شناخت باید صورت بگیرد. پدر و مادر هم یک چتر آرامشبخشی را بر سر دو طرف نگه دارند. هیچکجای دنیا، روانشناس، مشاور و حتی پدر و مادر حق ندارند بگویند حتماً ازدواج کن یا حتماً جدا شو! هیچکس حق ندارد! ما فقط پیامدهای را ترسیم میکنیم، اگر خوشایند بود، شخص به طرف ازدواج میرود، اگر ناخوشایند بود یک مقدار خویشتنداری میکند.
؟؟؟
- واقع این است که بخش اصول جداست، فروع جداست. راجع به سن و تحصیلات و ... اینها مهم است و بحث کردم. هوش، استعداد و تجارب ارزشمند حرفهای بالاتر از مدرک تحصیلی است. یک آقا یا خانمی که با دیپلم شده کارمند بانک، الان 20 سال است در بانک کار میکند؛ در دانشگاههای معروف دنیا، هاروارد، سِراکیوز، اینهایی که رفتهام، بعد مثلاً میشیگان، کانزاس، میآیند معادلسازی میکنند. اصلاً علمی-کاربردی در ایران به این منظور درست شد که میآیند برایش یک کلاسهای مثلاً دو، سه هفتهای میگذارند و به او فوق لیسانس علوم بانکی میدهند. بنابراین خیلی دنبال مدرک نباشیم. هوش فرد، یک نفر دیپلم گرفته در بازار 20 سال است با پدرش آهنفروش است. معیارهای جهانی میداند، اینترنت کار میکند، اگر طرف وقتی صحبت میکند، یکی از مهمترین شاخصهای هوش کلام است. بچههایی که میایستند کلمه میگویند، راه میروند جمله میگویند، میدوند جملات مرکب میگویند. یعنی بین حرکت و کلام، هماهنگی وجود دارد.
یعنی مهمترین شاخص هوش کلام و خواندن است. از کتاب اول دبستان همین الان که به اواخر دی ماه نزدیک میشویم، یک صفحه متن درست کنی بدهی بچههای دوم دبستانی بخوانند، هر بچهای که روان خواند و مفهوم را فهمید، این بالاترین تست را با انواع تستهایی که وجود دارند، دارد.
هوش یعنی توان انسانی در درک و حل مسئله. سادهترین تعریفی که من به آن رسیدهام. اگر این آقا دارد صحبت میکند و تحلیل میکند، یک خانمی بود دکتری الهیات داشت و یکی از بستگانش از او خوشش میآمد، آن آقا فوق دیپلم گرافیک بود اما 17، 18 سال با پدرش کار میکرد. گفت خانواده میگویند تو دیپلمی، او فوق دیپلم است. من گفتم باید ایشان را ببینم و غیرمستقیم با این آقا صحبت کردم دیدم بهقدری قدرت بیان و تجزیه و تحلیلش، یعنی تفسیر سیاسی و اقتصادی به قدری عالی دارد، اگر به من کارت نشان میداد که دکتری مدیریت صنعتی از انگلستان دارم، باور میکردم، زبانش هم خوب بود. با خانواده این خانم صحبت کردم که مدرک این آقا حداقل دکتری است. این مثال را زدم که در تحصیلات، فقط به مدرک نگاه نکنیم. هوش و استعداد و تجارب مهم است.
سن حقیقی انسان برآیند سه مؤلفه است، شناسنامه، سن زیستی و سن روانی است. ترکیب این سهتا برای ازدواج مهم است نه فقط سن شناسنامهای. سن زیستی، انرژی حیاتی؛ سن روانی، سرزندگی زندگی؛ نشاط معنوی مهمتر است. به همین جهت فرمایش آقای دکتر درست است که ما باید اینها را برای خانوادهها مطرح کنیم.
مثلاً دختر خانم 20 سالهای که از مادر 40 ساله دنیا آمده، سن زیستیاش میشود 60 سال. دختر 30 سالهای که از مادر 20 ساله به دنیا آمده، سن زیستیاش میشود 50 سال. یعنی سن زیستی این دختر 20 ساله یک خرده ظاهراً از نظر زیستی مسنتر است اما شناسنامهاش تازهتر است.
اگر سن روانی، نشاط معنوی، انرژی حیاطی، سرزندگی داشته باشند، مهارت رامشگری و آرامشگری داشته باشند بهتر است. من به همه همکاران و روانشناسان و مشاوران میگویم شما را به خدا نگویید که این از تو دو سال کوچکتر است، بهتر است که کوچک باشد. هر کسی میگوید بهتر است که دختر کوچکتر باشد یا پسر چند سالش باشد، باید باشد غلط است، باید نداریم. میتواند چند سال کوچکتر باشد، همسن باشد یا بزرگتر باشد. ما بصیرت در سن داشته باشیم. تأکید نکنیم.
در واقع سن عقلانی و سن روانی و پختگی روانی مهم است.
بحث من این است که اینها را باید همدل و همزبان باشیم. نکتهای که لازم است اینجا بگوییم اینکه ما اگر در خدمات روانشناسی مراجعه داریم، من برای هیچ احدی تصمیم نمیگیرم. من نمیگویم جدا شوید یا ازدواج نکنید. من بگویم برو ازدواج کن غلط است. من باید پیامدها را ترسیم کنم، حالا یا ازدواج کنند یا نکنند.
من بالاخره مؤسس بنیاد نظام روانشناسی بودم و الان هم رئیس شورای عالی آنجا هستم. یکی از همکاران گفته بود خانم این آقا اصلاً به دردت نمیخورد. تو کجا این کجا! برو جدا شو! این خانم هم ضبط کرده بود. خدا که ضبط میکند. رفته بود پخش کرده بود، شکایت دادگاه، این آقا هنوز دادگاه است!
من نوشتم منظوری نداشته، خسته بوده این جمله را گفته. نباید بگوییم!
به همین جهت هیچ جای دنیا، روانشناس یا مشاور و حتی پدر و مادر حق ندارند بگویند حتماً ازدواج کن یا حتماً جدا شو. هیچکس حق ندارد! ما فقط پیامدهای را ترسیم میکنیم، اگر خوشایند بود، شخص به طرف ازدواج میرود، اگر ناخوشایند بود یک مقدار خویشتنداری میکند.
؟؟؟
- من به خاطر تجربهای که دارم عرض میکنم. آقای دکتر هم تأکید کردند که ما خدمات روانشناسی مشاوره در فرآیند شناخت بدهیم، بهتر است برای مشاوره بیایند. ما در مشاورهها آن اصولی که عرض کردم را مطرح کنیم، روی فروع هم بحث کنیم که مثلاً پدر این دختر تصادف کرده در زندان است یا یک برادر دارد که معتاد است یا خواهرش طلاق گرفته، ولی دختر اگر کفایت خوبی دارد، به خاطر اینکه برادرش معتاد است، باید بگوییم اگر این دختر خودش کفایتهای لازم را دارد، حق ازدواج و حق انتخاب را دارد، حق خودش است.
ما باید همه مباحث را مطرح کنیم. غیر از اصول و فروع، خانواده و اقتصاد و شغل و سن و تحصیلات مطرح کردیم، خیلی عاقلانه و جهانشمول، به آنها کمک کنیم.
یکی دیگر از مباحثی که اینجا برایشان مطرح میکنم و معمولاً لازم است که مطرح کنیم این است که یادمان باشد، بعد از خدا، محبوبترین اشخاص نزد ما پدر و مادر هستند چون بالاخره ما را پرورش دادند. بوسیدن دست پدر و مادر خیلی صواب دارد، این یک مطلب.
اما وقتی که عقد و ازدواج کردیم، بعد از خدا نزدیکترین کس ما همسر ما میشود. خدا میگوید لباس شما میشود دیگر. بعد از خدای مهربان نزدیکترین کس من همسرم است. بعد از خدای مهربان، مکرمترین و قابل احترامترین آدمها کماکان پدر ما هستند و دستهایی که باید ببوسیم مال پدر و مادرمان است، آن سر جایش اما بعد از خدا نزدیکترین کسِ ما همسرمان میشود چون عقد کردهایم چرا که با پدر و مادر 20 سال، 25 یا 30 سال در مسیر داریم پیش میرویم.
حقوق عاطفی که مکتوب هم برایش نوشتهام، حقوق عاطفی، حقوق آموزشی، حقوق فقهی، حقوق شرعی، حقوق معیشتی، تمام اینها، حقوق همسر مقدم میشود بر حقوق پدر و مادر. یعنی حقِ همسری دیگر مهمتر از حق پدری است. یعنی آقا مکلف است زندگی خانمش را به نحو شایسته تأمین کند که به آن نفقه میگویند ولی وظیفهاش نیست که تمام زندگی مادرش را هم ایشان بچرخاند. البته بهتر است و از نظر اخلاقی خوب است ولی هزینه همسر واجب است، هزینه مادر مستحب مؤکّد فوقالعاده خوب است.
خانم، تمکین از شوهرش واجب است، تمکین از مادرش در موارد خاص که حالا عرض میکنم مستحب است.
حالا اینها را به خانوادهها هم بگوییم. من اتفاقاً در جلسات اولیا و مربیان آموزش و پرورش یک منبعی است. باید حضور داشته باشیم، به آنها بگوییم این بحث عروسپروری و دامادپروری اتفاقاً آموزش و پرورش در آن نقش دارد. میتواند در کتابها به صورت قصه و ساده بیاید.
در جلسات اولیا و مربیان بگوییم. در تلویزیون این مباحث مطرح شود تا پدر و مادران عزیز بدانند که اگر دختران ازدواج کرد، دیگر نزدیکترین کس او و محرم رازش هم شوهرش است.
خانمهای عزیز، آقایان محترم، پسرتان که ازدواج کرد و زن گرفت، دیگر محرم رازش همسرش است، شما دیگر نیستید. شما بودهاید اما همسرش است. ناراحت نشوید از دست من، بگذارید آنها زندگی کنند.
اما بعضی مواقع نمیدانند. به عنوان مثال پسر خانم در خانهاش باقلاپلو با گوشت زیاد دوست داشت، سر کارش هم هست، مادر زنگ میزند، دارد اتفاق میافتد، مثالهای من مثالهایی است که فراوانی بالایی دارد، یک ماه ازدواج کردهاند، پسره کم به خانه مادرش میرود، تکفرزند و یکی یکدانه خانه است، دخترها هم ازدواج کردهاند در خانه تنهاست. زنگ میزند که مثلاً سعیدجان باقلاپلو درست کردهام، یاد تو میافتم اصلاً از گلویم پایین نمیرود، بیا اینجا!
این پسره گاهی مواقع کمرو است یا خوب هم یاد نگرفته، دوره آموزشی را ندیده، مادره گریه میکند، دلش برای مادرش میسوزد. از این طرف هم عروس خانم از کتابهای مختلف غذاپزی، غذا را درست کرده، در و دیوار را شیک درست کرده، آرایش کرده، ما گفتیم آماده باشید، همیشه برای شوهرانتان تا آخر عمر عروس بمانید، همیشه داماد دلارام بمانید. منتظر است تا شوهره بیاید، عزیزم خوش آمدی! همدیگر را ببوسند، کاری که حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) میکردند، بیایند با هم سر سفره، چگونه شوهرم را ببینم، گل گذاشته.
شوهر میآید که من زیاد میل ندارم، سر کار یکی به من شیرینی تعارف کرد خوردم! دفعه دوم، سوم که اتفاق میافتد، همان اوائل، این زده میشود! یک خانمی هم یک وقت یک موتوری را اجیر میکند، پول میدهد، برو دمِ در منتظر باش شوهرم میآید کجا میرود؟ بعد میآید میرود خانه مادرش غذا میخورد میآید.
مادر عزیز! این کار را نکنید! به پسرتان یاد دهید. من به پسرم میگویید ببینید، مادر جان میآیم دستتان را میبوسم! یا غذایتان را بردارید بیایید خانه ما با هم بخوریم یا آماده بده در ظرف من ببرم خانه بخوریم، یا اجازه بده من بروم خانه خانمم را هم بیاورم با هم بخوریم. یکی از این سه روش را انتخاب کن! یا بیا خانه ما، ما درست کردهایم با هم میل کنیم.
نه! نه! میخواهم حالا خودت را تنها ببینم! صبح با زنت زیاد هستی!
و این اشتباه است و خانم آزرده میشود. با اینکه شناخت دارد، همدیگر را دوست دارند، مشکلی ندارند.
اینجا تدبیر این آقا ضعیف است. کمرویی میکند، خجالت میکشد، بعد هم احساس گناه میکند مادرش گریه میکند. نباید احساس گناه کند. احساساتی میشود. در واقع حق همسر من، مقیاسی که درست کردهام و عرض کردم هست، خدمت شما تقدیم میکنم، در این مقیاس نوشتهام حقوق حقّه همسر واجبتر است 2130 پدر و مادر.
بعضی از بچهها میگویند نه! پدر و مادر واجب است. آنهایی که بگویند حق پدر و مادر بعد از ازدواج واجبتر است، کژراهه میروند. این یک نمونهاش بود که گفتم.
میگویند حتی پدر و مادرم من را تهدید به عاقِّ والدین کرده!
- بکنند! اگر ازدواج کرده، پدر و مادری که از قرآن مثال میزند که باید پدر و مادر را احترام بگذارید، بعد همان از قرآن، همین آیهای که از سوره بقره خواندم: هُنَّ لباسٌ لَکُم؛ انتُم لباسٌ لَهُن. شما نزدیکترین هم هستید. یعنی ابتدا باید نیازهای همدیگر را تأمین کنید. نیازهای روانی، نیازهای عاطفی، نیازهای زیستی. ارضای نیازها، حُسن تأمین نیازهای روانی، نیازهای زیستی، نیازهای معیشتی همسر واجبتر از پدر و مادر است. این آیه صریحاً این را دارد میگوید.
پدر و مادرها فقط آن آیه را برای خودشان یاد گرفتهاند، این آیه را هم دقت کنند برای عروسشان و دامادشان.
اگر حرف پدر و مادر را در یک موضوعی گوش کند و گوش کردن، اطاعت از پدر و مادر (من دارم وجه فقهی و شرعیاش را میگویم، اینجا با عرض پوزش دارم مجتهدانه نظر میدهم) اگر بخواهد به فرمان پدر و مادر باشد و یک کاری کند که مادر دوست دارد یا پدر دوست دارد و همسرش دچار آسیب روانی، زیستی یا معیشتی شود، اشکال دارد و غلط است. تمام شد رفت! نگارش این است.
اصل فرهنگ اسلامی و قرآنی برای اینکه ازدواج ماندگار شود، زن و شوهر با هم آرامشگرانه زندگی کنند و آرامش به هم نخورد، این مثال که زدم مصداق برای یک مورد بود، اصل این است که اگر پسر به فرمان عمویش، داییاش، همکارش، دوستاش حتی رفیق 40 سالهاش، پدر و مادرش، از رسالت آرامشگریاش کاسته شود، خانم دچار آزردگی روانی یا زیستی شود و دچار مشکلات شود، اینجا پسر مقصر است. نباید آن کار را بکند. اول مقدّم آن است که خانمش از نظر عاطفی و زیستی راضی باشد. این اصل است.
الان هم بیشترین طلاقها به خاطر دخالت خانوادهها هست.
البته طلاقها به این دلیل نیست، بیشترین طلاقها حاکمیت دافعههای روانی، رفتاری و جنسی است. یکیاش هم بحث 2530 است.
؟؟؟
- من همینجا دوتا نکته را عرض کنم. اولاً این آیه قرآن که میفرماید «الرجالُ قوّامُون علی النساء»، مفسران برجسته جهانی و مهمتر از همه حضرت آیتالله جوادی آملی در یک کتابی نوشتند، من هم در کتابها این را قبلاً نوشتهام و باز هم شرح دادهام؛ اینجا «رجال» یعنی شوهر، چون بحث زن و شوهر است، یعنی شوهرها باید سنگربان عطوفت، دلارامی و آرامش زنانشان باشند. تفسیر این است: خانواده مثل باغ است. مادرها باغبانند، شوهرها باغدار و سنگربان باغند. شوهر سنگربان باغ است.
رسالت ایجاد امنیت روانی، آرامش درونی و دلارامی برای همسر که با غایت ازدواج همسو است، بر عهده شوهر است. اینجا این نیست که مردها برترند، شوهرها برترند، برتری شوهر مطلقاً مطرح نیست. اینجا رسالتش سنگربانی است. این یک. اما شما به من بگویید کجای دنیا، بالاخره یک وقتی ما از چندتا مصداق به اصل میرسیم، یک وقتی از اصل به مصداقها میرسیم؛ در کجای دنیا، در کدام نظامهای فرهنگی، سبک زندگی، عروس خانم مجبور است 50-50 کار کند؟ هیچ جای دنیا نیست.
کجای دنیا، در کدام قانون مدنی کشورهای جهان ذکر شده که خانم مجبور است کار کند؟ هرگز اینجوری نیست. نه در آمریکا، نه در اروپا، نه در ژاپن، نه در آسیا، نه در آسیای شرقی، عروس خانم مجبور به کار هیچجای دنیا نیست!
نه در آموزههای انجیل و تورات است. عروس خانمها موظف به کار بیرونی درآمدزا نیستند. کار و مدیریت خانه را اولی میدانند، کار مهم تلقی میکنند. مدیریت خانه و باغبانی خانه را اصل میدانند. کدام مدرنیته اصرار میکند. همین الان ذائقههای فردی است. یک آقایی خیلی ثروتمند است، ازدواج میکند، خانم هم ازدواج میکند، میگوید دوست ندارم بیرون بروی. اینجا خودت را بساز. عروس! من ببینمت! اجازه کار نمیدهد! خانمها اصرار دارند کار کنند به خانه کمک کنند، آقایان مخالفند.
عکساش هم هست. در هیچکجای دنیا عروس خانمها که ازدواج میکنند، مکلّف به تأمین مالی نیستند. همین که در خانه دارند کار میکنند، صرفهجویی میکنند، تازه در خانه هم مجبور به اتو زدن نیست. در خانه هم از نظر شرعی و اخلاقی ما مجبور نیست. در خانه هم مجبور به آشپزی نیست.
باید یک چیزهایی را اینجا مطرح کنیم که مصداق داشته باشد.
سبک زندگی تغییر کرده!
- من هم دارم میبینم. آن گسست را بعداً توضیح میدهم.
الان در همین جمع نگاه کنید، چندتا خانم داریم، روانشناس داریم در این زمینه متخصص هستند!
- قسمت آخر فرمایش شما را تأیید میکنم. ممکن است در فرآیند شناخت و توافقی که با هم دارند، آقا بگوید که هزینهها رفته بالا، شما هم لیسانس دارید. میخواهم به من قول دهی که شما هم کار کنی که با هم زندگی کنیم، خود شما هم به خرج خانه کمک کن. این درست است. این درخواست است آقا هم قبول میکند. این یک تفاهم است.
شما ممکن است الان راضی نباشی خانمت بیرون کار کند اما اگر مثلاً نیاز دارید، توافق میکنید.
آیا درست است که من از خانم ممانعت کنم؟ این یکی از دلایل طلاق است.
- من میگویم ممانعت نکنید. موظف نکردهاید همسرتان را برای کار.
همسری که حتی در مخارج شریک میشود
- دوست دارد.
دیگر قوامون علی النساء را خیلی زیر بارش نمیرود!
- نه! نه! نه! اصلاً به این ربطی ندارد. آن آرامشگری است. آن قوامون نیست! برتری شوهر نیست آقای دکتر! برتری شوهر نیست! حضرت آیتالله جوادی، فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن، پیامبر خدا هم فرمودند، این بحث سنگربانی است، رسالت آرامشگری است، امنیت خانمش را باید حفظ کند، نه اینکه توی سرش بزند! تنبیه ممنوع است اصلاً. آقا حق ندارد دستش را بلند کند توی سر خانمش بزند. آن جداست! حق ندارد اصلاً! اگر موردی دیده میشود اصلاً بحثاش چیز دیگری است. وارد این قضیه نشویم چون بحث طولانی است. یک بحث قرآنی است تفسیر مهمی دارد. وارد این نشویم چون اینجا نمیشود.
آقا باید سنگربان باشد، امنیت خانمش را حفظ کند، این را قبول داشته باش! اگر خانم مایل بود کار کند، خیلی از مواقع اصلاً شایسته است، اجازه دهیم کار کند، دکتری گرفته! آقا مخالفت نکند! این یک تفاهم زن و شوهر است.
حریم خصوصی بین زوجین؟
- تجسس نکنیم! تجسس مالِ وسواسیها و بدبینهاست. آنقدر اعتماد به هم داشته باشیم. تجسس باطل است. کنجکاوی در پدیدههای هستی، مقدمه عبادت و سجده است، زبان شکر را آغاز میکند. تجسس در احوالات شخصی مذموم است!
انتهای پیام/