم خوشم آمد و ندیدم که کمتر از دوران ما یاد بگیرند. تنها چیزی که فکر میکنم نسبت به دوران ما فرق دارد سختگیری است که ممکن است تاثیرگذار باشد. الان را نمیدانم اما در دوره ما سختگیری خیلی زیاد بود و به نظرم سختگیری در درسهایی مثل فیزیک و شیمی و ریاضی باعث کیفیت حتی بالاتر از میانگین میشد.
* چه توصیهای به جوانها دارید؟
آرزوهایشان را دنبال کنند.
* فضای پژوهشی دانشگاهها در سوئد چطور دانشجویان را به تحقیق و پژوهش تشویق میکند؟
چیزی که من از همکلاسیهایم شنیدهام، سوئدیها تحقیق و پژوهش را به جای شروع از دانشگاه، از دوران دبیرستان شروع میکنند. در زمان تحصیلم در ایران پروژه انجام دادن و ارائه دادن در سر کلاس اصلا وجود نداشت. تازه سال دوم دانشگاه بود که باید پروژه ارائه میدادیم. برای همین وقتی که به سوئد آمدم، اولین ارائهام مثل یک کابوس بود؛ چون باید با زبان دیگری پروژهام را انجام میدادم و مجبور بودم بیشتر تمرکزم را روی این نقطه ضعف بگذارم.
علاوه بر این، در سوئد کسی را مجبور نمیکنند که وارد دانشگاه بشود، چون هر شغلی با ارزش است، بنابراین کسی وارد دانشگاه میشود که واقعا علاقه داشته باشد. مثلا اگر کسی مغازهدار باشد همانقدر از نظر اقتصادی درآمد دارد که دانشگاه رفته باشد و همانقدر از نظر اجتماعی جایگاه دارد که اگر دانشگاه میرفت. بنابراین مجبور نیستند به دانشگاه بروند مگر برای علاقه! پس کسی که خودش با پای خودش آمده دانشگاه و علاقه داشته را نیازی نیست که تشویق کنند.
* دوست دارید برای زندگی به ایران برگردید و اگر دوست دارید فکر میکنید چه امکاناتی باید در ایران وجود داشته باشد؟
در سطح علمی مکان زندگی خیلی مهم نیست. میشود یک جورهایی بخشی از جامعه جهانی علمی؛ این که کجا باشی و کجا زندگی کنی برای من معنیاش را از دست داده است. چون هر جا که باشم، اگر بدانم میتوانم کاری برای ایران حتی اگر خیلی کوچک در سطح دانشی که دارم انجام دهم، برایم خوشایند است.
البته به خاطر خانواده و تعلقاتی که دارم، دوست دارم ایران زندگی کنم. اما باز هم هر طور که فکر میکنم، بعید میدانم که برگردم و در اینجا زندگی کنم. چون یک سری چیزهای دست و پاگیر در ایران وجود دارد و یک سری امکانات خوب وجود ندارد. فکر میکنم بعد از سالها زندگی در سیستم خارج از کشور نتوانم به ایران برگردم.
* با توجه به اینکه شما بزرگسال بودید و به سوئد رفتید، فکر میکنید واقعا عادت مانع برگشتنتان میشود؟
من نه سال در سوئد کار کردم؛ در صورتی که فقط چهار سال در ایران کار کردم. سن زندگی با سن کاری فرق دارد. مثلا اگر من ازدواج کرده بودم و زن خانهداری بودم ترجیح میدادم که در ایران زندگی کنم اما شرایط کاری من به صورتی است که نیاز دارم در جامعه حرکت کنم، کنفرانس شرکت کنم، مقاله بنویسم و اینها در ایران خیلی مشکل است.
* از نظر مالی چقدر در سوئد ساپورت میشوی تا بتوانی تحقیقاتت را انجام بدهی؟
در سوئد یا پولی به شما نمیدهند یا اگر پولی بدهند از نظر حقوقی آنقدری هست که زندگی در سطح میانگین جامعه را داشته باشی. اگر اجرای آن کار تحقیقاتی نیاز به هزینه مثل کار کردن در آزمایشگاه داشته باشد، هزینه آن پرداخت میشود. البته پول زیادی نیست اما آنقدری هست که همه زندگی را کاور کند.
* حرف آخر؟
با وجود همه مسائل و مشکلاتی که در ایران برای کار تحقیقاتی است اما ما محققان خوبی داریم که خیلی با ارزشند و باعث افتخارم است که در آینده بتوانم با آنها همکاری کنم.
گفتوگو از نسترن صائبی
انتهای پیام/