رویکرد کلان روحانی در سیاست خارجی با نگاه حاکمیت تطابق نداشت/ ماجرای نامه التماسی و مخفیانه خرازی به غرب
گروه جهان خبرگزاری آنا- محمد جعفری؛ از سال ۱۳۸۲ تابهحال مقامات ارشد ایرانی بارها بر سر حلوفصل مناقشه هستهای پای میز مذاکره با غربیها نشستهاند. در هشت سال اول، شورای عالی امنیت ملی بهعنوان مسئول اصلی بررسی و تصمیمگیری در خصوص پروندههای کلان عهدهدار کار مذاکره با غربیها شد. حسن روحانی، علی لاریجانی و سعید جلیلی بهعنوان مذاکرهکنندگان ارشد ایران ایفای نقش کردند. در اواخر دولت محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق بود که وزارت خارجه با اجازه رهبر معظم انقلاب بهموازات شورای امنیت ملی وارد مذاکرات شد. البته وزارت خارجه از قبل هم یک نماینده در شورای عالی امنیت ملی در مبحث مذاکره با کشورهای گروه ۱+۵ (پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان) داشت.
با روی کار آمدن حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور در سال ۱۳۹۲ پرونده مذاکرات هستهای بهصورت کامل به وزارت خارجه به مدیریت محمدجواد ظریف دیپلمات باسابقه ارجاع شد. تیم مذاکرهکننده ایرانی پس از دو سال مذاکرات تنگاتنگ با گروه ۱+۵ درنهایت در تیرماه سال ۱۳۹۴ به توافقی دست یافتند که برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام نام گرفت. ۶ روز پسازانعقاد این توافق، شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ از برجام حمایت کرد. تمامی قطعنامههای ضد ایرانی سازمان ملل در مبحث هستهای ازجمله قطعنامه ۱۹۲۹ از درجه اعتبار ساقط شدند و قرار شد که همه تحریمهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران رفع شوند و ایران در مقابل ذیل برجام و نظارت مستمر بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به فعالیتهای محدودشده هستهای خود ادامه دهد.
اما روند برجام بهخوبی محقق نشد. با روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا در سال ۲۰۱۷ واشنگتن برجام را یک فاجعه خواند و در بهار سال ۲۰۱۸ این ترامپ بود که آمریکا را از برجام خارج و تحریمهای اولیه و ثانویه را علیه ایران اعمال کرد. ایران تا یک سال به تعهدات برجامی خود پایبند بود اما پسازآن با استناد به بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام در پنج مرحله تعهدات برجامی خود را کاهش داد و پسازآنهم اعلام کرد که هیچ محدودیتی برای فعالیتهای صلحآمیز خود زیر نظر آژانس نمیبیند.
ظریف به البرادعی مدیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی التماس کرده بود که آقا اجازه دهید دو دستگاه سانتریفیوژ ایران فعالیت کند، اما آنها اجازه ندادند
با روی کار آمدن جو بایدن بهعنوان رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۲۱ کاخ سفید بهظاهر برای بازگشت به برجام ابراز تمایل کرد و در روزهای آغازین سال ۱۴۰۰ مذاکراتی بین ایران و تروئیکاری اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) بهمنظور بازگرداندن آمریکا به تعهدات برجامی در وین آغاز شد که در پایان دور ششم بدون رسیدن به نتیجه ملموسی متوقف شد.
پس از تغییر دولت در ایران و روی کار آمدن سید ابراهیم رئیسی، تهران تیم جدید مذاکرهکننده خود به ریاست علی باقری را برای شروع دور هفتم مذاکرات بهمنظور رفع کامل تحریمها علیه ایران با کشورهای گروه ۱+۴ (انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) در هشتم آذرماه راهی وین کرد. ایران دو پیشنویس پیشنهادی بهطرف مقابل ارائه داد اما نتایج ۶ دور مذاکره قبلی را هم معتبر دانست. هماکنون پس از دو مرحله مذاکره در وین امیدواریها برای رسیدن به توافق روند مناسبی دارد.
آنا بهمنظور دستیابی به نگاهی کارشناسانه به روند مذاکرات وین، نشستی را تحت عنوان "چشمانداز مذاکرات وین" با شرکت منوچهر محمدی کارشناس برجسته سیاست خارجی، حسن بهشتیپور کارشناس روابط بینالملل و مسعود براتی کارشناس مسائل بینالملل و تحریمها برگزار کرده است که بهقرار ذیل است:
آنا: با توجه به روند طولانی مذاکرات ایران با غرب بر سر مناقشه هستهای در طول ۱۸ سال گذشته و وقایع میدانی که هماکنون در وین شاهد آن هستیم دیدگاه خود را راجع به کلیت مذاکرات بیان بفرمایید و بهترین راهکارهای دستیابی به توافقی خوب در راستای تأمین منافع ملی را نیز بیان کنید.
محمدی: آنچه شما بهصورت مختصر در رابطه با گذشته بیان کردید که چرا به اینجا رسید و اینطور شد، باید صراحتاً عرض کنم که ناشی از رویکردهای غلطی بود که دولتهای قبلی مخصوصاً دولت محمد خاتمی و دولت حسن روحانی در پیش گرفته بودند. منظور این است که برخورد این دو رئیسجمهور در تقابل با غرب بسیار منفعلانه بود مخصوصاً دولت آقای روحانی. این دو دولت وحشتی عمیق و نابجا در دل داشتند که در صورت پافشاری بر برخی موارد دلخواه، ممکن است آمریکا علیه ایران وارد جنگ شود.
ایران هرگز از مذاکره عزتمندانِه ابایی نداشته است
تأکید میکنم که در روابط بینالملل ورود به مذاکره یک امر طبیعی است. هیچ کشور یا گروه سیاسی نمیتواند مذاکره را از تعاملات خود حذف کند. اما مسئله مهم، چگونگی ورود و نگاه به مذاکره است. اجازه بدهید بگویم که فرق زیادی بین مذاکره درون کشوری با مذاکره یک دولت با دولتی دیگر وجود دارد. در داخل کشور یک عنصر اجرایی قدرتمند بالای سر طرفین مذاکره یا قرارداد وجود دارد تا تخلف و تخطی صورت نگیرد اما در سطح بینالمللی چنین موردی نیست. بنابراین داشتن اهرم قدرت یعنی همان ورود از موضع قدرت به مذاکره خیلی اهمیت پیدا میکند. اگر مذاکرهکننده در سطح بینالملل از موضع قدرت وارد شود و واقعاً دستش پر باشد، طبیعتاً میتواند بهره هم از آن مذاکرات ببرد.
آنا: لطفاً برای روشنتر شدن منظورتان یک مثال بیاورید.
محمدی: بله حتماً. من در جریان بیانیه الجزایر در خصوص آزادی گروگانهای آمریکایی و آزاد شدن بخشی از سرمایههای ایران در غرب بودم. در مذاکرات الجزایر آن ۵۲ گروگان آمریکایی اهرم قدرت ما بودند. این مذاکرات در سال ۱۳۵۹ بهصورت غیرمستقیم با آمریکا با میانجیگری الجزایر برگزار شد. جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا تمایل داشت که به هر صورت ممکن گروگانها آزاد شوند زیرا از بابت اعتبار جهانی و سیاست داخلی تحت فشار بود. به همین دلیل یعنی دست برتر ما در مذاکرات توانستیم به توافق خوبی برسیم. تا در فرودگاه به ما اعلام نکردند که ۱۰ میلیارد دلار سرمایههای ایران به حساب کشور واریز نشده اجازه حرکت به هواپیمای حامل گروگانها را ندادیم.
دولت خاتمی و روحانی وحشتی عمیق و نابجا داشتند که در صورت پافشاری بر برخی موارد دلخواه، ممکن است آمریکا علیه ایران وارد جنگ شود
در دوره آقای خاتمی در سال ۱۳۸۲ که قرار شد وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان به تهران بیایند تا در خصوص فعالیتهای هستهای ایران صحبت کنند، یک انفعال و وحشت از سوی ایران بر فضای مذاکرات حاکم بود که باعث بالاتر رفتن توقعات و تقاضاهای طرف مقابل شد. البته این امر طبیعی بود. هر قدر شما در یک تقابل بترسید و عقبنشینی کنید طرف مقابل گستاختر میشود. در آن دوره وحشت کردیم از اینکه آمریکا به ایران حمله میکند و از دو فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه "آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" و "ما آمریکا را زیر پا میگذاریم" غافل شده بودیم.
در آن زمان، آقای صادق خرازی معاون وزیر خارجه دولت خاتمی یک نامه محرمانه به غربیها نوشت که ما هر کاری که شما بگویید انجام میدهیم تا شما وارد جنگ نظامی با ما نشوید. حتی مقام معظم رهبری هم از آن نامه اطلاع نداشت. وقتی هم که در پائیز سال ۱۳۸۲ سه وزیر خارجه اروپایی به تهران آمدند، ما تقریباً تسلیم شدیم. گفتیم آقا ببخشید، هر چه شما میگویید قبول داریم، منتهی اسمش را تعلیق داوطلبانه غنیسازی گذاشتیم.
بیشتر بخوانید:
فضاسازی جدید آمریکا در میانه مذاکرات وین
سخنگوی وزارت خارجه چین: آمریکا باید همه تحریمها علیه ایران را لغو کند
هنوز پای این سه وزیر به کشورهای خودشان نرسیده بود که اعلام کردند کافی نیست، شما باید سایت هستهای یو. سی. اف اصفهان را هم تعطیل کنید. گفتیم چشم! اصفهان را هم تعطیل میکنیم. بعد آنها گفتند نه، کافی نیست. باید پیلوتها را هم تعطیل کنید. زیادهخواهیهای آنها به خاطر ضعف ما بود. اگر ما همان اول میگفتیم غلط کردید، ما مقابل شما میایستیم و هیچ عقبنشینی هم نمیکردیم، طبیعتاً نمیآمدند زیادهخواهی کنند.
و بعدازآن جالب است که آقای محمدجواد ظریف که آن زمان دیپلمات بود به آقای محمد البرادعی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی التماس کرد که "آقا اجازه دهید دو دستگاه سانتریفیوژ ایران فعالیت کند" اما آنها اجازه ندادند. جالبتر این است که آقای جورج بوش رئیسجمهور آمریکا گفت باید کلیه کلاسهای فیزیک اتمی در ایران تعطیل شوند و واشنگتن اجازه نمیدهد که دانشجویان ایرانی وارد بحث فیزیک اتمی شوند.
آنا: این برخورد ضعیف با طرف مقابل تا چه زمانی ادامه داشت؟
محمدی: تا سال ۱۳۸۴ که مقام معظم رهبری به مسئله ورود کردند. در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شاهد ایستادگی ایران بودیم. این بار غربیها بودند که التماس میکردند. خودم آن موقع راجع به این موضوع مذاکره میکردم. آلمانیها از ما خواستند که در روند پیشبرد فعالیتهای صلحآمیز هستهای مکث کنید. گفتم که ما مکث هم نمیکنیم، برای اینکه میدانیم شما به یک مکث قناعت نمیکنید و نتیجهاش این شد که ما توانستیم غنیسازی را افزایش دهیم و آنها هم هیچ غلطی نتوانستند بکنند.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ دوباره شاهد برخورد از موضع ضعف با غربیها بودیم. درواقع همان ابتدای کار با دستان بالا به نشانه تسلیم وارد مبحث مذاکره شدیم. آقای روحانی در سفرش به نیویورک گفت که خزانه کشور خالی است. وزارت خارجه گفت هر قرارداد بدی بهتر از عدم انعقاد قرارداد است. آقای ظریف گفت آمریکا میتواند با فشار یک دکمه سیستم دفاعی ایران را نابود کند.
من درس روابط بینالملل خواندهام. هیچ کشوری نمیآید به این صورت مذاکره کند که اول تسلیم شود. یا بگوید که آب ما، نان ما، هوای ما، محیطزیست ما، همه اینها وصل است به مذاکره.
صادق خرازی وزیر خارجه دولت خاتمی نامه محرمانهای به غربیها نوشت که ما هر کاری شما بگویید انجام میدهیم تا شما وارد جنگ نظامی با ما نشوید. حتی مقام معظم رهبری هم از آن نامه اطلاع نداشتند
به این صورت بود که برجام نافرجام شد. مقام معظم رهبری و مجلس شورای اسلامی هم گفتند که قدمبهقدم پیش بروید و به غربیها بهویژه آمریکاییها اعتماد نکنید اما متأسفانه اعتماد کردند. وقتی هم ترامپ از برجام خارج شد و تحریمها را بازگرداند ما نتوانستیم کاری بکنیم. بایدن هم که آمد وعدههایی داد اما درواقع مثل ترامپ عمل کرد. دولت روحانی زندگی مردم را به برجام مشروط کرد که کاری به شدت اشتباهی بود.
آنا: آقای بهشتی پور با توجه به سؤال اولم از دکتر محمدی و اظهارنظر ایشان راجع به حضور ضعیف دولتهای خاتمی و روحانی نظرات خود را ارائه بفرمایید.
بهشتی پور: نظر من راجع به مقصر بودن دولتها بهویژه دولت محمد خاتمی در موضوع مذاکرات کاملاً با نظرات دکتر محمدی متفاوت است. ببینید در کشور ما موضوعات کلان سیاست خارجی طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی زیر نظر شورای عالی امنیت ملی است. یعنی در مورد تصمیم گرفتن در خصوص تعلیق غنیسازی اورانیوم این شورای امنیت ملی بود که حرف آخر را زد و ربطی به دولت خاتمی نداشت.
توقف فعالیت سانتریفیوژها هم موضوعاتی نبوده که دولتها راجع به آن تصمیم بگیرند. در این خصوص فرقی نمیکند دولت خاتمی باشد یا احمدینژاد یا روحانی. کل موضوعات کلان کشور در سیاست خارجی که مهمترین آنها در چندین سال گذشته مسئله هستهای بوده، زیر نظر شورای عالی امنیت بوده و مصوبات این شورا مجوز صادر میکرد که این اقدام بشود یا نشود. پس ربطی به دولتها نداشت. دولتها تسهیلگر بودند.
نکته دوم اینکه آن موقعی که سانتریفیوژهای ما متوقف شدند تا بلکه تروئیکای اروپایی تجدیدنظر کند، باز هم سه کشور اروپایی زیاد خواهی کردند و همین امر باعث شد که مذاکرات بیش از دو سال به طول بینجامد تا اینکه درنهایت در مردادماه سال ۱۳۸۴ اواخر دولت آقای خاتمی به دستور مقام معظم رهبری پلمب سایت هستهای یو. سی. اف اصفهان شکسته شد، در فروردین ۱۳۸۵ هم پلمب سایت هستهای نطنز شکسته شد و کار غنیسازی عملاً از سر گرفته شد.
هیچ کشوری نمیآید به این صورت مذاکره کند که اول تسلیم شود. یا بگوید که آب ما، نان ما، هوای ما، محیطزیست ما، همه اینها وصل است به مذاکره
اینجا بحث این است که اگر این تصمیماتی که گرفته شد در سطح دولت هم بوده باز هم شورای عالی امنیت ملی تصویب کرد و مسئولیتش را پذیرفت.
آنا: به نظر میرسد که شما از رویکرد دولتهای خاتمی و روحانی نسبت به مذاکرات و دستاوردهای احتمالی تا حدودی خرسند هستید. لطفاً از امتیازات مدنظر خود مواردی را ذکر بفرمایید.
بهشتی پور: اجازه بدهید که در ابتدا در پاسخ به صحبتهای دکتر محمدی بگویم که خب برخورد ایران با غرب به قول شما در دوره احمدینژاد از موضع ضعف نبود، نتیجهاش چه بود؟ آیا غربیها گفتند خیلی خب خواستههای شما را انجام میدهیم؟ از سال ۱۳۸۵ تا چهار سال بعدش ۶ قطعنامه شورای امنیتی علیه ایران صادر شد و درنهایت با قطعنامه ۱۹۲۹ ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل رفت. شانس آوردیم که از ذیل بند ۴۱ به بند ۴۲ نرسیدیم وگرنه شورای امنیت مجوز حمله به تأسیسات هستهای ما را صادر میکرد.
دکتر محمدی خیلی بهتر از من میدانند کشوری که تحت فصل هفتم قرار میگیرد یعنی تهدیدکننده صلح و امنیت بینالملل است. کشوری که تهدیدکننده صلح و امنیت بینالملل میشود، برایش بهانه درست میشود، یعنی ناحق و ناروا علیه جمهوری اسلامی ایران پرونده درست شد و بهانهتراشی کردند.
بازسازی زیرساختهای اقتصادی کشور تنها راه غلبه بر تحریمها
گفتند که آلودگی ۹۰ درصدی غنیسازی اورانیوم در سانتریفیوژهای وارداتی ایران رصد شده. آنها میدانستند که ایران غنیسازی نمیکند اما بهانهتراشی کردند تا ایران را ذیل بند ۴۲ ببرند. دستکم ۶ سال طول کشید تا ثابت کنیم که آلودگی منشأ خارجی دارد.
آنا: منظور شما این است مذاکراتی که در دولت روحانی به برجام انجامید توانست ایران را از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج کند؟ این همان امتیاز مدنظر شماست؟
بهشتی پور: بله توافق هستهای سال ۲۰۱۵ بود که توانست این کار مهم را عملی کند و ایران از اتهام تهدید برای صلح جهانی خلاصی یابد.
مذاکرهکننده موقعی میتواند با قدرت بنشیند پای میز مذاکره که احساس کند ۸۰ میلیون ایرانی پشتیبانش هستند
یک موضوع دیگر هم هست. مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا بر سر موضوع هستهای با میانجیگری دولت عمان در سال ۱۳۹۱ در دولت احمدینژاد شروع شد. شورای عالی امنیت ملی هم از آن اطلاع داشت. اصلاً بانی آن مذاکره مستقیم هم دولت احمدینژاد نبود. با روی کار آمدن حسن روحانی مذاکرات توسط دولت وی این بار مستقیماً و کارشناسانه توسط تیم وزارت خارجه دنبال شد. باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا هم پذیرفت ایران بهصورت محدود غنیسازی کند و توافق حاصل شد. من تأکید میکنم که حاکمیت مسئول مذاکرات بوده نه دولت.
آنا: شما مهمترین امتیاز برجام را خروج از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل دانستید اما چرا سازوکاری یا تضمینی برای پایبندی طرف مقابل به برجام پیشبینینشده بود؟ بهعنوانمثال شرط بگذاریم که برجام در کنگره آمریکا به تصویب برسد.
بهشتی پور: برفرض هم بگیریم که مذاکرهکنندگان دولت روحانی شل گرفتند و پیشبینی نکردند که آمریکا از برجام بیرون بیاید، آمریکا از توافق موشکهای میانبرد که با روسیه امضا کرده بود، کنگره هم تصویب کرده بود، یکطرفه خارج شد، همین ترامپ دستورش را داد. کنگره آمریکا آن را تصویب کرده بود، سنای روسیه هم که تصویب کرده بود، چگونه شد که با وجود همه اینها باز ترامپ بیرون آمد؟ از آن جالبتر در زمان بوش پسر اتفاق افتاد. منظورم پیمان مربوط به موشکهای بردکوتاه است. از آن پیمان هم بوش پسر با اینکه سنا تصویب کرده بود، بیرون آمد. این فقط مربوط به ترامپ نیست. این بدعهدی آمریکا در مورد توافقاتی که انجام میدهد، یکی دوتا نیست. از توافقاتی که با مکزیک و کانادا انجام داده بود هم علیرغم تصویب در کنگره بهراحتی مثل آب خوردن خارج شد. پس ما با یک چنین موجودی طرفیم، یعنی با آمریکا؛ آمریکایی که بدعهدی میکند و خیلی کارهای دیگر هم انجام میدهد و زورگو است.
آنا: خب. وقتیکه توافق هم کنیم باز این امکان هست که آمریکا از آن خارج شود به نظر شما این منطقی است که به مذاکره و توافق دل ببندیم؟
بهشتی پور: ببینید ما همه اینها را میدانیم ولی سازوکار تحریمها بهگونهای است که راهی بهجز مذاکره نداریم. متأسفانه طی سالهای اخیر چنان تحریمهای ناجوانمردانهای در جنبههای مختلف علیه ملت ایران تصویب کردهاند که اصولاً این سازوکار را نمیشود با تهدید طرف مقابل یا افزایش توان هستهای از بین ببریم.
آنا: راهکار شما بهموازات ورود به مذاکره برای پایان دادن به این نگرانیهای چیست؟
بهشتی پور: مشخص است ما اگر واقعاً میخواهیم تحریمها بیاثر شوند، باید بیاییم به سمت داخل و با انجام یکسری اصلاحات در نظام بانکداری، بیمه و مالیات، وضعیت تولید را بهتر و کارآمدتر کنیم تا توان اقتصادی کشور را بالا ببریم. آن موقع است که ایالاتمتحده آمریکا وقتی میبیند ابزار تحریم بیخاصیت شده، تحریمها را کنار میگذارد و مینشیند مذاکره میکند وگرنه بالا بردن توان هستهای چاره کار نخواهد بود. علاوه بر خودکفایی اقتصادی، ما باید ذهنیت ۸۰ میلیون ایرانی را روشن کنیم و بگوییم آنکسی که مینشیند آنجا به نمایندگی ما مذاکره میکند، مستظهر به پشتیبانی ۸۰ میلیون هموطن باشد.
ما باید یک چنین اتحادی را درست کنیم. چه اسمش باقری کنی باشد، چه جلیلی یا ظریف باشد. فرد مذاکرهکننده به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران رفته آنجا و ازنظر ملی و وجدانی وظیفه ما این است که از مذاکرهکننده خودمان در برابر آن آمریکای جهانخوار و زورگو حمایت کنیم. مذاکرهکننده موقعی میتواند با قدرت بنشیند پای میز مذاکره که احساس کند ۸۰ میلیون ایرانی پشتیبانش هستند نه اینکه ما دل ۸۰ میلیون ایرانی را خالی کنیم و بگوییم یک مشت خائن و آدمهای سازشکار دارند مذاکره میکنند و هزار اتهام به آنها بزنیم، خب معلوم است که خودمان را تضعیف میکنیم.
به عقیده من، همانطور که آنکسی که میگوید خزانه خالی است اشتباه میکند، آنکسی که دارد همه موفقیت را به برجام گره میزند یا به حساب برجام میگذارد اشتباه میکند، آنکسی هم که برجام را علیرغم همه امتیازاتی که برای ایران داشته نادیده میگیرد، در اشتباه است. ما باید این را بدانیم که برجام خوب یا بد دستاورد نظام جمهوری اسلامی ایران است، نه دولتی خاص. تلاشهای بیشائبه شهدای اتمی ما بود که این دستاوردها را به وجود آورد.
ما اگر واقعاً میخواهیم تحریمها بیاثر شوند، باید بیاییم به سمت داخل و با انجام یکسری اصلاحات، وضعیت تولید را بهتر و کارآمدتر کنیم تا توان اقتصادی کشور را بالا ببریم. آن موقع است که آمریکا وقتی میبیند ابزار تحریم بیخاصیت شده، تحریمها را کنار میگذارد
من یک موضوع دیگر را هم بگویم دستاوردهای هستهای ما را نه کسی از بین برده نه میتواند از بین ببرد. اوباما نیز در این خصوص گفت: «ما دلمان میخواهد که پیچ و مهرههای صنعت هستهای ایران را هم باز کنیم و از بین ببریم ولی نمیتوانیم.» بهصراحت در دیدار با صهیونیستها در مقر صهیونیستها این را مطرح کرد.
آنا: به نظر شما در روند مذاکرات فعلی چگونه عمل کنیم؟
بهشتی پور: یک) فضای مذاکرات را طوری درست کنیم که ۸۰ میلیون ایرانی از این عزیزان پشتیبانی کنند. دو) وضعیت اقتصاد داخلیمان را بهگونهای درست کنیم که اهرم تحریم را از دست دشمن خارج کنیم و دیگر نتواند از این اهرم فشار استفاده کند. سه) اینکه ما بتوانیم پیشنهادهایی بدهیم که قابلمذاکره باشد. بالاخره در مذاکرات باید انعطاف داشته باشیم. در توافق، باید از بخشی از خواستههایش بگذریم برای اینکه به بخشی دیگر برسیم. خط قرمزهای ما هم مشخص است.
آنا: آقای براتی، دکتر محمدی و دکتر بهشتی پور اظهاراتی داشتند که حتماً در مورد آنها صحبت دارید. در ضمن مبحث اصلی خودتان راجع به روند کلی مذاکرات را نیز بیان بفرمایید.
براتی: دکتر بهشتی پور نکتهای گفتند که من توضیح در خصوص آن را ضروری میدانم. ما مبحث state را داریم که به آن نظام کلان سیاسی یا حاکمیت گفته میشود و مبحث government را هم داریم که دولت به معنای قوه مجریه محسوب میشود. به عقیده من برجام به آن معنایی که توسط مذاکرهکنندگان و طبعاً حسن روحانی بهعنوان مسئول دولت وعده داده شده بود موفق نبود و با شکست مواجه شد. فلذا بحثهایی شد درباره اینکه این ایراد از کجا ناشی شده و منشأ چیست؟ این بحث بالا آمد که مقصر، مجریان نبودند، یعنی آقای ظریف بهعنوان مذاکرهکننده و بالاسرش آقای روحانی بهعنوان دولت مقصر نبوده، بلکه کل حاکمیت در این قضیه نقش داشته. این حرف هم جنبههای درستی دارد هم نادرست. من میخواهم این را مبنا بگذارم. در علم روابط بینالملل مبحث نزدیک به موضوع ما مبحث کارگزار-ساختار و استراکچر- ایجنت و نقش آنهاست. واقعیت این است که هر دو نقش دارند و نوع کُنش آنها روی همدیگر اثر دارد و نمیشود یکی را بر دیگری غلبه داد.
آنا: لطف میکنید از مبحث نظری به سمت ارائه نمونههای میدانی بروید تا منظورتان بهتر درک شود؟
براتی: حتماً. برای مثال من همین مقطع سالهای بین ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ را توضیح میدهم، بعد برمیگردم نکاتم را میگویم. نگاه رهبر معظم انقلاب بهعنوان نماد حاکمیت به مسئله ما و آمریکا، چارچوب جنگ اقتصادی بود که اعلام کردند آمریکا جنگ اقتصادی علیه ایران به راه انداخته است. مقام معظم رهبری راهکار متقابل برای مواجهه با آمریکا را اقتصاد مقاومتی بیان کردند. بهمن ۱۳۹۲ هم بود که سیاستهای ایشان ابلاغ شد. به همین دولت آقای روحانی ابلاغ شد اما نگاه آقای روحانی این بود که مسئله تحریم از مسیر گفتوگو و مذاکره و دادن امتیاز حل خواهد شد و چون به این اعتقاد داشتند و این را یک ایده شدنی و امکانپذیر میدانستند، سیاستهای اصلی دولت برای اداره کشور در حوزه اقتصاد متوقف یا مشروط به این پدیده (مذاکره) کردند. ما در انتهای دولت ایشان شرطی شدن اقتصاد را خیلی بهوضوح دیدیم، یعنی این دیگر کاملاً نهادینه شده بود، الآن هم آثار آن را داریم میبینیم.
کارگزار ما (دولت روحانی) نگاه کلانش به امر مذاکره با آمریکا با نگاه حاکمیت تطابق نداشت و این کاملاً روشن بود
یعنی کارگزار ما (دولت) نگاه کلانش به امر مذاکره با آمریکا با نگاه حاکمیت تطابق نداشت. این کاملاً روشن بود. یعنی یک عدم تطابق در استراتژی حاکمیت و دولت کاملاً روشن بود. یکسری از مشکلات کشور هم ناشی از این عدم تطابق است. در تصمیمگیری در شورای عالی امنیت ملی، دکتر بهشتی پور و دکتر محمدی هم بهخوبی میدانند، غلبه با دولت است، نتایج را هم خدمت حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب) ارسال میکنند و ایشان تأیید یا رد میکند و بنای رهبر انقلاب همواره حمایت از ایده کلان دولت است، این را هم کاملاً میدانیم.
ایده کلان حسن روحانی مذاکره بود. مذاکره با امتیازها و وسعت اختیارات واقعی. روحانی این ایده را بهعنوان ایده انتخاباتی در سال ۱۳۹۲ مطرح کرد و رأی مردم هم بر همین اساس گرفت.
طبیعتاً رهبر انقلاب در هیچ مقطعی با ایده اصلی دولتها مخالفت نکرد و لذا بحث نرمش قهرمانانه را برای ایجاد یک حمایت از دولت مطرح کردند. البته شروطی را هم مطرح کردند که تقریباً این شروط در مسیر اجرای توافق بهطور کامل توسط دولت کنار گذاشته شد. لذا اینکه حاکمیت حمایت کرده حرف درستی است. اینکه برجام بالاخره محصول یک کُنش جمعی است، این هم حرف درستی است. مردم این ایده را انتخاب کردند، ما این را نمیتوانیم نادیده بگیریم. مردم در سال ۱۳۹۶ در امتداد این مسیر با روی کار آوردن حسن روحانی برای دومین دوره مجدداً رأی دادند.
اما اینکه آیا حاکمیت به معنای کامل در تمام داستان همراه و موافق بود، حداقل مثالهای نقض جدی وجود دارد. ازجمله شروط ۹ گانه رهبر انقلاب. البته من این را میپذیرم، شروط ۹ گانه بعد از شروع تعهدات ایران ابلاغ شد، یعنی ۲۷ مهرماه.
بیشتر بخوانید:
خطیبزاده: هیچ صحبت مستقیمی با آمریکا در وین نداشتیم/ وجود اختلاف بین ایران و یمن خبرسازی است
اولیانوف: تردیدی ندارم که ایران برای دستیابی به توافق بسیار جدی است
یعنی ۲۶ مهر تعهدات ایران آغاز شد. روز اجرا برای ایران ۲۶ مهر است، روز اجرا برای آمریکا ۲۶ دی است، یعنی اینجا سه ماه فاصله است. درست است که حالا اسم روز اجرا را گذاشتهاند آن روزی که آمریکا تعهداتش را انجام میدهد ولی در متن برجام نوشته شده است زمانی که ایران تعهداتش را انجام دهد. پس از نظر ایران، روز اجرا روز ۲۶ مهر است و رهبر انقلاب شروط را برای مانعشدن از اجرای انجام تعهدات ایران قرار ندادند بلکه به نظر من یک نقطهگذاری روشن برای ادامه مسیر بود.
یک نمونه را عرض کنم و این بحث را جمع کنم. همه دوستان حتماً در ذهنشان هست. بعدازاینکه برجام در اجرا دچار مشکل شد، ما شاهد تغییر ایده دولت بودیم. ایده دولت تا قبل از برجام این بود که به خاطر رفع تحریمها ما رفتیم مذاکره کنیم و با رفع تحریمها حتماً مشکلات اقتصاد حل میشود و هدف مذاکرات این است. شما تمام صحبتهای آقای روحانی و آقای ظریف را آنالیز محتوایی کنید، لاین مرکزیاش رفع تحریم است.
اما بعدازاینکه برجام به مشکل خورد، دولت تغییر ایده داد. گفت دولت با برجام سایه جنگ را از سر کشور دور کرد. اگر به متن رهبر انقلاب در شروط ۹ گانه رجوع کنید، اولین بند متن، اولین خط متن این است که چون این مذاکره برای رفع تحریمها انجام شده است، ادامه یابد. یعنی رهبر انقلاب نقطهگذاری کردند که این مسیر اشتباه نرود. بالاخره ایشان بارها تأکید کردند این یک تجربه بوده، نظام ما هم مردمسالاری دینی است، من این را کاملاً میفهمم که چرا رهبری این میزان باز با این داستان برخورد کردند.
آنا: به عقیده شما دولت حسن روحانی هم از شروط ۹ گانه رهبر معظم انقلاب و هم از مصوبات مجلس در خصوص اجرای برجام تخطی کرد؟
براتی: کاملاً درست است. مثالهای نقضی وجود دارد که دولت از آن چارچوبی که برایش تعیین شده، عبور کرده است. رهبر انقلاب در همان شروط ۹ گانه به قانون مجلس استناد میکنند. بند ۳ قانون مجلس سال ۱۳۹۴، قانون تکلیف دولت به اقدام متقابل در اجرای برجام بیان میکند اگر طرف مقابل در رفع مؤثر تحریمها سستی به خرج داد، کاری انجام نداد، دولت موظف است اقدامات داوطلبانه ذیل برجام را متوقف کند.
مقام معظم رهبری در متن شروط یک مکانیسم نظارت بر برجام تعیین میکنند به اسم هیئت نظارت بر برجام که باز البته اکثریت با دولت و با نگاه دولت است. اما در مورد مهمترین اتفاق در روند اجرای برجام که خروج آمریکا از برجام بود، میشود گفت که آقای روحانی نهتنها جلسه هیئت نظارت بر برجام تشکیل نداد بلکه بهصورت کاملاً دیکتاتوری تصمیم خودش را اجرا کرد. رهبر انقلاب در دیدار خبرگان در آخر سال ۱۳۹۹ متعرض این تصمیم شدند و بیان کردند که قرآن هم بیان میکند که اگر این اتفاق افتاد شما هم متقابلاً باید این اقدام را انجام دهید اما باز هم دولت اقدامی نکرد. لذا نظر من این است در عین اینکه هم حاکمیت را مؤثر میدانم هم مجری را معتقدم آقای روحانی یک جاهایی کاملاً خلاف این توافق و خلاف قانون عمل کرده است.
آنا: اگر دیدگاه کلی خود نسبت به مذاکرات از سال ۱۳۸۲ تابهحال را نیز بیان بفرمایید به نظر میرسد بتوان به دلایل ناگفته از ورود به مذاکرات از موضع ضعف یا دستکم مجبور به کوتاه آمدن در مقابل طرف مقابل در روند مذاکرات دست یافت.
براتی: در کشور ما خاستگاه مذاکرات از سال ۱۳۸۲ تا الآن تفاوت کرده است. دکتر محمدی بهدرستی اشاره کردند. سال ۱۳۸۲ خاستگاه مذاکرات ما با تروئیکای اروپایی ترس از حمله نظامی بود که کاملاً هم ترس قابلفهمی است. ارتش آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرده بود و واشنگتن توانسته بود در دو طرف ایران پایگاه نظامی دستوپا کند. عمده نخبگان ما هم یک مقدار ترس دارند؛ حالا جسارت به نخبگان نباشد ولی این موضوع بهصورت عمومی صحت دارد. بهویژه در حوزه سیاست خارجی ترس از جنگ جدی است. من این را دیدهام. با دوستان وزارت خارجه در سطوح مختلف که تعامل دارم این را میبینم. یک ترس ذاتی وجود دارد چون عموماً معتقدند دیپلماسی بهتر از رویکرد نظامی است.
ایده دولت روحانی تا قبل از برجام این بود که به خاطر رفع تحریمها مذاکره کردیم اما بعدازاینکه برجام به مشکل خورد، دولت تغییر ایده داد
اما خاستگاه در سال ۱۳۹۲ فرق میکرد. ما در سال ۱۳۹۲ نگران بحث نظامی نبودیم، مسئله اقتصادی داشتیم. بهواسطه اعمال تحریمهایی که تقریباً از سال ۱۳۸۵ به بعد علیه ایران اعمال شده بود این تغییر خاستگاه ایجاد شده بود. وقتی خاستگاه تغییر میکند باید تحلیلها را هم تغییر داد. شعار آقای روحانی در کمپین انتخاباتی اصلاً این نبود که ما نگران تهدید نظامی هستیم. اصل مسئلهاش این بود که مشکلات اقتصادی مردم باید حل شود.
آنا: به نظر میرسد در این خصوص با آقای بهشتی پور در زمینه اهمیت اقتصاد برتر موافق باشید، درست است؟
براتی: بله دکتر بهشتی پور به نکته درستی اشاره کردند و من در این قضیه کاملاً با ایشان همراه هستم، معادلات اصلی ما در مذاکرات با آمریکا، معادله اقتصادی است. تا زمانی که این معادله تغییر نکند، آمریکا دست از تحریم برنخواهد داشت حتی اگر به توافق برسیم.
تا زمانی که معادله به این شکل است که ما از محل اعمال تحریمهای آمریکا آسیبپذیر هستیم، توافق نمیتواند مانع آمریکا در اعمال تحریمها شود. مثال خیلی روشنش توافق برجام است. آمریکا قبل از خروجش از برجام در تابستان ۱۳۹۶ قانون کاتسا را تصویب کرد و در امارات در دی ۱۳۹۶ به ما شوک ارزی وارد کرد. به دلیل اینکه حیطه اصلی کار من پژوهش در زمینه تحریم است همه اینها را رصد کردهام و تاریخچه این بحث را کاملاً میدانم.
آنا: با توجه به تخصص شما در زمینه تحریمها در مورد نحوه کارکرد تحریمها صحبت بفرمایید. تحریمها را مؤثرتر میدانید یا تصمیمهای غیر کارشناسی اقتصادی در داخل کشور را؟
براتی: ببینید رصد نفتکشها که در دوره ترامپ شاهدش بودیم با پردازش تصویر سایه کشتی ارزیابی میشد. میگفتند این کشتی اینقدر سایه دارد، این میزان نفت الآن داخلش وجود دارد، یک مؤسسهای به نام Tanker Trackers پا به میدان گذاشت که بر اساس اطلاعات آن هم تصمیمگیری میشد. مثلاً میگفتند این تانکر در کنار یک کشتی دیگر بوده، وزنش کم شده، پس ship to ship (انتقال از این تانکر به آن تانکر) کرده، این کشتی در این مقطع جی. پی. اس را خاموش کرده. همه اینها را در همین دورهای که ما در گیرودار توافق بودیم و احساس میکردیم تحریمها تمامشده، انجام دادند. این اقدامات غرب زیرساخت اعمال تحریم علیه ایران را توسعه داد. بعدش هم قانون کاتسا را تصویب کردند که ایران شوک آن را در سال ۱۳۹۶ بهشدت حس کرد.
روحانی پس از خروج آمریکا از برجام نهتنها جلسه هیئت نظارت را تشکیل نداد بلکه بهصورت کاملاً دیکتاتوری تصمیم خودش را اجرا کرد
خروج آمریکا از برجام در بهار ۱۳۹۷ وضعیت اقتصادی ما را بدتر کرد اما اقتصاد کشور از دی ۱۳۹۶ بههم ریخت. همین سیاست ارزی دولت روحانی که به ارز چهار هزار و ۲۰۰ تومانی معروف شد مربوط به ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ است، یعنی یک ماه قبل از خروج آمریکا از برجام. البته آنجا دیگر تقریباً همه فهمیده بودند آمریکا میخواهد خارج شود ولی بههمریختگی ما در اقتصاد که علت اصلیاش ساختار اقتصادیمان است، خودش را از قبل نشان داده بود.
حمایت از تیم مذاکرهکننده زمینه دخالت دشمن در امور داخلی کشور را از بین میبرد
حالا حرف من این است که ما اگر نسبت به این پدیده از دو بعد و علمی نگاه نکنیم، محکومیم به اینکه امتیاز بدهیم و دوباره منتظر بمانیم و دوباره فشار تحمل کنیم. به نظر من این ایراد به دولت قبلی بهطورجدی وارد است. یعنی من ایراد اصلی را در نگاه دولت قبلی میبینم؛ البته تیم مذاکرهکننده هم کم خطا نکرد. آقای ظریف میگوید مسئله اینکه یک کلمهای به اسم تعلیق وجود داشته یا نداشته، یک بحثی بوده که ما سپردیم به تیم کارشناسی و تیم کارشناسی این را به ما اعلام نکرد. این آخرین روایتی است که ایشان در یک شبکه اجتماعی گفتند.
آنا: شما میخواهید بگویید که مسئول مذاکرات باید بند بند توافق را بخواند و ارزیابی کند؟
براتی: بله. آقای ظریف حداقل خطایش این است که متن برجام را کامل و دقیق نخوانده است. بماند که تکنیک مذاکراتی، فهم کلیاش از پدیده تحریم و ... ایرادهای اساسی دارد که بعد آقای عراقچی هم همین مسیر را در وین ادامه دادند و متأسفانه مذاکرات وین هم در نقطهای شروع شد که ما باید در آن نقطه صبر راهبردی میداشتیم. یعنی آخرین خطای دولت آقای روحانی آغاز مذاکرات وین بود.
نباید مذاکرات را در اوایل سال ۱۴۰۰ شروع میکردیم زیرا تازه معادله را تغییر داده بودیم اما متأسفانه شروع کردیم و الآن غربیها طلبکار شدهاند
دولت اصل علمی روابط بینالملل را خیلی دیر انجام داد. یعنی وقتی آمریکا و اروپا به تعهداتش ذیل برجام عمل نکردند تهران یک سال صبر کرد در صورتی که حتی قبل از خروج آمریکا از برجام، غربیها به تعهدات خود بهصورت کامل و بهموقع عمل نکرده بودند. وقتی هم ایران تعهداتش ذیل برجام را کاهش داد باز هم تأکید داشت که به نظارتها و بازرسیهای آژانس نباید دست بزنیم.
آقای ظریف آمد در برنامه نگاه یک گفت آقا ما هیچ مشکلی نداریم، لذا ایرادی هم نداریم که بازرسیهای آژانس کاملاً اجرا شود در صورتی که حسین موسویان که همه میدانند از چه طیفی است، میگفت ایران الآن دارد ۶۰ درصد تعهداتش را انجام میدهد، یعنی بخش مهم تعهدات ما بحث نظارتها و بازرسیهای فراپروتکل، یعنی از ان. پی. تی و پروتکل گذشته و فراپروتکل را انجام میدادیم. در آذرماه ۱۳۹۹ به برکت خون شهید فخریزاده مجلس قانونی تصویب کرد و ما معادله را عوض کردیم؛ آنهم دو ماه بعد در اسفندماه همان سال.
من و همفکرانم آنجا گفتیم الآن موقع صبر راهبردی است. باید شما الآن صبر کنید تا طرف مقابل تغییر رفتار دهد. تا تغییر رفتار نداده نباید باب مذاکره باز شود اما متأسفانه خبط نهایی تیم آقای روحانی و آقای عراقچی شروع کردن مذاکرات بود و خلاف امر حضرت آقا هم بود. حضرت آقا شفاف بیان کردند لغو تحریمها، راستی آزمایی، و بازگشت به تعهدات باید صورت گیرد بعد مذاکره آغاز شود.
اصلاً ما نباید مذاکرات وین (اوایل سال ۱۴۰۰) را در آن مقطع شروع میکردیم. تازه معادله را تغییر داده بودیم. متأسفانه شروع کردیم الآن طلبکار شدهاند. لذا به نظر من ما نگاهمان را باید اصلاح کنیم. من با نگاه آخر آقای بهشتی پور کاملاً همراه هستم. اصل اقتصادی است. اگر اقتصاد ما درست نشود یا خداینکرده یک بههمریختگی اتفاق بیفتد و مردم از اصلاح اقتصادی ناامید شوند، اینها همه به نفع آمریکاست و الآن ما بهشدت میبینیم که در داخل، جریان رسانهای با هدایت خارجی فعال است که دوباره اقتصاد را به مذاکرات گره بزند. حمایت از تیم مذاکرهکننده همسخن بسیار درستی است. من واقعاً از این قضیه حمایت میکنم.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/