دونالد ترامپ رئیسجمهوری همیشه جنجالی و پرهیاهوی امریکا این بار نیز در نخستین سخنرانی رسمی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یکبار دیگر نشان داد که چرا ملت امریکا پس از قریب به 250 سال از زمان استقلال این کشور و ارائه مدل دموکراسی به سبک امریکایی، با سیری نزولی در سیاستورزی و سقوط آزاد اخلاقی، از رؤسای جمهوری نامدار و تاریخسازی همچون جرج واشنگتن، توماس جفرسون و آبراهام لینکلن و وودرو ویلسون که هریک نقش تأثیرگذار و تعیین کنندهای در حیات سیاسی این کشور و در سطح بینالملل داشتند؛ امروز به ورطه ای از سبکسری افتاده که فردی با ویژگیهای شخصیتی همچون ترامپ را برتارک قدرت میبیند.
در این مقال، مجال پرداختن به پدیده بینظیری به نام ترامپ و ایدئولوژی خطرناک و ویرانگری به نام ترامپیسم نیست، لذا در این مختصر صرفاً به نقد و نظری پیرامون نادره گفتار وی و دیگر مقامات امریکایی در مجمع عمومی سازمان ملل و حواشی آن پرداخته میشود که سطح نازلی از سیاستورزی و حکمرانی را به نمایش گذاشتند.
معذالک نویسنده بر این باور است که سخنرانی ترامپ، ورای برداشتهای اولیه و شتابزده، واجد برخی ویژگیهای بسیار مهم بخصوص در ارتباط با کشورمان است که با نگرشی دقیق باید به آن پرداخته شود، از جمله اینکه: در این سخنرانی برخلاف مورد کرهشمالی و حتی سوریه، کاربرد زور و اعمال قدرت نظامی برای تغییر نظام سیاسی ایران از سوی ترامپ مطرح نشد و صرفاً هرگونه تغییری منوط به خواست و اراده مردم ایران گردید، نکته دوم اینکه برخلاف تصورات اولیه، ترامپ موضوع خروج از برجام را به طور روشن و قطعی مطرح نکرد و ضمن تکرار موضع همیشگیاش درباره «برجام به عنوان بدترین توافق تاریخ امریکا» نکته جدیدی در این باره ارائه نکرد.
در واقع سخنرانی ترامپ به معنای واقعی کلمه تکرار ملالآور مکررات و ادعاهای بی اساس و مملو از خطاها و اشتباهات اطلاعاتی درباره کشورمان بود. حال با این مقدمه میتوان به برخی نکات و نقدها در سخنان ترامپ توجه کرد:
مواضع دولتمردان امریکایی بخصوص سخنرانی اخیر رئیس جمهوری این کشور در سازمان ملل، اثبات این واقعیت است که نه تنها سیاست خارجی امریکا بلکه حتی سخنرانی رئیس جمهوری این کشور نه در واشنگتن و کاخ سفید بلکه در پایتختی دیگر و در مکانی دیگر تعیین و تدوین میگردد.
سخنرانی ترامپ در سازمان ملل یک سخنرانی منحصربه فرد است که تنها یک نمونه تاریخی مشابه را میتوان سراغ گرفت و آن سخنرانی جنجالی معمر قذافی رهبر لیبی بود که در مقر سازمان ملل نه تنها منشور این سازمان را زیر پا گذاشت و پاره کرد بلکه تمام اصول پذیرفته شده بینالمللی را نیز به سخره گرفت و بی اعتبار کرد. امیدواریم سرنوشت دیکتاتوری مانند قذافی برای سایر مقامات کشورهای قدرتطلب و بی منطق و سلطه گر، عبرتآموز بوده باشد.
سخنان رئیس جمهوری امریکا در سازمان ملل، بیش از پیش سیاست دولت این کشور را که تحت نفوذ جریان فکری و سیاسی راست افراطی و نئوکانها در داخل و جریان صهیونیسم و وهابیت در خارج قرار دارد به اثبات رساند و اینکه رهبران ناآگاه امریکا زبانی جز زور، سلطهگری، یکجانبهگرایی و بی توجهی به قواعد و قوانین بینالمللی نمیشناسند.
رهبران و دولتمردان امریکایی باید به این درک و بلوغ برسند که دوره سیاست قدرت ( Power Politics) و قدرت مبتنی بر زور و توان نظامی به پایان رسیده و ما در عصر قدرت ِ منطق و زبان ِدیپلماسی و گفتمان ِ تعامل و سیاست ِاعتدال قرار داریم و امریکاییها با این نوع زبان و ادبیات خشن، تنها به تشدید بحرانهای امنیتی در جهان و بی اعتباری سیاسی و انزوای بینالمللی خودشان کمک میکنند.
واقعاً شگفتانگیز است که رئیس جمهوری کشوری که داعیه سروری و بزرگی بر جهان را دارد و خود را پرچمدار دموکراسی و صلح و آزادی میخواند، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به نوعی پارلمان جهانی محسوب میشود، با اظهارات نسنجیده و جنگ افروزانه خود بر طبل جنگ و خشونت و مداخلهگری میکوبد و رسماً آزادی و دموکراسی و عدالت را به سخره میگیرد.
اظهارات رئیس جمهوری امریکا در سازمان ملل، در واقع نقض فاحش مهمترین اصل منشور ملل متحد یعنی اصل صلح و امنیت است. دولت و رئیس جمهوری امریکا از زمان روی کار آمدن از ابتدای سال جاری میلادی، با اتخاذ سیاستهای تهاجمی و زبان و ادبیات خشن و تهدید ملتها و دولتهای مستقل مانند ایران در واقع باعث تشدید ناامنی بینالمللی و به خطر افتادن صلح جهانی شدهاند. سخنرانی ترامپ در سازمان ملل، مصداق عینی چنین واقعیتی است.
حضور فعال و مؤثر رئیس جمهوری کشورمان در اجلاس امسال مجمع عمومی سازمان ملل، خود به تنهایی گویای بی اعتباری ادعاهای بی اساس و اظهارات موهن رئیس جمهوری امریکا علیه ملت ایران و نظام اسلامی بود و نشان داد که برخلاف تلاش مذبوحانه و اظهارات شرمآگین ترامپ، جمهوری اسلامی ایران بی هیچ واهمهای از این نوع تهدیدات و توهینها، با اقتدار و صلابت و با بهرهگیری از زبانی متین و منطقی قوی و سیاستی اصولی و گفتمانی صحیح و رویکردی اعتدالی، قادر است ضمن خنثیسازی توطئههای مثلث شوم صهیونیسم، ترامپیسم و وهابیسم، نوعی اجماع جهانی علیه سیاستهای نسنجیده و خشن رئیس جمهوری امریکا ایجاد نماید.
سخنان رئیس جمهوری امریکا و سایر مقامات این کشور بخصوص ظرف چند روز اخیر از جنبههای مختلف حقوقی، سیاسی و بینالمللی قابل نقد و انتقاد شدید است:
از جنبه حقوقی: سخنان ترامپ نقض فاحش حقوق، مقررات و هنجارهای پذیرفته شده جهانی و تعهدات بینالمللی امریکاست. این اظهارات که در مقر سازمان ملل ارائه شد، مشخصاً روح منشور ملل متحد و اصل اساسی آن یعنی اصل صلح و امنیت بینالمللی را که هدف اصلی و غایی از تشکیل سازمان ملل است زیر سؤال برده و اصول اساسی مندرج در ماده دوم منشور بخصوص اصل عدم مداخله، اصل عدم توسل به زور، اصل برابری و تساوی حاکمیتها و اصل حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات را به طور کامل زیر سؤال برده است.
از این رو سخنان ترامپ شایسته شماتت و تقبیح جهانی است و همان گونه که شاهد بودیم، افکار عمومی جهانی و بسیاری از رهبران کشورهای مهم دنیا اظهارات مقامات امریکایی را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
از نظر تعهدات بینالمللی: این سخنان نقض فاحش تعهدات بینالمللی امریکا وفق منشور ملل متحد و دیگر معاهدات و موافقتنامههای دو و چندجانبه بینالمللی است. مشخصاً در ارتباط با کشورمان، اظهارات ترامپ درتعارض و تباین کامل با تعهدات امریکا بر اساس معاهده مودت 1955، قرارداد الجزایر 1980 و بخصوص مواد 26، 27 و 29 توافق هستهای موسوم به برجام و قطعنامه 2231 سازمان ملل متحد قرار دارد.
از جنبه سیاسی و بینالمللی: سخنان ترامپ و اظهارات مسئولان این کشور از جمله وزیر خارجه و نماینده امریکا در سازمان ملل، مصداق واقعی یکجانبهگرایی، تکروی و بی مسئولیتی امریکا در قبال جامعه جهانی است. دولت امریکا نشان داد درک صحیحی از مناسبات بینالمللی، سامانه قدرت در سطح بینالمللی و جایگاه خود در این سامانه و نظام را ندارد و درصدد برهم زدن قواعد بینالمللی است که توسط جامعه بینالملل و دولتها به عنوان اعضای جامعه جهانی مورد پذیرش واقع شده است.
از جنبه عدم تعهد نسبت به نهادها و ساز و کارهای بینالمللی: سخنان ترامپ در واقع قطعهای دیگر از سیاست ضد نهادی و حمایتگرایی افراطی و مخالفت شدید رهبران فاقد تجربه این کشور نسبت به تعهدات و ساز و کارهای بینالمللی را نشان داد. قبلاً امریکا با خروج از پیمان آب و هوایی پاریس و پیمانهای چندجانبه تجاری و دیوارکشی و... در این مسیر گام برداشته و نشان داده بود که چقدر نسبت به تعهدات و نهادها و ساز و کارهای بینالمللی، بی مبالات و بی منطق است و چگونه خودخواهانه و خودمحورانه عمل میکند و نسبت به منافع و مصالح مشترک بشری بی علاقه و بی اراده است.
*سخنگوی وزارت امور خارجه
انتهای پیام/