دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
مناظره امکان‌سنجی تمدن‌سازی اسلامی؛

خواجوی: قرار دادن واژه مدرن «تمدن» کنار امر قدسی«دین» نیازمند دقت است/ میری: طرح بحث از تمدن سازی اسلامی فرار از برنامه توسعه است

چندی است بحث از تمدن سازی اسلامی میان اندیشمندان و صاحب نظران حوزه علوم انسانی و علوم اسلامی مطرح شده و هر یک از صاحب نظران سلباً یا ایجاباً این موضوع را مورد تحلیل و نقد خود قرار داده اند.
کد خبر : 245466

به گزارش خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری آنا، نشست تمدن سازی اسلامی چیست؟ در مکان این خبرگزاری و با حضور دکتر سید جواد میری، دانشیار جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و امیر حسن خواجوی، محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه برگزار شد که در زیر متن کامل این نشست را به تفصیل خواهید خواند.




در ابتدای نشست هر یک از مدعوین پاسخی به این سوال مجری برنامه دادند که تمدن سازی اسلامی اساسا به چه معناست؟


امیر حسن خواجوی آغازگر بحث بود و در پاسخ به این سوال گفت: وقتی از تمدن سخن می‌گوییم بی‌واسطه به پدیده مدنیت رجوع می‌کنیم. اما نکته مهم اینجاست که این واژه، واژه‌ای مدرن است و ما اشتباها برای عالم خودمان و تاریخ و هویتمان به این واژه روی آورده‌ایم.


خواجوی افزود: آنگاه که شما یک واژه مدرن را قرین امری قدسی به نام «دین» می‌کنید مانند وقتی که واژه انقلاب (که آن هم مدرن است) را قرین اسلامی می‌کنیم و می‌گوییم انقلاب اسلامی، باید در این ترکیب واژگان‌مان دقت کنیم و بپرسیم دقیقا مرادمان چیست؟


وی ادامه داد: برای نخستین بار این مستشرقین هستند که از هنر اسلامی سخن می‌گویند و هدفشان هم این است تا از ساحات و شئون مختلف عالم اسلامی (category) و تفکیکی بدست آورند. در واقع اینجا بحث معرفتی بوده و قصدشان شناخت اجزای اسلام است. اما باید بپرسیم الان که ما این واژه را بکار می‌بریم دقیقا منظورمان چیست؟ و چرا از زاویه دید مستشرقین به خودمان نگاه می‌اندازیم. نگاهی مانند تعبیر خاورمیانه که خودمان هم به آن مبتلا شدیم و خودمان هم موقعیت جغرافیایی کشورمان را خاورمیانه ای که تعبیری انگلیسی است نامیدیم.



مدیر گروه فلسفه پژوهشکده آرا در ادامه گفت: من بر این گمانم که در بیان این ترکیب بحث هویتی‌مان را مد نظر داریم. بنده پرسشی از عزیزانی که این واژه را بکار می‌برند دارم و آن اینکه این ترکیب (یعنی ترکیب تمدن اسلامی) موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟، برای نمونه وقتی من می گویم درب پارک لاله قائلم که درب یک هویت مستقلی دارد و پارک نیر هویتش مستقل است، در اینجا این دو واژه مضاف و مضاف الیه یکدیگر شده اند. اما وقتی بگویم نان داغ در درون وضعیت نان نهفته است و نسبتشان باهم متفاوت از نسبت موصوف و صفتی خواهد بود. حال سوال بنده این است آیا اینکه می‌گویید تمدن اسلامی آیا این واژه مضاف و مضا الیه است یا موصوف و صفت؟ اگر موصوف و صفت باشد یک بحث است و اگر مضاف و مضاف الیه شود بحثی دیگر خواهیم داشت.


خواجوی ادامه داد: گمانم بر این است ما نیندیشیده ایم و اگر هم به بحثی مشغولیم صرفا بحثی از منظر سیاسی و برای کسب «هویت» است و کاملا روشن است وقتی از پشت عینک سیاست به چنین امر مهمی نظر کنیم بحث‌مان چه خواهد شد و چه ثمراتی در پی خواهد داشت. برون داد این رویکرد ما امری خواهد شد که گنگ است و مانند کف موج دریا می‌آید و محو می‌شود.




در ادامه این نشست دکتر سید جواد میری، دانشیار جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به ایراد سخنانی پرداخت و گفت: صراحتا عرض می‌کنم غرض از طرح بحث از تمدن سازی اسلامی فرار ما از تحقق برنامه توسعه است. ما از قبل از انقلاب و از زمان پهلوی تا کنون شاید حدود 20 برنامه توسعه داشته‌ایم که در هر دوره‌ای تغییراتی داشته و حتی در بسیاری از موارد حذف شده است. چنین می نماید که گویی ما نمی‌خواهیم تن به هیچ نوعی از توسعه دهیم. حال باید از خودمان به جدیت بپرسیم چرا؟


وی ادامه داد: وقتی بحث از تمدن سازی اسلامی می‌کنیم موضوع‌مان صرفا مختوم به کشور ایران و مسلمانان این مرز و بوم نخواهد بود و شامل تمام کشورهایی می شود که مسلمانان در آنها در حال زیستن هستند. اما پرسش اینجاست آیا آنهایی که در واحد‌های ملت دولت زندگی می‌کنند به حرف‌های ما در مورد تمدن سازی اسلامی باوری دارند؟ امروز وقتی صحبت از تمدن نوین اسلامی می‌کنیم به گمان می‌رسد نمی‌خواهیم به اراده ملی در تحقق این موضوع وقعی بنهیم و توجهی داشته باشیم و این امر دقیقا یعنی ما در حال فرار رو به جلو هستیم.


وی ادامه داد: ما در صد ساله اخیر سه جریان و کلان گفتمان عمده داشته‌ایم که تازمانی که این سه گفتمان تکلیفشان از لحاظ تئوریک و پراکتیک روشن نشود وضعیت ما نیز به تبع آن روشن نخواهد شد و پا در هوا خواهیم بود. اول، گفتمان «سلطنت» که اراده را منوط به اراده «شاه» می‌داند. گفتمان سید جواد طباطبایی در باب ایرانشهری، ایران‌شاهی و فره ایزدی و ... دقیقا همین گفتمان است. دیگر، گفتمان «مشروطه» است که معتقد است مبنا نظر ملی و ملت است و نه پادشاه و سلطان و سومین گفتمان نیز گفتمان «مشروعه» است که اراده فقیه را اصل و اساس می‌داند. ما اکنون در این گفتمان سوم هستیم. دوران سلطنتی و گفتمان مشروطه هر دو با شکست مواجه شده‌اند و ما هم اکنون در گفتمان مشروعه هستیم. در واقع ما در انقلاب اسلامی محقق شده در کشورمان در سال 57، گفتمان شیخ فضل الله نوری را بصورت تمام و کمال پیاده کردیم.





میری گفت: تا تکلیف این موضوع را در این کشور مشخص نکنیم که آیا اراده ملت مطرح است، یا اراده شاه مطرح است و یا اراده فقیه، مشکلاتمان رفع نخواهند شد. باید به این وضعیت به خوبی و دقیق اندیشید و تکلیف را عقلانی روشن کرد.


وی ادامه داد: ما هم اکنون در ذیل عالم مدرنیته تعریف می‌شویم. بسیاری اندیشمندان ما مانند بهشتی، طالقانی، شریعتی، بازرگان و... به این مهم مشغول بودند که آیا ممکن است ما به مدرنیته‌ای دست یابیم که (Eurocentric) اروپا محور نباشد؟ نه اینکه اساسا مدرنیته نداشته باشیم اما محلی شده‌اش را می‌خواستند و حال باید بیاییم و قبل از پرداخت به هر موضوع مهم و حاشیه ای دیگری به وضعیت کنونی‌مان آگاهی بیابیم.





در ادامه بحث های دکتر میری، امیر حسن خواجوی گفت: تمدن ها چطور شکل می‌گیرند؟ برمبنای استقرای تاریخی باید گفت، طبقه خلاقی بر مبنای تعصباتشان در جنگ‌ها علیه طبقه پایین به پیروزی دست می‌یافتند و سپس فرهنگ و زبان خودشان را غالب می‌کردند. در اینجا نوعی سیطره فرهنگی مرادمان است. حال باید بپرسیم چطور این تمدن‌ها فرو می‌ریزند؟، توین بی (Arnold J. Toynbee) به ما یاد می‌دهد و می گوید وقتی این طبقه خلاق خلاقیتش را از دست داد و دچار اشرافیت، تبزیر و فساد و... شد فرو خواهد ریخت.


وی ادامه داد: ما در طول تاریخ شاهد تحقق تمدن اسلامی بوده‌ایم و این موضوعی انکار ناشدنی است. یعنی ما شهرهایی داشتیم که در مرکز آن شهر، امر قدسی وجود و ظهور و بروز دارد و در آن دوره نسبت پدیده دین با هنر، فلسفه، تاریخ، صنعت و... معلوم و آشکار است. برای نمونه قرن ششم، هفتم تمدن اسلامی را می توان شاهدی بر این ادعا دانست.


خواجوی گفت: وقتی حادثه یازده سپتامبر در آمریکا اتفاق می‌افتد فوکو یاما، تئوریسین نظریه پایان تاریخ، نشستی برگزار می‌کند و در آن نشست این پرسش را مطرح می‌کند که آیا بار دیگر تاریخ به جریان افتاده است؟ ما وقتی بحث از تمدن سازی اسلامی مطرح می‌کنیم در حال واکنش به این پرسش‌ها هستیم و می‌خواهیم کسب و ثبت هویتی داشته باشیم.


وی در ادامه با تاکید بر نظریه پایان تاریخ فوکو یاما، افزود: حال بیایید ببینید وقتی این دیگری است که می‌خواهد برای ما و برای تمام دنیا هویتی مشخص کند قطعا شاهد رفلکس هایی طبیعی حتی غیر تعمدانه خواهیم بود. برای نمونه من این بحث از تمدن سازی اسلامی را نوعی واکنش به چنین رویکری می‌بینم. وقتی دیگری داعی‌دار این است که هویت من(غرب) در جهان غالب شده و ولاغیر، به صورت منطقی از آن وجه که نمی توانیم هویت‌مان را از دست دهیم و برای همین واکنشی خواهیم داشت و در واقع بحث از تمدن ‌سازی اسلامی رفلکسی به این رویکرد است.


خواجوی گفت: من حرف جناب میری که فرمودند پرداخت به موضوع تمدن سازی اسلامی گریز از توسعه یافتگی است را نفی نمی‌کنم اما علت را واکنشی برای کسب هویت می‌دانم و نه فرار از توسعه یافتگی.





دکتر سید جواد میری در ادامه بحث امیر حسن خواجوی گفت: بله درست می‌فرمایید، در چین و ژاپن و... به دنبال تحقق هویت چینی و ژاپنی و... هستند اما نکته مهمی در این به دنبال بودنشان است. آنهایی که دنبال این تحقق هویت هستند در رئوس مدیریتی کشور نیستند بلکه در کرانه‌ ایستاده‌اند و برای نمونه، می‌گویند آیا با نگاه کنفوسیوسی می توان زیست کرد؟ یا آیا لائوتسه می تواند فردی برای امروزمان باشد؟


وی ادامه داد: یکی از مشکلات ما در این ساختار این است که کل سیستم داخل در پروسه آزمون و خطا شده است. برای نمونه کسانی که باید در شبکه‌ای از دانایی با مشکلاتی همچون محیط زیست، مدیریت شهری، مشکلات اقتصادی و... ورود کنند و مشکلات را توسط علم و دانایی مطرح و حل کنند در فکر اسلامی شدن محیط زیست و اقتصاد و ... هستند. یعنی خلطی میان شان نظر و عمل بوجود آمده است که نهایتا مختوم به نتیجه ای هم نخواهد شد.


دکتر میری گفت: اگر بحث از تمدن سازی اسلامی یا هر نوع تمدن سازی دیگر در بستر دانشگاه یا حوزه یا پژوهشگاه‌های ما مطرح می‌شد مشکلی نبود اما وقتی این بحث در جایگاهی غیر از جایگاه علمی و نظری و تئوریک خودش طرح و بررسی می‌شود جوابی نخواهد داشت و بی‌نتیجه و غرض‌ورزانه پیش خواهد رفت و ما صرفا مشغول به پرداخت هزینه آن هم بی‌جهت، خواهیم شد.


امیر حسن خواجوی بحث را ادامه داد و گفت: به صورت بخشنامه ای نمی شود و قطعا نمی توانیم تمدن ایجاد کنیم. نهایتا بخشنامه ها به ناظرین برای نظارتشان در تحقق ایده‌های اصیل کمک می‌کنند.


وی گفت: تمدن امری زیر بنایی است و فرهنگ و هنر و... رو بنای آن محسوب می‌شوند. از همین رو باید بکوشیم و نسبت و تکلیف خودمان را با هنر، موسیقی، معماری، تئاتر، سینما و... معلوم کنیم. برای نمونه ما می‌گوییم هنر دینی یا هنر انقلابی می‌خواهیم و اما نمی دانیم هنر و هنر دینی و انقلابی اساسا چیست؟! و ما چه نسبتی با آن داریم!؟


خواجوی ادامه داد: صاحبان قدرت و اصحاب تئوریک و نظری نسبتی دیالکتیک با هم دارند و اینطور نیست که به قول دکتر میری متفکرین یک چیزی بگویند و صاحبان قدرت کار دیگری بکنند.


وی گفت: یکی از هیات علمی دانشگاه شریف به بنده می‌گفت ما متاسفانه به بازار هدف نمی‌رسیم و نسبتی با بازار و فضای عملی نداریم. فضای سیاسی ما و فضای نخبگانی ما با هم همسو نیستند. باید بدانیم بحث تمدن سازی را صرفا نمی توانیم از دل نخبگانمان بیرون بکشیم چون اساسا این موضوع مساله نخبگانمان نیست و این مساله و موضوع مورد نظر حاکمیت است و لذا خلطی میان نظر و عمل محقق می‌شود که همین خلط مانع از ارائه افقی تازه و نظراتی کاربردی و عمیق خواهد بود.


خواجوی در پایان گفت: خوشبختانه ما امروزه شاهد این امر هستیم که روشنفکرانمان دارند به صورت واقعی و رئال فکر می‌کنند. روشنفکرانی را هم اکنون داریم که صدای مردم و مشکلات طبقه روشنفکر شهری‌مان همسو می‌شوند. در دل جریان روشنفکری نقادی نهفته است و نمی توانیم این نقادی را از این جریان بگیریم. ذات جریان روشنفکری نقادانه است. این جریان به تمدن فکر می‌کند اما بدلیل اینکه متاسفانه اپوزیسیون بودن در کشور ما نوعی کلاس و شانیتی دانسته می‌شود ایشان هم بیشتر در این فضا ورود کرده‌اند و با تمدن‌سازی به دلیل اینکه حکومتی و حاکمیتی است مخالفت می‌کنند. حتی اگر بحث تمدن سازی اسلامی را هم مطرح می‌کنند می‌گویند منظور ما تمدن سازی مورد نظر حاکمیتی نیست و ما نظر دیگری داریم.


گفتگو: محمدرضا زمانی خطیبی





انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب