هر خانه یک مهد، هر مادر یک مربی/ مهدکودکها تبدیل به مکانی برای نگهداری کودک شدهاند
گروه علم و فناوری خبرگزاری آنا، توانمندسازی والدین به خصوص مادر در دوره آموزش و تربیت کودکان زیر هفت سال یا همان دوره سیادت امری بسیار مهم است. با این حال بسیاری از سازمانها و ارگانها آن را فراموش کرده یا کمتر به آن می پردازند. حال طرح نوینی در کشور در حال اجراست که هدف از آن احیای نقش مادر در محیط مهدکودک و پیشدبستانی است. به همین بهانه به سراغ حامد بخشی، کارشناس فرهنگی، رفتیم تا اطلاعات بیشتری در خصوص این طرح به دست آوریم.
سوال: در مورد وضعیت مهدکودکها در ایران توضیح دهید، در ایران چند مهد داریم؟ چند درصد بچهها به مهد میروند؟
بخشی: پیشدبستانی جزئی از نظام آموزشی رسمی بوده و متصل به دوره ابتدایی است و نسبتا وضعیت بهتری دارد اما مهد با توجه به اینکه جزء دورههای اختیاری بوده و خانوادهها عمدتا بنا بر تمایل خود این کار را انجام میدهند خیلی وضعیت متعادلی نداشته و طی مطالعاتی یک ساله که به کمک سازمانهای جهادی و انقلابی کشور انجام دادیم، به نتایج مشخص و واضحی رسیدیم که چند مورد از آنها را عرض میکنم.
۵ میلیون کودک در رده سنی ۴ تا ۶ سال در کشور داریم
طی آماری که مرکز ملی آمار ایران اعلام کرد و مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش نیز هست در کل کشور بین ۴ تا ۵ میلیون کودک بین سنین چهار تا ۶ سال داریم. طبق آمار مرکز بهزیستی که قبلاً متولی مهدها بود، مراکز مهد رسمی کشور نزدیک ۱۴ تا ۱۶ هزار مرکز است. اما طبق آمار شورای عالی انقلاب فرهنگی، در کل نظام آموزشی کشور، مهدهای رسمی و غیررسمی و حتی رسانه ملی، کمتر از ۳۰ درصد برای این بچهها برنامه دارند و جای سوال است که ۷۰ درصد باقی مانده تکلیفشان چیست؟
امروزه مهد در کشور ما تبدیل به مکانی جهت نگهداری کودک شده است
اگر یک تعریف جامع و علمی از مهدهایی که در کشور داریم انجام دهیم، امروزه مهد در کشور ما تبدیل به مکانی جهت نگهداری کودک شده است و آسیب بسیار بزرگی در این تعریف وجود دارد. اگر بخواهیم در روانشناسی و مبانی دینی خود بررسی کنیم در دوره سنی کودکی که مهمترین دوره سنی هر فرد در زندگی اوست؛ چون شخصیت او شکل می گیرد، مهمترین و رکن اساسی تربیت، مربی، معلم و رسانه نیست، تنها کسی که میتواند رکن اساسی قرار بگیرد والدین و به خصوص مادر است. به آسیب برمیگردیم؛ مهد میشود محل نگهداری کودکان مادران شاغل، بنا بر اقتضائات شغلی یا کودکان آنهایی که در خانه هستند و به هر دلیل شرایط نگهداری تمام وقت فرزند خود را ندارند و در ساعت مشخصی فرزندشان را در مهد میگذارند، در نظر بگیرید، در هفت تا هشت ساعتی که معمولا کودکان درون مهد قرار میگیرند پیوند، رشته و ارتباط بین مادر و کودک قطع میشود؛ یعنی نظام آموزشی ما طوری توسط مراکز مهد اداره میشود که رکن اساسی تربیتی که مادر است را هشت ساعت از کودک دور میکند و عملا هیچ پیوندی بین آنها نیست.
هیچ برنامه مدونی برای گروه سنی چهار تا ۶ سال نداریم
اگر جستوجو کنید میبینید که مهدها به سمت تجاری شدن رفته و به دنبال جذب بیشتر و درآمد بیشتر هستند، تا حدودی هم حق دارند؛ چون برنامه مدونی برای دوره چهار تا ۶ سال، یعنی قبل از پیشدبستانی واقعاً نداریم، اگر آموزش و پرورش را بگردید، از سازمان بهزیستی سوال کنید، برنامه محتوایی مدون برای این گروه سنی به شما نمیدهند. بر همین مبنا مقام معظم رهبری در شهریور ماه سال ۱۳۹۹ جلسهای را با مسئولین آموزشی وقت داشتند و گلایه کردند که کودک این گروه سنی یا مهدها به حال خودشان رها شدهاند، علت رها شدن کودکان در این گروه سنی این بود که ما برنامه مدونی نداشتیم، محتوای مدون و خاصی نداشتیم، سازماندهی مدونی نسبت به مهدها نداشتیم، مهدها به صورت قارچ گونهای در حال رشد بوده و هیچ الگوی متناسبی با کودک، فضای فرهنگی جامعه، فرهنگ تربیتی و خانواده نداشته است.
نداشتن محتوا و قواعد مدون باعثشده هر مهدی، ساز خود را بزند
یکی از معضلاتی که در صحبت با والدین متوجه میشویم این است که مثلاً میگوید من دوست ندارم دختر بچه من در این گروه سنی با بچههای گروه سنی خود بازی کند، یا مثلاً والدینی گلایه میکنند که اختلالات خاصی مثل رقص، موسیقی و نمایشهای مختلط در برخی از این مهدها انجام میگیرد. همین نبود محتوا و قواعد مدون است که باعث میشود هر مهدی ساز خود را بزند و کار خودش را انجام دهد و آن چیزی که خودش دارد را صحیح بداند. بعد از گلایه حضرت آقا مهد را از زیر مجموعه بهزیستی خارج کردند و به وزارت آموزش و پرورش دادند. وزارت آموزش و پرورش هم در قدم اول با همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمانی با عنوان سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک راهاندازی کرد با هدف راهاندازی و سازماندهی دقیق و مدون مهدها به لحاظ محتوایی و ساختاری.
بیشتر بخوانید:
مشکل تربیت دهه هشتادیها چیست؟
۴ ویژگی پدر و مادر برای تربیت فرزند موفق
البته نمیتوانیم آسیبها را جمع بزنیم، مراکز خصوصیتری که انقلابیتر هستند این فضا را نداشته و خوب پیش میروند ولی میتوان اینگونه گفت که اکثریت مهدها در کشور دارای این آسیبها هستند. وقتی میگوییم مهدها محل نگهداری کودک شدهاند و رکن اصلی تعلیم و تربیت یا همان مادر را از کودک جدا کردهاند، برای بهبود این فاصله چه کاری میتوان انجام داد؟ باید والدین و به خصوص مادرها را به این جریان برگردانیم. برای برگشت مادر به این جریان و پیوند دادن او به فضای آموزش، طرحی راهاندازی شده که شعار اصلی و کلیدواژه اصلی آن مربی همیار مادر است و این نکته مهمی است.
سوال: یعنی مربی جایگزین مادر را حذف کرده و مربی همیار مادر را جایگزین کردید؟
بخشی: بله، مربی کمککننده مادر است یعنی ما باید به این نتیجه برسیم که رکن اصلی همچنان مادر است و تمام فعالیتهای آموزشی اعم از رسانه ملی، برنامههای رسمی وزارت آموزش و پرورش و همه مراکز دیگر باید حول محور خانواده، والدین و به خصوص مادر شکل بگیرد. اگر این گونه باشد میتوان باقی اجزاء از جمله مهد و پیشدبستانی را سازماندهی کرد، ما کلیدواژه و فلسفه اصلی خود را مربی همیار مادر گذاشتیم و همه فعالیتهای خود را بر این اساس سازماندهی کردیم که در واقع به آن میپردازیم.
سوال: با توجه به اینکه برخی از مادران به دلیل اینکه سر کار میروند یا به عللی نمیتوانند از بچهها سرپرستی کنند و اینها را به مهد میسپارند، چگونه توانستید مربی همیار مادر را عملی کنید؟
بخشی: برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مبنای این ایده را شرح دهیم. اگر نظام آموزشی از صدر اسلام تا به الآن یا حتی نظام ملی ما از قدیم و عهد باستان را بررسی کنیم، میپرسیم مادران در گذشته زمانی که بیمار یا گرفتار بودند، خانواده مشکلی داشت، محیط فرهنگی آلودهای داشتند، چه میکردند؟ در آن زمان که مهدها نبودند، دایه بوده است، جزء معروفترین دایههایی که از ۱۴۰۰ سال قبل داریم حلیمه است که نگهداری پیامبر اکرم(ص) را به عهده داشتند. بر اساس این بررسی میفهمیم در شرایط کلی در درجه اول دایه خانمی متأهل و مادر است؛ چون یکی از وظایف او شیردهی بوده است. فکر کنید که مادری مریض است و نمیتواند فرزند خود را شیر دهد چه کار میکنیم؟ شیر خشک میگیریم! نمی گویم شیر خشک بد است ولی قطعاً مزایای شیر مادر را ندارد. به لحاظ علمی و دینی نیز تأکیدات فراوان بر شیر مادر شده است، تغذیه نوزاد حداقل تا یک سال اول زندگی یا بیشتر، بهتر است شیر مادر باشد. امروزه این موضوع حذف شده است چون دایهای نیست که بخواهد شیر بدهد، پس دایه در درجه اول زنی متأهل و مادر است. ویژگی دوم، شناختهشده بودن اوست یعنی خانواده که میخواهند کودکی به او بسپارند، تحقیق میکنند و او را میشناسند؛ قوم، نسب و خانواده او را میسنجند، که عفیف، پاکدامن، مهربان، دلسوز، صبور و... باشد. معادلی که برای دایه وجود دارد «مادر دوم» است. یعنی جایگاه دایه تا این حد قداست دارد کما که در داستانهای اسلامی میبینیم که حتی وقتی پیامبر به پیامبری مبعوث میشوند همچنان حرمت دایه و خانوده او را نگه میدارند.
ترجیح این است که مربی مهد متاهل و مادر باشد
ما از این موضوع میتوانیم الگو بگیریم و بگوییم مربی تراز یا مربی همیار مادر چه کسی باید باشد، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ مربی باید خصوصیات دایه را داشته باشد ضمن اینکه مسلط به مبانی علمی هم باشد، مثلاً روانشناسی کودک، روانشناسی رشد، اصول تربیت اسلامی و اقتضائات سنی کودک را مسلط باشد. حالا اگر مربی کودک ما با این ویژگیها مجرد باشد آیا صلاحیت ندارد؟ خیر این گونه نیست قطعاً او هم دلسوزی، کفایت و صلاحیت دارد ولی ترجیح ما این است که مربی متأهل باشد و ترجیح بالاتر این است که مادر هم باشد؛ چون مادر طبیعتا کودک خود را بزرگ کرده و با نیازهای کودک آشناست و راحتتر میتواند آنها را رفع و رجوع کند.
مادرانی که شاغل هستند، مشکل بیماری دارند، درگیر مسائل خانوادگی هستند و امکان نگهداری از فرزند خود را ندارند، در این فضای کرونایی که مهدها، مدارس، مراکز آموزشی و مهدها تعطیل شدهاند و والدین نمیتوانند بچههارا جایی بسپارند به مشکل خوردهاند. برای این فضا نظام آموزشی چه فکری کرد؟ به آموزش مجازی روی آوردند یعنی آموزش تعطیل نشد، ولی تربیت مغفول ماند؛ ارتباط مربی با کودک قطع شد، مادر خسته با فشار روحی و روانی، کودکی دائما در خانه و در مواردی با رعایت قرنطینه سبب شد فشار روحی و روانی بر کودک وارد شده و این فشار به مادر منتقل شود و مادر نیز به پدر منتقل کند و کل اعضای خانواده درگیر میشوند.
در این شرایط کرونایی راهکاری به ذهن ما آمد که وقتی بچهها نمیتوانند به مهد بروند مربی به خانهها برود و در کنار مادر قرار بگیرد؛ شاخصه اصلی مربی محله امکان ورود مربی به فضای خانه و در کنار مادر قرار گرفتن است. شروع طرح با این توجیه و دلیل شکل گرفت. این طرح نیازمند جامعه آماری گسترده بود، تا قبل از این موضوع حدود ۲ تا ۳ هزار مربی داشتیم اما با همکاری سازمان بهزیستی و سازمان آموزش و پرورش، نهادهای انقلابی مثل سپاه و بسیج فراخوان دادیم برای جذب و گزینش مربیانی که واجد شرایط مربیگری مهد و پیشدبستانی هستند. فرآیند جذب این گونه بود که در ابتدا فراخوان داده شد، عده زیادی تقریبا دو تا سه برابر ظرفیت در سامانهای که تعبیه شده بود ثبتنام کردند. به کمک پایگاههای بسیج و مساجد سراسر کشور و مراکز مرتبط با سپاه گزینش را به لحاظ سلامت جسمی، روانی و صلاحیت علمی انجام دادیم و به ۹ هزار نفر مربی رسیدیم و آموزش آنها را از طریق سامانههای آموزش مجازی طی دو ماه انجام داده و طبق ساختاری که سازمان بهزیستی تعریف کرده و سازمان آموزش و پرورش هم پذیرفته علاوه بر آموزش، کارورزی این افراد را به مربیگری محله اختصاص دادیم.
از بهمن ۹۹ تا شهریور ۱۴۰۰، حدود هشت ماه، مربیان که همه خانم هستند با دغدغه و نگاه بسیجی و جهادی وارد این عرصه شده، آموزشهایی دیدند و برایشان کارت عضویت و معرفی صادر کرده و به شبکه بسیج و سپاه، مساجد، سازمان بهزیستی، سازمان آموزش و پرورش معرفی کردیم که مورد وثوق و اطمینان خانوادهها قرار بگیرند. این بزرگواران طی هشت ماه به طرق و مدلهای مختلف وارد خانهها شدند و نهایتا آموزش و تربیت کودکان در این دوره را با مولفه و رکن اصلی تربیت، که مادر است و با نظارت مادر انجام دادند. بنابراین ثابت کردیم که این ایده شدنی است و میشود مادر را در متن آموزش و تربیت دوره سیادت کودکان قرار داد.
شبکهسازی عظیم در حوزه مربیان صورت گرفت
با این تفاسیر ۹ هزار مربی آموزش دیده و گزینش شده، تحت نظارت سازمانها و نهادهای مربوطه در اماکن مختلف مثل مسجد، حسینیه، مدارس، پایگاههای بسیج و سرای محلهها و از فضای بازتر و عمومیتر آنها استفاده کردند و این فعالیت آموزشی و فرهنگی را انجام دادند. امر بسیار خوبی که اتفاق افتاد این بود که شبکهسازی عظیم در حوزه مربیان صورت گرفت که با عنوان شبکه ملی مربیان در پیامرسانهایی مثل بله و روبیکا عضو هستند و به صورت روزانه با موسسه در ارتباط بوده و موسسه به آنها آموزش های لازم را میدهد.
سوال: چه محتوای آموزشیای به مربیان ارائه شده است؟
بخشی: محتوای آموزشی طبق سرفصلهای آموزش رسمی مورد نیاز مربیان مهد است که مورد تأیید سازمان بهزیستی و سازمان آموزش و پرورش است؛ موضوعاتی مثل روان شناسی کودک، اصول تربیتی کودک و روانشناسی رشد با تأکید بر تربیت اسلامی، تربیت جنسی کودکان، بازی درمانی، قصه و الگوهای آموزشی مخصوص دوره سنی مهد. یکی از زمینههایی که بسیار هم مورد استقبال بود بحث تربیت جنسی کودکان در این سن است که در حال حاضر یکی از پاشنههای آشیل مراکز مهد است که اختلاط دارند و بعضا مربی مرد برای دانشآموز یا نوآموز دختر استفاده میکنند یا برعکس. این اتفاق، اگر اصول آن رعایت نشود درست نیست؛ چون اگرچه بچهها به لحاظ جنسی آگاهی زیادی ندارند ولی در ناخودآگاه آنها باقی میماند و سالهای بعد که شناخت بیشتر میشود رفتارهایشان متجلی میشود و آنجاست که دردسرساز خواهد شد و خانوادهها به مشکل میخورند. مثلا در دوره کرونا و به خصوص چند ماهه اول که خانوادهها قرنطینه بودند، پدر سر کار نمیرفت، مادر عمدتا در خانه بود، موارد بسیار زیادی برای مشاوره یا سوال مراجعه میکردند و میگفتند که فرزند ما با صحنه روابط ما مواجه شده است، چه کار کنیم؟ یکی از سر فصلهایی که ما در دوره آموزشی برای مربیان گذاشتیم این بود که والدین و به خصوص مادران را توانمند کنند تا آسیبهای این مسائل به حداقل برسد. یا اگر کودک از سر کنجکاوی سوالات خاصی در حوزه جنسی پرسید به چه شکل جوابگو باشند؟
مهدها و مربیان باید خود را با نگاه تربیتی خانواده و مادر سازگار کنند
مبحث دیگر در بحث محتوای آموزشی، اصول مربیگری و ارتباط مربی با خانوادهها بود. آسیب دیگری که مهدها دارند این است که تعارضی را با شکل تربیتی خانوادهها برقرار کردهاند؛ یعنی خانواده فرزند خود را با یک سیری پیش میبرد و مهد به شکل دیگری و خروجی آن کاملا متضاد با چیزی است که خانواده میخواهد. نگاه ما در این دوره آموزشی این بود که مهدها و مربیان خود را با نگاه تربیتی خانواده و مادر سازگار کنند. سوالی پیش میآید و آن اینکه ممکن است نگاه تربیتی مادر ایراد داشته باشد برای آن چه راهکاری دارید؟ طبق آموزشی که به مربیان داده شده و توجیه شدهاند در این حالت باید با حفظ شرایط، امانتداری، رازداری، مداخله نکردن در بحث خانوادگی سعی کنند به صورت غیرمستقیم سبک زندگی مادرانی را که ممکن است ایراداتی در تربیت فرزندشان داشته باشند جهتدهی کنند. نمونهای که مربیان زیادی گزارش میدادند این بود که وارد خانواده شدم، بچه ماهواره میدیده، از قضا شبکه جمتیوی هم بوده و کارتون یا انیمیشنی که برای آن گروه سنی است ولی اگر کمی دقت میکردید مشخص بود که بنیان تربیتی کودک را نابود میکند. مربی در آن حال چه کند؟ مرحله اول آموزش این بود که اگر شما چنین صحنهای را دیدید به هیچ وجه برخورد و بازخورد منفی نداشته باشید، سعی کنید به صورت غیرمستقیم کودک را از فضای دیدن آن شبکهها جدا کرده و به سمت اسباببازیهای خودش برده و بازیهای ذهنی، فکری، حسی و حرکتی بر اساس خانهای که خانوده در آن قرار دارد و شرایط کودک اقتضاء میکند انجام دهید. پس باید کودک را از آن فضا دور کرده و کم کم آموزشهای غیرمستقیم را به مادر بدهند که فرزند خود را در آن فضا رها نکند و بر او نظارت داشته باشد. این حرکت اتفاق افتاد و به نظر من یکی از مهمترین و بزرگترین دستاوردهایی که میتوان برای این طرح عنوان کرد همین نکته است.
سوال: چند ساعت آموزش دادهاید؟
بخشی: طبق قواعد رسمی که سازمان بهزیستی معین کرده بود ۶۰ ساعت آموزش آنلاین، ۴۰ ساعت آموزش آفلاین و سه ماه کارورزی که با توجه به شرایط کرونایی ۶ ماه شد.
سوال: علاوه بر سرفصلهایی که سازمان بهزیستی تدوین کرده است سرفصلهای دیگری را هم آموزش دادهاید؟
بخشی: بله، هم در آموزش رسمی ۱۰۰ ساعته مطالبی را اضافه کردیم هم نزدیک ۵۰ ساعت خودمان به آموزش رسمی اضافه کردیم که طبق استانداردها در سیر آموزشی گنجاندهایم. البته نگاه ما تربیت اسلامی است و تربیت اسلامی اصل تکرار و تدریج را دارد که اصلی بنیادین است، اگر بخواهیم قاعدهای در رفتار مربی نهادینه شود و مربی آن را به خانواده منتقل کند، نیاز به تکرار و مداومت است و در دو ساعت آموزش محقق نمیشود. ما میخواهیم اصول، مبانی و روشهای تربیت اسلامی است را به مربی منتقل کنیم و مربی به این توانایی برسد که به خانواده منتقل کند، بر این اساس آن را در ساعتهای مکمل قرار دادیم. ضمن اینکه جدا از ساعتهای رسمی و غیررسمی از زمانی که شبکه ملی مربیان شکل گرفت و این افراد متصل شدند آموزش به طرق دیگری مثل تولیدات محتوایی مجازی در قالب پستهای کوتاه و... در اختیارشان قرار میگیرد و مربیان به صورت پیوسته خود را به روز میکنند. حتی برای اینکه جریان را یک طرفه نکرده و بازخورد بگیریم تولید محتوا را به خودشان سپردیم، بخش زیادی از تولیدات محتوایی که در شبکههای ما استفاده میشود و در کتابهای موسسه نیز به کار میرود از همین تولیدات مربیان است. همزمان جشنوارهای را در ضمن این طرح به عنوان ایدهپردازی خلاق به راه انداختیم که چند محور داشت؛ ارسال قصه، لالایی، ترانه کودکانه، شعر، گزارش تصویری، عکس و فیلم و... با تأکید بر فضای بومی هر استان و شهرستان. به همین صورت مجموعهای غنی از داستانها را داریم که با ادبیات ترکی، لری، کردی، گیلکی و... هستند. همچنین این ها در غالب کتاب توسط انتشارت خود موسسه منتشر شده و در اختیار مجموعه و نظام آموزشی کشور قرار میگیرد.
سوال: ارتباط مربیان با یکدیگر غیر از آموزش و ارائه محصول، از چه طرقی حاصل میشود؟ هر ۱۰ یا بیست۲۰ مربی یک سرمربی دارند یا سوالاتشان را در جایی میتوانند بپرسند؟
بخشی: در شبکهای که راهاندازی کردیم سرشبکههایی به عنوان نمایندگان استانی موسسه هستند و با همکاری بسیج جامعه زنان، که در همه استانها فعال بوده و دفتر، شعب و نمایندگی دارد و با شاخههای زیرمجموعه خودشان در شهرستانها ارتباط دارند، اعلام نیاز میکنند که برای زیرشبکه خود دوره آموزشی اضافه داشته باشند تا توانمندتر شوند و ما نیز بر اساس نیازشان برای آنها دوره طراحی کردیم به صورت مجازی یا با استفاده از ظرفیت خود استان و با مدیریت سرمربیان و به صورت حضوری در پایگاههای مساجد، بسیج و مدارس و مهدهایی که در دسترس آنها هستند. همچنین گروهی در شبکه همیار داریم مشمول ۳۰ نفر مربی برتر دوره از تمام استانها، با شرح وظایف خاص، که ارزیابی، ارتباطات و پاسخگویی به سایر مربیان به عهده آنها بوده است.
سعی کردیم تولیگری را کمتر کنیم و مسئولیت اصلی موسسه آموزش است و این گونه نیست که بخواهد خودش مهدها را اداره کند. علاقهمندان میتوانند در دورههای جدید امسال که ثبتنام آن شروع شده است شرکت کنند، مدرک بگیرند و خود در فرآیند تأسیس و راهاندازی مهد پیش بروند، موسسه نیز کمک میکند. با همین رویکرد که مربی همیار مادر است اگر در این فضا میخواهند کار کنند در خدمتشان هستیم.
سازمانها برای مادران شاغل؛ مهد سازمانی راهاندازی کنند
سوال: الگوهای آموزشی و تربیتی شما به چه شکلی است؟ در اجرا به چه مدلهای اجرایی رسیدید؟
بخشی: در ابتدای کار، نگاه ما این بود که مربی را به خانهها بفرستیم و ساز و کارهایی را از قبل پیشبینی کرده بودیم. وقتی وارد اجرا شدیم از بازخوردی که از خانوادهها به مربیان گرفتیم به این نتیجه رسیدیم که طرح میتواند سازماندهی بهتر و مدلهای فراگیرتری نیز داشته باشد. مثلا برای مادر شاغلی که در سازمانی دولتی مشغول به کار است؛ در آموزش و پرورش، وزارت نفت، وزارت علوم و... الگویی با نام مربی همراه مادر راهاندازی کردیم که مادر هر جایی شاغل است؛ اعم از سازمان دولتی یا خصوصی، ما مربی را به آن سازمان میفرستیم. حتی در آن سازمان ۱۰ مادر شاغل هستند که فرزندانی در این رده سنی دارند، مربی برای بچهها و تحت نظارت مادر کار آموزشی و تربیتی را انجام میدهد. صرفا مشروط بر اینکه آن سازمان همکاری کرده و یک اتاق را در اختیار این مربی، مادران و کودکان قرار دهد، بدون هیچ امکانات و تجهیزاتی. امکانات را ما و مربی تهیه کرده یا مادران از اسباببازیهایی که در منزل دارند استفاده میکنند با کمترین هزینه ممکن. مربیان ما آموزش دیدهاند، از مراجع رسمی کشور گزینش شدهاند، مورد تأیید هستند و دائما آموزش مکمل و بیشتر میبینند. بدین ترتیب مادری که مجبور است اول صبح کودک خود را در مهد بگذارد و عصر به دنبال او برود میتواند یک اتاق از سازمان بگیرد و یا حتی بگوید که ما امکانش را فراهم کنیم و به آن سازمان نامهنگاری شود. مربی هم تا الآن رایگان بوده است، از این به بعد هم میتوانیم با رایزنی با خود سازمان هزینهای حداقلی برای خود مربی در نظر بگیریم، یا اینکه خود مادران توافق کنند و مبلغی را در اختیار مربی قرار دهند. با این تفسیر مهدی را راهاندازی کردهایم که نامش مهد سازمانی است با این ویژگی که در این مهد سازمانی بچهها کنار مادر هستند و خیال مادر راحت است چون هر ساعتی که نیاز باشد میتواند به کودک خود سر بزند.
ما این تجربه را در مجموعهای داشتیم و این کار را انجام دادیم، موهبتی که داشت این بود که زمان نهار بچه در کنار مادرش بود. این فضایی آرامبخش برای مادر و کودک است. در مترو نیز چنین حرکتی را انجام دادند و اتاق مادر و کودک دارند. فروشگاهها و اماکن عمومی هم این اتاق را دارند. در این اتاق مادر و کودک چه اتفاقی می افتد؟ مثلا مادری میخواهد لباس کودک خود را تعویض کند به دور از چشم همگان در فضایی امن این کار را انجام میدهد این کار چقدر برای مادر و کودک آرامبخش است یا میخواهد کودکش را شیر بدهد در این اتاق این کار را انجام میدهد، چنین الگویی با یک اتاق ساده در یک سازمان با تأمین مربی مورد اعتماد، گزینش شده، دارای پرونده، دایهوار و تحت نظارت خود مادر انجام میشود.
مدل اصلی و اولیه که در ذهن ما بود همیار مادر در منزل است که از زمان شروع این طرح، از بهمن ۹۹، تا الآن مربیان به طرق مختلف به خانوده معرفی میشدند، کنار مادر وارد خانه میشدند و در ساعات صبح تا ظهر که عمدتا پدر در خانه نیست و از این بابت معذوریتی ندارند، با تأمین شرایط بهداشتی، ایمنی و... از طریق ارگانهای نظارتی و تحت نظارت مادر فعالیتهای آموزشی و تربیتی را انجام میدهند.
سوال: چطور مادر میتواند اینها را پیدا کند اگر یک نفر تقاضا داشته باشد، چه کند؟
بخشی: میتوانند با موسسه تماس بگیرند در هر شهری که هستند، ما جامعه آماری مربیان را به تفکیک هر استان و شهرستان و حتی روستا داریم. با مربی مستقر در استان مربوطه تماس میگیریم و به او میگوییم که مثلا روز دوشنبه صبح، به فلان مکان در همان روستا تشریف ببرید. یا به بسیج جامعه زنان استان و شهرستان که در هر مسجد پایگاهی دارد مراجعه میکنند و میگویند که من با این طرح آشنا شدم و نیاز به مربی محله دارم، که پایگاهها میتوانند به صورت مستقل انجام دهند یا از طریق موسسه، هماهنگ کنند تا مربی به محل سکونت اعزام شود.
مهد مادرانه الگوی دیگر ما است. اگر بخواهیم مهد مادرانه را تشریح کنیم باید بگوییم مهد چند خانوادهای که مخصوص شهرکهای خاصی هست، مثل شهرکهای تحت نظارت سازمانها، شهرکهای نظامی، شهرکهای آموزش و پرورش و... یا حتی یک مجتمع مسکونی که مثلاً بیست واحد دارد و از این ۲۰ واحد، پنج خانه بچههایی در گروه سنی سه تا هفت سال دارند که آن پنج مادر میتوانند با همدیگر تفاهم کنند و هر روز در خانه یکی از آنها این پنج کودک تحت سرپرستی آموزشی مربی و نظارت یکی از مادران باشد. در نتیجه مادر را حذف نکردیم مادر را نگه داشتیم، ولی هر مادر یک روز کامل کنار بچههاست و هم مادران بچهها را میتوانند ببینند، هم مربی مورد اعتماد است و هم سازمانی که جزء بدنه نظام آموزشی کشور است او را پشتیبانی آموزشی، محتوایی و نظارتی میکند.
در الگوی محلهمحور؛ مربی همیار مادر را پیاده کردیم
الگوی چهارم الگوی محلهمحور است که عنوان مربی محله هم از آن نشأت گرفته است. محلهمحور به این معنا که در محله خود امکانات و مکانهای عمومی مثل مسجد، مدرسه، مهد، حسینیه، بوستانها، پارکها و سرای محله و یا مکانهایی شبیه به اینها که رسالت آنها خدماتدهی به عموم مردم است ما از ظرفیت این محلها استفاده میکنیم و مربی را به محله اختصاص میدهیم و مادران از طریق پایگاه مسجد یا خودشان تماس میگیرند و مربی در خواست میکنند و هر روز بچهها را با نظارت همه یا یکی از مادران به همان فضای عمومی میبرند و مربی کارهای آموزشی و تربیتی را با نظارت مادر انجام میدهد. در این مکانها به لحاظ بهداشتی و امنیتی هم در امان هستند.
سوال: آیا آماری از این چهار حالت مختلف دارید؟
بخشی: کار ما از زمستان شروع شده بود و بعد هم بهار بود که مقداری هوا سرد بود، بیشترین گرایش مادران به الگوی همیار مادر در منزل بود؛ شاید تا ۶۰ درصد کار مربیان در خانه انجام شد و ۳۰ تا ۴۰ درصد در سایر مکانها بود. مهد سازمانی را نیز برای اینکه ضعفها و قوتهایش مشخص شود به صورت آزمایشی انجام دادیم و آمادگی داریم برای شرکتهای که مادرانی شاغل در آن هستند مربی بفرستیم و برایشان امکاناتی را در نظر بگیریم تا در اتاقی که شرکت اختصاص میدهد خدمات آموزشی و تربیتی بچهها را ارائه دهیم. شهرکهای مسکونی نیز به همین شکل انجام میشود.
سوال: چه نیازهایی از سمت شما وجود دارد؟ مثلاً سازمانها یا افراد چه کاری انجام دهند که به شما کمک بدهد؟
بخشی: نیاز به کمک مالی نداریم، این طرح به خودی خود میتواند هزینههای خود را از طریق الگوهایی که دارد تأمین کند. یک سامانه مجازی هم برای ارائه اسباببازی و بازیهای فکری مورد تأیید و مناسب با فضای بومی کشور در نظر گرفتهایم. یکی از آسیبهای جدی که در مهدها و در بسیاری از خانهها داریم این است که عمدتا از اسباببازیهایی استفاده میکنند که با فضای بومی کشور همخوانی و تطابق ندارد و اساسا کودک را به سمت دیگری جهت میدهند. در این پلتفرم فیلترهایی را قرار دادیم و لزوما بازیهایی معرفی میشوند که بعد تربیتی متناسب با فضای فرهنگی کشور داشته باشند و آسیبها را به حداقل برسانند. حتی اگر ما طرح مربی محله را به صورت رایگان اجرا کنیم میتوانیم از طریق آن پلتفرم مجازی هزینههای مربیان را تأمین کنیم. تنها خواستهای که از سازمانها به خصوص سازمان آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و شهرداری برای در اختیار قرار دادن سرای محلهها داریم، این است که مجوزی رسمی یا غیر رسمی برای این طرح در نظر بگیرند. یکی از بزرگترین معضلاتی که در شبکه مهدهای خود داریم این است که رقبای طرح در هر شهری وقتی میبینند که خانوادهها اعتماد میکنند و از مربیان این طرح استفاده میکنند با آنها مقابله میکنند و خانوادهها را دلسرد میکنند. در عین اینکه درخواست مجوز دادهایم و با آن موافقت هم شده است فقط ابلاغ آن مانده است که گفته شده طی یک یا دو هفته آینده انجام میشود ولی درخواستمان این است که این فرآیند را تسریع کنند. مربیان جهادی کار میکنند و هیچ نگرش و توقع مالی ندارند ولی ما در تلاش هستیم که به آنها کمک کرده و حداقلها را برایشان فراهم کنیم؛ حداقل این است که بیمهای برای آنها در نظر بگیریم، که اگر خدای ناکرده در مسیر اتفاقی برایشان افتاد بتوانند از خدمات درمانی و بیمه استفاده کنند، بیمه خویشفرما که یک مربی نیاز دارد متحمل یک هزینه است که ممکن است خودشان در سطح معینی نتوانند ماهیانه تأمین کنند و موسسه در جایگاهی نیست که بودجه داشته باشد و در سال چند میلیارد تومان برای حق بیمه هزینه کند.
بیشتر بخوانید:
تشویقهایی که بچهها نیاز دارند از والدین بشنوند
از همه مربیان درگیری در این طرح تشکر میکنم در این مدت ۱۰ماهه که به صورت مستمر در خدمتشان هستیم زحمات بسیار زیادی کشیدند و اذیت شدند. مربیانی بودند که با بچه کار میکردند، کرونا گرفته و حالشان وخیم شده است و کاری جز پرسیدن حال و آرزوی سلامتی از دست ما بر نمیآمد. از سازمانهای مربوطه مثل سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش هم تشکر میکنم. از کمیته امداد هم تشکر می کنم که تلاش میکنند کمکهایی را به صورت خاص به مربیان برسانند. نزدیک به ۲۰۰ کانون فرهنگی در کل کشور داریم که برای فرزندان خانوادههای تحتپوشش کمیته است و توان مالی ندارند که مربی را هر جایی ببرند. تقبل کردیم که مربیان را به کانونها بفرستیم و کمیته فقط اتاقی را در نظر میگیرد و هزینه اندکی را مستقیما به آنها میپردازد.
درصدد اجرای این طرح برای زندان زنان نیز که کودک همراه دارند هستیم
از سازمان امور زندانها هم تشکر دارم. ما این طرح را برای زندان زنان ارتقاء دادیم. اگر جستوجو کنید تعداد خانمهایی که در زندان هستند نسبتا زیاد است ما در همه استانها زندان زنان هم داریم. بخشی از این زنان، کودکانشان نیز در زندان هستند و زندان محلی پر از آسیب است و بچهای که درآنجا به دنیا آمده است یا بنابر اقتضائات خانوادگی چون کسی نبوده که بیرون زندان از او مراقبت کند در آن فضای آسیبزا کنار مادر است. ما با امور سازمان زندانها وارد مذاکره شدیم تا اتاقی را اختیار ما قرار دهند فضایی را مجزا کنند تا مربیان ما روزانه به آنجا بیایند و در کنار مددکاران آنها کار آموزشی و تربیتی بچهها را انجام دهند. بخش زیادی از کودکانی که مادرانشان به هر دلیلی زندانی هستند در خارج از زندان نیز وضعیت نامناسبی دارند چون معمولاً در خانه اقوام یا در خانه پدربزرگ و مادربزرگشان هستند، که خود کهولت سنی دارند و نمیتوانند از آنها مراقبت کنند یا تحت نظر سازمانهای خیریه، بهزیستی و... هستند و آنها هم شرایط محدودی دارند. به سازمان امور زندانها پیشنهاد دادهایم که اگر بپذیرند و شرایطش را فراهم کنند برای آنها هم مهد مخصوص خودشان را داشته باشیم. برای آنها نیز ۱۲ مدل در نظر گرفتهایم؛ که دیدار هفتگی یا دو هفته یکبار یا برای افرادی که بچههای کوچکتر دارند روزی یک بار در خود محیط زندان فراهم شود ولی در فضایی مجزا از فضای اصلی باشد که ارتباط مادر و کودک حتی در شرایط سخت همچنان برقرار شود. اینها همه نیازمند مساعدتی است که سازمان امور زندانها داشته باشد. کمیته امداد و سازمان بهزیستی هم لازم است همکاری کنند. ما دست یاری به سمت همه سازمانهای خیریه دراز میکنیم. ما برای سازمانهای خیریه حمایت از کودک مربی، محتوای آموزشی و آموزش مربیان آنها را داریم.
قبلا کتابهای موسسه چاپ داخلی خود موسسه بود؛ چون مجوز نمیگرفت و به تعداد محدود چاپ داخلی انجام میشد اما امسال تغییر رویه کلانی داشتیم و کتابهای موسسه را بر اساس طرح تربیت مربی و با رایزنی با سازمان آموزش و پرورش و دفتر تألیف کتب در قسمت مهد و پیشدبستانی سازمان، با استفاده از کارشناسان خودمان مجموعهای از دو بسته کتاب را آماده کردیم که انتشارات مدرسه چاپ میکند؛ شامل سه جلد برای مقطع پیش، سه جلد برای مقطع مهد و دو جلد کتاب راهنما که محور در آنها مادر است و عنوان آن راهنمای مربی و والدین است. در کتاب راهنما، مادر و مربی روانشناسی رشد و روانشناسی تربیتی را فرا میگیرند و راهنمای صفحه به صفحه کتابهای دیگر را میبینند.
سوال: آیا کتابها به صورت مجازی هم در دسترس است؟
بخشی: بله در دسترس است؛ چاپ کتاب تا پایان مهر زمان میبرد و مجموعهای که تماس بگیرد و بگوید نیاز به این محتوا دارد فایل pdf آن را در اختیارشان میگذاریم؛ چون هدف ما از انتشار مجموعه این کتابها درآمدزایی است نه سودآوری. ما بیشتر به دنبال رشد هستیم و چون موسسه مردمنهاد است، در اساسنامه به این محدود شده است که درآمد صرفا برای هزینه است و در همان حد مجاز است که درآمد کسب کند. البته وقتی به صورت ملی عرضه شود طبعا سودآوری دارد، ولی ما برای اینکه سود آن را سر به سر کنیم برای استانهای محروم کتاب را رایگان میفرستیم.
انتهای پیام/۴۰۲۱/
انتهای پیام/