به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، برای پیشبینی و تحلیل از آینده مذاکرات هستهای میان ایران و کشورهای ۱+۴ هنوز زود است وجود بیاعتمادی گسترده و عمیق میان طرفین مذاکرهکننده احتمالا فرآیند گفتوگوهای هستهای وین را تا حصول به نتیجه کامل فرسایشی و طولانیمدت کند. در مذاکرات وین ایران با تهیه دو سند راهبردی مربوط به رفع تحریمها و فعالیتهای هستهای در پی رسیدن به یک توافق خوب و راهبردی است، در این توافق ایران میخواهد بهطور کامل در آینده نیز منافعش تضمین شود، به همین خاطر طبیعی است تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان با توجه به بدعهدیهای قبلی کشورهای غربی در عدم پایبندی به تعهدات برجامیشان، تنها توافقی را خوب و راهبردی به حساب آورد که در آن هرگونه احتمال خروج مجدد آمریکا از برجام و به تبع آن بدعهدی غربیها به صفر برسد. زیادهخواهیهای آمریکا در مذاکرات مهمترین عامل عدم دستیابی به چنین توافقی برای ایران در آیندهای نزدیک است. با امیرعلی ابوالفتح، تحلیلگر و کارشناس روابط آمریکا در این رابطه به گفتوگو نشستهایم. وی در این گفتوگو پیرامون بازگشت دیپلماتهای مذاکرهکننده اروپایی از وین به کشورشان معتقد است: «این رفت و برگشتها همگی برای راضی کردن آمریکاست، زیرا اگر ایالاتمتحده پیشنهادهای ایران را بپذیرد، کشورهای اروپایی دیگر نیز خودبهخود با آن موافقت خواهند کرد. بنابراین وقفه یکهفتهای ایجادشده در مسیر مذاکرات عملا فرصتی است برای اروپاییها تا هم در سطح داخلی و هم در سطح چندجانبه و خارجی آمریکا را مجاب کنند تا پیشنهاد ایران را بپذیرد. ممکن است اروپاییها منتظر این باشند تا با دریافت و قراردادن پیشنهاد آمریکا در برابر پیشنهاد ایران از میان این دو پیشنهاد یک راهحل دیگر و سومی برگزینند. با توجه به موارد گفتهشده بهنظرم مذاکرات شکست نخورده است.»
در ادامه متن گفتوگوی «فرهیختگان» با این تحلیلگر مسائل بینالملل از نظر شما میگذرد.
روند فعلی مذاکرات را چگونه ارزیابی میکنید؟
روند کنونی امیدوارکننده نیست. ایران با پافشاری برسر مواضع خودش ایستاده. روز گذشته خطیبزاده گفته است ایران به چیزی کمتر از برجام رضایت نمیدهد و تمام تحریمها باید برداشته شود درحالیکه آمریکاییها اعلام کردهاند بخشی از تحریمهای تعلیقشده در برجام را میخواهند مجددا بهحالت تعلیق دربیاورند.
آمریکا از ایران انتظار دارد برگردد به عین برجام اما خودش نمیخواهد هر آنچه در برجام متعهدشده را اجرا کند. این درحالی است که تردیدهای جدی وجود دارد نسبت به اینکه اگر توافق احتمالی صورت بگیرد عمر طولانی نداشته و جمهوریخواهان قسم خوردهاند هر زمان چه در انتخابات۲۰۲۲ کنگره و چه در انتخابات۲۰۲۴ ریاستجمهوری به قدرت برسند هر توافقی را از بین ببرند.
بیشتر بخوانید:
آینده مذاکرات ایران و آمریکا چیست؟
آنها یکبار این کار را انجام دادهاند و این بیاعتمادی قویا در تهران وجود دارد که دولت آمریکا همین تعهدی را که درمورد آن بحث است میتواند اجرا کند یا نه.
این امر شرایط را بسیار دشوار کرده و حداقل در کوتاهمدت چشمانداز روشنی دیده نمیشود که توافقی حاصل شود.
آیا درصورت توافق میتوانیم بگوییم ایران از تحریم خارج خواهد شد، با توجه به اینکه راههای دیگری نیز به غیر از تحریم هستهای برای تحریم ایران وجود دارد؟
اینجا باید یک تقسیمبندی انجام دهیم، ما یکسری تحریمهای هستهای داریم که به بهانه فعالیتهای هستهای علیه ایران وضع شده است.
برجام این وعده را به ایران داده است که این بخش از تحریمها به حالت تعلیق دربیاید و آندسته از تحریمهایی که با فرمانهای اجرایی رئیسجمهور آمریکا علیه ایران وضع شده بود نیز لغو شود و مصوبات کنگره نیز بهحالت تعلیق درآید.
اما ایران بهقدری درگیر با تحریمهای مختلف است و برخی نهادها با اسامی مختلف تحریم شدهاند که میشود گفت تا جایی که قابل تصور است ایران از ذیل تحریمهای آمریکا خارج نمیشود و بخشهای بزرگی از اقتصاد ایران تحت تحریم باقی میماند.
در درجه اول استفاده از دلار و استفاده از نظام بانکی آمریکا همچنان برای ایران میسر نخواهد بود؛ چراکه ایران در این زمینه به بهانه گروگانگیری تحریمشده و ربطی به فعالیتهای هستهای و توافق برجام ندارد و اگر آمریکا به برجام بازگردد همچنان این تحریمها به قوت خودش باقی میماند.
تحریمهای موشکی، حقوق بشری و تروریسم دیگر عناوین تحریمی هستند که بخشهای مختلف اقتصاد ایران را تحتتاثیر قرار میدهند. البته از همه این موارد موثرتر تحریمهای هستهای است.
اگر تحریمهای هستهای بهحالت تعلیق دربیاید فرصت بزرگی برای اقتصاد ایران مهیا میشود اما این به این معنا نیست که ایران از ذیل همه تحریمهای آمریکا خارج شده است.
آیا اینکه ما از مذاکرات فقط رفع تحریمهای برجامی را دنبال میکنیم باعث نمیشود به تحریمهای غیربرجامی مشروعیت بدهیم و راه را برای تحریم از راههای دیگر باز بگذاریم؟
ما به هیچیک از این تحریمها مشروعیت نمیدهیم اما یک واقعیت تلخ درحال رخ دادن است که چه درمورد آن صحبت شود و چه نشود درحال اعمال است.
نکته بعدی این است که ما درباره تحریمهای هستهای صحبت کردهایم، بنابراین تحریمهای هستهای باید برداشته شود. ما که درمورد حقوق بشر یا مسائل موشکی با آمریکاییها وارد دیالوگ نشدهایم.
اگر ما برای رسیدن به یک توافق درحوزه موشکی نیز وارد گفتوگو شویم میتوانیم انتظار داشته باشیم که تحریمهای موشکی نیز برداشته شود اما تصمیم کشور این است که فقط در حوزه هستهای با آمریکا وارد تعامل شویم و منطقی هم هست که در این مذاکره فقط میشود توقع رفع تحریمهای هستهای را داشت.
اگر ما تاکید میکنیم که تحریمهای هستهای رفع شود به این معنی نیست که ما از دیگر موضوعات رضایت داریم. آنها نیز از طرف ایران محکوم بوده و ایران به آن اعتراض داشته ولی خب علیرغم این اعتراضات آمریکا این تحریمهارا اعمال میکند.
با توجه به اینکه با خروج آمریکا اروپاییها نیز اقدامی برای پرکردن جای خالی او انجام ندادند و تعهدات خودشان را عملی نکردند، آیا نباید از آنها غرامتی طلب کنیم؟
دعوا بین تهران و واشنگتن است و نه تهران و بروکسل. سه کشور اروپایی بضاعت مقابله با آمریکا را ندارند. اراده این را هم داشته باشند نمیتوانند اجرا کنند، بنابراین ما دعوایی با اروپاییها نداریم و میدانیم که آنها در این میان وجهالمصالحه قرار گرفته و استقلالشان مورد خدشه است. ما اگر با آمریکاییها به توافق برسیم، اروپاییها نیز به تعهدات خود عمل میکنند.
آنها بدشان نمیآید که کسبوکارشان رونق گرفته و از بازار ۸۵میلیونی ما بهرهمند شوند، بنابراین ما باید تمرکزمان را روی آمریکا بگذاریم و نه اروپا.
نکته بعدی این است که بحث گرفتن خسارت علیرغم اینکه حق ایران است جنبه عمل پیدا نمیکند. آمریکاییها الان اصل موضوع را رعایت نمیکنند. تحریمهایی که باید براساس برجام بهحالت تعلیق دربیاید و این انجام نمیشود آنوقت چطور میشود از آمریکاییها توقع پرداخت غرامت داشت. ما نمیتوانیم آنها را مجبور به این کار کنیم. آمریکاییها به کسی خسارت پرداخت نمیکنند.
آنها با بمباران دست به جنایت و آدمکشی میزنند و حتی عذرخواهی نمیکنند و با توجیه اینکه در جنگ این اتفاق افتاده از قضیه عبور میکنند. بنابراین درحالی که آمریکا پول خود ما را گرو گرفته است، اینکه ما بتوانیم در پای میز مذاکره آنها را وادار به پرداخت خسارت کنیم، ناشدنی است. البته این ادعای ما میتواند تکنیک مذاکراتی باشد، اما جنبه عملیاتی پیدا نمیکند.
آمریکا کشوری نیست که قائل به پرداخت خسارت باشد و اگر بخواهیم اصرار کنیم که اگر به ما خسارت ندهید ما به توافق نمیرسیم، تقریبا به این معنی است که ما اصولا بهدنبال رسیدن به توافق نیستیم.
البته که ما در این زمینه محق هستیم ولی این شرطی است که تحقق آن غیرممکن بهنظر میرسد.
جوسازیهای رسانهای اروپاییها آیا این پالس را نمیدهد که آنها میخواهند مذاکرات را به شکست بکشند؟
اگر آمریکا و ایران با هم به تفاهم برسند، اروپاییها از نقش موثر ایران تعریف و از تاریخ و فرهنگ ملت ایران تمجید میکنند. چون بهقول معروف، ارباب و رئیس قبیله اراده کرده است تا با ایران به تفاهم برسد، پس اطرافیانش هم میآیند بر آن صحه میگذارند، بر تصمیم رئیس قبیله. اما اگر رئیس قبیله با ایران سرشاخ شود، حتما میآیند پالس منفی میدهند، میآیند در جنگ روایتها علیه ایران موضع میگیرند. یک چیز طبیعی است، مثلا اگر ما با آمریکا مشکلی داشته باشیم، دوستان ما هم علیه آمریکا موضع خواهند گرفت. اگر ما با آمریکاییها به تفاهم برسیم آنها هم از شدت حملاتشان به آمریکا میکاهند. این یک واقعیت است. اروپا خیلی موضوعیتی ندارد که بر فرض مثال بخواهیم درگیر این شویم که انگلیسیها اقدامی درجهت منافع رژیمصهیونیستی داشتهاند. آمریکا اگر با ایران به تفاهم برسد، مثل دوران مذاکرات برجام شاهد تعریف و تمجیدهای اروپاییها از ایران خواهیم بود. این یک واقعیت است و نمیشود آن را تغییر داد.
با توجه به اینکه طرف اروپایی ایدهای برای ارائه در مذاکرات نداشت، میشود اینطور برداشت کرد که مذاکرات شکست خواهد خورد؟
عملا کشورهای اروپایی به نمایندگی از آمریکا در مذاکرات حضور دارند، از طرفی تحریمهای اعمالشده بر ایران نیز توسط دولت آمریکا وضع شده است پس بهتر است برویم مستقیم با خود آمریکا مذاکره کنیم، در گفتوگوها ایران طرح خود را ارائه کرده اما طبیعی است نمایندگان کشورهای دیگر که عمدتا در سطح معاون وزیر هستند، خود بهتنهایی نمیتوانند بگویند با طرح ارائهشده توسط دیپلماتهای کشورمان موافقند یا خیر؟ به همین دلیل این نمایندگان برای تصمیمگیری نهایی باید به پایتخت کشورهای خود بازگردند تا به مشورت با مسئولان مافوق خود پیرامون پیشنهادهای ایران بپردازند. این رفت و برگشتها همگی برای راضی کردن آمریکاست، زیرا اگر ایالاتمتحده پیشنهادهای ایران را بپذیرد کشورهای اروپایی دیگر نیز خودبهخود با آن موافقت خواهند کرد. بنابراین وقفه یکهفتهای ایجادشده در مسیر مذاکرات عملا فرصتی است برای اروپاییها تا هم در سطح داخلی و هم در سطح چندجانبه و خارجی آمریکا را مجاب کنند تا پیشنهاد ایران را بپذیرد. ممکن است اروپاییها منتظر این باشند تا با دریافت و قرار دادن پیشنهاد آمریکا در برابر پیشنهاد ایران از میان این دو پیشنهاد یک راهحل دیگر و سومی برگزینند. با توجه به موارد گفتهشده بهنظرم مذاکرات شکست نخورده است. در دورههای قبل نیز این روند مرسوم بوده است که نمایندگان کشورهای مختلف برای دریافت مشورتهای بیشتر از کشورشان چند روزی موقتا میز گفتوگوها را ترک کردهاند.
مذاکرات درحال حاضر با فرمت ۱+۴ است، ما مشکلی با اروپاییها نداریم ولی سه کشور اروپایی از پنج کشور مذاکرهکننده، به نمایندگی از آمریکا در این گفتوگوها حضور دارند، ولی این آمریکاست که دارد تحریمها را اعمال میکند. پس باید بروند نکات را با آمریکا در میان بگذارند. دلیل اینکه درحال حاضر در روند مذاکرات وقفه افتاده این است که ایران یک طرحی را ارائه داده است که جواب نهایی درباره آن، در حیطه اختیارات نمایندگان کشورها که در سطح معاون وزیر در گفتوگوها حضور دارند، نیست.
حتی اگر اروپاییها بهدنبال شکست مذاکرات باشند فکر نمیکنید نشستن پشت میز مذاکره حداقل میتواند مانع از تخریب وجهه ایران شود یا اینکه بهتر است بیشتر از این معطل نمانیم و مذاکرات بینتیجه را ترک کنیم؟
من معتقدم دولت تا جایی که میتواند باید به مذاکرات ادامه دهد. حتی اگر شانس بسیار اندکی هم وجود داشته باشد، مذاکرات باید دنبال شود. به این امید که شاید امکان تفاهم فراهم شود. وظیفه دستگاه دیپلماسی همین است. از یک دیپلمات و از معاون وزیر امور خارجه انتظار نمیرود در کارخانه فولاد، فولاد تولید کند! یا برود موشک بسازد. وظیفه دیپلمات این است که برود مذاکره کند. حتی اگر مذاکرات ۱۰سال طول بکشد. حتی اگر شانسی برای رسیدن به تفاهم وجود نداشته باشد، وظیفهاش است. برای همین کار دارد حقوق میگیرد. اما این به آن معنا نیست که اگر مذاکره دارد صورت میگیرد، کشور پلن دو و سه و چهار نداشته باشد و کارهای دیگرش را تعطیل کند. اقتصاد حتما باید تقویت شود. حتما باید راههایی برای دور زدن تحریم در نظر گرفته شود. حتما باید سناریوهایی دراینباره تدارک دیده شود. فعالیتها برای تقویت بنیه نظامی باید ادامه داشته باشد. پیشرفتهای هستهای نباید متوقف شود. صنعت باید کار خودش را بکند و کسبوکار مردم باید در جریان باشد، همزمان با اینکه این موارد در جریان هستند، دیپلمات هم باید کار خودش را بکند. درمجموع منظور این است که وقتی تیم مذاکرهکننده مشغول گفتوگو با طرفهای مذاکره است، نباید همه کارها را تعطیل کرد و صرفا چشمها به دست تیم مذاکرهکننده باشد. قبلا اینطور نبوده، الان هم اینطور نیست. بنابراین، مذاکره کردن فینفسه لازم است. البته در بعضی مواقع، تکنیک مذاکراتی این است که اگر مذاکرات قطع میشود، با هدف رسیدن به مذاکراتی بهتر باشد، اما اینکه بگوییم مذاکره را تعطیل کنیم و باب مذاکره بسته شود، بهنفع کشور نیست.
نگاه شرقیها به مذاکرات چیست؟
روسیه و چین هم حتما منافع خاص خودشان را دنبال میکنند. حتما به بازار مصرف ایران، سرمایهگذاریها و... فکر میکنند و این یک واقعیت است. اگر غیر از این بود ما باید شک میکردیم. تدبیر کشور باید این باشد که یک تعادلی را ایجاد کند. درحال حاضر یک تجربه تلخی وجود دارد. اگر بعد از سال۲۰۱۵ که توافق صورت گرفت و به چینیها بیتوجهی شد و ایران ابراز تمایل کرد که با اروپاییها تعامل کند، حداقل الان دیگر این تجربه وجود دارد که اگر هم توافقی حاصل و تحریمها برداشته شد، کشور برای افزایش ضریب امنیت خودش باید به بازیگران اقتصادش تنوع دهد. بهخصوص اینکه اقتصاد اول دنیا دارد بین چین و آمریکا دستبهدست میشود و فقط هم ما نیستیم که میخواهیم با چینیها مراوده اقتصادی داشته باشیم. مراودات چین با همین عربستانی که نه تحریم است و نه با آمریکا مشکل دارد و نه مشکل پول و سرمایه دارد، چندینبرابر ما است. رژیمصهیونیستی هم از دیگر نمونههایی است که با چین مراوده دارد. بندرهایی را دراختیار چین قرار داده است و آمریکاییها هم از این قضیه عصبانی هستند. بنابراین همکاری با قدرت اول یا دوم اقتصاد جهان یک مزیت است و همه تمایل دارند به این سمت حرکت کنند. ما که از بازارهای غرب محروم هستیم، باید بیشتر از بقیه به چین و روسیه توجه داشته باشیم؛ کشورهایی که در اقتصاد غرب ادغام شدهاند. خود ایالاتمتحده از لحاظ سطح تبادلات، اولین شریک تجاری چین است. پس اگر در ایران هم فضا باز شد، تحریمها برداشته شد و مبادلات بانکی بدون مشکل انجام گرفت، طبیعی است که با این غول بزرگ اقتصادی تبادلات تجاری داشته باشیم که این دیگر به درایت مسئولان بستگی دارد که بتوانند متوجه شوند که الان و در قرن بیستویکم، چین بهتدریج دارد به ابرقدرت اقتصادی تبدیل میشود و ارتباط داشتن با این ابرقدرت، جزء الزامات اقتصادی کشور است.
مشاهده میشود گاهی برخی رسانههای همسو با رسانههای غربی از این صحبت میکنند که ایران عزم جدی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات ندارد، برای همین از مطالبات حداکثری خود کوتاه نمیآید. بهنظر شما ایرادات این رویکرد چیست و چه آسیبهایی را متوجه ایران در مذاکرات میکند؟
کار سختی است، متاسفانه رسانههای داخلی سهوا یا عمدا دارند روایت طرف مقابل را در کشور جا میاندازند، در این شرایط حتی حرف یک خبرنگار غربی تبدیل میشود به حجت. متاسفانه موضوع برجام از همان چهار، پنجسال قبل تبدیل شد به دعوای حزبی و جناحی که خود این موضوع آسیب بزرگی به این معاهده زد. روایت آمریکاییها مانند ادعای آنها مبنیبر بازگشت ایران به میز مذاکرات صحیح نیست زیرا ایران میز را اساسا ترک نکرده است که بخواهد به آن بازگردد. روایت درست مذاکرات بهنحوی که روایت آمریکاییها مورد پذیرش قرار نگیرد، ظرافت میخواهد.
من نمیگویم نباید از تیم هستهای انتقاد کرد اما تیم هستهای ایران فارغ از اینکه سرپرست آن چه کسی است، نباید تضعیف شود.
بهطور کلی رسانه نه باید ناامید مطلق باشد نسبت به توافق و نه بهطور کامل امیدوار؛ در این زمینه لازم است از تجربیات گذشته نیز بهره ببریم.
بهنظر شما اگر مذاکرات احیای برجام به نتیجه نرسد، چین و روسیه چه میزان تمایل دارند مستقل از برجام با ایران تبادل داشته باشند؟
حتما بهصورت آشکار با ما همکاری نمیکنند؛ یعنی اینکه اگر ایران خیلی به روسیه و چین امیدوار باشد، میتواند امید داشته باشد که این کشورها اجازه بازگشت تحریمهای سازمانملل را ندهند. اما اگر هم براساس مکانیسمی که در برجام تعبیه شده است، زورشان نرسد و تحریمها اتوماتیک بازگردد، این کشورها مقابل تحریمهای آمریکا یا تحریمهای شورای امنیت نمیایستند، اما میتوانند ظرفیتهایی را فراهم کنند که در بازار سیاه، در قسمت تاریک تجارت جهانی، روابطشان با ایران را داشته باشند. پیش از این داشتهاند، الان هم دارند، بعد از این هم احتمالا خواهند داشت. چون روسیه و چین درحال حاضر با آمریکاییها برسر موضوعات موجودیتی و امنیتی خودشان بهشدت دچار تنش هستند. روسیه و چینِ سال ۲۰۱۴- ۲۰۱۳ خیلی با آمریکا همراهتر بودند. آمریکاییها در آن سالها، با این دو کشور روابط بهتری داشتند. اما الان رودرروی هم قرار گرفتهاند و هر روز دارند برای یکدیگر خطونشان میکشند. با روسیه برسر اوکراین و با چین برسر تایوان. در این شرایط، احتمالا روسیه و چین از ایران بهعنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن آمریکا در منطقه خاورمیانه استفاده میکنند و این میتواند برای ایران، یک فرصت تنفسی را فراهم کند، بهشرطی که با درایت با این موضوع برخورد شود.
در شرایطی که متن طرح های پیشنهادی دراختیار طرفین اروپایی قرار گرفته، فکر نمیکنید بهتر است پیش از آنکه اروپاییها با تفسیر به رای آن بخواهند علیه ایران جوسازی کنند خودمان نبض اخبار را در دست بگیریم و آنچه را که حساسیتی ندارد منتشر کنیم؟
بهنظر من لازم نیست زیرا پیشنهادی که ایران ارائه کرده است قطعا توسط شوراهای بالادستی مانند شورای عالی امنیت ملی جوانبش بهطور کامل سنجیده شده، حالا ممکن است اروپاییها این پیشنهاد را نپذیرند پس در این حالت درست و منطقی نیست که متن پیشنهاد ازسوی ایران منتشر شود.
در تضمینهایی که فعلا نقل میشود صرفا ما میتوانیم از آنچه داریم استفاده کنیم، مثلا درصورت عدم اجرای تعهدات غنیسازی معطلمانده خود را با شدت بیشتری آغاز کنیم و طرف مقابل همچنان ضرری از بدعهدی خود نمیکند. آیا نمیشود تضمینی از طرف مقابل گرفت که درصورت بدعهدی او را متضرر کند.
حرف شما درصورتی درست است که ما خواهان تغییر متن برجام باشیم که اینگونه نیست، زیرا تغییر در متن برجام همان چیزی است که آمریکاییها چندسال است خواهان آن هستند، ترامپ نیز خواهان آن بود. در اصل ترامپ به این دلیل از برجام خارج شد که معتقد بود اگر ایران بازبینی در متن این معاهده را میپذیرفت، ترامپ هیچگاه از برجام خارج نمیشد. زمانی که ما نمیخواهیم متن برجام را تغییر دهیم چگونه میتوانیم چیزی بیش از آن را مطالبه کنیم. بنابراین چارهای نداریم که برای اخذ تضمین صرفا برگردیم به متن برجام بهشرطی که آمریکاییها نیز بازگردند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/