دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
23 خرداد 1396 - 11:24

زنهار مخُسب امشب..../ «شب قدر» در دیوان شاعران

اینکه شاعران ایرانی به زیباترین شکل و عرفانی‌ترین حالت ممکن، مبانی دینی را در فرهنگ ایرانی تعبیه کرده‌اند، اتفاقی شگرف است که تنها از هنرمندان و ادیبان ایرانی برمی‌آمده؛ بزرگانی مانند سعدی، مولانا، حافظ، سنایی و ...
کد خبر : 187016

گروه فرهنگی خبرگزاری آنا- شب زنده‌داری، مناجات شبانه، رمز و راز و راز و نیاز در شب... همه‌وهمه از مفاهیم پرکاربرد در فرهنگ ما ایرانیان بوده و هست که در واقع ترجمانی از «شب قدر» در فرهنگی دینی ما است. به همین خاطر قدر شناسیِ «شبِ قدر» موضوعی است که متواتر در شعر شاعران بزرگ شعر فارسی به کار رفته؛ به طوری که گاهی خودِ شب قدر موضوع سخن قرار داشته و گاهی هم شاعر به شأن و جایگاه شب قدر اشاره دارد و شب‌ها یا زمان‌های دیگری را به آن تشبیه می‌کند.


در ادامه، مروری داریم به کارکرد «شب قدر» در شعر شاعران ایرانی در دوره‌های مختلف:


خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین محمد حافظ شیرازی


اگرچه مردم ایران همواره عاشق شعر و شاعری بوده‌اند و آثار شاعران بزرگ را ارج می‌نهند اما شعر حافظ جایگاه دیگری دارد. پس طبیعی است که در این موضوع، اولین شعری که به خاطرمان بیاید، این غزل معروف باشد:


دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند


واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند


بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند


باده از جام تجلی صفاتم دادند


چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی


آن شب قدر که این تازه براتم دادند


بعد از این روی من و آینه وصف جمال


که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند


من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب


مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند


هاتف آن روز به من مژده این دولت داد


که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند


این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد


اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند


همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود


که ز بند غم ایام نجاتم دادند


البته کارکرد «شب قدر» در شعرهای حافظ، بسیار زیاد است و ابیات و اشعار متعددی در این‌باره داشته است. مثل این‌ها بیت‌ها:


آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است/ یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است


شب قدری چنین عزیز شریف/ با تو تا روز خفتنم هوس است


و البته اشارات غیر مستقیم دیگری به شب قدر که تعدادشان از شمار خارج است.


مولانا؛ جلال‌الدین محمد بلخی


مولانا؛ شاعری که عرفان، فقه و هنر را طوری در هم آمیخته که آثارش را به گنجینه‌ای از اسرار و زیبایی بدل کرده است. او نیز بارها و بارها در شعرهایش به «شب قدر» و مفهوم آن پرداخته است و شاید یکی از معروف‌ترین آثارش در این‌باره، این غزل کوتاه باشد:


اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب


روى تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد


اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب


اى سرو دو صد بستان آرام دل مستان


بردى دل و جان بستان زنهار مخسب امشب


اى باغ خوش خندان بی تو دو جهان زندان


آنى تو و صد چندان زنهار مخسب امشب


*


اشاره کردن به این ابیات نیز، خالی از لطف نیست:


...خداوندا در این منزل برافروز از کرم نورى


که تا گم کرده خود را بیابد عقل انسانى


شب قدر است در جانب چرا قدرش نمی دانى


تو را می شورد او هر دم چرا او را نشورانى


*


و ابیات متعددی در شعرها و غزل‌های دیگر:


شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها/ مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت‌ها


چون در سر زلف یار پیچیم/ اندر شب قدر قدر ما راست


عقلت شب قدر دید و صد عید/ کز عشق دریده شد براتت


روز و شب را چون دو مجنون درکشان در سلسله/ ای که هر روزت چو عید و هر شبت قدر و برات


شیخ اجل؛ سعدی


سعدی نیز ابیات متعددی در آثارش دارد که مستقیما و یا غیر مستقیم به «شب قدر» اشاره دارند. بخشی از این ابیات با اشاره مستقیم، عبارتند از:


ای دوست روزهای تنعم به روزه باش/ باشد که در فتد شب قدر وصال دوست


آن که گویند به عمری شب قدری باشد/ مگر آنست که با دوست به پایان آرند


مبارکتر شب و خرمترین روز/ به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت/ که دوشم قدر بود امروز نوروز


روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل/ عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم


ندانم این شب قدرست یا ستاره روز/ تویی برابر من یا خیال در نظرم


سعدی در باب دوم از بوستان و در باب احسان، در بخشش رسول اکرم می‌پردازد و در بیتی به شب قدر نیز اشاره می‌کند:


تو را قدر اگر کس نداند چه غم؟/ شب قدر را می ندانند هم


سایر شاعران


سایر شاعران و ادبای پارسی‌سرا نیز هر کدام، سهمی در به کاربردن و تبیین و ترویج فرهنگ «شب قدر» داشته‌اند که در ادامه به ابیاتی از این شاعران می‌پردازیم:


اى که ندانى تو همى قدر شب/ سوره ى واللیل بخوان از کتاب
قدر شب اندر شب قدر است و بس/ برخوان آن سوره و معنى بیاب (ناصر خسرو)


با رنگ و نگار جنت العدنی/ با نور و ضیاء لیلة القدری (منوچهری دامغانی)


هم به قدر تو که کوتاه نخواهم کردن/ تا ببینم که دهى تا شب قدرم دیدار (اوحد الدین محمد انوری)


حبل الله است معتکفان را دو زلف او/ هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان (خاقانی شروانی)


معراج انبیا و شب قدر اصفیا/ گیسوى روز پوش قمرساى مصطفى (خواجوی کرمانی)


چنین شب گر مجال افتد که با دلدار بنشینى/ شب قدرست و شبهاى چنین بیدار خوش باشد (اوحدی مراغه)


از آنکه هست نشاط جهان ز رحمت حق/ چو روز عید و شب قدر شد صباح و مساش (سنایی)


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب