دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
18 شهريور 1396 - 10:55
شیرین بزرگمهر*

کتاب های اهدایی وکیل مصدق به دستگاه های بازیافت سپرده شدند

کد خبر : 210598

سرهنگ جلیل بزرگمهر (1386-1291)، چهره ای شناخته شده از مشاهیر علمی آستارا و ایران بود. او وکیل مدافع دکتر محمد مصدق در دادگاه های نظامی پس از کودتای 28 مرداد بود. شجاعت، تواضع، ایستادگی و باور او به آینده ای روشن برای میهنش از او مردی قابل اعتماد، مورد توجه و تحسین دکتر مصدق و هر آن کس که او را می شناخت ساخته بود. او از جمله کسانی بود که بانی غرور ملی ما در دوران معاصرند. او در کتاب خاطراتش از آستارا با چنان لطافتی سخن می گوید که هر خواننده ای را مشتاق دیدار این دیار می کند.


با آگاهی از عشقی که پدرم همواره نسبت به شهر و شهریت آستارا داشت، چهار سال پس از درگذشت ایشان، مجموعه کتاب های کتابخانۀ شخصی ایشان را در سال 1390، به کتابخانۀ عمومی این شهر هدیه کردم، تا شاید به وظیفۀ خود در قبال دلبستگی او به زادگاهش عمل کرده باشم.



از همان سال خود و تنی چند از دوستان و اقوام مقیم آستارا پیگیر وضعیت کتاب ها بودیم. پاسخ هایی که در این چند سال تا اردیبهشت 1396 شنیدیم، چندان دلگرم کننده نبود. پاسخ هایی نظیر: "قفسه کافی برای چیدن کتاب ها موجود نیست"؛ "پولی برای خرید قفسۀ کتاب وجود ندارد"؛ (که ما تقبل هزینه‌ها را هم اعلام کرده بودیم) "کتاب ها باید ابتدا مورد بازبینی واقع شوند"؛ "کتاب ها باید مورد تایید مسوولان استان در شهر رشت قرار گیرند"؛ "هنوز نتایج بررسی اعلام نشده است" و ...


سرانجام پس از شش سال پیگیری مستمر، (که همواره با تقاضای باز پس گرفتن کتاب‌ها همراه بود) در تاریخ دوشنبه 13 شهریور ماه 1396 در ملاقات حضوری در «اداره کتابخانه های عمومی شهرستان آستارا» (واقع در خیابان شهید رستمیان) با ریاست این کتابخانه پاسخ نهایی چنین بود: «مجموعۀ کتاب ها به دلیل فرسودگی طبق دستورالعمل رسمی و با نظر کتابدار به بازیافت سپرده شدند.» پاسخی بسیار غم انگیز و تکان دهنده.


با ناباوری به ایشان گفتم کتاب هایی که برای بازیافت یا صریح بگویم "برای خمیر کاغذ شدن" فرستاده اید از کتابخانۀ مردی بود که خود از نویسندگان شهرۀ این دیار محسوب می گردد و آثار ایشان دربارۀ محاکمات دکتر مصدق دقیق ترین و موثق ترین منبع مطالعات و تحقیقات دربارۀ آن برهۀ زمانی حساس است که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان به آن ها رجوع می شود.


آستارا، زمانی به نداشتن حتا یک بی سواد در شهر شهره بود. چگونه رئیس کتابخانۀ چنین شهری اجازه می دهد چنین کتاب های با ارزش و بعضاً کمیاب که می توانست به ارتقاء دانش و فرهنگ جامعه به خصوص کتاب خوانان جوان و علاقمند آستارا یاری رساند، به راحتی نابود شود؟! راستی در آن شهر چه خبر است؟ در سر چنین رییسی چه می گذرد؟ او چگونه به جامعۀ کتابخوان پاسخگو خواهد بود؟ و ...


به گفتۀ دوستی حاضر در آن جلسه، «مگر مغولان با کتاب های ما جز این کردند؟»


در این جا اعلام می کنم که حق خود را برای دادخواهی از مراجع قضایی محفوظ می دانم.


* دانشیار، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب