دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
25 ارديبهشت 1395 - 10:04
در نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها مطرح شد

بقایی ماکان: ادبیات معاصر هنوز پا در هواست/ میرعابدینی: استادان خوبی برای تدریس ادبیات معاصر نداریم

نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها در غرفه دانشگاه آزاد واقع در نمایشگاه کتاب تهران و با حضور محمد بقایی ماکان نویسنده و پژوهشگر و حسن میرعابدینی نویسنده و منتقد ادبی برگزار شد.
کد خبر : 84994

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، محمد بقایی ماکان در نشست بررسی ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها که عصر دیروز جمعه 24 اردیبهشت ماه در غرفه دانشگاه آزاد اسلامی در بیست‌ و نهمین نمایشگاه کتاب برگزار شد درباره این پرسش که چرا ادبیات معاصر کمتر در دانشگاه‌های کشور مورد بررسی قرار می‌گیرد، گفت: دانشگاه یعنی محل دانش و دانش عبارت‌ است از آگاهی‌های به تثبیت رسیده و از سوی مراکز معتبر فرهنگی و علمی بنابراین طبیعی است که ادبیاتی به فضای دانشگاه راه پیدا کند که مورد تأیید نهادهای رسمی باشد.


وی افزود: ادبیات کهن ما با گذشتن از فیلترهای مختلف به تثبیت رسیده و اکنون در دانشگاه‌ها تزریق می‌شود ولی ادبیات معاصر هنوز پا در هواست. البته بخشی از آن که شامل آثار نویسندگان و شاعرانی همچون جمالزاده و ملک‌الشعرا بهار می‌شوند مورد تأیید هستند ولی آن بخش از ادبیات معاصر که دچار تزلزل است راهی به دانشگاه ندارد.


بقایی ماکان ضمن بیان این مطلب که دانشگاهیان حق دارند ادبیات مخدوش و متزلزل را نپذیرند، توضیح داد: به عنوان مثال در حوزه شعر بعد از نیما ما با شاعرانی روبرو بوده‌ایم که در آثارشان مشکلات نحوی و اشتباه در کاربرد واژگان به حد خجالت‌آوری زیاد است. عجیب است که چرا جامعه این آثار را پذیرفته است اما چطور انتظار دارید وقت و بودجه بیت‌المال در دانشگاه‌ها به تدریج به این متون که به ادبیات ما کمک نمی‌کنند اختصاص پیدا کند.


این نویسنده و مترجم ضمن آوردن مثالی از آثار فروغ فرخ‌زاد و این سطر که «هیچ صیادی از جوی حقیری که به گودالی می‌رسد مرواریدی صید نخواهد کرد»، اظهار داشت: جوی به خودی خود یعنی جویبار، کوچک و ذاتاً حقیر است. بنابراین ترکیب جوی حقیر نوعی حشو است. مثل این است که بگوییم عسل شیرین! ضمن اینکه صفت حقیر برای کیفیت استفاده می‌شود و نه کمیت.


وی ادامه داد: اصلاً آن کسی که در پی یافتن مروارید است، صیاد نیست. بلکه غواص است. همچنین من نمی‌دانم کدام آدم کم‌فهمی است که نداند از جوی نمی‌شود مروارید صید کرد.


این اقبال‌پژوه سرشناس در ادامه به سطرهایی از آثار نیما اشاره کرد و گفت: نیما در شعری می‌گوید «هنگام که گریه می‌دهد ساز» در صورتی که قبل از «که» کلمه هنگام باید «ی» نکره بگیرد و هنگام در این سطر معنایی ندارد. همچنین گریه را ساز می‌کنند ولی ساز نمی‌دهند. دامنه این ایرادات خنده‌آور در اشعار شاعرانی همچون نیما و حتی شاملو آنقدر گسترده است که اگر می‌خواستند شعر کلاسیک را ادامه بدهند هرگز از سطح شاعرانی مانند ابوالحسن ورزی بالاتر نمی‌رفتند. به اعتقاد من تنها یک نفر در حوزه شعر جدید موفق و قابل پذیرش بوده و آن کسی نیست جز مهدی اخوان ثالث.


وی در تکمیل سخنان خود اظهار داشت: من نمی‌گویم ادبیات معاصر ما چیزی ندارد؛ به هر حال نویسندگان و شاعرانی مانند احمد محمود، محمود دولت‌آبادی، احمد شاملو و... نیز با ما معاصرند بنابراین می‌شود یک رشته دانشگاهی برای بررسی آثار ادبیات معاصر نیز داشت ولی با چهارچوب مشخص؛ نه اینکه «هر که خواهد گو بیاید هر که خواهد گو برو».


در ادامه این نشست حسن میرعابدینی نویسنده و منتقد ادبی نیز درباره ادبیات معاصر ایران توضیح داد: منظور از این ادبیات ادبیاتی است که در رویارویی جامعه با جلوه‌های تجدد شعر گرفته است. در چنین شرایطی بود که شاعران و نویسندگان حس کردند برای انتقال مسائل روز نیاز به فرم‌ها و شکل‌های جدیدی دارند و به همین خاطر به تدریج در زبان ادبی تغییراتی ایجاد شد.


وی ادامه داد: وقتی ما از زبان رمان و داستان صحبت می‌کنیم با تصویری که از زبان ادیبانه در گذشته وجود داشت تفاوت می‌کند زیرا در این نوع از زبان دو عنصر طنز و محاوره وارد شده است پس منظور از ادبیات معاصر ادبیاتی است که بر عکس ادبیات کهن دیگر مخاطبش امرا و اشراف‌زادگان نیستند بلکه مخاطبان دیگری را می‌جوید.


وی ضمن بیان این مطلب که دانشگاه‌های کشور از پرداختن به آثار ادبیات معاصر غافل مانده‌اند و تنها دو واحد شعر و دو واحد نثر برای رشته‌ ادبیات و زبان فارسی کافی نیست، گفت: من مخالف این حرف هستم که ادبیات معاصر ظرفیت لازم برای ورود به دانشگاه‌ها را ندارد. اما به نظر من همانطور که دانش‌نامه‌ها با یک یا دو دهه فاصله به چهره‌ها و دستاوردهای علمی و فرهنگی آنان می‌پردازند، دانشگاه‌ها نیز باید با یک یا دو دهه فاصله آثار ادبیات معاصر را مورد بررسی قرار دهند.


این نویسنده و پژوهشگر یادآور شد: متأسفانه تصویری که از ادبیات معاصر در دانشگاه‌ها وجود دارد به گونه‌ای است که انگار این آثار نباید به وجود می‌آمده‌اند و یا حاصل نوعی انحراف هستند ولی من معتقدم ادبیات معاصر ایران ادامه ادبیات کهن ما است با این تفاوت که رویکردها در آن تغییر کرده و مهم این است که این رویکردها چقدر با جامعه تطابق دارد.


وی یادآور شد: مثلاً صادق هدایت که یکی از چهره‌های شناخته شده در جهان به حساب می‌آید بعضاً از سوی برخی مورد ایراد قرار می‌گرفت که چرا غلط‌های املایی و انشایی دارد در حالی که در زبان داستان این نوع غلط‌گیری‌ها معنایی ندارد چرا که ادبیات مدرن ادبیاتی چندصدایی است در حالی که ادبیات کهن یک ادبیات تک صدا بود.


وی افزود: در ادبیات جدید وقتی نویسنده از زبان یک لمپن حرف می‌نویسد نمی‌تواند از زبانی استفاده کند که مثلاً بیهقی از آن استفاده کرده است. در دوران ادبیات کهن اصلاً این نوع صداها اجازه شنیده شدن نداشت و از طرفی باید در نظر داشته باشیم که ادبیات کلاسیک به درخت تناوری تبدیل شده اما ادبیات معاصر ما تنها 100 سال عمر دارد و طبیعی است که بسیاری از تجربیاتش به نتیجه نرسند اما این به آن معنا نیست که جریان‌ها و چهره‌های ادبیات معاصر نباید در دانشگاه‌ها معرفی شوند.


میرعابدینی اظهار داشت: دانشجویان به دنبال مسائل روز هستند و وقتی که نیاز خود را در دروس دانشگاهی خود پیدا نمی‌کنند لاجرم به سمت کارگاه‌ها و کلاس‌های ادبیات در خارج از فضای دانشگاه می‌رود؛ اتفاقی که سال‌هاست رخ داده بنابراین اگر چه دانشجویان به دانستن ریشه‌های ادبیات کهن نیازمندند ولی باید ادبیات روز را هم بشناسند.


وی همچنین با انتقاد به سطح دانش برخی از اساتید رشته ادبیات در دانشگاه‌ها گفت: دانشگاهی که درک درستی از تغییرات جهان و رویکردهای امروزه ندارد طبیعی است که خروجی‌اش می‌شود اساتیدی که مقالات‌شان برای قابل فهم شدن نیاز به چند بار ویرایش دارند.


وی تأکید کرد: به نظر من ادبیات معاصر، نازل نیست بلکه درد ما از این است که اساتید خوبی در دانشگاه‌ها برای تدریس ادبیات معاصر نداریم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب