دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

روایتی مستقیم از منتخب شورای روستای قلعه سیمون که بدون تبلیغات انتخاب شد

رقیه گزمه نفر دوم شورای روستای قلعه‌سیمون اسلامشهر مادر هفت فرزند دختر و پسر است و می‌گوید او و خانواده‌اش هم یکی از ٥٣ خانوار محروم این روستا هستند که در هر شرایطی به دنبال مطالباتشان رفته است.
کد خبر : 182317
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، شرق در ادامه نوشت: صدای آهنگ پیشوازش بعد از چند بار تلاش می‌آید: «‌ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای...» با صدای خسته‌ای جواب می‌دهد، از ادامه صحبت تردید می‌کنم و بلافاصله می‌پرسم که نکند بدموقع تماس گرفته باشم. با اطلاعات کمی که در فضای مجازی است، سراغش رفته‌ام و تصورم این است که برای بار اول در شورا انتخاب شده اما او می‌گوید سابقه‌ای شورایی دارد و این ‌بار سوم است که به درخواست مردم روستای قلعه‌سیمون برای شورا ثبت‌نام کرده و رأی هم آورده است. رقیه برخلاف اخباری که منتشر شده بود، حاشیه‌نشین نیست و حداقل دو دهه است که برای کار به قلعه قدیمی روستای قلعه‌سیمون آمده‌اند و مثل همه خانوارهای آنجا شغلشان کشاورزی بوده و هست.


رقیه در کودکی، یعنی وقتی ١٢ساله بوده ازدواج کرده و حالا که ٤٢ سال دارد هفتمین فرزندش دوساله است و بزرگ‌ترین فرزندش ٣٠ساله؛ ابایی از بیان جزئیات زندگی خصوصی‌اش ندارد و می‌گوید همه مردم قلعه‌سیمون اوضاع زندگی او را می‌دانند و درِ خانه‌اش به روی آنها باز است. برعکس حرف‌هایی که درباره ترس او از مردان می‌گویند حامی و مشوقش برای حضور در شورای روستا یکی از قدیمی‌ها و شورایی‌های این روستا به نام حاج احمد بوده است. این مرد سال‌ها خودش عضو شورا بوده و حالا پسرش نفر اول شورای قلعه‌سیمون است.
رقیه اصالتا زابلی است اما در گنبد (استان گلستان) بزرگ شده و از سال ٧١، وقتی که شوهرش برای کشاورزی مجبور به مهاجرت می‌شود، همراه می‌شوند و به قلعه‌سیمون (منطقه‌ای که کشاورزی داشته و هنوز هم تا حدی دارد) می‌آیند. رقیه خودش هم کشاورزی می‌کند، آنها به همراه زنان دیگر قلعه‌سیمون تابستان و زمستان کارگر فصلی زمین‌های کشاورزی اربابان و کارفرمایان این منطقه هستند. می‌گوید روند این مدل کار که به «نصفه‌کاری» معروف است این‌گونه است که چون ما زمین نداریم زمین و آب را کارفرما می‌دهد و ما روی زمین کار می‌کنیم و در محصول سهم داریم یا اینکه کارگر روزمزد می‌شویم.
از میان جواب همه سؤال‌ها درنهایت حرف را به وضعیت زندگی مردم و نیازهایشان و نبود امکانات و شغل برای آنها می‌کشاند و نقبی هم به شرایط گذشته می‌زند. او در دو دوره‌ای که پیش‌ازاین عضو شورای قلعه‌سیمون بوده (دوره دوم و سوم) برای تغییر شرایط خانه‌های مردم و امکانات آنها (پس از خراب‌شدن قلعه) تلاش زیادی داشته و می‌گوید: قبلا که اینجا قلعه بود همه در داخل قلعه زندگی می‌کردیم و شرایط خوبی نداشتیم، دیوار روی سر ما خراب می‌شد و موش همه جای زندگیمان بود، بعد هم بنیاد کوثر آمد و زمین‌ها را گرفت و همان قلعه را هم از دست دادیم. چند ماهی داخل چادر بودیم اما با پیگیری‌هایی که کردیم بالاخره به دادمان رسیدند و حالا چند ماهی شده که خانه‌ها را ساخته‌اند و داخل خانه‌های جدید هستیم.
رقیه از اینکه خودش و باقی مردم داخل خانه‌های جدیدی که آب و برق و گاز دارند، زندگی می‌کنند خوشحال است اما چند بار با نگرانی از بی‌کاری و بی‌پولی زنان و مردان و جوانان می‌گوید که اگر کار و پول نباشد چطور باید پول آب و گاز و برق را بدهند و بعد هم قسط وام مسکن را بپردازند. می‌گوید آن‌قدر که در این سال‌ها دنبال کوپن نفت و دفترچه بیمه و دارو و درمان و جوب و چاله خیابان‌ها و پلاک و... مردم رفته، دیگر او را رها نمی‌کنند و برای این دوره از او خواسته‌اند دوباره بیاید و رأی هم داده‌اند. می‌گوید در این سال‌ها توانسته پای برخی از خیران را به این روستا باز کند و یک‌جورهایی رابط مردم محروم روستا و خیران شده است و خودش هم یکی از همان محرومانی بوده که زندگی‌اش با این کمک‌ها به نحوی اداره شده است.
می‌پرسم چطور در دو دوره قبلی معروف نبوده و در این دوره یکباره خبر انتخابش در همه رسانه‌ها پیچیده که با سادگی قسمی می‌خورد و می‌گوید: من بی‌اطلاعم و خودم کاری نکردم. تبلیغی هم برای انتخابات نداشتم، چون خود مردم خواستند بیایم؛ اما فکر می‌کنم به خاطر کارهایی که برای خانه‌های مردم کردم و چند بار در روزنامه‌ها و تلویزیون و برنامه جشن رمضان منعکس شده، من را شناختند. بعد هم که فهمیدند من دوباره شرکت کردم و رأی آوردم، خبرش را پخش کردند.
می‌گوید در این سال‌ها برای خانه‌های مردم قلعه‌سیمون به هر جایی که می‌شده نامه نوشته تا وضعیت آنها را ببینند و آنها را نجات بدهند وگرنه کسی نمی‌دانست زیر گوش تهران به آن بزرگی روستایی با این محرومیت وجود دارد. از خستگی‌ها و ناامیدی‌هایی که در جریان پیگیری‌های مختلف برای کار خانه‌های مردم داشته می‌گوید و اینکه تسلیم نشده تا بالاخره آنها همکاری کرده‌اند. منتخب شورای قلعه‌سیمون در پنجمین دوره شوراها برای دوره جدید به دنبال ساخت مسجد و مدرسه برای روستاست، مسجد و مدرسه‌ای که مدت‌هاست زمینش تعیین شده اما پولی برای ساختشان نیست. دغدغه او این است که بتواند ارگان یا خیری را برای ساخت مسجد یا مدرسه در مقاطع بعد از ابتدایی همراه کند تا کمک کنند. او به دنبال این است که در یکی از این دو مکان کارگاهی برای کار زنان بگذارند چراکه ایجاد شغل برای زنان روستا یکی دیگر از قول‌های اوست.
رقیه گزمه یکی از اتفاقات عجیب انتخابات دوره پنجم است. در شبکه‌های اجتماعی کنار عکس او نوشته بودند «او را سال‌ها ترسانده بودند که پایش را توی گلیم مردها دراز نکند» اما خودش روایت دیگری دارد. می‌گوید نمی‌داند چرا این جمله را درباره ترس او از مردان گفته‌اند. می‌گوید در این سال‌ها چند همکار مرد او در شورا تنها حامیان و همراهان او بوده‌اند و شوهرش هم با وجود غرغرهای گاه‌وبی‌گاه همواره در این راه همراهش بوده است. رقیه نقل‌قولی را از چند همکار زن شورایی می‌گوید که خودش هم می‌داند صحت ندارد و اضافه می‌کند: « در این سال‌ها خیلی من را از اینکه اسمم توی تلویزیون و اینترنت و روزنامه‌ها برود ترسانده‌اند، می‌گفتند اسمت توی لیست سیاه می‌رود و برایت بد می‌شود اما هیچ‌وقت دچار مشکل نشدم و سازمان‌هایی که با آنها برای قلعه‌سیمون کار کردم همیشه به من کمک کردند».
اصرار زیادی دارد که قدردانی و تشکر خودش و اهالی قلعه‌سیمون را از سازمان بسیج سازندگی سیدالشهدای استان تهران، بنیاد مسکن، فرمانداری و بنیاد برکت و هر جای دیگری که برای ساخت خانه‌ها در مدت کوتاهی به آنها کمک کرده‌اند، اعلام کند و می‌گوید: وضعیت قلعه‌سیمون را اگر قبل از این اقدامات می‌دیدید می‌فهمیدید که چه کارهایی اینجا انجام شده و ما از این بابت خیلی خوشحالیم. امیدوارانه می‌گوید زندگی خانواده من و بقیه اهالی قلعه‌سیمون در سال‌های گذشته و حتی همین حالا بدون کمک و اقلامی که خیران برای ما می‌آوردند نمی‌گذشت، اما می‌خواهیم با کمک همین خیران و تلاش خودمان به روزی برسیم که مثل جشن خودکفایی گندم در کشور، خودکفایی در درآمد و روزی خودمان را جشن بگیریم.
رقیه از اینکه او را به خودنمایی و از خود بیرون‌شدن خطاب کنند ترس دارد و مدام می‌گوید: «نکند این حرف‌هایم را مردم بخوانند بگویند می‌خواهد معروف شود» و در ادامه همین دل‌نگرانی‌هایش می‌گوید: «من در این سال‌ها برای مردم کار کردم و آنها تلاش‌های من را دیده‌اند و برای این دوره هم خودشان خواستند که من برایشان خدمت کنم، نمی‌خواهم از من ناامید شوند».
شماره‌اش را که برای فرستادن عکس در گوشی ذخیره می‌کنم، روی پروفایل تلگرامش تصویر کلوچه‌های سنتی را که خیلی خوب بلد است بپزد گذاشته و بعد هم عکس‌هایی که همراه فرزند کوچکش بوده؛ می‌گوید بارها برای فروش همین کلوچه‌ها، خشک‌کردن میوه و سبزی و خیاطی و کارهای دیگری که خانم‌ها می‌توانند در خانه داشته باشند و درآمد کسب کنند، تلاش کرده اما هیچ‌وقت به‌طور کامل موفق نشده است. او با همین تحصیلات ابتدایی که دارد برای سومین دوره نماینده مورد اعتماد مردم روستایی زیر گوش پایتخت است و به عکس بسیاری از مشتاقان خدمت در پایتخت و شهرهای دیگر که می‌خواهند خود به هر شکلی در شورا جای دهند، با اصرار و خواست خود مردم عضو شورای همان مردم شده است.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب