دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 تير 1396 - 15:00
گزارش «ساینتفیک امریکن» درباره پروفسور مریم میرزاخانی؛

عمیق، بلندپرواز، بی‌باک و فروتن

پروفسور برجسته دانشگاه استانفورد که در رابطه با اشکال بدون محدودیت در دنیای واقعی کار می‌کرد، در ۴۰ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
کد خبر : 196215

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا از ایسنا، مریم میرزاخانی اولین زن و اولین ایرانی که توانست مدال «فیلدز» را که معادل نوبل ریاضیات در نظر گرفته می‌شود، به دست بیاورد، در اثر ابتلا به سرطان سینه در ۴۰ سالگی درگذشت. وی از سال ۲۰۰۸ به عنوان استاد دانشگاه استانفورد آمریکا به تدریس مشغول بود.


به نوشته این سایت که به «نیچر آمریکا» نیز شهره است، فقدان مریم میرزاخانی موجب تاثر بسیاری از زنان ریاضیدان در سراسر دنیا شده است.


اینگرید دبوشیس، استاد ریاضیات دانشگاه دوک می‌گوید: «صندوق رایانامه من پر از پیام‌های دیگر زنان ریاضیدان از سراسر دنیاست. زنان ریاضیدان از همه جای دنیا با فرستادن پیام‌های تسلی‌بخش به هم سعی در آرام کردن یکدیگر دارند. از دست رفتن یک ریاضیدان با استعداد و یک الگوی شگفت‌انگیز آن هم به این زودی واقعا قلب ما را به درد آورده است».


مریم میرزاخانی متولد تهران بود و در دانشگاه شریف ریاضی خواند و سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت کرد و مدرک دکتری خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد دریافت کرد.


میرزاخانی در مصاحبه‌ای با مجله «کوانتا» در سال ۲۰۱۴ عنوان کرده بود که در کودکی قصد ریاضی‌دان شدن نداشته و به عنوان یک کودک علاقه وافری به خواندن کتاب و نوشتن داستان داشته و تصور می‌کرده روزی نویسنده خواهد شد اما پس از مواجهه با مسائلی دلسرد کننده در زمینه ادبیات در مقطع راهنمایی، سرانجام اشتیاق به ریاضیات را در خود کشف کرد و خود را به بهترین شکل در این زمینه اثبات کرد.


میرزاخانی روی انواع مسائل مربوط به هندسه هذلولی کار می‌کرد که در واقع سطوحی شبیه به یک «چیپس» یا انحناهای یک «کلم بروکلی» را مورد مطالعه قرار داده است اما این اشکال برخلاف چیپس یا سبزیجات دارای سوراخ‌هایی در انتها هستند. اگر تجسم چنین اشکالی سخت است دلیل خوبی برای آن وجود دارد؛ سطوحی که میرزاخانی آنها را بررسی می‌کرد، محدود به دنیای واقعی نبودند.


ریاضی‌دانان اغلب این سطوح را با مطالعه منحنی‌هایی که روی آنها قرار می‌گیرند، درک می‌کنند. حلقه‌های ساده دسته مهمی از این سطوح هستند (در این دسته منظور از کلمه ساده حلقه‌هایی است که خود را قطع نمی‌کنند).


میرزاخانی در تز دکتری خود مساله‌ای را حل کرد که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد اما در واقع پاسخ به آن بسیار دشوار است؛ در یک سطح هذلولی مشخص چند حلقه ساده که کمتر از یک طول مشخص هستند، وجود دارد؟


کورتیس مک‌مولن، استاد راهنمای تز دکتری میرزاخانی که استاد ریاضیات دانشگاه هاروارد نیز بود، عنوان کرد که میرزاخانی پس از چند هفته از رسیدن به جواب این سوال با یک خبر غافلگیرکننده نزد وی رفته است. میرزاخانی از راه‌حل و کارهای خود برای اثبات فرضیه «Witten» استفاده کرده و با روش جدیدی آن را اثبات کرده بود که یک نتیجه مهم در نظریه رشته بود.


طی سالیان اخیر وی همراه با الکس اسکین، ریاضیدان دانشگاه شیکاگو و امیر محمدی، ریاضیدان دانشگاه سن‌دیگوی کالیفرنیا مقالات موثری در تکمیل قضیه موسوم به «چوب جادویی» (magic wand) نوشت. این مقالات تنها در مورد سطوح هذلولی نبود، بلکه راجع به کل فضای آنها بحث می‌کرد. در واقع این مطالعات به بررسی یکی از مسائل لاینحل فیزیک کلاسیک در مورد حرکت یک توپ بیلیارد در برخورد با کناره‌های یک میز چندضلعی پرداخت.


شاگردان و همکارانش وی را فردی بلندپرواز و در عین حال فروتن، بی‌باک و سر به زیر توصیف می‌کنند.


میرزاخانی گاهی لقب «کُند» را به خود اتلاق می‌کرد که قطعا حاکی از مزاح وی با خویش بوده است چراکه او یک شرکت‌کننده برجسته در المپیاد جهانی بود و در هر دو سالی که از تیم کشورش در المپیاد شرکت کرد و با به دست آوردن نمره کامل در سال دوم، موفق به دریافت نشان طلا شد.


شاید «عمیق» کلمه خوبی برای جایگزینی با لغت «کُند» باشد. او با درک یک مساله استدلالی راضی نمی‌شد. وی می‌خواست همه جزئیات مربوط به یک مساله را در سطحی عمیق بفهمد تا بتواند هر مساله‌ای را در دنیای شگفت‌انگیز ریاضیات مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.


پروفسور مک‌مولن می‌گوید: مریم یکی از ریاضیدانان نادر بود که مهارت‌های حل مساله را با بینش و کنجکاوی یک دانشمند بالغ و باتجربه ترکیب می‌کرد. او خودش را در جهان شگفت‌انگیز ریاضیات غوطه‌ور می‌کرد و هنگامی خود را غرق در این فضا می‌دید، می‌توانست شروع به حل مسائل کند. من فکر می‌کنم منظور مریم از کُند بودن همین بود.


در جایی که اغلب ریاضیدانان مسیری مستقیم را برای حل مسائل انتخاب می‌کنند، میرزاخانی با مواجه شدن با مسائل از وجوه مختلف، روش‌های متفاوتی را برای از بین بردن موانع ابداع می‌کرد.


این رویکرد همراه با شجاعت فکری او به این معنا بود که او چشم‌اندازی روشن برای کار آینده در ریاضیات خود داشته است.


الکس رایت، ریاضیدان دانشگاه استانفورد تا زمان درگذشت میرزاخانی چند سال با وی همکاری داشته است. همکاری آنها زمانی آغاز شد که الکس به تازگی فارغ‌التحصیل شده بوده و خانم میرزاخانی وی را به سخنرانی در یک سمینار دعوت کرد.


الکس می‌گوید: «قابل توجه بود که خانم میرزاخانی چقدر برای کار با من وقت می‌گذاشت و دسترسی به وی برای سوال در مورد مسائل تحقیقاتی بسیار آسان بود و ایشان همیشه پاسخگو بودند».


وی می‌افزاید: «از این که او تا چه اندازه در دنیای ریاضیات عمیق است، شگفت‌زده شده بودم. متوجه شدم که خانم میرزاخانی هیچ مشکلی با چندین سال دست به گریبان بودن با یک مساله ریاضی و فکر در مورد آن ندارد؛ در صورتی که هیچ اطمینانی از دستیابی به جواب نداشت. اساسا من از همان موقع تحت تاثیر دیدگاه و فلسفه کاری وی قرار گرفتم».


میرزاخانی در رشته خود تاثیرگذار بوده است و مطمئنا تاثیرش بیشتر هم خواهد شد چراکه محققان بیشتری به درک کاملی از مطالعات و نتایج وی رسیده‌اند.


مک‌مولن می‌گوید: «کارهای میرزاخانی موجب گشوده شدن دروازه‌های جدیدی برای تحقیقات جدید شده است. وی با جاه‌طلبی بی‌باک خود به عرصه جدیدی در ریاضیات رسید».


میرزاخانی اولین زن ریاضیدان برجسته نبود اما وی اولین و تاکنون تنها بانوی برنده جایزه فیلدز است که بر خلاف مراسم سالیانه نوبل، هر چهار سال یک بار به حداکثر چهار ریاضیدان زیر ۴۰ سال اهدا می‌شود.


دبوشیس می‌گوید: «تاکنون زنان ریاضیدانی وجود داشته‌اند که تا آخرین نفرات منتخب برای اهدای مدال فیلدز پیش رفته بودند اما تا سال ۲۰۱۴ هیچ زنی موفق به کسب این افتخار نشده بود. من بسیار بسیار خوشحالم که با تصاحب این مدال توسط مریم میرزاخانی شاهد وقوع این اتفاق در طول عمر خود بودم».


وی افزود: «رسیدن به کنگره بین‌المللی ریاضیدانان در سئول، جایی که این جایزه اهدا شد، برای میرزاخانی مشکل بود. با وجود اینکه در آن زمان آن را خصوصی نگه داشت اما وی در اوج ابتلا به سرطان بود. ما بسیار خوشحال بودیم که توانستیم او را به مراسم برسانیم».


سرطان میرزاخانی سرانجام دوباره عود کرد و به رغم درمان‌های بسیار، متاسفانه به کبد و استخوان‌ها سرایت کرد و سرانجام وی را از پا درآورد.


به گفته همکارانش وی تا کمی قبل از درگذشتش به کار و مطالعاتش ادامه می‌داد و نسبت به بیماری‌اش واقع‌بین اما امیدوار بود.


یاد و خاطره میرزاخانی توسط همسرش «یان وندارک» و دخترشان آناهیتا زنده نگه داشته می‌شود.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب