چرا روحانی با وجود شعارهای اصلاحطلبانه به سوی محافظهکاری گام بر میدارد؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، چالش از همان روزهای ابتدایی شروع دولت دوازدهم شروع شد. بسیاری از وزرایی که روحانی به مجلس معرفی کرد هیچ گاه ایده آل و حتی نزدیک به میل اصلاح طلبان نبود.
وقتی فشارهای رسانهای اصلاح طلبان بر دولت افزایش یافت اسحاق جهانگیری در توییتر خود عنوان کرد، که دولت برای انتخاب گزینههای تحت فشار است؛ اما کمتر سیاست مداری این حرف را میپذیرفت. هر گزینهای که دولت مد نظر داشت علی القاعده مشکلی برای تائید صلاحت نداشتند چرا که مجلس یکپارچه حامی دولت بود. از این رو بسیاری این حرف جهانگیری را توجیهی نابجا دانستند.
روحانی کارش را با خلف وعده آغاز کرده بود. وقتی دولت جدیدش تشکیل شد، با حرفها و صحبتهای آوانگاردش در کوران مناظرات انتخاباتی بسیار فاصله داشت. بسیاری از اصولگرایان میانه رو به طعنه میگفتند که اگر آنها هم رییس جمهور بودند شاید کابینهای بهتر از این نمیچیدند. کابینه خنثی، بدون جهت گیری، با میانگین سنی بالا، که همه این موارد موجب خواهد شد که در بهترین حالت دولت در تلاش باشد که وضع موجود را حفظ کند. امری که هیچ گاه مطلوب اصلاح طلبان نخواهد بود.
هرچند آنها در دوره حسن روحانی توانسته اند که بیشتر نفس بکشند و شانه از اتفاقات تلخ ۸۸ سبک کنند، اما این جریان هشت سال بر اریکه قدرت تکیه زده است و هیچ گاه خود را متوقف به این سطح نخواهد کرد. تئوری رحم اجارهای که از زبان «تاجیک» یکی از اندیشه ورزان این جریان، برای دولت روحانی مطرح شد گواه بر این امر بود. عبور از روحانی از همان ابتدا یک پروژه جدی بود؛ اما تنها چیزی که مانع از اجرای آن شد، نبود یک «آلترناتیو-بدیل هم طراز» بود. اتفاقاً روحانی هم این را میدانست!
اصلاحات خواسته و یا ناخواسته عارف (جدیترین بدیل) را در انتخابات مجلس ذبح کرد و جهانگیری نیز، هرچند که محبوب آنهاست، اما پذیرفت زیل روحانی باشد و مرد شماره ۲ لقب بگیرد؛ لذا هر دو این را میدانستند که قرار نیست تا پایان راه با یکدیگر باشند و البته پایان همکاری آنان نیز انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود.
رحمتالله بیگدلی عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در گفتگو با خبرگزاری «آنا» این صحبت را تایید میکند و میگوید که فاصله باید فاصله آنها منطقی باشد. «معتقدم آقای روحانی و اصلاحطلبان هرگز بایکدیگر به پایان راه نمیرسند و در محافل حزبی که داریم بحث بر سر این است که در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ فاصلهها منطقیتر باشد»
محمد رضا تاجیک در گفتگویی که با روزنامه اعتماد در مهر ماه سال جاری داشت عنوان میکند که نباید زلف اصلاحات به دولت گره بخورد. او در آن مصاحبه میگوید: «گرهزدن استراتژیک زلف اصلاحطلبی به زلف دولت اعتدال جفاست. اصلاحطلبی یک جریان اصیل و فراگیر تاریخی ما است که نمیتوان آن را به یک دولت و حکومت فروکاست. اینروزها عدهای که چشم کژ کردهاند و تنها قامت خمیده اصلاحات را در ساحت سیاست و قدرت مرسوم و مالوف میبینند و از دیدن قامت رشید اجتماعی و فرهنگی آن قاصرند، بر این نظر شدهاند که باید به عصای دیگران تکیه داد و قد راست کرد. اینان نمیبینند یا نمیخواهند ببینند که این قد کوتاهشده سیاسی، چندین برابرش زیر زمین اجتماعی، فرهنگی و تاریخی جامعه ما است»
لذا انشاق از همان روزهای اول آغاز شده بود. روحانی این را میدانست که اصلاح طلبان او را به دیدهی زمینی میانگارند که قرار است چهره جدید آنها در دل او به بار آید و اصلاح طلبان نیز این را میدانستند که روحانی آنی نیست که ایدئولوژی و مرام اصلاح طلبی آرمان او باشد؛ لذا هر دوی آنها به سوی یک قهر عاطفی گام بر میدارند!
تکنوکراسی یک روح است!
حسن روحانی دوست دارد که در حوزه رفتار سیاسی به مانند هاشمی رفسجانی (همان کسی که دهه شصت به او مشق سیاست کرد) باشد. همان هاشمی که کتاب امیرکبیر را به نگارش درآورد و گویی در عسرت او بود.
هاشمی دوست داشت که برای خود هالهای از قداست شکل دهد و رفتارش به گونهای باشد که شاید سالهای بعد نویسندگان بنگارند که حضرت مستطاب، هاشمی رفسنجانی در سنه ۱۳۶۸ بر مسند ریاست جلوس کردند. یک فانتری جذاب برای مردی که تا پایان عمر خود کنشگر سیاسی بود. هر چند که نتوانست امیر کبیر باشد، اما توانست برای بسیاری مراد باشد. روحانی نیز یکی از آن بسیارهاست. البته که هاشمی تفاوتهای بزرگی نیز با روحانی دارد.
او بخشی از تاریخ ایران را ساخته و رفتارهای سیاسی جامعه ایران متاثر از او بوده است. رفتارهایی که شاید هیچگاه روحانی فرصت نکند آن را به این شکل ایجاد کند. تک تکانههای در سیاست محصول سیاست ورزی حسن روحانی است، که آن هم در روزمرههای زندگی مردم هضم شده است.
«امیر محبیان» هم بر همین اعتقاد است که روحانی میل دارد که شبیه هاشمی باشد؛ و اشاره میکند که سعی خواهد کرد دچار سرنوشت روسای جمهور قبلی نشود. او در گفتگویی که با «خبرگزاری دانشجو» داشت عنوان کرده است که: «خانواده آیت الله هاشمی انتقاداتی جدی به روحانی دارند. آنها انتظار دارند که روحانی تا أبد زیر سایه هاشمی بماند؛ این منطقی نیست؛ قطعا روحانی هاشمی را تحسین میکرد، ولی قصد ندارد همیشه زیر سایه هاشمی بماند ضمن آن که قصد هم ندارد از روی سرمشق روسای جمهور قبل که به حاشیه رانده شدن از سیاست است؛ رونویسی کند. او میخواهد جانشین هاشمی باشد نه مدیون دایم العمر»
هاشمی هیچ گاه خود را بنیان گذار یک گفتمان ندانست و میل به آن نیز نداشت. بیشتر یک مدیر اجرایی بود و برای همین هم بسیاری از افرادی که تا پایان عمر او در کنارش حضور داشتند حوزه فعالیت هایشان تجاری و بازرگانی بود و یا در آن خبره بودند. روحانی نیز بنابر رفتار او به این سمت میل پیدا کرده است.
هرچند روحانی خرده گفتمان اعتدال را طرح کرد، اما او هیچ گاه برای خود ژست فکری قائل نبود. البته همین خرده گفتمان اعتدل را مرحوم هاشمی در دهه هفتاد و پس از پیروزی دوم خردادیها مطرح کرده بود و محمد قوچانی در یادداشتی در همان سالها (سال ۷۶ - ۷۷) با عنوان «تراژدی توسعه و کمدی اعتدال» سخت به آن تاخت و آن را به سخره گرفت!
محافظه کار باش، اما زنده بمان!
لذا در بارهی اینکه روحانی آن مرد پرهیاهو و آوانگارد روزهای انتخابات نیست میتوان تحلیلهای متعددی ارائه کرد، اما کارشناسان سیاسی در همان کوران مناظرات میدانستند که دور دوم هر دولتی زمان ریسکهای بزرگ نیست و هیچ رییس جمهوری سعی نخواهد کرد بیش از ساختارهای قانونی کشور باشد.
روحانی نیز این را به خوبی میدانست که برای بازیگری بهتر در آینده سیاسی کشور نیازمند رای بیشتر است. ۲۳ میلیون رای همان وزنه قابل تاملی است که وی را میتواند در دریای متلاطم سیاست ایران نگه دارد. عرصهای که هنوز بسیار پر هیجان است و در همین هیجانات تمامی رییس جمهورهای سابق با نگاه طعنه آمیز مواجه هستند و محبوب سیستم سیاسی کشور نیستند. قوه قضائیه با بدبینی آنها را مینگرد و عمر سیاسی آنها در ساختارهای قانونی پایان یافته است.
روحانی اینها را دیده است و میداند که قدرت او هیچگاه بیشتر از ساختارها قانونی کشور نیست. این نکته نیز کاملا هویداست که بر خلاف احمدی نژاد و خاتمی که هر دوی آنها به دلیل داشتن گفتمان مستقل سیاسی توانسته اند جریان اجتماعی حامی خود ایجاد کنند هرگز نتوانسته است در این راه قدم بردارد و البته همچون مرحوم هاشمی میلی هم به این کار ندارد. او خواسته و یا ناخواسته یک تکنوکرات باقی مانده است. روحانی اصلاً تمایل ندارد که از ساختار سیاسی کشور ترد و یا حذف شود!
روحانی به وضعیت پیشینیان خود نگاه کرده است. مرحوم هاشمی تا روز وفات مورد وثوق بسیاری نبود. خاتمی پس از خطای فاحش سیاسی در فتنه ۸۸ ترد شد و احمدی نژاد با طعنه هر دو جریان مواجه شده است. از این رو میدان برای او خالی است. چرا خود را اسیر چالشها کند؟ چرا مورد اعتماد حاکمیت نباشد و در قدرت نماند؟ او دوست دارد بازیگر میان میدان باشد تا قهرمان بازنشسته میان سکوها!
این روزها روحانی دیگر آن شیخ دیپلمات نیست؛ ردای بلندتر و بزرگ تری به تن کرده است. او رییس جمهوری است که میخواهد بعد از سال ۱۴۰۰ هم سیاست ورز بماند؛ پس چرا خود را با ساختارها گلاویز کند و چرا خود را با چالشهای مواجه نماید که پیش از او سه رییس جمهور را به حاشیه برده است؟
روحانی راهنمای چپ زده، اما گردش به راست کرد. او به جریان راست بیش از پیش نیز متمایل خواهد شد. از این رو باید گفت که هیچ گاه انتظارات اصلاح طلبان برآورده نخواهد شد. او اکنون یک مرد ۲۳ میلیونی است و افق سیاست ورزی خود را محدود به ریاست جمهوری هم نمیداند. شاید او این شعار را داشته باشد که «محافظه کار باش، اما زنده بمان»
از این رو و با توجه به شباهتهای زیادی که بین هاشمی و روحانی در رفتار و منش سیاسی آنها وجود دارد، او سعی خواهد کرد که حد وسط دو جریان باشد و در پس از ریاست جمهوری، همانند مرحوم هاشمی بازیگر اثر گذار بر روندهای سیاسی باشد. برای همین زوج روحانی- لاریجانی این روزها جذاب به نظر میرسند؛ و ما جرا آنجا جذابتر میشود که ناطق نوری هم از سوی اصلاح طلبان برای این زوج معرفی میشود تا پیش بینی شود که فضای سیاسی در آینده کاملاً محافظه کارانه خواهد بود؛ مگر اینکه استثنایی، چون احمدی نژاد یک تنه معادلات را برهم بزند و خلاف جریان به ریاست جمهوری برسد!
در این بین لاریجانی و حسن روحانی، زبان قدرت در جمهوری اسلامی را خوب میدانند و به نظر میرسد در رفتار سیاسی خود بتوانند محافظه گرایی را وارد گام جدیدی کنند و نو محافظه کاران لقب بگیرند!
لذا باید گفت که حسن روحانی شاید هیچ پایه نظری نداشته باشد، اما با رفتارش به سوی حاکم شدن فضای فکری محافظه کار بر فعالیتهای سیاسی است.
منبع: دانشجو
انتهای پیام/