دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نامه سرگشاده و بدون امضای روزنامه نگاران و منتقدان مستقل به  مسعود کیمیایی

بزرگ سینمای ایران! کیمیای ناب! اسطوره بمان و دیگر نساز

روزنامه نگاران و منتقدان مستقل با انتشار نامه‌ای سرگشاده از  مسعود کیمیایی خواستند که از فیلم سازی صرف‌نظر کند.
کد خبر : 156961

به گزارش گروه فرهنگی آنا، در نامه سرگشاده و بدون امضای روزنامه‌نگاران و منتقدان مستقل به مسعود کیمیایی که در سایت جشنواره فیلم فجر نیز به آن اشاره شده، آمده است:


مسعود کیمیایی عزیز؛ به عنوان روزنامه نگار و منتقد مستقل سینمای ایران می‌گوییم ۲۵ سال است که رابطه ات با جامعه ایران و مردم قطع شده...رفیق...گرامی... یا به میان مردم برگرد ... ببینشان، بشناسشان یا رمان‌های زیبایت را بنویس، شعرهای نغزت را بگو؛ اما، دیگر فیلم نساز که فیلمسازیت آبروی شاهکارهایت را برده است...آقا ما مزدور آن‌ها که آمده‌اند باتو در پرونده کاریشان عکس...خاطره و بیوگرافی داشته باشند نیستیم...اجزای مهمی از شخصیت ما با نفس...قلم و شخصیت هایی که تو ساخته ای تو شکل گرفته است. از سر عشقمان به تو و آثارت خواهشی داریم! ما تورا با خودت و شاهکارهایت مقایسه می‌کنیم. آقا این آثار پریشان از تو بدور باد. حالا که پیری به سراغت آمده است و آن آثار پرشکوه از تو صادر نمی‌شود؛ با این آثار نه چندان مطلوب غصه دارمان نکن!


آقای مسعود کیمیایی بدون شک فیلم‌بازها و طرفدارن سینه‌چاک سینما با فیلم‌های دهه ۱۳۴۰ شما عشق‌بازی کرده‌اند. آدم‌هایی را سراغ داریم که دیالوگ‌های فیلم‌های شما را با صدای لحظه به لحظه جزئیات صحنه حفظ هستند. بسیاری هستند که زبان سینما را از شما آموختند؛ همانطور که شما در فیلم خداحافظ تهران (۱۳۴۵) مرحوم ساموئل خاچیکیان دستیار کارگردان بودید و از او آموختید. فیلم بیگانه بیا (۱۳۴۷) اولین فیلم شما بود. اما، یک سال بعد با فیلم «قیصر» چه کردید! «قهرمانی با اراده» خلق کردید که در اکران اول در میان همه فیلم‌ فارسی‌ها گم شده بود و به یک باره در اکران دوم سینمای ایران را شوکه کرد. داش آکل (۱۳۵۰) و قصه عشق دیوانه وار لوطی با معرفت شما همچنان الگوی مرام و جوانمردی در میان بچه‌های پایین‌شهر است. گوزن‌ها (۱۳۵۳)صدای فقر، اعتیاد و امید را در گوش مردم فرو کرد. اما از سفر سنگ (۱۳۵۶) تا خط قرمز (۱۳۶۱) چند سالی سینمای شما دستخوش دگرگونی عظیمی شد. مردم «خط قرمز» را ندیدند تا شاید با خط قرمزها آشنا بشوند. اما شما با گروهبان (۱۳۶۹) باز هم نسل جدیدی از فیلم‌بازهای دلسوخته را دلگرم کردید. سینمای مسعود کیمیایی از دهه ۱۳۷۰ تا کنون در خواب فرو رفته است. سینمای دهه ۱۳۸۰ کیمیایی رنگ و بویی «رئیس» مآبانه دارد که برای همه «حکم» صادر می‌کند و منتقدان را در خیابان «محاکمه» می‌کند. عاشقان سینمای کیمیایی که پای روایت بچه مشتی‌های تهرونی که انتقام خیانت‌کارها را می‌گرفتند بوند؛ دلشان گرفته است. روزنامه‌نگارانی که این همه سال پشت سر شما ایستاده‌اند؛ غمگین هستند. بچه‌های پایین‌شهر که به عشق مرام و معرفت «قهرمان» شما به سینما می‌آمدند؛ دل‌چرکین هستند. آقای کیمیایی ناصر تقوایی و واروژ کریم مسیحی دیگر فیلم نساختند. خیلی‌ها می‌گویند باید دوباره وارد گود بشوند و کشتی بگیرند. اما هر کاری یک بازنشستگی دارد. شما نمی‌توانید به هر بهانه‌ای به روزنامه‌گار، منتقد، سینمادوست و هر خبرنگاری بگویید که کارگردانی بلد نیستید، سوال نکنید! کجا رفت آن مردانگی‌ها؟! کجا رفت آن پرسش‌گری‌های «قدرت» و مرام و معرفت «سید رسول» درمانده؟! آقای کیمیایی شما همیشه یکی از کسانی هستید که عشق به سینما را به دیگران آموختید؛ اما برخورد شما با منتقدان فیلم‌های اخیرتان به دور از آن مشتی‌گری بچه تهرونی‌هاست. آقای کیمیایی باید دوباره به محله‌های پایین‌شهر و خیابان‌های تاریک مردم سرک بکشید. آقای کیمیایی باید دوباره «زبان» مردم کوچه و بازار را کشف کنید. نسل حاضر در فقر، بیکاری و رسانه‌های مجازی غرق شده است و امیدش به لوطی‌های با مرام قهرمان‌های فیلم‌های گذشته شما و بچه باحال‌های با مرامی است که دیگر نیستند! رنگ و روی کوچه‌ها و شهر ما عوض شده و شما هیچ‌کدام را ندیدید. شما هم تغییر کرده‌اید! ولی در فیلم‌هایتان جا مانده‌اید. روزنامه‌نگاران مزدور و بی سواد نیستند با اینکه در ورطه سنگین رتق و فتق زندگی دست به گریبان هستند؛ اما مزدور هیچ کس جز عشق به آزادگی و سینما نیستند. منتقدان را ببینید و روزنامه‌نگاران را گوش کنید و در نهایت مردم را می‌بینید.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب