دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
26 دی 1400 - 02:51

تکیه‌گاه مطمئن چین برای مناسبات خارجی راهبردی

در حال حاضر ماهیت روابط اقتصادی و تجاری پکن با کشورهای منطقه به ویژه بعد از فرار مفتضحانه آمریکا از افغانستان و انفعال ایالات متحده در عراق در حال تغییر است و چین خواسته و یا ناخواسته تنها کشوری است که ظرفیت پُر کردن خلاء قدرت برآمده از شکست آمریکا در منطقه را دارد.
کد خبر : 635010
چین



به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، سیاست خارجی چین طی دهه‌های گذشته به طور سنتی در توسعه همکاری با برخی کشورها و حداکثر در جهت بهبود روابط با کشورهای شرق آسیا به منظور توسعه مناسبات تجاری و اقتصادی متمرکز بود تا اینکه با به قدرت رسیدن «شی‌جین پینگ» در سال ۲۰۱۲ این روش تغییر کرد.


چین از آن زمان به بعد، منافع ژئو استراتژیک منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود را در ساختارمند کردن روابط تجاری و اقتصادی با اهداف بلندمدت در نظر گرفت.


پکن با اتخاذ سیاست ساختارسازی مناسبات، اکنون در عرصه جهانی نقش یک ابرقدرت را بازی می‌کند و به عنوان رقیب خاموش آمریکا در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی در میان کشورهای جهان از اعتبار ویژه‌ای برخوردار شده است.


این جایگاه به چین اعتماد به نفسی داده است که حتی حاضر شد از رویارویی‌های ایدئولوژیک حزب کمونیست در سیاست خارجی دست بکشد.


اکنون گستره سیاست خارجی چین حوزه‌های آسیا-پاسیفیکی را درنوردیده و در حدفاصل پیوندهای راهبردی منطقه‌ای مبتنی بر رقابت در سطح جهانی قرار گرفته است.


در همین راستا منطقه غرب آسیا در چند سال گذشته از جنبه‌های اقتصادی، سیاسی و ژئواستراتژیک برای چین اهمیت بیشتری پیدا کرده، اما این پرسش اساسی وجود دارد که سیاست خاورمیانه‌ای چین تا چه اندازه عمق پیدا خواهد کرد و نقطه کانونی آن در غرب آسیا بر کدام کشور متمرکز است و ابزارها و سرمایه‌های چین برای تحقق اهداف خود تا چه میزان در رقابت با ایالات متحده در منطقه به کار گرفته خواهند شد؟


غرب آسیا مدت‌های مدیدی در راهبردهای سیاست خارجی چین فاقد اولویت‌های لازم بود و منافع چین صرفا در حوزه تأمین و تضمین انرژی در این منطقه محدود می‌شد. حتی پکن با هدف تامین امنیت واردات انرژی خود از منطقه، ساختار امنیتی موجود در خلیج فارس تحت قدرت هژمونیک آمریکا را هم پذیرفته بود.


به عبارت بهتر؛ چین در دوران «خفتگیِ راهبردی» رقابت با آمریکا در منطقه غرب آسیا را مد نظر نداشت و عملا حضور ایالات متحده در منطقه را قابل قبول می‌دانست.


سیاست خارجی و امنیتی چین که در دو دهه گذشته مصادف با تهاجم آمریکا و متحدین اروپایی‌اش به افغانستان و عراق بود، با دیپلماسی فعال در انتظار فرصت ناشی از اشتباه کشورهای غربی به سر می‌برد.


با بی‌ثباتی که آمریکا در غرب آسیا ایجاد کرد، شی‌جین پینگ در سال ۲۰۱۴ همکاری با کشورهای این منطقه را در چند محور اساسی تحت عناوین «انرژی دارای اولویت اول در همکاری‌ها است»، «تجارت خارجی باید ساختارمند شود» و «همکاری در زمینه صنایعِ های-تک و انرژی‌های تجدیدپذیر باید برای جهانی شدن قدرت آغاز گردند» شروع نمود.


با اتخاذ برنامه‌های متنوع به مرور نیازهای نفتی چین از کشورهای غرب آسیا به صورت غیر متمرکز تأمین شد، به طوری که در سال ۲۰۱۹ مجموعا ۴۳ کشور به چین صادرات نفت داشتند که البته در میان آنها ۹ کشور غرب آسیا حدود ۴۵ درصد نفت چین را تامین می‌کردند.


تجارت چین با کشورهای حوزه خلیج فارس نیز در سال‌های اخیر به شدت افزایش پیدا کرد و به تدریج پکن به مهمترین شریک اقتصادی و سرمایه‌گذاری در منطقه تبدیل شد. چین در سال ۲۰۲۰ بزرگترین طرف تجاری کشورهای منطقه خلیج فارس بود و حجم مناسبات تجاری‌اش با عربستان ۶۷ میلیارد دلار (۴.۱ درصد کل تجارت خارجی چین)، با امارات ۳.۴۹ میلیارد دلار (۱.۱ درصد)، با عراق ۳۰ میلیارد دلار (۰.۶ درصد) و با ایران به ۱۵ میلیارد دلار (۰.۳ درصد) بالغ گردید.


در حال حاضر ماهیت روابط اقتصادی و تجاری پکن با کشورهای منطقه به ویژه بعد از فرار مفتضحانه آمریکا از افغانستان و انفعال ایالات متحده در عراق در حال تغییر است و چین خواسته و یا ناخواسته تنها کشوری است که ظرفیت پُر کردن خلاء قدرت برآمده از شکست آمریکا در منطقه را دارد.


چین با عبور از سیاست خویشت‌ندارانه و عدم مداخله، به طور نسبی و با احتیاط وارد عرصه رقابت ژئواستراتژیک با ایالات متحده در غرب آسیا شده است.


در همین راستا آشکار شدن همکاری‌های انرژی هسته‌ای چین با عربستان و همین‌طور تحویل موشک‌های بالستیک و در اختیار گذاردن فنآوری‌های مربوطه به عربستان در کنار تفاهم ۲۵ ساله همکاری‌های بلندمدت راهبردی با ایران، حکایت از آن دارد که چین با دیپلماسی پویای خود فعال‌تر از گذشته تصمیم گرفته که موقعیت خود را در منطقه غرب آسیا از راه توسعه روابط با ایران و سایر کشورهای منطقه خلیج فارس، با همکاری‌های متعادل اقتصادی و حتی امنیتی ارتقاء دهد.


شاید بتوان گفت که در شرایط کنونی، چین سیاست عدم مداخله را جایگزین سیاست موازنه‌سازی احتیاط آمیز با مجموعه کشورهای منطقه به ویژه میان ایران و همسایگانش نموده، در حالی که آمریکا رویارویی همه‌جانبه در منطقه هندو-پاسیفیک با چین را در سر می‌پروراند و با انواع اتحادهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی مانند «آکوس» و «کواد» تلاش می‌کند پیرامون امنیتی چین را با تهدید روبرو کند.


البته طبق قانون ظروف مرتبطه سیاست، چین هم به نوعی در مقابل حوزه سنتی امنیتی ایالات متحده غرب آسیا قد علم کرده است.


بنابراین برنامه‌های جدید سیاسی، اقتصادی و امنیتی چین در غرب آسیا با مواضع و حضور آمریکا و متحدین اروپایی‌اش به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان در این منطقه دچار برخورد و تعارض منافع شده است.


چین بدون متحد استراتژیک منطقه‌ای و جهانی، در دوگانه بالانس قدرت با آمریکا و متحدین عرب منطقه‌ی‌اش در یک بزنگاه تاریخی برای گسترش و تثبیت نفوذ خود در منطقه قرار گرفته که تنها با همکاری با یک شریک راهبردی قدرتمند در غرب آسیا می‌تواند حضور خود را حفظ و تثبیت نماید.


ایران تنها کشوری است که به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی ممتاز و همین‌طور به دلیل ظرفیت‌های اقتصادی و نیروی انسانی خود و همچنین پیوندهای بین‌المللی که در اختیار دارد، می‌تواند شریک راهبردی موثری برای پکن باشد.


ایران به عنوان هاب منطقه و فرامنطقه و برخورداری از اتصال چند وجهی ژئوپولیتیکی با خاورمیانه، اروپا، شبه قاره، آسیای مرکزی و قفقاز، ظرفیت اتصال اقتصاد شصت کشور در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را دارد.


تغییر حرکت تاکتیکی آمریکا از غرب آسیا به سوی منطقه هندو-پاسیفیک و لغزش نسبیِ ژئواستراتژیک کشورهای جهان از اروپا و غرب آسیا به سوی هندو-پاسیفیک، در حال حاضر ایران را به ‌طور بالقوه از موقعیت مشابه ترکیه در دوران جنگ سرد یعنی زمان رویارویی آمریکا و اروپای غربی با شوروی سابق برخوردار کرده است.


تسلط ایران بر تنگه هرمز و تضمین امنیت انتقال انرژی از این تنگه به سوی آسیا و اروپا به طور بالقوه ابعاد ژئوپولیتیکی کشورمان را در اقتصاد چین مضاعف می‌کند خاصه اینکه چین نیز برای تامین امنیت انرژی خود هنوز به نفت خلیج فارس می‌اندیشید، زیرا مقرون به صرفه‌ترین کانال تامین بلندمدت انرژی برای چین است و از وابستگی چین به تنگه مالاکا هم می‌کاهد.


تنکه مالاکا گلوگاه و پاشنه آشیل چین در صورت بروز درگیری با آمریکا است، اما با احداث پروژه خط لوله انرژی میان چین-پاکستان-ایران-ترکیه که در سال ۲۰۱۵ مطرح شد از اهمیت تهدیدآمیز تنگه مالاکا برای چین کاسته خواهد شد و زمینه واردات انرژی ارزان‌تر و مطمئن‌تر برای چین را فراهم می‌سازد.


پروژه بزرگ و تاریخی دیگر نیز وجود دارد که می‌تواند زمینه اتصال خط آهن در مسیر استانبول-تهران- اسلام‌آباد و چین را فراهم کند. این پروژه در ابتدای سال ۲۰۲۱ میان دولت‌های ایران، ترکیه و پاکستان مطرح شد.


این اتصال می‌تواند به نوبه خود باعث بهبود و تسریع ارتباطات جاده‌ای برای پروژه یک کمربند-یک جاده‌ چینی‌ها در این منطقه از جهان باشد، به ویژه اینکه پکن برای احداث هر دو پروژه، سرمایه و دانش فنی لازم را هم در اختیار دارد.


منبع: نورنیوز


انتهای پیام/



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب