سری به پرفروشهای ادبیات در بازار کتاب
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، با مرور بر لیست پرفروشهای چند ناشر باسابقه و پرکار، مواجه شدن با کتابهای مشهور و چاپ چندمی بیشتر به چشم میآید و این نشان میدهد بهترین تبلیغ در حوزه نشر، کیفیت کتاب و محبوبیت آن در جامعه است؛ آنچنانکه برخی کتابها در چاپ بیستم نیز پرفروش هستند.
یکی از این کتابها، رمان «سمفونی مردگان» اثر معروف عباس معروفی است؛ رمانی که بعد از چند سال توقف در چاپ، دوباره به رویه تجدید چاپ بازگشت و در لیست پرفروشهای نشر ققنوس، برای خودش جا باز کرد:
سمفونی مردگان
آدمها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند، من مال نیمه اول بودم و او نیمه دوم. آنکه نیمه اول عمرش را زندگی کرده است، برادری است که تلاش میکند تا پا جای پای پدر بگذارد؛ پدری مستبد و تمامیتخواه. و آنکه نیمه دوم را زیسته است، برادری است شاعر و روشنفکر، جوانی که نماد نسل روشنفکران معاصر ایران است.
برادر روشنفکر در برابر ابتذال خانه و جامعه عصیان میکند، دل به عشق میسپارد و تلاش میکند اگر نه در جامعه لااقل در گوشه انزوایش دنیایی عاری از پستی و بدخواهی بسازد. برادر دیگر پیش میرود و به پدری دیگر بدل میشود. تضاد میان برادران ادامه مییابد و سرانجام یکی قربانی دیگری است.
یکی دیگر از کتابهای پرفروش انتشارات ققنوس، «هرگز رهایم نکن» نام دارد؛ یک رمان علمی-تخیلی که نوشته نویسنده مشهور و پرمخاطب ژاپنی، یعنی ایشی گورو است و با ترجمه سهیل سمی منتشر شده:
هرگز رهایم مکن
این اثر، یک رمان علمی ـ تخیلی است اما نمیتوان این رمان را در طبقهبندیهای رایج قرار داد چرا که نویسنده در کنار همذاتپنداری با شخصیتهای داستان درصدد پاسخگویی به سؤالات بسیاری است که نشان میدهد، این رمان یک کتاب سرگرمکننده است. کتی، روت و تومی قهرمانان رمان ایشیگورو هستند.
آنها برای نخستین بار چیزی را درون خود حس میکنند به نام «عشق». این عشق در هر یک از این سه نفر، درجه و اندازه خاصی دارد. تومی اگرچه سعی دارد آن را کنترل کند تا دیگران متوجه آن نشوند اما جریان داستان به مخاطب خلاف آن را ثابت میکند. «تومی» امیدوار است بتواند برای «کتی» و «روت» دوست خوبی باشد. نویسنده فضای داستان را به گونهای طراحی کرده که مخاطب ابتدا شک میکند به اینکه قهرمانان داستان آوای عشق را میشنوند یا آوای هنر را و یا هر دو را؟ لذا «ایشی گورو» مخاطب رادر یک بحران قرار میدهد که حل آن نیازمند داشتن دید و نگاهی فلسفی به مقوله زندگی است.
انتشارات نگاه نیز در لیست پرفروشهایش نام دو عنوان منتشر شده در سال جاری را قرار داده است؛ اولی «یادداشتهای رویانه فانتس کافکا» با ترجمه بهرام مقدادی و دومی «آن وقتها که ریش پدرم هنوز قرمز بود» که داستانهای طنزآلمانی را در بردارد، اثر ولف دیتریش شنوره با ترجمه کتایون سلطانی:
دفتر یادداشتهای روزانه فرانتس کافکا
«دفتر یادداشتهای روزانه فرانتس کافکا» که در بردارنده یادداشتهای نویسنده در سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ است، کافکا که بسیاری او را از سردمداران مکتب نهیلیسم میشناسند، در این اثر کاملاً خصوصی دغدغهها و دلمشغولیها و علایق خود را درباره افراد تئاتر و هنر مینویسد.
آن وقتها که ریش پدر هنوز قرمز بود
«آن وقتها که ریش پدر قرمز بود» مجموعهای از داستانهای طنزآلود از زبان پسری است که با پدرش در آلمان روزگار اوجگیری فاشیسم زندگی میکند. پدر بیکار است یا گاه کاری روزمره دارد، از ورای ماجراهای تلخ و شیرین این دو، تصویری از زندگی اجتماعی آلمان تصویر میشود. شنوره با استادی در قالب طنزی جذاب و کودکانه تصویری هولناک از فقر، آزادگی، انسانیت و انسانهای فرودست اجتماع ارائه میدهدکه در عین جذابیت و خندهدار بودنگاه حتی اشک به چشم میآورد. کتاب طراحیهای استادانهای هم از نویسنده دارد که بر جذابیت کتاب افزوده است.
اما میرسیم به نشر چشمه؛ نشری که همچون گذشته با انتشار مجموعهها و رمانهای مختلف، طیف گستردهای از مخاطبان ادبیات داستانی در کشور را به خود علاقهمند کرده است. مروری داریم بر دو اثر پرفروش این نشر که اولی امسال برای اولین بار و دومی برای نوزدهمین بار از سوی چشمه منتشر شده و همچنان پرفروش است:
علف شبانه
این اثر، نوشته نویسنده مشهور فرانسوی، پاتریک مودیانو است که شبنم درویش ترجمه آن را به عهده داشته. در رمان «علفِ شبانه» که سال۲۰۱۲ در فرانسه منتشر شد، همچون دیگر آثار مودیانو، با دنیایی پُر از تردید و ترس روبهرو میشویم؛ تردید درباره ماهیت هر آنچه در گذشته اتفاق افتاده و ترس از ناپدید یا نابود شدن. خاطرات نه میمیرند، نه از بین میروند. در گوشهای از ذهن انسان میخوابند و روزی بهناگاه برمیخیزند. اما خاطرات راویِ داستان علف شبانه، خلاف خاطرات اکثر مردم، واضح و سرراست نیستند. با رؤیا، واقعیت و خوابهایش درآمیختهاند، در گذرِ زمان کمنور و گاهی بیرنگ شدهاند، و به همین سبب بهسادگی نمیشود آنها را رمزگشایی کرد.
حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه
این مجموعهداستان مصطفى مستور را باید ادامه منطقى ذهنیتى دانست که او در دو کتاب «چند روایت معتبر» و «استخوان خوک و دستهاى جذامى» اجرا کرده بود. مجموعه «حکایت عشقى بى قاف، بى شین، بى نقطه» از شش داستان کوتاه تشکیل شده است که از لحاظ فرم روایى و جهانى که مستور تلاش در باورپذیر کردن آن دارد به هم نزدیک هستند. در این داستانها ما اغلب با مولفههایى روبهرو هستیم که در آنها همنشینى نوعى خوانش متافیزیکى با روابط ساده و روزمره انسانى- اجتماعى محور اصلى داستانها را تشکیل مىدهند. در این مولفهها عناصر تکرار شوندهاى مانند سکون سنگین زمان، توجه به جزئیات بى اهمیت و تبدیل شدن یک ماجرا به پرترهاى از ناکامىهاى هستىشناسانه خوانش داستانها را کمى «خاص» مىکند. مصطفى مستور در اعم داستانهاى این کتاب کوشیده تا با مکث پیرامون یک رابطه خوشایند، شیطنتآمیز و یا تلخ انسانى زوایایى را روشن کند که زندگى ازهم گسیخته آدمهایش را موجب شده است.
آمدیم خانه نبودید
و آخرین کتاب، کتابی است که نشر ثالث منتشر کرده و «آمدیم خانه نبودید» نام دارد. در این کتاب پرفروش، نویسنده که نسرین ظهیری است، سراغ خانه مشاهیری چون بدیع الزمان فروزانفر، عبدالحسین زرین کوب، سعید نفیسی، محمد معین، صادق هدایت، سیمین دانشور، نیما یوشیج، احمد شاملو، اخوان ثالث، فوغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، ملک الشعرا بهار، حسین منزوی، سهراب سپهری، محمد مصدق، مهرداد اوستا و.... رفته است. محله به محله، کوچه به کوچه و پلاک به پلاک، پرسان پرسان رد خانههای مشاهیر را گرفته و با ساکنان، وراث، همسایهها، کسبه محل و هم پاتوقیهای مشاهیر به گفتگو نشسته است.
انتهای پیام/